سرفصل های مهم
بخش 03
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی ساده
دانلود اپلیکیشن «زوم»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی بخش
گری، چی شده؟ چرا نمیای بیرون بازی کنی؟
اون چیه؟
چرا باید میرفت؟
گری.
میتونستیم ازش محافظت کنیم. نباید میذاشتیم بره.
منم دلم براش تنگ شده. مهم اینه که حالا دیگه جاش امنه.
برو داخل.
به گمونم میدونی چرا اومدم.
اون تولهانسان از جنگل رفت.
فکر میکردم منظورم رو صریحاً رسونده بودم، میخواستم اونو بهم تحویل بدین.
دیگه بهش پناه ندادیم.
از گله خارج شده.
اونوقت میشه بپرسم، کجا رفت؟
حالا دیگه پیش همنوعهای خودشه.
پس تولهانسان از جنگل خارج شده.
درسته.
دیگه کدورتی بین من و تو وجود نداره.
و مهمتر از همه، در صلح هستیم.
خب، پس به گمونم دیگه تمومه.
مگه اینکه بتونم برش گردونم!
آکیلا!
الان توجهتون جلب شد؟
نمیخواستم اینطوری بشه. خیلی ساده حرفم رو گفتم.
فقط یه چیز ازتون خواستم ولی شماها قبول نکردین.
خب، الان دیگه تموم میشه. به گوش بقیه هم برسونین.
تا وقتی تولهانسان در اختیارم نباشه، این تپهها متعلق به منن.
شما واکنش درستی به حرف منطقی من نداشتین.
برای همین حس ترس رو خواهید چشید.
سلام عرض شد!
هیچ زبونی بلدی؟
به نظرم بامزهای.
یه گاز میخوای؟
یالا. بیا اینجا.
بیا. اشکالی نداره.
نترس.
یالا.
آهای، اونا مال منن!
هی، برگردین!
آهای، اونا مال منن!
بندازینش!
آهای؟
کی اونجاست؟
سلام، توله کوچولو.
اوه نه، نترس.
نمیخوام بهت صدمه بزنم.
فقط داشتم از اینجا رد میشدم.
دنبال دردسر نیستم.
دردسری نیست.
اینجا تنهایی؟
خوب نیست.
ما هیچوقت نباید تنها باشیم.
منتظر یه دوستم.
به زودی میرسه اینجا.
تا وقتی اون برسه، میتونم پیشت بمونم.
اشکالی نداره؟
ازت محافظت میکنم.
فقط من و تو. موجود دوست داشتنی.
تو کی هستی؟
کا.
تولهی کوچولوی بیچاره و دوستداشتنی.
توی اعماق این جنگل چیکار داری؟
خونهی من همینجاست.
نمیدونی چی هستی؟
من میدونم تو چی هستی.
میدونم از کجا اومدی.
واقعاً؟
بله.
میخوای ببینی؟
آره.
معمولاً، انسانها توی روستاشون میمونن.
به دور از تاریکیِ جنگل.
اما گاهی اوقات، مسافرت میکنن.
و وقتی که مسافرت کنن…
غارهاشون در تاریکی نفس میکشن.
اونا بهش میگن…
گل سرخ.
ساختهی دست انسانها.
اون گرما و روشنایی میاره.
و برای هر چیزی که لمس کنه ویرانی به همراه میاره.
اون کیه؟
مسافر، از تولهاش محافظت میکنه.
اون شب شرکان به زندگی اون انسان پایان میده.
اما قبلش، به خاطر تماس با
گل سرخ، سوخت.
اونقدر سریع فرار کرد…
که متوجهِ تولهای که مونده بود نشد.
و اون توله… تو بودی.
اون پلنگ تو رو پیدا کرد.
اوه، موجود بیچاره و دوستداشتنی.
میخوای توی جنگل بمونی؟
اگه بخوای میتونی پیش من بمونی. تو رو نزدیکم نگه میدارم.
ترست رو کنار بزار.
به من اعتماد کن.
آروم باش جَوون. لازم نیست داد و هوار کنی، باشه؟
من کجام؟
اوه، اینجا یه غاره. غار منه.
یادت نمیاد چی شد، نه؟
نه.
من جونت رو نجات دادم.
آره، تو رو از آروارهی مرگ ربودم. یا بهتر بگم، از چنبرهی مرگ.
و از بخت خوبت، قهرمان موردعلاقهی جدیدت…
بالوی پیری که میبینی، به طور اتفاقی از اونجا رد میشد.
اوه، البته چیز بزرگی نیست. فقط بگو ببینم که.
میتونی…
بالا بری؟ آره.
پس بیا دیگه وقت تلف نکنیم و بریم سر کارمون.
سر چه کاری؟
جبران، جوون! جبران.
منظورت از جبران چیه؟ جبرانِ چی؟
متن انگلیسی بخش
Gray, what’s wrong? Why don’t you come outside and play?
What is that?
Why did he have to leave?
Gray.
We could have protected him. We shouldn’t have let him go.
I miss him too. What’s important is he’s safe now.
Get inside.
I suppose you know why I’ve come.
The man cub has left the jungle.
I thought I made myself clear, I wanted him turned over to me.
We no longer harbor him.
He has left the pack.
And where, may I ask, has he gone?
He is with his own kind now.
So the man cub has left the jungle.
That’s right.
You and I no longer have a quarrel.
And, most importantly, we have peace.
Well, I guess it’s done then.
Unless I can draw him back out!
Akela!
Have I got your attention now?
I didn’t want it to be this way. I made it so simple.
All I asked for was one thing and you denied me.
Well, that ends now. Spread the word.
Until I have the man cub, these hills are my hills.
You did not respond to reason.
So now you will know fear.
Hey there!
Do you have a language?
You’re kinda cute, I guess.
You wanna bite?
Come on. Come here.
Come on. It’s all right.
Don’t be afraid.
Come on.
Hey, those are mine!
Hey, come back!
Hey, those are mine!
Drop it!
Hello?
Who’s out there?
Hi, little cub.
Oh no, don’t be scared.
I’m not gonna hurt you.
I was just passing through.
I don’t want any trouble.
There’s no trouble.
Are you alone out here?
That’s not good.
We should never be alone.
I’m waiting for a friend.
He should be here soon.
I can stay with you, until he gets here.
Would that be all right?
I’ll keep you safe.
Just you and me. Sweet thing.
Who are you?
Kaa.
Poor, sweet little cub.
What are you doing so deep in the jungle?
This is my home.
Don’t you know what you are?
I know what you are.
I know where you came from.
You do?
Yesss.
Would you like to see?
Yeah.
Mostly, men stay in their village.
Far from the dark of the jungle.
But sometimes, they travel.
And when they do…
Their caves breathe in the dark.
They call it…
The red flower.
Man’s creation.
It brings warmth and light.
And destruction to all that it touches.
Who is that?
The traveler, protecting his cub.
Shere Khan ended the man’s life that night.
But not before he was burned…
by the red flower’s touch.
He ran so fast…
He didn’t notice the cub he left behind.
And that cub… was you.
The panther found you.
Oh, you poor sweet thing.
You want to stay in the jungle?
You can be with me if you want. I’ll keep you close.
Let go of your fear now.
Trussst in me.
Relax, kid. No need to get worked up, ok?
Where am I?
Uh, This is a cave. It’s my cave.
You don’t remember what happened, do you?
No.
I saved your life.
Yeah, I- I snatched you from the jaws of death. The coils of death, if you will.
And lucky for you, your new favorite hero…
Old Baloo here, just happened to be passing by.
Uh, No big deal. Just tell me this.
Can you…
Climb?Yeah.
Then let’s quit wasting time and get on with it.
Get on with what?
Payback, kid. Payback.
What do you mean, payback? Payback for what?
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.