11بخش

: انگاشته 2020 / بخش 11

11بخش

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

تو می‌دونستی من از اون خزانه بیرون میام

چرا نگفتی؟

این توضیحِ زیادیـه، وقتی چیزی نمونده یکی یه گلوله تو مغزِ خودش خالی کنه

ولی بعدش؟

همه چی مثلِ قبلـه می‌دونستم چیزیت نمیشه

اتفاقی که افتاده رو نمیشه تغییر داد

اگه بهت می‌گفتم و یه جور دیگه عمل می‌کردی، کی می‌دونه؟

سیاست سرکوب کردنـه

سیاستِ کی؟

سیاستِ ما، دوستِ من

ما کسایی هستیم که داریم دنیا رو از اتفاقی که ممکن بود بیفته نجات می‌دیم

کت؟

اینجام

جای زخمش می‌مونه

ولی خوب میشی

موفق شدیم

چی رو موفق شدید؟

الگوریتم دستِ آندری هستش

نمی‌دونید اون کجاست

یا تو چه زمانیـه

به پیریا بگو بیاد اسلو - چرا, -

اگه یه کاری نکنم، دو روز بعد اون قضیه‌ی 241 رو بهم میگه

هیچی نمی‌تونه اون رو تغییر بده

خواهیم دید

فقط بیارش اینجا

سلام، پیریا

جریان چیه؟

نیل کجاست؟

از کاترین بارتون پرستاری می‌کنه که نزدیک بود به خاطرِ تو بمیره

من چیکار کردم؟

کاریـه که قراره بکنی

دو روز بعد قراره ازم بخوای خطرناک‌ترین دلالِ اسلحه‌ی دنیا رو با پلوتونیم 241 تطمیع کنم

حالا می‌خوام علتش رو بدونم

تو گذاشتی سیتور 241 رو به دست بیاره؟

نه، گذاشتم الگوریتم رو به دست بیاره

پس ازش برام بگو، پیریا

اون اون منحصربفرده

دانشمندی که اون رو ساخته خودکشی کرده، تا نتونن مجبورش کنن یکی دیگه بسازه

دانشمندی تو آینده؟

نسل‌ها بعد از الان

چرا مجبور شده خودش رو بکشه؟

تو با پروژه‌ی منهتن آشنایی داری؟

همزمان با نزدیک شدن به ،آزمایشِ اولین سلاح اتمی اوپنهایمر نگران شد که انفجارِ هسته‌ای ممکنه باعثِ ایجاد یه واکنش زنجیره‌ای شه که دنیا رو فرا بگیره

ولی به هر حال انجامش دادن و شانس آوردن

به این دانشمندمون به عنوانِ اوپنهایمرِ نسل خودش فکر کن

اون روشی برای معکوس کردنِ دنیا ابداع می‌کنه، ولی متقاعد میشه که با نابود کردنِ ما، دارن خودشون رو نابود می‌کنن

پارادوکسِ پدربزرگ

اما برخلافِ اوپنهایمر،اون سرپیچی می‌کنه، الگوریتم رو به 9 بخش تقسیم می‌کنه و اونا رو تو بهترین جایی که به فکرش می‌رسه مخفی می‌کنه

گذشته

اینجا، الان

‏9 قدرتِ هسته‌ای وجود داره

‏9 بمب

‏9 مجموعه از حفاظت‌شده‌ترین مواد در تاریخ جهان

بهترین مخفیگاه ممکن

مراکزِ مهار تشعشعاتِ هسته‌ای

مأموریتِ تمام عمر سیتور، که تحتِ هدایت و حمایتِ مالی مردمِ آینده‌ست این بوده که قطعاتِ الگوریتم رو پیدا و دوباره سرهم کنه

چرا اون رو انتخاب کردن؟

چون در زمانِ مناسب، توی جای مناسب بود

فروپاشیِ اتحاد جماهیر شوروی

خطرناک‌ترین لحظه در تاریخ سلاح‌های هسته‌ای

چندتا از قطعات رو در اختیار داره؟

بعد از 241، هر 9 تا رو داره

خدای بزرگ

و واسه همین این دفعه یه کار دیگه می‌کنی

که اتفاقات رو تغییر بدیم؟

تا کاترین صدمه نبینه؟

تا سیتور الگوریتم رو به دست نیاره

اگه اون جهان بتونه وجود داشته باشه

ما توش زندگی نمی‌کنیم

خب، بیا سعی کنیم

تو بهم هشدار میدی

نه، نمیدم

بی‌خبری مُهماتِ ماست

بیخیال

اگه می‌دونستی الگوریتم چیه،می‌ذاشتی بیفته دستِ سیتور؟

تو می‌خوای سیتور قطعه‌ی آخر رو به دست بیاره

فقط اینجوریه که هشت قطعه‌ی دیگه رو یه جا جمع می‌کنه

من قرار بود بدزدمش

بعد از دستش بدم؟

مأموریت با موفقیت انجام شد

تو ازم استفاده کردی

همونطور که تو از کاترین استفاده کردی

رویه‌ی عملیاتی استاندارد

تو سهمِ خودت رو انجام دادی

سهمِ خودم؟

من قهرمانِ این عملیاتم

تو

یکی از قهرمان‌ها هستی

فکر می‌کردی تو تنها کسی هستی که توانایی نجات دادنِ دنیا رو داری؟

نه

ولی هستم

چون بهت نگفتم کِی یا کجا قراره الگوریتم رو سرهم کنه

قراره بگی

نه، قرار نیست

پس ما رو هم سهیم کن

ما»؟

»

چرا می‌خوای دوباره پای زنـه رو به ماجرا باز کنی؟

چون اون می‌تونه بهش نزدیک بشه

هنوز به زنش اعتماد داره؟

فکر می‌کنه اون مُرده

ولی یه زمانی بهش اعتماد داشت

واقعاً داری نگاه جدیدی به دنیا پیدا می‌کنی

و حالا نوبتِ توئه

،فرض می‌کنم زنـه زنده بیرون میاد

چه تو فکر کنی زیادی می‌دونه یا نه

نمی‌تونم اجازه بدم

اگه اختیارش رو نداری، پس با کسی حرف بزن که مسئولِ کارهای ناتمومه

باید بهم قول بدی که اون و پسرش در امان می‌مونن، پیریا

تو حرفه‌ی ما، قولِ یه نفر به چه دردی می‌خوره؟

اونا در امان می‌مونن

یه محل تجمع دور از ساحل تو تروندهایم هست

خودتون رو به اونجا برسونید

آیوز یه تیمِ آماده‌ی معکوس شدن داره

شما یه معکوس‌کننده دارید؟

دقیقاً همون تکنولوژی که سعی داریم سرکوبش کنیم؟

خاموش کردنِ آتیش با آتیش کارِ خطرناکیه

ولی کسایی تو آینده هستن که می‌خوان سفرِ الگوریتم به گذشته رو تکمیل کنن

می‌دونی

سازمانِ عقیده تو گذشته تأسیس نشده

قراره در آینده تأسیس بشه

نمی‌تونم با پرنده‌ها کنار بیام

حالت چطوره؟

بهم بگو که قراره بکُشیش

نمی‌تونم

چرا نمی‌تونی؟

ولی احتمالاً آدم‌های زیادی رو کُشتی

نه کسی که مرگش کلیدِ نابودی دنیاست

مچ‌بند سلامتی که می‌بنده

اون روی سلامتش وسواس داره

مچ‌بند به یه کلید متصل میشه، احتمالاً یه سیستم ارسال ایمیل، که موقعیتِ جاساز قطعات رو نشون میده، جوری تنظیم شده که با از کار افتادن قلبش ارسال شه

مرگش الگوریتم رو فعال می‌کنه

اگه اون بمیره، دنیا به آخر می‌رسه

هیچکس جرأت نمی‌کنه اون رو بکشه

نه، متوجه نکته‌ی اصلی نشدید

اون قصد داره خودش رو بکُشه

چرا؟

اون داره می‌میره

سرطانِ پانکراس غیر قابل جراحی داره

و دنیا رو هم با خودش از بین می‌بره

اگه اون تو این دنیا نباشه هیچکس حق نداره باشه

اون می‌تونه زمان و مکانِ پایان دنیا رو انتخاب کنه

چه لحظه‌ای, چی رو انتخاب می‌کنه؟

تو ماجرای تعطیلاتی رو برام تعریف کردی که گذاشتی احساس کنه، دوستش داری

ویتنام

گفتی ناپدید شد چه روزی بود؟

من با مکس رفتم ساحل و اون با هلیکوپتر رفت ولی دقیق یادم نیست چه روزی بود

چهاردم بود 10 روز قبل

اون تو اوکراین بود

تو محاصره‌ی اپرای کی‌یف

تو چطوری از اون محصاره خبر داری؟

نکته اینه که روی قایقش نبوده پس این فرصتشـه

که برگرده به اون لحظه‌ی طلایی و تبدیلش کنه به آخرین لحظه‌ی عمرش

آخرین لحظه‌ی همه

باید الگوریتم رو از جاساز کِش بریم، بدونِ این که سیتور بو ببره

اگه باور داشته باشه اونجاست خودش رو می‌کشه

و مرگش منجر به مرگِ بقیه‌مون نمیشه

جاساز کجاست؟

این اطلاعات پیشِ من بمونه بهتره

نمی‌خوای بهم بگی؟

بی‌خبری مُهماتِ ماست

ولی می‌خوام برگردی تو اون قایق، کت

چرا؟

نباید بذاری خودش رو بکُشه تا وقتی بدونیم الگوریتم از جاساز خارج شده

ولی اگه اونجا گیر بیفتم، پسرم می‌بینه

نمی‌خوام اون لحظات پر از درد و اندوه باشن، اگه قراره آخرین لحظاتِ عمرش باشن

نیستن

وقتشـه

ما داریم به سمتِ چهاردهم برمی‌گردیم، ولی بدون اطلاع از موقعیتِ جاساز، کارهایی که می‌تونم برای آماده‌سازی انجام بدم، محدوده

می‌دونی کانونِ چیه؟

مرکزِ انفجارِ آزمایشیِ یه سلاح هسته‌ای زیرِ زمینـه

سر مایکل کرازبی از یه انفجار تو استالسک 12 تو چهاردم برام گفت

جاساز تهِ کانون انفجاره اون انفجار الگوریتم رو مهر و موم می‌کنه

خب، پس بهتره از اون سوراخ بیاریمش بیرون قبل از این که بمب منفجر شه، آره؟

به صف شید

برید جلو

بعدی

به صف شید

نیل کجاست؟

لابد قبلاً رد شده

نتونستم باهاش خدافظی کنم

این خدافظیـه، مگه نه؟

دوست دارم بگم

که لازم نیست این کارو بکنی، کت

بدترین کاری که آندری با من کرد اون پیشنهادی بود که بهم داد

این که اگه قبول می‌کردم هرگز پسرم رو نبینم، می‌ذاشت برم

من داد زدم و فحش دادم

ولی یه لحظه تو صورتم دیده بودش

من بهش فکر کردم

نمی‌دونم بیشتر به خاطر ،کاری که کرده ازش متنفرم یا به خاطر اینکه این رو دربارم می‌دونه

فرصتی برای کمک به نجاتِ پسرم

نمی‌دونی این برای یه مادر چه معنایی داره

نه

تو قبلاً آدم‌هایی که ازشون متنفر بودی رو کُشتی

معمولاً شخصی نیست

خب، اون به هر حال داره می‌میره شاید اصلاً به حساب نمیاد

همیشه به حساب میاد، کت

،تو واسه کُشتنش نمیری اونجا تو پشتیبانی

اگه اون الگوریتم رو بیرون نکشیم و ،اون خودش رو بکُشه

همه‌مون رو با خودش از بین می‌بره

فقط سهمِ خودت رو انجام بده، باشه؟

امروز چهاردمـه

دور از ساحل سیبری

وقتشـه که ما بریم

تو یه روز دیگه به عقب برگرد، یکم به خودت وقت بده تا برگردی به ویتنام

و کی من رو می‌رسونه به قایق؟

یه آدمِ خوب برات تدارک دیدم

وقتی تموم شد، وقتی پسرت رو بزرگ می‌کنی این رو همراهت داشته باش

شاید یه زمان و مکانی باشه که احساس خطر کنی

تماس» رو بزن، موقعیتت رو بگو، قطع کن»

کی پیغام رو می‌گیره؟

آیندگان

متن انگلیسی بخش

You knew it was me coming out of that vault.

Why didn’t you say?

That’s a lot of explaining when someone’s about to put a bullet in their own brain.

But afterwards?

Thing’s the same, I knew you’d be okay.

What’s happened’s happened.

If I told you and you acted differently, who knows?

The policy is to suppress.

Whose policy?

Ours, my friend.

We’re the people saving the world from what might’ve been.

Kat?

I’m here.

It’ll be quite a scar.

You’ll be okay.

Did it.

You did what?

Andrei has the algorithm.

You don’t know where he is.

Or when.

Get priya here to Oslo, - Why?

If I don’t do something, in two days, she tells me about the 241.

Nothing can change that.

We’ll see.

Just get her here.

Hello, priya.

What’s going on?

Where’s Neil?

Nursing Katherine barton, who almost died because of you.

What did I do?

It’s what you’re going to do.

In two days, you’re gonna have me dangle plutonium-241 in front of the world’s most dangerous arms dealer.

Now, I wanna know why.

You let sator get hold of 241?

No, I let him get ahold of the algorithm.

So, tell me about it, priya.

It’s, it’s unique.

The scientist who built it took her own life so she couldn’t be forced to make another.

One from the future?

About many generations.

Why does she have to kill herself?

Do you know about the Manhattan project?

As they approached the first atomic test, Oppenheimer became concerned that the detonation might produce a chain reaction, engulfing the world.

They went ahead anyway and got lucky.

Think of our scientist as her generation’s Oppenheimer.

She devises a method for inverting the world, but becomes convinced that by destroying us, they’re destroying themselves.

The grandfather paradox.

But, unlike Oppenheimer, she rebels, splitting the algorithm into nine sections and hiding them the best place she can think of.

The past.

Here, now.

There are nine nuclear powers.

Nine bombs.

Nine sets of the most closely guarded materials in the history of the world.

The best hiding place possible.

Nuclear containment facilities.

Sator’s lifelong mission, financed and guided by the future, has been to find and reassemble the algorithm.

Why do they choose him?

Because he was at the right place at the right time.

The collapse of the Soviet union.

The most insecure moment in the history of nuclear weapons.

How many sections does he have?

After the 241, all nine.

Jesus Christ.

And that’s why you’re going to do things differently this time.

To change things?

So Katherine won’t get hurt?

So sator won’t get the algorithm.

If that universe can exist

We don’t live in it.

Well, let’s try.

You’re going to warn me.

No, I’m not.

Ignorance is our ammunition.

Come on.

If you had known what the algorithm was, would you have let it fall into sator’s hands?

You want sator to get the last section.

That is the only way he’ll bring together the other eight.

I was supposed to steal it

Then lose it?

Mission accomplished.

You used me.

As you used Katherine.

Standard operating procedure.

You’ve done your part.

My part?

I’m the protagonist of this operation.

You

Are a protagonist.

Did you think you were the only one capable of saving the world?

No.

But I am.

Because I haven’t told you where he’s assembling the algorithm or when.

You’re about to.

No, I’m not.

So, deal us in.

“Us”?

Why would you want to involve her again?

Because she can get close to him.

Does he still trust her?

He thinks she’s dead.

But he used to.

You have started looking at the world in a new way.

And now, it’s your turn.

Assuming she makes it out alive,

whether or not you feel she knows too much.

I can’t.

If you don’t have the authority, then talk to whoever’s in charge of loose ends.

I need your word that she and her son will be safe, priya.

What good is someone’s word in our line of business?

They’ll be safe.

There’s a rally point offshore at trondheim.

Get yourselves up there.

Ives has a team ready to invert.

You have a turnstile?

The exact technology that we’re trying to suppress.

Fighting fire with fire’s a treacherous business.

But there are some people, in the future, who want to continue the algorithm’s journey into the past.

You see

Tenet wasn’t founded in the past.

It will be founded in the future.

Can’t get over the birds.

How’re you feeling?

Tell me you’re gonna kill him.

I can’t.

Why not?

Bet you’ve probably killed a lot of people.

Not with a dead man’s switch.

The fitness tracker he wears.

He’s obsessive about his health.

It’ll be linked to a switch, probably a simple e-mail burst that reveals the location of the dead drop, set to fire if his heart stops.

His death activates the algorithm.

He dies, the world ends.

No one dares kill him.

No, you’ve missed the point.

He’s intending to end his life.

Why?

He’s dying.

Inoperable cancer of the pancreas.

And he’s taking the world with him.

If he can’t have her, no one can.

He gets to choose the time and place for the end of the world.

What moment, What does he choose?

You told me about a holiday where you let him feel loved.

Vietnam.

You said he vanished, What day?

I went ashore with Max and he flew off, but I don’t know what day it was.

It was the 14th, Ten days ago.

He was in Ukraine.

At the Kiev opera siege.

How do you know about that?

The point is, he wasn’t on his yacht, so that’s his window.

To go back to that golden moment and have it be his last.

Everyone’s last.

We have to lift the algorithm from the dead drop without sator knowing.

If he believes it’s there, he kills himself.

And not the rest of us.

Where’s the dead drop?

Knowledge divided, my friend.

You’re not gonna tell me?

Ignorance is our ammunition.

But I need you back on that yacht, Kat.

Why?

You have to stop him killing himself until we know the algorithm is out of the dead drop.

But if I’m caught there, my son sees.

I don’t want those moments to be full of anguish if they’re gonna be his last.

They’re not.

It’s time.

We’re working our way back to the 14th, but without knowing where the dead drop is, there’s only so much I can do to prepare.

You know what a hypocenter is?

It’s ground zero for an underground nuclear test.

Sir Michael Crosby told me about a detonation in stalsk-12 on the 14th.

The dead drop is at the bottom of the hypocenter.

Well, then we better pull it out of that hole before the bomb goes off, en?

Line it up.

Move forward.

Next.

Line it up.

Where’s Neil?

He must’ve gone through already.

I didn’t get to say goodbye.

This is goodbye, isn’t it?

I’d like to say

That you don’t have to do this, Kat

Worst thing andrei ever did to me was that offer he made me.

Let me go if I agreed never to see my son again.

I shouted and Swore.

But he’d seen it on my face, just for an instant.

I considered it.

I don’t know if I hate him more for what he’s done, or because he knows that about me.

A chance to help save my child.

You can’t know what that means to a mother.

No.

You’ve killed people you’ve hated before.

It’s not usually personal.

Well, he’s dying anyway, Maybe it doesn’t even count.

It always counts, Kat.

You’re not there to kill him, you’re the backstop.

If we don’t lift that algorithm and he kills himself,

he takes us all with him.

You just keep up your end, okay?

Today’s the 14th.

Offshore of Siberia.

Time for us to go.

You keep going back another day, give you some time to get back into Vietnam.

And who gets me on the yacht?

I’ve got somebody good lined up.

When it’s over, when you’re raising your boy, carry this.

There may be a time and place you feel threatened.

Hit “talk,” state your location, hang up.

Who gets the message”?

Posterity.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.