4بخش

: شگفت انگیزان / بخش 4

شگفت انگیزان

10 بخش

4بخش

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

دستگاه به طور خود كار از بين مي رود

او او

حواست به يه جايي پرته

جدي ؟

اصلا اينطور نيست

مي دونم دلت برا اون موقع ها تنگ شده

و كارت هم خسته كننده است

اما دلم مي خواد بدوني براي من

چه قدر مهمه كه اين شرايطو حفظ كنيم

عزيزم؟

سر كار.

چيه ؟

يه اتفاقي افتاد

چي

در .

چی؟

شركت منو میفرسته برای کنفرانس

کنفرانس؟

خارج شهره

مجبورم يه چند روزي اونجا باشم

اونها تا حالا تو رو ماموريت نفرستاده بودن

اين نشونه خوبيه مگه نه؟

بله

ديدي؟

اون ها بالاخره قابليت های تورو درك كردن

داري پيشرفت مي كني

آره

عزيزم!

اين عاليه

درسته

بفرماييد

شگفت انگيز صحبت مي كنه

قبوله

اومني درويد 9000

مهمترين روبات جنگي و فوق العاده سريه

هوش مصنوعي اون باعث ميشه تا با هر مشكلي رو به رو ميشه خودش برطرفش كنه

و متاسفانه

بذارين من بگم.

حتما اونقدر باهوشه كه بعضي وقتهام از دستور سرپيچي مي كنه

ما کنترل رو از دست دادیم

الان اون توي جنگله و تشكيلات ما در خطره

ما مجبوريم به خاطر امنيت همه كارمند هامونو از جزيره بيرون ببريم

درباره اش توضيح بدين

سيستم دفاعي اون تا ارتفاع 5000 پايي ازون جايي كه هست عمل مي كنه

بخاطر بدنه سنگينش سرعت عملش بالا نيست

ميدونيم كه اون الان تو نيمه جنوبي جزيره اس

یه چیز دیگه

واضحه که این یه سرمایه گذاری قابل توجهیه

يعني ميخواين بدون اينكه داغون بشه از كار بندازمش.

دقيقا آقاي شگفت انگيز

بازم تكرار مي كنم

اون يه روبات باهوشه

هر سري كه باهاش بجنگي اطلاعاتش راجع به روش ضربه زدن بهت كامل تر ميشه

از کار بندازش

زود انجام بده

و داغونش هم نكن

و نمير

باشه

ممنون

وقتشه

ها ؟

هم ؟

او او

عجب لازم شد دوباره بياريمش

وانمود كن مشكل حل شده و دعوتش كن به شام

سعي كن عادي باشي اين خيلي مهمه

ازش تعريف كن.

يه كاري كن حس كنه از قابليت هاش تقدير مي كنيم

خيلي رسمي شدم؟

در واقع خيلي جذاب و شيك

انگار ميزبان دوست ندارن با ما باشن

بايد ببخشين

ايشون با ما غذا نمي خورن

و اميدوارن كه دركشون كنين

البته.

ميدونيد واسه من خيلي مهمه كه بدونم براي كي كار ميكنم

ايشون ترجيح ميدن كه تا حدودي گمنام بمونن

فكر ميكنم حد اقل شما دليلشو خوب درك كنيد

براي من سواله

كه تو اين همه جا چرا اينجا رو به عنوان مقر آزمايش…

كنار آتشفشان؟

چون ايشون مجذوب قدرتن.

مثل من

اين ضعف هر دومونه

ولي كار عاقلانه اي نيست

اين حرفتونو نشنيده مي گيرم

يعني اينطور نيست ؟

خاك نواحي آتشفشاني حاصلخيز ترين خاك زمينن

تمام اينهايي كه رو ميزه محصول همين جان

به نظرتون چه طورن؟

همه شون ، لذيذن

اكّه هي

زود باش عزيزم

دير مي رسي سر كار ها

روز خوبي داشته باشي عزيزم

ممنون

به مشتري هات كمك كن از پله هاي ترقي بالاتر برو

و گوشت بگير

آره اون هم همينطورن

قرار قبلي داريد ؟

بگين دوست قديمي شونم.

اومدم تا…

فرقي نمي كنه ، هركسي كه براي ملاقات میاد…

برو کنار

برو حفاظ هاي الكترونيكي رو چك كن

چيه ؟

كي اومده ؟

چيكار داري ؟

اوه چه قدر چاق شدي بيا تو

زود.

زود زود زود

آره، همه چيز روبه راهه

خیله خب

هيچ مشكلي نيس

اما ميدوني مثل اونوقت ها نيست

اصلا شبیه هم نیستن

توی اخبار بودی؟

يه برنامه بود تو پرایگ

پراگ؟

ميلان جيگر ميلان

مسخره بود.

مثلا سوپر مانكن بودن

داغون و احمق با فيگور هاي مسخره

با اون لب هاي پف كرده شون همش از خودشون تعريف مي كردن

واه !

من بايد برا قهرمانا لباس طراحي كنم

غلط نكنم يه خبر هايي شده ، ها؟

وقتي زنگ زدي شكه شدم

ادنا ، مي خوام اينو برام وصل كني

اوه

جشن مگاتوره

دمودست ولي خر كاره

تو هم چه خشن پاره اش كردي

چي كار مي كني رابرت؟

کار قهرمان مهتابی؟

اون سوراخ بايد مال خيلي وقت پيش باشه

كه اينطور .

اين لباس حمالاست جيگر

ديگه دوست ندارم تو رو توش ببينم

اجازه نمیدم

برا 15 سال پيش بد نبود ولي الان اصلا

منظورت چيه ؟

خودت دوختيش

من به گذشته نگاه نمیکنم جيگر

اون ديگه بنجله

يه لباس جديد لازم داري.

شكي درش نيست

لباس جديد؟

من لباس جدید بخرم؟

نمیتونی

غیر ممکنه

من سرم خيلي شلوغه

بايد ازم خواهش كني.

يالا من منتظرم

صبر كن.

تو مي خواي برام يه جديدشو بدوزي؟

حالا كه اينقدر التماس ميكني!

اما قبوله.

بايد جسورانه باشه.

دراماتيك

آره

قهرمانانه

آره يه چيز كلاسيك عينهو ديناميت كچل

اوه!

چه هيبتي داشت

اوه

شنل و چكمه هاشو بگو

شنل بي شنل

خوبه طراحش خودت بودي

رعد آسا رو يادته ؟

قد بلند، پر قدرت

مرد خوب

بچه درست

گوش كن ا

15 نوامبر سال 58 بود

همه چيز خوب و عالي بود البته اگه شنلش به پر راكت گير نمي كرد

رعد آسا روشن ترین لامپ نبود

جو آسا چي ؟

درست آوريل سال 57 بود اون هم

به خاطر شنلش، موتور هواپيما غورتش داد

خب باشه مگه اينا چند نفر بود

متا من گير كرد به آسانسور

قهرمان ديناميتي موقع پرش بدبخت شد

فضا ناو ، تو گرد با شنلش پيچونك گرفت

شنل بي شنل

حالا ديگه برو.

لباس جديدت تا قبل از ماموریت بعدي حاضره

ميگم ميدوني كه من ديگه ازين جور كار ها بازنشست شدم كه؟

عين خودم رابرت

ولی ما اینجاییم

ادنا من اگه ميگم اينو وصله كن به خاطر ياد گذشته هامه

باشه.

اين لباس حماليتم درست ميكنم

تو بهترين خياطي اوا جون

خودم ميدونم جونم

میدونم

متن انگلیسی بخش

This message will self-destruct.

Uh-oh.

You are one distracted guy.

Am I?

I don’t mean to be.

I know you miss being a hero

and your job is frustrating…

I just want you to know how much it means to me

that you stay at it anyway.

Honey?

About the job?

What?

Something’s happened.

What?

The, uh.

What?

The company is sending me to, uh, a conference.

A conference?

Out of town.

And I’m just gonna be gone for a few days.

They’ve never sent you to a conference before.

This is good, isn’t it?

Yes.

You see?

They’re finally recognizing your talents.

You’re moving up.

Yes.

Honey!

This is wonderful!

Yes, it is.

Hello?

This is Mr. Incredible.

I’m in.

The Omnidroid 9000

is a top secret prototype battle robot.

Its artificial intelligence enables it to solve any problem it’s confronted with.

And, unfortunately.

Let me guess.

It got smart enough to wonder why it had to take orders.

We lost control.

And now it’s loose in the jungle, threatening our facility.

We’ve had to evacuate all personnel from the island for their own safety.

How am I going in?

The Omnidroid’s defenses necessitate an air drop from 5,000 feet.

Its cloaking devices make it difficult to track.

Although we’re pretty sure it’s on the Southern half of the island.

One more thing.

Obviously it represents a significant investment.

You want me to shut it down without completely destroying it.

You are Mr. Incredible.

I’ve got to warn you,

it’s a learning robot.

Every moment you spend fighting it, only increases its knowledge of how to beat you.

Shut it down.

Do it quickly.

Don’t destroy it.

And don’t die.

Great.

Thanks.

Showtime.

Huh?

Hmm.

Uh-oh.

Surprising, we must bring him back.

Sound the all clear, and invite him to dinner.

Most important, keep things light.

Praise him.

Make him feel like we appreciate his abilities.

Am I overdressed?

Actually, you look rather dashing.

I take it our host is.

I’m sorry.

He won’t be dining with us tonight.

He hopes you’ll understand.

Of course.

I do usually make it a point to know who I’m working for.

He prefers a certain amount of anonymity.

Surely, you of all people understand that.

I was just wondering,

of all the places to settle down, why live…

With a volcano?

He’s attracted to power.

So am I.

It’s a weakness we share.

Seems a bit unstable.

I prefer to think of it as misunderstood.

Aren’t we all?

Volcanic soil is among the most fertile on Earth.

Everything at the table was grown right here.

How does it compare?

Everything’s delicious.

Jeez.

Hurry, honey.

Or you’ll be late for work.

Have a great day, honey.

Thanks.

Help customers, climb ladders.

Bring bacon.

All that…

You have an appointment?

I’m an old friend.

I just wanted to…

All visitors are required…

Get back.

Go check the electric fence or something.

What is it?

Who are you?

What do you want?

My God, you’ve gotten fat.

Come in.

Come, come.

Yes, things are going quite well.

Quite well.

My God, no complaints.

But, you know, it is not the same.

Not the same at all.

Weren’t you in the news?

Some show in Prayge.

Prague?

Milan, darling Milan.

Supermodels.

Nothing super about them.

Spoiled, stupid, little stick figures

with poofy lips who think only about themselves.

Feh!

I used to design for gods.

But perhaps you come with a challenge, eh?

I was surprised to get your call.

E, I just need a patch job.

Hmm.

This is megamesh.

Outmoded, but very sturdy.

And you’ve torn right through it!

What have you been doing, Robert?

Moonlighting hero work?

Must have happened a long time ago.

I see.

This is a hobo suit, darling.

You can’t be seen in this.

I won’t allow it!

Fifteen years ago, maybe, but now?

What do you mean?

You designed it.

I never look back, darling.

It distracts from the now.

You need a new suit.

That much is certain.

A new suit?

Where the heck am I gonna get a new suit?

You can’t!

It’s impossible!

I’m far too busy.

So ask me now,

before I again become sane.

Wait.

You want to make me a suit?

You push too hard, darling!

But I accept.

It will be bold.

Dramatic!

Yeah.

Heroic!

Yeah, something classic, like Dynaguy!

Oh!

He had a great look!

Oh,

the cape and the boots.

No capes!

Isn’t that my decision?

Do you remember Thunderhead?

Tall, storm powers.

Nice man.

Good with kids.

Listen, E.

November 15th of ‘58.

All was well, another day saved when his cape snagged on a missile fin.

Thunderhead was not the brightest bulb.

Stratogale!

April 23rd, ‘57.

Cape caught in a jet turbine.

You can’t generalize about these things.

Meta-Man Express elevator.

Dynaguy, snag on takeoff.

Splashdown, sucked into a vortex.

No capes!

Now, go on.

Your new suit will be finished before your next assignment.

You know I’m retired from hero work.

As am I, Robert.

Yet, here we are.

E, I only need a patch job For sentimental reasons.

Fine.

I will also fix the hobo suit.

You’re the best of the best, E.

Yes, I know, darling.

I know.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.