3بخش

: انگاشته 2020 / بخش 3

3بخش

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح خیلی سخت

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

عقب وایسا

نزدیک بود توی اوکراین با یجور مهماتِ غیرعادی کُشته بشم

می‌خوام بدونم کی اون مهمات رو تأمین کرده

اسمم سانجی‌ـه

شما؟

احوال پُرسی نمی‌کنی؟

کسی اونطرف نیست کسی قرار نیست کمکت کنه

نذار سرد بشه

چرا من باید بدونم کی اون رو تأمین کرده؟

ترکیب فلزاتش مالِ هندوستانـه

اگه مال هندوستانـه، پس کار توئه

حدسِ منطقی و خوبیـه - استنتاجـه

باشه، استنتاجـه

ببین دوستِ من

تهدید کردن با اسلحه تا حالا به مذاکره‌ی سازنده منتهی نشده

من کسی نیستم که برای مذاکره می‌فرستن

یا مردی که برای معامله کردن می‌فرستن

ولی مردی‌ام که مردم باهاش حرف می‌زنن

نمی‌تونم

نمی‌تونم بهت بگم

تو یه دلال اسلحه‌ای، دوستِ من

این شاید راحت‌ترین دفعه‌ایـه که مجبور میشم ماشه رو بکشم

حرف زدن راجع به مشتری برخلافِ عقیده‌هاییـه که بهشون پایبنده

اگه عقیده‌ها برات مهمن پس می‌تونی بهم بگی

همه چیز رو

نه وقتی که اسلحه گذاشتی روی سَرِ شوهرم

سانجِی، لطفاً برای مهمون‌مون یه نوشیدنی درست کن

به سلامتی

پیریا هستم

این عملیاتِ توئه؟

استفاده از یه مرد به عنوانِ پوشش تو یه دنیای مردونه مزایای خودش رو داره

دلالی که دنبالشی آندرِی سیتورـه

سَرکرده‌ی روسی

می‌شناسیش, - نه از نزدیک

میلیاردها دلار از صنعت گاز به جیب زد

رفت لندن گفته می‌شد با مسکو مشکل پیدا کرده

خیلی خوبـه

جز اینکه اون صنعت گازی که گفتی باهاش پولدار شده، در واقع پلوتونیمـه

ولی هیچ‌کدوم از اینا توجیه نمی‌کنه که چرا و چطور بهش مهماتِ معکوس‌شده فروختی

وقتی که مهمات رو بهش فروختم کاملاً معمولی بودن

پس چطور اونا رو معکوس کرده؟

فکر می‌کنیم که سیتور مثل یجور واسطه عمل می‌کنه

بین زمان ما و آینده

می‌تونه با آینده ارتباط برقرار کنه؟

همه‌مون می‌تونیم، نه؟

ایمیل، کارت‌های اعتباری، اس‌ام‌اس

هر چیزی که توی این دسته قرار بگیره و ثبت و ضبط بشه، یه ربطی به آینده داره

سؤال اینه که آیندگان می‌تونن با ما ارتباط برقرار کنن؟

و من باید جوابِ این سؤال رو پیدا کنم؟

نزدیک شدن به سیتور یه قهرمان جدید می‌خواد

و تو از همه جدیدتر و تازه‌نفس‌تری

بهش نزدیک شو

ببین چه چیزی دریافت می‌کنه و چطور اینکارو انجام میده

مشکلی نداره سازمان اطلاعاتِ انگلیس رو وارد این قضیه کنیم؟

یه رابط دارم که سیتور بهش دسترسی نداره

حتماً نقشه‌ای برای خروج داشتی

نقشه‌ای نیست که دوستش داشته باشم

می‌تونم کمکتون کنم، قربان؟

با آقای «کرازبی» قرارِ ناهار دارم

فکر کنم منظورتون این بود با «سِر مایکل کرازبی» قرارِ ناهار دارین

هر چی دوست داری فکر کن

لطفاً دنبالم بیاید

بدون شما شروع کردم امیدوارم ناراحت نشین

خودمو می‌رسونم

منم همین غذا رو می‌خورم

پیشخدمت رو می‌فرستم

نه، خودت سفارش بده دیگه

متوجه شدم دنبال یه مرد روسی خاص هستی

طرف انگلیسی-روسی‌ـه باید مراقب باشم

همینطوره با سرویس‌های اطلاعاتی ارتباطاتی داره

بهشون هشدار دادم که داره اطلاعات بی‌ارزشی بهشون میده

ولی ظاهراً براشون مهم نیست

درباره‌ش بهم بگو

فکر می‌کنم با شهرهای مخفیِ دوران شوروی آشنا باشی

شهرهای بسته‌ای که روی نقشه‌ها مشخص نیستن اطرافِ صنایعِ حساس ساخته شدن

بیشترشون باز شدن و اسمِ شهرهای معمولی روشون گذاشته شده

ولی نه اون شهری که سیتور توش بزرگ شده

استالسک 12

توی دهه‌ی 70، جمعیتش حدود 200 هزار نفر بود

تصور می‌شد متروکه‌ست

متروکه؟

اونجا یه اتفاقی افتاد بعد از اون برای آزمایش‌های زیرزمینی ازش استفاده شد

دو هفته قبل، روزِ حمله به اُپِرای کی‌یف، درست همون جایی که ،استالسک 12 قرار داشته متوجه یه انفجار در شمال سیبری شدیم

سیتور در این نقطه‌ی خالیِ روی نقشه ظاهر شدبا جاه‌طلبی

و پولِ کافی تا با رِشوه خودش رو واردِ تشکیلات انگلیس کنه

از طریق همسرش؟

کاترین بارتون بزرگترین خواهرزاده‌ی سِر فردریک بارتون

کاترین توی محل مزایده‌ی شیپلی کار می‌کنه در یه مزایده با سیتور آشنا شد

ازدواج خوبی دارن؟

عملاً از هم جُدا زندگی می‌کنن

خب، چطور می‌تونم به سیتور برسم؟

خب، البته که از طریق همسرش

احتمالاً تصورِ اغراق‌آمیزی از توانایی من در اغوای بقیه دارید

اصلاً

یه برگِ برنده داریم

نقاشیِ «گویا» رو گذاشتی توی پاکتِ فروشگاه هِرِدز، (نقاش مشهور)

نقاشیِ جعلیه که توسط یه نقاشِ اسپانیایی به اسمِ آرپو کشیده شده

یکی از دوتا نقاشیِ جعلی‌ایـه که از یه اختلاس‌گر توی بِرن گرفتیم

اون یکی چی شد؟

سر از شیپلی در آورد اصالتش توسط کاترین بارتون تأیید شده

و توی مزایده عرضه شد

و فکر می‌کنی کی خریدش؟

شوهرش؟

همم

کاترین می‌دونه که جعلیه؟

نمیشه گفت

شایعاتی وجود داره که کاترین و آرپو با هم صمیمی بودن

آهان

ببین، جسارت نباشه

ولی توی این دنیا اگه یه نفر ادعا می‌کنه میلیاردره

کُت و شلوار «برادران بروکز» کمکی بهش نمی‌کنه

فکر کنم مشکلِ بودجه دارم

،دنیا رو نجات بده بعدش حساب کتاب می‌کنیم

می‌خوای یه خیاط بهت پیشنهاد بدم؟

یه کاریش می‌کنم

می‌دونی که فیس و اِفاده انحصاراً مختصِ شما انگلیسی‌ها نیست

انحصاراً مختصِ ما نیست

کنترل اکثریتِ سهامش دستِ ماست

می‌تونی برام بسته‌بندیش کنی؟

البته که نه

خداحافظ، سِر مایکل

چه کمکی از دستم بر میاد، قربان؟

ببخشید بهم نگفته بودن قرار ملاقات داریم، آقای

گویا

آقای گویا

نه، بهم گفتن که درباره‌ی گویا باید بیام پیش شما

فوق‌العاده‌ست

ارزشش چقدره؟

زیاد عجله نکنید

قبل از هر گونه ارزش‌گذاری کارای زیادی باید انجام داد

منشأ کار، بررسی میکروسکوپی، اشعه‌ی ایکس

قلب‌تون بهتون چی میگه؟

قربان، گفتین این نقاشی از کجا به دست‌تون رسیده؟

توماس آرپو

این نقاشیِ گویا رو از یه بانکدارِ سوئیسیِ عصبانی، زیر قیمت خریدم

ردش رو تا آرپو زدم و بعدش وقتی بهم گفت چه کسی پول خوبی ،بابت یکی دیگه از نقاشی‌هاش داده فهمیدم چه معامله‌ی خوبی کردم

شوهرتون - دنبال چی هستین,

کاملاً مشخصه نقاشیت جعلیه

نقاشیم نسخه‌ی جعلیِ خیلی خوبیـه

شما اینو بهتر از هر کسی می‌دونید

من دنبال اطلاعاتم

اطلاعاتی که میگه کمک کردم از شوهرم کلاهبرداری بشه؟

،زمینه‌ی کاریِ من و شوهرتون مشترکـه ولی ملاقات با ایشون کار سختیـه

اگه من و شما می‌تونستیم به توافق برسیم

توافق؟

البته که منظورتون اخاذیـه

از این کلمه نترسید

شوهرم که نمی‌ترسه

متأسفانه باید بگم که اون زودتر به این نتیجه رسیده

می‌دونه، و هیچ کاری نکرده؟

چرا باید بکنه؟

بابتش 9 میلیون دلار داده

هزینه‌ی تعطیلاتی که ما رو به زور بُرد، بیشتر از این بود

کجا رفتین مگه, مریخ؟

ویتنام، با قایق‌مون قایقِ شوهرم

کُت و شلوار، کفش و ساعت درست و حسابی داری

ولی رفتارت مثل پولدارا نیست

معمولاً آدم‌هایی که مثل شوهرتون پولدار شدن، خوش‌شون نمیاد کسی سرشون کلاه بذاره

اون نقاشی، اهرم فشارش بر علیه منه

تهدید کرده به پلیس لوم میده زندان از اینجور چیزا

کنترلم می‌کنه

ارتباط با پسرم رو همه چیز رو

ترک کردنش هیچوقت آسون نبوده ولی الان غیرممکنـه

نمی‌تونی مبارزه کنی

فقط باید التماس کنی

توی ویتنام، سعی کردم دوباره بهش عشق بورزم

فکر کردم که اگه عشق وجود داشته باشه ممکنه پسرم رو بهم برگردونه

روی اون قایق لعنتی می‌نشستیم و غروب‌ها رو تماشا می‌کردیم اَدای روزهای اولِ زندگیِ مشترک‌مون رو درمی‌آوردیم

به‌نظر میومد خوشحالـه برای همین ازش درخواست کردم

و اون یه پیشنهاد بهم داد

اگه قبول کنم که دیگه هرگز پسرم رو نبینم، می‌ذاره برم

واکنش نشون دادم مکس رو به ساحل بردم

باهامون تماس گرفت پشیمون شده بود

و وقتی که برگشتیم

دیدم یه زنِ دیگه از روی قایق شیرجه زد توی آب و اون ناپدید شد

هیچوقت تا این حد احساس حسادت نکرده بودم

بهتون نمیاد آدم‌ حسودی باشید

به آزادیِ زنـه حسادت کردم

می‌دونی چند بار خوابِ شیرجه زدن از اون قایق رو دیدم؟

ولی شما با همدیگه یه پسر دارید

الان وضعِ زندگی من اینـه

می‌دونستید نقاشی تقلبیـه؟

نه

من و توماس صمیمی شدیم شاید زیادی صمیمی شدیم

گَند زدم

آندرِی نمی‌تونه به گَند زدن فکر کنه فقط به خیانت فکر می‌کنه

ولی من به شوهرم خیانت نکردم

بعد از اتفاق‌هایی که افتاده شاید فرصتم رو از دست دادم

و هیچ بلایی سرِ آرپو نیاورد

اگر همونجوری که ادعا می‌کنی ،واقعاً آرپو رو دیده بودی، می‌دونستی که دیگه نمی‌تونه راه بره

تلفنی صحبت کردیم

این کارو هم نمی‌تونه بکنه

نقاشی کجاست, - چرا, -

منو معرفی کن

نقاشی رو از معادله خارج می‌کنم

نقاشی‌ای در کار نباشه، شکایتی هم در کار نیست و دیگه اهرم فِشاری برعلیه‌ت نداره

شاید من فرصتِ دوباره‌ت باشم

من نیازی به نجات و رستگاری ندارم

برای خیانت

دوست‌های شوهرت هستن؟

می‌دونستی قراره این اتفاق بیفته؟

نگران نباش نمی‌کُشنت

آندری دوست نداره به خاطر این مسائل با پلیسِ محلی درگیر بشه

حتماً زیاد از ظاهرم خوشت نیومده

ظاهرت خوبه

بهتره قبل از اینکه طرف برام اهمیت پیدا کنه به جاهای کثیف داستان برسیم

یه شماره تلفن توی جیبِ چپِ کُتتـه

از خونه زنگ نزن

جوابِ تماسمو نمیدی

شاید سورپرایزت کنم

متن انگلیسی بخش

Stay back.

I was almost taken out by a very unusual type of ammunition in Ukraine.

I want to know who supplied it.

My name is Sanjay.

And you are?

No chitchat?

There’s no one at the other end, No one who’s gonna help you, anyway.

Don’t let it get cold.

Why should I know who supplied it?

Combination of metals is unique to India.

If it’s from India, it’s from you.

Fine assumption, - Deduction.

Deduction, then.

Look, my friend

Guns are never conducive to a productive negotiation.

I’m not the man they send to negotiate.

Or the man they send to make deals.

But I am the man people talk to.

I can’t.

I can’t tell you.

You’re an arms dealer, friend.

This may be the easiest trigger I’ve ever had to pull.

To say anything about a client would violate the tenets he lives by.

If tenets are important to you, then you can tell me.

Everything.

Not while you have a gun to my husband’s head.

Sanjay, make a drink for our guest, please.

Cheers.

Priya, Hmm.

This is your operation?

A masculine front in a man’s world has its uses.

The dealer you’re looking for is andrei sator.

The Russian oligarch.

You know him, - Not personally.

Made his billions in gas.

Moved to London, Said to be on the outs with Moscow.

Very good.

Except the gas he made his billions from was actually plutonium.

None of which explains how or why you sold him inverted munitions.

When I sold him the rounds, they were perfectly ordinary.

So how did he get them inverted?

We believe he’s functioning as some sort of a broker.

Between our time and the future.

He can communicate with the future?

We all do, don’t we?

E-mails, credit cards, texts.

Anything that goes into the record speaks directly to the future.

The question is, can the future speak back?

And I’m supposed to find out?

To get anywhere near sator would take a fresh-faced protagonist.

And you are fresh as a Daisy.

Get close.

Find out what he’s receiving and how.

Is it safe to involve British intelligence?

I have a contact who’s out of sator’s reach.

You must’ve had a plan for getting out.

Not one I love.

May I help you, sir?

I’m Mr, Crosby’s lunch.

I presume you mean sir Michael Crosby’s lunch.

Presume away.

If you’ll follow me.

Started without you, Hope you don’t mind.

I’ll catch up.

Same for me, please.

I’ll send the waiter.

No, just pass on the order.

I gather you have an interest in a certain Russian national.

Anglo-Russian, So I have to watch my step.

Indeed, He’s tapped into the intelligence services.

I’ve warned them he’s feeding them rubbish

But they don’t seem to care.

Tell me about him.

I assume you’re familiar with the Soviet-era secret cities.

Closed cities, not shown on maps, Built around sensitive industries.

Most of them have been opened up and renamed as regular towns.

Not the one sator grew up in.

Stalsk-12.

In the “70s, it had a population of about 200,000.

Thought to be abandoned.

Abandoned?

Some kind of accident, After which it was used for underground tests.

Two weeks ago, same day as the Kiev opera siege, we spotted a detonation in northern Siberia, just where stalsk-12 was.

Sator emerged from this blank spot on the map with ambition

And enough money to buy his way into the British establishment.

Through his wife?

Katherine barton, Oldest niece of sir Frederick barton.

She works at shipley’s, Met sator at an auction.

A happy marriage?

Practically estranged.

Well, how do I get to sator?

Well, through her, of course.

You may have an inflated idea of my powers of seduction.

Hardly.

We have an Ace in the hole.

You’re carrying a goya in a harrods bag.

It’s a fake by a spaniard named arepo.

One of two we’ve confiscated from an embezzler in Bern.

What happened to the other one?

It turned up at shipley’s, Authenticated by Katherine barton.

Put on auction.

And who do you think bought it?

Her husband?

Mmm-hmm.

Does she know it’s a forgery?

Oh, it’s hard to say.

Rumor has it that she and arepo were close.

Uh-huh.

Look, no offense,

but in this world, when someone is claiming to be a billionaire

Brooks brothers won’t cut it.

I’m assuming I’m on a budget.

Save the world, then we’ll balance the books.

Can I recommend a tailor?

I’ll manage.

You British don’t have a monopoly on snobbery, you know.

Well, not a monopoly.

More of a controlling interest.

Could you box that up for me?

Certainly not.

Goodbye, sir Michael.

How can I help, sir?

Sorry, I wasn’t notified of any appointments, Mr

Goya.

Mr, goya.

No, I’m told you’re the person to see about goya.

That’s extraordinary.

What’s it worth?

Let’s not get ahead of ourselves.

Lots of work to do before any kind of valuation.

Provenance, microscopic examination, x-rays.

But what does your heart tell you?

Sir, where did you say you acquired this drawing?

Tomas arepo.

I bought my goya for cents on a dollar from an irate Swiss banker.

Traced it back to arepo, then realized I scored a bargain when he told me who paid top dollar for another one of his pictures.

Your husband, - Where’s your bargain?

Your drawing’s an obvious fake.

My drawing’s a very good fake.

You know that better than anyone.

The information’s the bargain.

The information that I helped defraud my own husband?

He and I are in related businesses, but he’s a very hard man to meet.

If you and I were to make an arrangement

Arrangement?

You mean blackmail.

Don’t be afraid of the word.

My husband isn’t.

I’m sorry to tell you he got there first.

He knows, And he’s never done anything about it?

Why would he?

He paid $9 million for it.

Barely cover the cost of the holiday he just forced us on.

Where’d you go, Mars?

Vietnam, on our yacht, His yacht.

You’ve got the suit, The shoes, the watch.

Think you’re a little out of your depth.

People who’ve amassed fortunes, like your husband’s, generally aren’t okay with being cheated out of any of it.

The drawing is his hold over me.

He threatened me with police, Prison, The works.

He controls me.

My contact with my son, Everything.

Leaving would never have been easy, but now it’s impossible.

You can’t fight.

Just beg.

In Vietnam, I tried to love him again.

Thought if there was love there, he might give me my son back.

We sat on that bloody boat watching the sunsets, imitating some earlier time in our lives.

He seemed happy, so I asked him.

And he made me an offer.

He’d let me go if I agreed never to see my son again.

I expressed myself, I took Max ashore.

He called us, contrite.

And when we got back,

I glimpsed some other woman diving off the boat, and he’d vanished.

I never felt such envy.

You don’t seem the jealous type.

Of her freedom.

You know how I dream of just diving off that boat?

But you share a son.

That’s my life now.

Did you know the drawing was a fake?

No.

Tomas and I became close, maybe too close.

I failed.

Andrei can’t conceive of failure, only betrayal.

But I didn’t betray my husband.

Retrospect, maybe I missed my chance.

And he let arepo walk free.

If you’d actually met arepo as you claimed, you’d understand he no longer walks anywhere.

We spoke on the phone.

He can’t do that either.

Where’s the drawing, - Why?

Get me an introduction.

I’ll take the drawing out of the equation.

No picture, no prosecution, no more hold over you.

I might just be your second chance.

No, I don’t need redemption.

At betrayal.

Friends of your husband’s?

You knew this was going to happen?

Don’t worry, they won’t kill you.

Andrei dislikes tangling with local law enforcement on that level.

You must’ve really not liked the look of me.

The look of you’s fine.

It’s best to get to the nasty part before I care one way or the other.

There’s a number in your left coat pocket.

Don’t call from home.

You won’t be taking my call.

I might surprise you.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.