6بخش

: انگاشته 2020 / بخش 6

6بخش

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

مکس

آمریکاییـه کیـه؟

یه دوستـه

مردی که توی شیپلی بوده

همونی که سعی کردی کتکش بزنی

دوباره می‌پرسم اون کیـه؟

ژوئن قبل توی سفارت آمریکا توی ریاض با هم آشنا شدیم

با اینکه دیپلماتـه، خوب بلده مشت بزنه

بد گمانی کار توئـه، آندری

به نظر آدم خوبی میاد واسه شام دعوتش کردم

مکس؟

اون رفته دیدن پمپی و هرکولانیوم

همینطوری فرستادیش بره؟

من قول داده بودم باهاش میرم

بهش گفتم سرت شلوغـه

با دوستت

هی، آروم، رفیق

،جایی که اهلشم اول باید شام مهمونم کنی

آقای سیتور - خودتو خسته نکن -

فقط بهم بگو با همسرم خوابیدی یا نه

آهنه

هنوز نه

دوست داری چطوری بمیری؟

از کهولت سن

پس کار اشتباهی رو انتخاب کردی

بالای جاده یه باغ هست که دور تا دورش دیواره

تو رو می‌بریم اونجا و گلوتو پاره می‌کنیم

گوش تا گوش نه وسطشو سوراخ می‌کنیم

بعدش تخماتو می‌بُریم و می‌کنیمش توی سوراخـه نای‌ات بسته میشه

چه پیچیده

خیلی لذت‌بخشـه که ببینی ،یکی که دوست نداری،سعی می‌کنه قبل از خفه شدنش تخماشو از تو حلقش در بیاره

با تمام مهمون‌هاتون اینطوری رفتار می‌کنید؟

دیگه حرفی نداریم

اُپرا دوست دارید؟

خب؟

اینجا نه

دریانوردی می‌کنی؟

روی چندتا قایق پلکیدم

،ساعت 8 روی بارانداز آماده باش تا یه کاری بیشتر از پلکیدن بکنی

هشت صبح

مکس امسال خیلی از مدرسه دور بوده

برش می‌گردونم انگلستان

اگه انقدر از ترمش رو از دست بده با مدرسه به مشکل می‌خوریم

بله، می‌خوریم

میشه حرفمو تموم کنم,

تو تمام تجملات یه پادشاه رو داری

جفت‌مون می‌دونیم یه بدبختی که ،با زنی که دیگه دوستت نداره سر قدرت یکی به دو می‌کنی

امروز به نظر سرزنده میای

جدی

آره، جدی

فکر می‌کردی نابود شده؟

خیالت راحت غریزه‌ام بهم گفت که از اون خزانه خارجش کنم

من همیشه غرایز خوبی درباره‌ی آینده داشتم

اینطوری این زندگی که دیگه براش ارزش قائل نیستی رو ساختم

اومدیم دریانوردی یا غواصی؟

میریم بالا

درباره‌ی اُپرا چی می‌دونی؟

سال 2008، به یه پایگاه موشکی دورافتاده‌ی روسی حمله شد و یه هفته تسخیر شده بود

وقتی پایگاه رو پس گرفتن یه کلاهک 241، 750 گرم سبک‌تر شده بود

اون 241 که گم شده بود، چهاردهم توی محاصره‌ی تالار اُپرا توی کی‌یف پیدا شد

داریم می‌چرخیم

پیشنهادت چیه؟

شراکت

من با تو شریک نمیشم

تو می‌تونی مراقب خودت باشی سابقه‌ای نداری

یه فرد تعلیم دیده تو کار معاملات اسلحه که بلده چجوری ردپایی به جا نذاره

چندان شوکه‌کننده نیست

واسه یه مأمور اطلاعاتی

راست

برو به جهنم، آندری

نمی‌تونی قایق رو اینطوری بچرخونی

اگه مجبور باشی می‌تونی

کت

چرا نذاشتی غرق بشه

من لازمش دارم

برای فروش اسلحه؟

من اونی که فکر می‌کنی نیستم

خب، اینو می‌دونم

اون نقاشی رو نشونم داد

متأسفم باید بهش نزدیک می‌شدم

نمی‌دونم فکر می‌کنی کار شوهرت چیه

اوه، جفت‌مون می‌دونیم یه دلال سلاحـه

خیلی بیشتر از این حرفاست

پس چیـه؟

جون هممون دستِ آندری سیتوره، نه فقط تو

آقای سیتور می‌خوان شما رو ببینن

باشه

الان

می‌خواد منو بدون شلوار ببینه؟

بهم اعتماد کن

تمومش کن

من دو بار گول نمی‌خورم

راه بهتری داری؟

تو هر کاری می‌کنی تا به چیزی که می‌خوای برسی

یه لحظه هم به من یا پسرم فکر نمی‌کنی

به نظرت الان با من چیکار می‌کنه؟

سعی کن ازش استفاده نکنی

روی هر کسی

بسه دیگه

می‌بینی, نبض یه نفر با نصف سن من

باهام نوشیدنی بخور

انگار الان زندگیمو مدیونت‌ام

چیزی نیست

زندگیِ من چیزی هست

و من دوست ندارم مدیون باشم

پس برام جبران کن

از همسرت انتقام نگیر

فکر می‌کنی اون کمربند ایمنی‌ام رو باز کرد؟

اشتباه خودم بود

پس کمکم کن 241 رو بدزدم

من منابع لازم دارم اون پلوتونیمِ سلاح هسته‌ایه

یعنی باید به طور خاص کنترل بشه تأسیسات مهارسازی

می‌دونم یعنی چی

درباره‌ی تشعشعات برام سخنرانی می‌کنی؟

آندری سیتور، که وقتی نوجوون بودم از خرابه‌های شهرم پلوتونیم در میاوردم

کجا؟

استالسک 12

خونه‌ام

بخشی از یه کلاهک در سطح زمین منفجر شد و بقیه رو پخش کرد

اونا یه عده رو برای پیدا کردن پلوتونیم لازم داشتن

تبدیل شد به اولین قراردادم

هیچکس دیگه‌ای پیشنهاد هم نداد فگر می‌کردن یه حکم مرگـه

ولی

احتمال مرگ یه مرد احتمال یه زندگی برای یه نفر دیگه‌ست

من توی روسیه‌ی جدید روی اونجا ادعای مالکیت کردم

حتی الان فقط شرکت منـه که توی اون خرابه‌ها فعالیت داره

اون 241 داره توی شمال اروپا منتقل میشه

داره میره به یه انبار ذخایرِ هسته‌ایِ دراز مدت توی تریسته (شهری در شمال ایتالیا)

شنیدم تو منابعی توی تالین داری

امشب رو پیش ما بمون

اصرار دارم

متن انگلیسی بخش

Max!

Who’s the American?

He’s a friend.

The man from shipley’s.

Who you tried to have beaten up.

I ask again, who is he?

We met in Riyadh last June at the American embassy.

Good with fists for a diplomat.

Paranoia’s your department, andrei.

He seems nice, I invited him to the dinner.

Max?

He’s visiting Pompeii and herculaneum.

You just sent him off?

I promised him I’d go with him.

I explained you were busy.

With your friend.

Hey, easy, fella.

Where I’m from, you buy me dinner first.

Mr, sator, - Don’t bother.

Just tell me if you’ve slept with my wife yet.

Uh, no.

Not yet.

How would you like to die?

Old.

You chose the wrong profession.

There’s a walled garden up the road.

We are going to take you there, cut your throat.

Not across, In the middle, like a hole.

Then we take your balls and we stuff them in the cut, block the windpipe.

Complex.

It’s very gratifying to watch a man you don’t like try to pull his own balls out of his throat before he chokes.

Is this how you treat all your guests?

We’re finished.

Do you like opera?

Well?

Not here.

You sail?

I’ve messed around on boats.

Be on the dock at 8:00 ready to do more than mess around.

8:00 am.

Max has missed too much school this year.

I’m taking him back to england.

The school won’t be okay with him missing so much of the term.

Yes, they will,

Can I finish?

You have all the trappings of a king.

We both know you’re a grubby little man playing power games with a wife who doesn’t love you anymore.

You seem Spirited today.

Do I

Yes, you do.

Were you worried it had been destroyed?

Rest assured, instinct told me to remove it from the vault.

I’ve always had instincts about the future.

That’s how I built this life you no longer value.

Sailing or diving?

Rising!

What do you know about opera?

In 2008, a remote Russian missile station was overwhelmed and held for a week.

When the station was retaken, 241 on one warhead was three quarters of a kilo lighter.

The missing 241 surfaced at the opera house siege in Kiev on the 14th.

Coming about!

What do you propose?

Partnership.

I wouldn’t partner with you.

You can take care of yourself, You have no record.

Someone in the arms trade, with training, who knows how to cover his tracks.

Not that shocking.

For an intelligence agent.

Right!

Burn in hell, andrei.

You can’t jibe a boat like this!

You can if you have to.

Kat,

Why didn’t you let him drown?

I need him.

What, to sell guns?

I’m not who you think I am.

Well, that I know.

He showed me the drawing.

I’m sorry, I had to get close to him.

I don’t know what you think your husband does

Oh, we both know he’s an arms dealer.

He’s so much more.

What, then?

Andrei sator holds all of our lives in his hands, not just yours.

Mr, sator wants to see you.

Okay.

Now.

Uh, he wants to see me without pants?

Trust me

Save it.

I’m not falling for it twice.

You have a better option?

Whatever it takes to get what you want.

Not a second’s thought for me or my son.

What do you think he’s gonna do to me now?

Try not to use it.

On anyone.

Enough.

See, Pulse of a man half my age.

Drink with me.

It seems I now owe you my life.

It’s nothing.

My life is not nothing.

And I don’t like to be in debt.

Then pay me.

No retribution against your wife.

You think she released my harness?

It was my own mistake.

Then help me steal the 241.

I need resources, It’s weapons-grade plutonium.

That means special handling, containment facilities

I know what it means.

You lecture me about radiation?

Andrei sator, digging plutonium from the rubble of my city as a teenager.

Where?

Stalsk-12.

My home.

One part of a warhead exploded at ground level, scattering the others.

They needed people to find the plutonium.

It became my first contract.

Nobody else even bid, They thought it was a death sentence.

But

One man’s probability of death 1ls another man’s possibility for a life.

I staked my claim in the new Russia.

Even now, my company is the only one to operate in the ruins.

The 241 is being transported through northern Europe,

on its way to the long-term nuclear storage depot in trieste.

I’m told you have resources in Tallinn.

Stay with us tonight.

I insist.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.