سرفصل های مهم
2بخش
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زوم»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی بخش
تیم؟
نگاش کنید!
کت و شلوار پوشیده!
میدونم.
بانمک نیست؟
اون مثل یک مَرده کوچیکه
کیف دستش میگیره
هیچ کس دیگهای فکر نمیکنه که.
نمیدونم، عجیب غریبه!
خب، تو هم با خودت لملم اینور اونور میبردی
تا اینکه مثل.
این موضوع اصلا راجع به لملم نیست!
همه بچهها فرق دارن، تیم.
و هر کدومشون خاص هستن.
اون داره کل خونه رو مال خودش میکنه.
تو داری کل خونه رو مال خودت میکنی؟
اره، داری میکنی.
اره، داری میکنی.
بهم اعتماد کن تیم، یه روزی این آقا کوچولو رو میشناسی،
و با تمام قلبت عاشقش میشی!
همونطوری که ما هستیم
با تمام قلبتون؟
هرگز
سلام!
حالا وقته سه تا قصه، پنج تا بغل و آواز مخصوصه.
یدونه قصه چطوره؟
سه تا بغل و آواز مخصوص من چی؟
فقط آواز مخصوص من، چی؟
مامان؟
بابا؟
هی!
پس کارایی که قبل خواب میکردیم، چی؟
ما تو روز دوشنبه داریمش، آقای فرانسیس!
گریه نکن!
گریه نکن!
الو؟
الو؟
نه خانم، هنوز نه!
نه، من بهونه تراشی نمیکنم
بله، خانم
میدونم خیلی وقته اینجام
باور کنید، مثل یه عمر میمونه
دارم با والدین خوب پیش میرم
این روش معمول.
فقدان خواب، اعتصاب غذا
اونها خیلی ناجورن
من مجبورشون کردم از کف دستم غذا بخورن
اونها برام هرکاری میکنن
مضحکه
اما فکر کنم “بچه”هه بهم شک کرده
نه، میتونم از پسش بربیام!
میدونم چقدر این ماموریت برای کمپانی مهمه.
ماموریت؟
خب، بهم اعتماد کنید خانوم،
شما شخص درستی رو برای اینکار انتخاب کردید.
دستها بالا، بچهی شیطون!
لعنتی!
لعنتی!
لعنتی!
من باید معامله کنم.
تو میتونی حرف بزنی!
اوه، گوگو، گاگا.
نه، تو واقعا میتونی حرف بزنی.
من صدات رو شنیدم
باشه بابا.
من حرف میزنم
حالا، کی متیونه گوش کنه!
برام یه اسپرسوی دوبل بگیر
بعدم ببین این اطراف جایی هست که سوشی خوب درست کنن،
الان دارم میمیرم واسه یه رول “تن فلفلی”
یه چیزیام واسه خودت بگیر
تو کی هستی؟
بیا فقط بگیم که من رئیسام
رئیس؟
تو یه بچهای
تو پوشک میپوشی
میدونی دیگه کیا پوشک میپوشن؟
فضانوردها و رانندههای حرفهای، اره همینه!
بهش میگن لیاقت، تمپلتون
یه کودک نوپا معمولی، چی؟
45ساعت در سال رو تو دستشویی میگذرونه؟
من رئیسام!
من اینجور وقتها رو ندارم.
خب، تو رئیس من نیستی.
من رئیستم
نه، نیستی
هستم
نیستی
هستم
نیستی
هستم
نیستی
هستم
نیستی
هستم، هستم!
هستم، هستم!
من اول اینجا بودم.
فقط وایستا مامان و بابا بفهمن
اوه، جدی؟
تو فکر میکنی اونها تو رو به من ترجیح میدن؟
اونم با اون سوءسابقت؟
تو هیچی راجع به من نمیدونی
پس اینجوری میخوای پیش بری، آره؟
خب ببینیم
تمپلتون، تیموتی.
اسم دوم!
ببخشید.
لزلی!
تقریباً
تو همش رو از کجا میدونی؟
بدون چرخ کمکی نمیتونی دوچرخه برونی؟
حتی خرسهاام میتونن بدون چرخ کمکی دوچرخه برونن، لزلی
“دی.اُو.بی” میگه تو هفتسالته
هفت و نیم
چرت نیم روزم بودم.
چی داشتی میگفتی؟
من هفت و نیم سالمه
دقیقا!
تو پیری!
وقتشه راه رو برای نسل بعدی باز کنیم
کار دنیا همینه.
تو هیچوقت از مادر و پدرت یه اسباب بازیـه کهنه نمیخوای
لملم؟
همه چیزهای باحال و قشنگ تازه رو میخوان
نابودش کن.
نابودش کن!
لملم
من باتری های نو دارم!
بوم!
مامان و بابا حتی تو رو نمیشناسن!
اونها عاشق من هستن.
اوه، جدی؟
ریاضیاتت رو حل کن، بچه
عشق همه جا ریخته
درست مثل این مهرهها
تو عادت داشتی، همه عشق والدینت مال تو باشه
همه وقتشون.
همه توجهشون
تو همه مهرهها رو داشتی
اما بعدش من اومدم وسط.
بچهها خیلی وقتگیرن
کلی توجه نیاز دارن
تمام عشق اطرافیان رو میگیرن
ما میتونستیم تقسیمش کنیم
واضحه که تو تجارت بلد نیستی
ببین، تمپلتون،
شمارهها اضافه نمیشن!
برای جفتمون به اندازه کافی عشق و علاقه وجود نداره
مهرههای کافی هم وجود نداره،
و بعدش، یهویی، هیچ جایی واسه تیم وجود نداره!
تیم دیگه بدرد نمیخوره
اوه، نه.
پس تیم چی میشه؟
پس آروم باش.
از سر راه من برو کنار.
یا اینکه عواقبش رو میبینی.
نمیشه که آدم از خانواده خودش اخراج شه.
میشه؟
بیدار شو آدم کوچولو.
ساعت “7صبحـه”
بیدار شو، آدم کو.
فایدش چیه؟
بیدارشو واسه خوردن یه صبحانه مغذی!
ساعت “7صبحـه”
چیشده، تیموتی؟
اون کوچولو ناراحتت کرده؟
پس باید نفرینش کنم
طوری که ازش خلاص نشه
فایده نداره، ویزی
اون کاملاً مامان و بابا رو گول زده.
اگه اونهام چیزی که من میدونم رو میدونستن،
دیگه نمیذاشتن اینجا بمونه.
شاید والدینت باید روشن شن؟
با یه طلسم بزرگ
که ازش خلاص نشن
اره.
باید روشنشون کنم
با شواهد
این چیزیه که لازم دارم، شواهد!
جادوی سیاهش رو آشکار کن!
آزمایش میکنیم، آزمایش میکنیم.
آزمایش میکنیم، آزمایش میکنیم.
شاید بتونن برش گردونن مغازه و پولشون رو پس بگیرن
میتونیم یه خونه باحال بخریم
خدا به همراهت تیم.
ساعت 8:45ئه
نینجا
نینجا
نینجا
نینجا
بچهها همه جا هستن.
دارن پخش میشن.
مامان!
بابا!
چه خبره؟
این یه حملهاس
روز بازیـه
عالی شد
این یه جلسهس و تو نمیای
حالا میبینیم!
مرسی که با یه اطلاعیه کوتاه
همتون به اینجا اومدین.
حالا، قبل از این که شروع کنیم
بله، آقا
حتما هست
بله
“جیمو”، یکم امواج منفی بفرست
هی.
ما بچهها دچار بحران شدیم
اوه، نه
افتضاحه
وحشتناکه
چه بحرانی؟
خب اگه بهت نشون بدم آسونتره،
تدی، اگه میشه تو لطفاً
بیاید نمایش رو شروع کنیم
برو بریم
جیمو، چراغها رو خاموش کن
میبینی، بچهها دیگه مثل سابق عشق کافی دریافت نمیکنن
چرا؟
مگه ما بد شدیم؟
نه “استیسی”
اما من بهتون میگم کی بده
اینک دشمنان فانی ما.
تولهسگها
نه!
مشکل درست همینه
تولهسگها؟
مشکل با تولهسگها چیه؟
در تمام طول تاریخ
مردم بچهها رو بیشتر از هر چیزه دیگهای تو دنیا دوس داشتن
ما همیشه “سوگُلی” بودیم
توی هر لیستی شماره یک بودیم
تولهسگها صرفا جزو جوانب بودن!
اما همه چیز تغییر کرد
وقتی که تولهسگها پا به میدون گذاشتن،
با طرحها و مدل های جدید،
یکی از یکی گوگولیتر،
نژاد “لابرادور” رو یادتونه؟
“پیکاپو”؟
“چوویینی”؟
سعی کنید بدون اینکه لبخند رو لبتون بیاد بگید، چوویینی
نمیشه.
وقتتون رو تلف نکنید
ما هممون به “شارپی” خندیدیم
و حالا اون تو چین شماره یکه
اوه، نه
این وحشتناکه
ترسناکه
دقیقا
و حتی بدترم میشه
فرانسیس، فرانسیس “سی.ای.او” از کمپانی پاپیکو این آگهی رو داده
تدی، پخشش کن
حالا این برنامه رو داریم
که خوشگلترین تولهسگ موجود رو تولید کنیم
و بعد هم اون رو توی انجمنحیواناتخانگی تو لاسوگاس عرضه میکنیم
تماشا کنید، مردم دنیا
رقابت رو میترکونه
یوهو
نه، جیمبو
یوهو نداریم.
رقابت خود ماییم
این جنگه
تولهسگها دارن میبرن
و بچهها دارن میبازن
ممنونم، تدی
و اگه این تولهسگ جدید اونقدری که ما میترسیم گوگولیه
میتونه تجارت بچه رو از دور خارج کنه، بچه
این افتضاحه
خبرهای بد، بچهها
باید چیکار کنیم؟
کار من اینه که بفهمم تولهسگ جدید دقیقا چیه!
و بعد سپاه بچهها میتونه متوقفش کنه
و شماهام به من کمک می کنید
عالیه
توی دروازه
ایول همینه رئیس
آره!
آره!
حالا، والدین شماها همگی توی کمپانی پاپیکو کار میکنن
خب حالا چیزی ازشون در اینباره شنیدید؟
بله، قربان
البته که شنیدیم
محشره.
خب بگید
ای
بی
سی
دی
نه، راجع به تولهسگ جدید چی شنیدید؟
یـوهــو، تولهسگ
نه، جیمبو!
تولهسگها خود شیطان هستن
استیسی، یادداشتها رو بخون
من نمی تونم بخونم.
چی نوشته؟
این تیم منه؟
یه کله کدو، یه گله “بله قربان” ـگو و یه.
ریغو؟
دقیقا
دریافت شد
نکته خوبی بود
اوه، اره
خوب بود، بی بی
دارمت
شیرینی رو بذار زمین!
شیرینی واسه پیروزیه!
بیاید یه نمایش دیگه داشته باشیم
نه، تدی
بغل چی؟
نمایش بسته
رئیس؟
یه عالمه عشق و علاقه هست که بتونیم داشته باشیم
بگیر بخواب تدی
شب بخیر
رئیس
رئیس
چی؟
مامان، باباها
انگار واسه خودشون یه جلسه کوچولو راه انداختن
متن انگلیسی بخش
Tim?
Look at him!
He wears a suit!
I know.
Isn’t it cute?
He’s like a little man.
He carries a briefcase.
Does no else think that’s.
I don’t know, a little freaky?
Well, you carried Lam-Lam around
until you were like.
This is not about Lam-Lam.
All babies are different, Tim.
And each one is special.
He’s taking over the whole house!
Are you taking over the house?
Yes, you are.
Yes, you are.
Trust me, one day you’re gonna get to know this little guy.
and you are gonna love him with all of your heart.
Just like we do.
All of your heart?
Never.
Hello!
It’s time for my three stories, five hugs, and special song!
How about one story.
three hugs, and my special song?
Just my special song?
Mom?
Dad?
Hey.
What happened to bedtime?
We’ll have it on Monday, Mr. Francis.
Don’t cry!
Don’t cry.
Hello?
Hello?
No, ma’am, not yet.
No, I’m not making excuses.
Yes, ma’am,
I know I’ve been here a long time.
Believe me, it feels like my whole life.
I’m making great progress with the parents already.
The usual procedure,
sleep deprivation, hunger strikes.
They’re very disoriented.
I’ve got them eating out of the palm of my hand.
They do everything for me.
It’s hilarious.
But I think the kid might be on to me.
No, I can handle him.
I know how important this mission is to the company.
Mission?
Well, trust me, ma’am.
You got the right baby for this job.
Hands up, devil baby!
Fart!
Poop!
Doodie!
I’ve gotta deal with the k-i-d.
You can talk!
Uh, goo-goo ga-ga.
No, you can really talk.
I heard you!
Fine.
I can talk.
Now, let’s see if you can listen.
Get me a double espresso.
and see if there’s someplace around here with decent sushi.
I’d kill for a spicy tuna roll right about now.
Get yourself a little something.
Who are you?
Let’s just say I’m the boss.
The boss?
You’re a baby!
You wear a diaper.
You know who else wears diapers?
Astronauts and NASCAR drivers, that’s who.
It’s called efficiency, Templeton.
The average toddler spends, what?
45 hours a year on the potty?
I’m the boss.
I don’t have that kind of spare time.
Well, you’re not the boss of me.
I am the boss of you.
No, you’re not.
Am, too.
Are not.
Am, too!
Are not!
Am, too.
Are not!
Am, too.
Are not!
Am, too.
Am, too.
I was here first.
Just wait until Mom and Dad find out about this.
Oh, yeah?
You think they’d pick you over me?
With your track record?
You don’t know anything about me.
So that’s how you wanna play it, huh?
Let’s see.
Templeton, Timothy.
Middle name.
I’m sorry.
Leslie!
Mostly C’s.
How do you know all that?
Can’t ride a bike without training wheels?
Even bears can ride a bike without training wheels, Leslie.
DOB says you’re seven.
Seven and a half.
Power nap!
You were saying?
I’m seven and a half.
Exactly!
You’re old.
It’s time to make way for the next generation.
It’s the way of the world.
You would never ask your parents for an old toy.
Lam-Lam?
Everyone wants the hot, new thing.
Destroy.
Destroy.
Lam-Lam!
I’ve got fresh batteries.
Boom!
Mom and Dad don’t even know you.
They love me!
Oh, yeah?
Do the math, kid.
There’s only so much love to go around.
It’s like these beads.
You used to have all your parents’ love.
All their time.
All their attention.
You had all the beads.
But then I came along.
Babies take up a lot of time.
They need a lot of attention.
They get all the love.
We could share.
You obviously didn’t go to business school.
Look, Templeton,
the numbers just don’t add up.
There’s not enough love for the two of us.
Not enough beads to go around.
And then, all of a sudden, there’s no place for Tim.
Tim doesn’t fit anymore.
Oh, no!
What about Tim?
So keep quiet.
Stay out of my way.
Or there’s gonna be cutbacks.
You can’t be fired from your own family.
Can you?
Wake up, little halflings!
It’s 7:00 a.m.
Wake up, little half.
What’s the use?
Arise for a nutritious breakfast!
It’s 7:00 a.m.
What’s wrong, Timothy?
Has that little dwarf made you blue?
Then I shall cast upon him a great curse!
He shall not pass!
It’s no use, Wizzie.
He’s got Mom and Dad completely fooled.
If they knew what I knew,
they’d never let him stay.
Perhaps your parents need to be enlightened.
With a great curse!
They shall not pass!
Yeah.
I need to enlighten them.
with proof!
That’s what I need, proof!
Expose his dark magic!
Testing, testing.
Testing, testing.
Maybe they can return him to the store and get their money back!
We could buy a bouncy house!
Godspeed, Tim!
It’s 8:45 a.m.
Ninja.
Ninja.
Ninja.
Ninja.
Babies everywhere!
They’re spreading.
Mom!
Dad!
What’s going on?
It’s an invasion!
It’s a play date!
That’s a keeper.
It’s a meeting, and you won’t be attending.
We’ll see about that.
Thank you all for coming here
on such short notice.
Now, before we begin.
Yes, sir!
Sure is!
Affirmative!
Jimbo, run some interference.
Hey!
We babies are having a crisis!
Oh, no!
That’s awful!
Horrible!
What is it?
It’s simpler if I just show you.
Teddy, if you please.
Let’s put on a show.
Here we go!
Jimbo, hit the lights.
You see, babies aren’t getting as much love as we used to.
Why?
Have we been bad?
No, Staci.
But I’ll tell you who is.
Behold our mortal enemy.
Puppies!
No!
That’s exactly the problem.
Puppies?
What’s the deal with puppies?
Throughout history.
people have loved babies more than anything in the world.
We’ve always been a must-have item.
number one on every wish list.
Puppies were merely accessories.
But all that changed
when the puppies began coming out.
with new designer models.
Each one more adorable than the last.
Remember the Labradoodle?
The Peekapoo?
The Chiweenie?
Try to say “Chiweenie” without smiling.
Not possible.
Don’t waste your time.
We all laughed at the Shar Pei.
And now it’s number one in China.
Oh, no.
That’s terrible!
Horrible!
Yes.
And it gets even worse.
Francis Francis, the CEO of Puppy Co, made this announcement.
Teddy, roll the clip.
And we are on schedule.
to release the most adorable puppy ever.
We’re gonna launch it at the pet convention in Las Vegas!
Watch out, world!
It’s gonna crush the competition!
Yay!
No, Jimbo.
No “yay”!
We are the competition!
This is war.
Puppies are winning,
and babies are losing.
Thank you, Teddy.
And if this new puppy is as cute as we fear.
it could put the baby business out of business, baby.
That’s awful!
Bad news, baby!
What are we going to do?
My job is to find out exactly what that new puppy is.
so that Baby Corp can stop it.
And you’re going to help me.
Genius!
Home run!
You still got it, boss!
Yay!
Yay.
Now, your parents all work for Puppy Co.
So have you learned anything from them?
Yes, sir!
Sure did!
Fantastic.
Triplets, go!
A.
B.
C.
D.
No, what have you learned about the new puppy?
Yay, puppy!
No, Jimbo!
Puppies are evil.
Staci, read back the notes.
I can’t read.
What’s it say?
This is my team?
A muscle-head, a bunch of yes men,
and a doodler?
Exactly!
Affirmative!
Good call.
Oh, yeah!
Nice one, BB!
Gotcha!
Put that cookie down.
Cookies are for closers.
Let’s have another show!
No, Teddy!
How about a hug?
No more shows!
Boss?
There’s plenty of love to go around.
Go to sleep!
Nighty-night.
Boss!
Boss!
What?
Parents!
It’s like they’re having their own little meeting.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.