8بخش

: پدینگتون / بخش 8

پدینگتون

9 بخش

8بخش

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح متوسط

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

اوه !

به خونه جدیدت خوش اومدی ، خرسه

اینجا کلیسای داناییـــــــــه

هر کاشف بزرگی ، یکی از

افتخاراتش رو به اینــجا اضافه کرده

“چارلز داروین “ یک لاک پشت غول پیکر

از جزایر گالاکاپوش به اینجا اورد

عصر بخیر

” کاپیتان اسکات “ ، پنگوئن امپراطور رو از “ قاره جنوبگان “ به اینجا اورد

، اقایون-

” کاپیتان کوک “ -

یه گانگرو از استرالیا -

، روز خوبیه -

هر کدام از این مردان ، به واسطه اکتشافات خودشون جاودانه شدند

ولی می تونی اینجا چیزی از اکتشافات پدرم رو ببینی ؟

نه .

چون وقتی شما گونه های خیلی

نادر رو دید .

کار جمع اوری نمونه رو کنار گذاشت

نمونه جمع اوری نمی کنید ؟

اقایون ، اینها هیولاهای احمق نبودند

اونها متمدن و باهوش بودند

بیخیال شو ، کلاید

اونها حتی به انگلیسی هم حرف نمی زنن

خب ، نه ،ولی .

اونها “کراکت” بازی می کنن ؟

چایی می خورن ؟

جدول حل می کنن ؟

ایده عجیب تمدن ، ایده جالبیه کلاید

مکان اونها رو بهمون نشون بده .

ما یه کاشف واقعی می فرستیم تا اون نمونه ها رو جمع کنه

هرگز !

خیلی خب !

دیگه چاره ای برام نزاشتی

سوابق و گزارشات این سفر

باید از بین برده بشـــــــه !

“مونتکامری کلاید”

من بدین وسیله ، عضویت شما را در این

انجمـــن مقدس ، لغو می کنم

جغرافی دانان ، پشتتون رو برگردونید

اون می تونست مشهور و ثروتمند بشـــــه

ولی اون همه این چیزها رو ترجیح داد

و یک باغ وحش حیوانات اهلی احداث کرد

اون با خوشحالی ، چندتا موجود ترسناک رو .

درست پایین اتاق بچه خودش قرار داد

یک روز با خودم عهد بستم ، که کاری رو که

پدرم نتونست انجام بده رو ، تموم کنم

و الان ، حداقل ، اون روز فرا رسید

درسته

می خوام که خشکـــــــت کنم ، اقا خرسه

دیدمش

یه لحظه هم نباید وقت رو تلف کنیم

چطوری باید بریم داخل ؟

اونجا مثل یه قلعه نظامی غل و زنجیر شده

فاضلاب.

مگه خودت نگفتی اونها می تونن تو رو

به هر کجای شهر ببرن ؟

دختر با استعداد خودمی

حالت خوبه ، عزیزم ؟

ممکنه به یه پیرزن نحیف کمک کنید ؟

نتونستم به اتوبوسم برسم

بیایین داخل .

زود باشین بیرون سرده-

اوه ، ممنونم.

شما خیلی مهربونید-

از اون طرف قفل شده-

بزارش به عهده من -

چرا باید وسایل شیمیایی قدیمی ام رو استفاده کنم ؟

پتاسیم نیترات ، سولفور -

هممم؟

این ترکیب کشنده ست ، پدر

یه کم از این ضد سرمای قدیمی میخوای ، تا

حالت رو جا بیاره

نه ، نه ، نه .

من در حال انجام وظیفه ام

اوه ،

زیادی برات سنگینـــــه ؟

اوه ،

دعوت به مبارزه ، ها ؟

باشه ،

یکیِــــش رو می خورم

سه ، دو ، یک

جاناتان !

اون 50000 ولت .

می دونم دارم چیکار می کنم-

ببینم چیکار می کنی !

برو !

نه ، قبول نیست !

من آماده نبودم !

زودباش

قفلـــــــــــــه!

حالا باید چیکار کنیم ؟

می دونم

هنری !

هنری نرو اون بیرون

برو ، پدر-

یه نفر باید اینکار رو بکنه !

و اون یه نفر ، منم

اوه ، باید بگم که .

قهرمان من

این کار واقعا “خل بازیـــــــه”

پدر خیلی شجاعـــــــه -

البته که هست

دیگه بســـــه

باید برگرم سرکار

ببین ، صبر کن ، صبر کن ، صبر کن

پس روحیه مبارزه طلبیــــــت کجا رفت ؟

هنری!

پدر !

ازت ممنونم

اون حالش خوبه

سگ خوب !

پدینگتون !

پدینگتون !

این بالام !

تویی خدا جون ؟

چی ؟

فقط صدات خیلی شبیه صدای

اقای بروان هستش !

خب من “اقای براونــــــم” دیگه

اقای براون !

اون بیرون چیکار می کنید ؟

اومدیم تو رو نجات بدیم !

واقعا ؟

اقای “کری” همه چیز رو بهم گفت

متاسفم که حرفت رو باور نکردم

خرابکاری عمدی !

پدینگتون ، از اونجا برو بیرون !

اقا خرســه !

تسلیم شو ، خرســه

تسلیم شو ، خرســه

هیچ راه فراری نداری

هنری!

پدینگتون کجاست ؟

نمی دونم !

دارم یه چیزهایی می شنوم

صدای لوله هاست -

صدای لوله ها نیست

صدای زبان خرسیـــــــه -

داره می ره طرف پشت بوم -

زود باشید -

طبقه بالا !

گرفتیمــت -

ممنون -

زود باشید ، بیاین از اینجا بریم

نه با این عجله !

نه !

زود باشید ، خرسه رو بفرستید اینطرف

نه .

ما اینکارو نمی کنیم

خانم براون ؟

اونه جزو خانواده ماست -

خانواده ؟

شما حتی از یه گونه یکسان هم نیستید !

درسته

درسته .

، وقتی برای اولین بار پدینگتون رو دیدم

می خواستم براش هیچ کاری نکنم

ولی همسر حیرت انگیز من

قلبش رو برای اون باز کرد

و فرزندان فوق العاده منم همینطور

و الان می خوام که .

هنری .

برام مهم نیست که اون

ازاون سر دنیا اومده باشه اینجا

یا متعلق به گونه متفاوتی باشه

و یا به خوردن “مربای نارنج” عادت داشته باشه

ما عاشق پدینگتون هستیم

و این همون چیزیـــه که اون رو جزوی از خانواده ما می کنه

و خانواده ها همیشه در کنار هم می مونن

پس اگه اونو می خوای ، باید

همــه مـــون رو بـگــیری !

باشه ، می گیرم

وقتی گفتم “ همه مون .

من هیچوقت یه انسان رو خشک نکردم ولی .

صبر کن -

صبر کن .

لازم نیست اینکارو بکنید -

پدینگتون !

نه !

اره .

حالا شد !

بیا بیا !

متن انگلیسی بخش

Oh!

Welcome to your new home, bear.

This is a cathedral of knowledge.

Every major explorer

has added to its glory.

Charles Darwin brought

the giant tortoise from the Galapagos.

Good evening.

Captain Scott, the emperor penguin from Antarctica.

Gentlemen.

Captain Cook,

the kangaroo from Australia.

G’day.

Each of these men has been immortalised through his finds.

But do you see anything from my father?

No.

Because when he met

your oh-so-precious species,

he refused to collect a specimen.

No specimen?

Gentlemen, these were no dumb beasts.

They were intelligent and civilised.

Come off it, Clyde.

They didn’t even speak English.

Well, no, but.

Did they play cricket?

Drink tea?

Do the crossword?

Pretty rum idea of civilisation you’ve got, Clyde.

Tell us their location.

We’ll send a real explorer to get a specimen.

Never!

Very well.

You leave me no choice.

This expedition

shall be struck from the records.

Montgomery Clyde,

I hereby revoke your membership

of this hallowed guild.

Geographers, turn your backs!

He could have been rich and famous,

but instead he threw it all away

and he opened a petting zoo.

He put the happiness of a few furry creatures

above his own flesh and blood.

I vowed that one day I would finish

the job my father never could.

And now, at last, that day has come.

That’s right!

I’m going to stuff you, bear.

I see him.

And there’s not a moment to lose!

How are we going to get in?

It’ll be locked up like a fortress.

Sewers.

Didn’t you say they could

take you anywhere in the city?

Brilliant!

You alright, love?

Would you mind helping a frail old woman?

I’ve missed my bus.

Come on in.

Come on out of the cold.

Oh, thank you.

You’re so kind.

It’s locked from the other side.

Leave it to me.

What use is my old chemistry set?

Potassium nitrate, sulphur.

Hmm?

This stuff is lethal, Dad.

Would you like a wee nip of antifreeze

for the old pacemaker?

No, no, no.

Not while I’m on duty.

Oh.

Too strong for you?

Oh.

Fighting talk.

OK.

I’ll have one.

Three, two, one.

Jonathan!

That’s 50,000 volts of.

I know what I’m doing!

Go for it!

Go!

No, best of three.

I wasn’t ready.

Come on.

It’s locked.

What do we do now?

I know.

Henry!

Henry, do not go out there!

Do it, Dad.

Someone has to.

And that someone is me.

Oh, I say!

My hero.

Actually, this is insane.

Dad is property cool.

He certainly is.

I give up.

I’ve gotta get back to work.

Look, wait, wait, wait.

Where’s your fighting spirit?

Henry!

Dad!

Thank you.

He’s alright.

Good dog.

Paddington!

Paddington!

Up here!

Is that you, God?

What?

It’s just you sound a lot more

like Mr Brown than I imagined.

It is Mr Brown.

Mr Brown!

What are you doing out there?

We’ve come to rescue you!

You have?

Mr Curry explained everything.

I’m so sorry I didn’t believe you.

Sabotage.

Paddington, get out of there!

Bear!

Give up, bear!

Give up, bear!

There’s no way out.

Henry!

Where’s Paddington?

I don’t know.

I can hear something.

That’s just the pipes.

That’s not pipes.

That’s bear.

He’s going for the roof.

Come on!

Upstairs.

We’ve got you.

Thank you.

Come on, let’s get out of here.

Not so fast.

No!

Come on, hand over the bear.

No.

We won’t do that.

Mrs Brown?

He’s family.

Family?

You’re not even the same species.

It’s true.

It is true.

And when I first met Paddington,

I wanted nothing to do with him.

But my wonderful wife,

she opened her heart to him

and so did my incredible children.

And now I have, too.

Henry.

it doesn’t matter that he comes

from the other side of the world

or that he’s a different species

or that he has a worrying marmalade habit.

We love Paddington.

And that makes him family!

And families stick together!

So if you want him,

you’ll have to take us all!

OK, then.

When I say “all”.

I’ve never stuffed a human, but.

Wait.

Wait.

You don’t need to do that.

Paddington!

No!

Yes.

That’s right.

Come, come.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.