حمله ی آدم فضایی ها

توضیح مختصر: تقریباً هشتاد سال پیش، در زمانی که رادیو به‌تازگی وارد زندگی مردم شده بود، گوینده‌ای رادیوئی تصمیم می‌گیرد که با یک داستان خیالی مردم را گول بزند. جالب آن است که خیلی‌ها واقعاً گول این داستان خیالی را می‌خورند!

زمان مطالعه: 14 دقیقه

سطح: متوسط

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زبانشناس» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زبانشناس»

فایل صوتی

ترجمه‌ی درس

حمله موجودات فضایی

من آدام کُچ هستم و اخبار نیمروزی رادیو را تقدیم حضورتون می‌کنم. من از پشت‌بام ساختمان رادیو در مرکز نیویورک با شما صحبت می‌کنم. صدای آژیری که می‌شنوید هشدار می‌دهد که همه شهر را ترک کنند. موجوداتی فضایی در راه‌اند. در یک ساعت گذشته هزاران نفر نیویورک را ترک کرده‌اند. اگر در نیویورک هستید به پل‌ها نزدیک نشوید. قطارها هنوز در حرکت‌اند، اما عبور و مرور کاملاً در خیابان‌ها متوقف شده است.

ارتش شکست خورده؛ تکرار می‌کنم، ارتش در اطراف نیویورک کاملاً از بین رفته است. شاید این آخرین گزارش ما باشد. ما تا آخرین لحظه گزارش را ادامه می‌دهیم.

در نزدیکی این ساختمان کلیسایی هست. جمعیت زیادی به داخل کلیسا می‌دوند. در اقیانوس، کشتی‌ها را پر از مردمی می‌بینم که شهر را ترک می‌کنند. خیابان‌ها پر از خودروست. ترافیک به‌قدری سنگین است که همه اتومبیل‌ها توقف کرده‌اند. مردم مشغول دویدن از این‌سو به آن‌سو هستند. شنوندگانی که در مرکز شهر صدای مرا می‌شنوند سعی نکنند با اتومبیل شخصی شهر را ترک کنند. تکرار می‌کنم، رانندگی نکنید. عبور و مرور در خیابان‌های مرکز شهر کاملاً متوقف شده است. یک‌لحظه صبر کنید! توده‌ای از دود از سمت شمال در حال گسترش است. شاید جایی آتش گرفته یا شاید هم مربوط به گازهای سمی است که موجودات فضایی پخش کرده‌اند.

چیزی در سمت جنوب می‌بینم. به نظر می‌آید سفینه‌های موجودات فضایی باشد. بله، می‌توانم سفینه‌های فضایی را در حال پیشروی ببینم. سه ، نه چهار، نه پنج سفینه هستند. پنج سفینه‌ی فضایی از سمت جنوب روی رودخانه در حال پروازند. الآن به بالای مرکز شهر رسیده‌اند.

خانم‌ها و آقایان یک‌لحظه صبر کنید! همین الآن گزارشی فوری از دفترمان در لس‌آنجلس دریافت کردم. سفینه‌های فضایی در همه جای کشور در حال فرود آمدن هستند. دو سفینه فضایی بیرون از شهر لس‌آنجلس فرود آمده‌اند. شیکاگو، سیاتل و واشنگتن دی سی هم گزارش‌های مشابهی از سفینه‌های فضایی داده‌اند. تکرار می‌کنم، سفینه‌های فضایی در همه جای کشور فرود آمده‌اند. تمام کشور مورد حمله قرار گرفته است. شاید این پایان کار باشد.

یک‌لحظه صبر کنید! همین الآن گزارش دیگری دریافت کردم. پیام مستقیم رئیس‌جمهور ایالات‌متحده را برایتان قرائت می‌کنم.

شهروندان آمریکا! لطفاً آرامش خودتان را حفظ کنید. درست است. تمام شهرهای کشور بزرگ ما مورد حمله قرار گرفته است. از همه شما می‌خواهیم همین الآن شهرها را ترک کنید. چمدان نبندید. وقتی باقی نمانده است.

همین الآن شهرها را ترک کنید و آرامش خود را حفظ کنید. نترسید. همه‌چیز  تحت کنترل ماست. ما هنوز شکست نخورده‌ایم. ما با تمام قوا با موجودات فضایی مبارزه خواهیم کرد…

آیا این داستان واقعی به نظر می‌رسد؟ نه. البته که این‌طور نیست. هیچ‌کس آن را باور نمی‌کند. درواقع یک برنامه رادیویی شبیه این وجود داشته و افراد زیادی آن را باور کرده‌اند. آن برنامه یک ماجرای خیالی را پخش کرده اما بسیاری از مردم فکر کردند که واقعی است. هراس مردم کاملاً واقعی بود. هزاران آمریکایی باور کرده بودند که موجودات فضایی به ایالات‌متحده حمله کرده‌اند. بسیاری از این مردم واقعاً ترسیده بودند.

سال ۱۹۳۸، و ده سال قبل از اختراع تلویزیون بود. در آن زمان برنامه‌های رادیو خیلی محبوب بودند. اخبار، موسیقی، گزارش‌های هواشناسی و نمایش‌های رادیویی تنها بخشی از برنامه‌هایی بودند که مردم از گوش دادن به آن‌ها از رادیو لذت می‌بردند. در آن زمان مرد جوانی به نام اورسون وِلِس برنامه نمایشی هفتگی را کارگردانی می‌کرد. یک هفته، ولس و گروه بازیگرانش داستانی به نام جنگ دنیاها را اجرا کردند. داستان، از کتابی با همین نام گرفته شده بود که در سال ۱۸۹۸ به رشته تحریر در آمد. داستان اصلی درباره حمله موجودات فضایی به انگلستان بود.

روزنامه های آمریکا، یک روز پس از پخش این داستان خیالی از رادیو

اورسون و نویسندگانش داستان را تغییر داده و آن را به حمله موجودات فضایی به ایالات‌متحده تبدیل کردند.

ولس در شروع برنامه رادیویی، جنگ دنیاها را یک نمایش معرفی کرد. کسانی که ابتدای برنامه را شنیده بودند می‌دانستند که واقعی نیست اما بسیاری از مردمی که ابتدای برنامه را نشنیده بودند فریب خوردند. برنامه جنگ دنیاها شبیه یک برنامه خبری واقعی درباره موجودات فضایی بود. ولس و گروه بازیگرانش در برنامه‌های خبری‌شان موسیقی و پیش‌بینی وضع هوا هم گنجانده بودند. این کار باعث واقعی‌تر شدن برنامه شد.

هیچ‌کس مطمئن نیست که چند نفر فکر کردند برنامه رادیویی یک بخش خبری واقعی است. شش میلیون نفر به برنامه جنگ دنیاهای ولس گوش می‌دادند. بعضی‌ها می‌گفتند که یک‌میلیون نفر فکر کرده بودند واقعی است. بعضی دیگر می‌گفتند فقط چند هزار نفر آن را واقعی پنداشته بودند. بعضی‌ها به کلیساها رفته بودند. برخی دیگر سوار اتومبیل‌هایشان شده و برای فرار از شر موجودات فضایی شهر را ترک کرده بودند. افراد زیادی برای درخواست کمک به پلیس زنگ زده بودند. ظرف دو ساعت دو هزار تماس فوری با یک پاسگاه گرفته شده بود. ماجرا فقط یک نمایش بود و بسیاری از مردم وحشت کرده بودند.

باور کردنش سخت است. این‌طور نیست؟ چطور مردم فکر کرده بودند که موجودات فضایی حمله کرده‌اند؟ خوب این تنها باری نبود که چنین اتفاقی افتاد. در سال ۱۹۴۹ مردی به نام لئوناردو پائز ماجرا را شنید و از آن خوشش آمد. پائز در یک شبکه رادیویی در اکوادور کار می‌کرد. او تصمیم گرفت مشابه این برنامه را بسازد. پائز داستان را تغییر داد تا مکان‌ها و مردم اکوادور را شامل شود. او می‌خواست داستان همه را فریب دهد پس از ولس هم فراتر رفت. شرکت آن‌ها صاحب یک روزنامه هم بود. پائز از روزنامه خواست چند روز قبل از برنامه رادیویی داستان‌هایی درباره موجودات فضایی چاپ کند. درست مثل برنامه ولس، برنامه رادیویی پائز هم داستانی درباره حمله موجودات فضایی بود که به شکل یک برنامه خبری ترتیب داده شده بود.

درست مانند آمریکا، مردم اکوادور نیز ترسیدند. بسیاری از آن‌ها به خیابان‌ها دویدند اما نمی‌دانستند چه کنند. حتی ارتش و پلیس هم فریب خوردند. کامیون‌های پر از سرباز و پلیس به سمت شمال می‌رفتند تا دنبال موجودات فضایی بگردند. مردم وقتی کامیون‌های واقعی پر از سرباز را در خیابان‌ها دیدند، واقعاً باور کردند که موجودات فضایی واقعی هستند. بسیاری از مردم به کلیسا رفتند تا از خدا طلب کمک کنند.

وقتی مردم فهمیدند داستانی خیالی بوده، بسیار خشمگین شدند. صدها نفر به ساختمان رادیو و روزنامه رفتند.

آن‌ها به طرف ساختمان سنگ پرتاب کردند و شیشه‌ها را شکستند. سپس در را شکستند و وارد ساختمان شده و دستگاه‌های چاپ را هم شکستند. آن‌ها ساختمان را آتش زدند.

پنجاه نفر از کارکنان شرکت در ساختمان بودند. آن‌ها با آتش‌نشانی و پلیس تماس گرفتند اما کسی جواب نداد. پلیس و آتش نشانها همگی برای مبارزه با موجودات فضایی به شمال رفته بودند و هیچ‌کس نتوانست به آن‌ها کمک کند. اکثر کارکنان شرکت به پشت‌بام فرار کردند و از آنجا به پشت‌بام ساختمان‌های دیگر پریدند. لئوناردو پائز هم فرار کرد اما پسر برادرش، دوست‌دخترش، و چهار نفر دیگر در آتش سوختند. پائز کشور را ترک کرد و دیگر به اکوادور برنگشت.

برای پائز سرانجام خیلی بدی بود. اورسون ولس خیلی خوش‌شانس‌تر بود. مردم زیادی از دست اورسون عصبانی بودند اما هیچ‌کس نمرد و هیچ‌کس آسیبی ندید.

یک ایستگاه رادیویی در اوایل قرن نوزده

پس چرا او این کار را کرد؟ چرا هزاران نفر را فریب داد تا وحشت کنند؟ پس از پخش برنامه جنگ دنیاهای ولس، پلیس همه را بازجویی کرد. ولس گفت که نمی‌خواسته کسی را فریب بدهد. او فکر می‌کرده همه می‌دانند که ماجرا خیالی است. شانزده سال بعد، ولس داستانش را تغییر داد. او گفت که می‌خواسته مردم را فریب دهد. او می‌خواسته به همه درس بدهد. به نظرِ او، مردم خیلی راحت فریب می‌خوردند. او می‌خواست مردم بیشتر فکر کنند. او می‌خواست همه بدانند که نمی‌توانند فقط به خاطر اینکه چیزی از رادیو پخش می‌شود، آن را باور کنند. بسیاری از افراد فکر می‌کردند که ولس شکست خورده است. او هیچ‌چیزی به ما یاد نداد. مردم هنوز هم فریب می‌خورند. هیچ‌چیز عوض نشده است. امروز، بسیاری از مردم هر چیزی را که از تلویزیون می‌بینند، باور می‌کنند.

شاید ولس در وادار کردن مردم به تفکر بیشتر درباره راست و دروغ چیزی شکست خورده باشد، اما به موفقیت‌هایش ادامه داد. جنگ دنیاها شروع کار ولس بود. بعدها ولس یکی از معروف‌ترین کارگردانان طول تاریخ شد.

متن انگلیسی درس

مشارکت‌کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.