4بخش

: پیانیست / بخش 4

4بخش

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح خیلی ساده

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

ترجمه‌ی بخش

! چراغ ها … چراغ ها

! چراغ ها رو روشن کنيد

! زود باشيد

در رو باز کنيد ! مي خواهيم بياييم تو

! در رو باز کنيد

! بايستيد

! تو، بلند شو … يالا

! بندازينش بيرون

… مامان

! يالا، بدويد

من خواهر آقاي اشپيلمن هستم. برو تو … تو نه چي شده؟ اتفاق بدي افتاده چي شده؟ اونها تو خيابون مردم رو مي گرفتن

اونها هنريک رو هم بردن

برو خونه، باشه؟ برو من خودم درستش مي کنم

ببخشيد. شوهر من رو نديدي؟ اسمش ايزاک شرمنه؟

نه، نديدمش. قد بلند و خوشتيپ با ريش خاکستري رنگ

اگر اون رو ديدي، به من خبر مي دي؟ اسمش ايزاک شرمنه

اينجا چه خبره؟

اونها نوه ام رو گرفتن. اونها آدم ها رو مي گيرن و به جاهاي دور مي فرستن

چه بلايي مي خوان سرشون بيارن من که اعتقادم به خدا رو از دست دادم

ببخشيد … ببخشيد

ايزاک؟

ايزاک؟

ايزاک، ولادگ اشپيلمن هستم

هنريک اون توئه. من که نديدمش

حرفم رو باور کن، اونها دستگيرش کردن

مي توني کمکم کني؟ ! حالا به من احتياج داري. حالا به من احتياج داري

مي توني کمکم کني؟

خرج داره. من هيچ پولي ندارم

پس کاري از دست من بر نمي ياد تو بايد به ما ملحق بشي

اونها گفتن که تو آدم با نفوذي هستي. کيا گفتن؟

مردم مي گن. اونها مي گن که تو آدم مهمي هستي

… ايزاک

دست ها بالا. حالت چطوره؟ حال شما چطوره؟ ! تو يک دزدي

! بمير … بمير

اون ديوونست. دست ها بالا سيگار مي خواي؟ سيگار؟

ممنونم

! همه چي خوبه

بنظر خيلي خوشحال مي ياد

! همه چي خوبه

! همه چي خوبه

دست ها بالا … دست ها بالا

! همه چي خوبه

کمک … کمک

بذار برم … کمک

چرا اونها تو رو گرفتن؟ پس تو رفتي پيش ايزاک هلر؟ مگه من ازت خواستم که بري پيش اون؟ فعلاً که بيروني، درسته؟ به اون عوضي التماس کردي؟ من فقط ازش کمک خواستم

پولي هم بهش دادي؟

از کجا بايد پول مي آوردم؟ هر چي پول در مي يارم براي خريد غذا مي دم

من مي تونم از خودم مراقبت کنم. اونها مي خواستن تو رو به يک جاي دوري بفرستن

از دست تو کاري بر نمي اومد اونها من رو مي خواستن، نه تو رو

چرا تو دوست داري هميشه تو کارهاي ديگران دخالت کني؟

تو ديوونه اي. مشکلت اينه. به خودم مربوطه

چي شده؟ مريضي؟

گرسنه ام

گواهي اشتغال؟ يعني چي؟

… بايد گواهي اشتغال داشته باشي تا

… بتوني توي منطقه يهودي ها براي آلماني ها کار کني وگرنه

وگرنه چي؟ تبعيد مي شي پس شايعات درست بوده … اونها مي خوان دوباره ما رو تقسيم بندي کنن

و بفرستن به ارودگاه هاي کار اجباري تو شرق

اونها مي خوان منطقه يهودي ها رو کوچک تر کنن. اوه، خداي من

متن انگلیسی بخش

The lights! The lights!

Turn on the lights.

Come on!

Open the door!We want to go in!

Open the door!

Stand up!

You, stand up! Come on!

Throw him out!

Mama…

Come on, run!

  • I’m Mr. Szpilman’s sister.- Go in. Not you.

  • What? It’s terrible.

  • What?- They’re hunting people in the streets.

They’ve taken Henryk.

Go home, alright? Go home,I’ll take care of it.

Excuse me. Have you seenmy husband? Izaak Szerman?

  • I’m afraid not.- Tall, handsome, little gray beard.

If you see him, write to me.Don’t forget. Izaak Szerman.

What happened here?

They’ve got my grandson. They pick them up and take them away.

What they do to them,I’ve stopped believing in God.

Excuse me. Excuse me.

Itzak?

Itzak?

Itzak, it’s Wladek Szpilman.

  • Henryk is in there.- I haven’t seen him.

Believe me.They picked him up.

  • Can you help?- Now you need me. Now you need me!

Can you help us?

  • It costs.- I have no money.

Then there’s nothing I can do.You should have joined us.

  • They told me you had influence.- Who told you?

People I know. They saidyou’re an important man.

Itzak…

  • Hands up.- How are you?

  • How are you?- You, bandit.

Dead! Dead!

  • He’s crazy.- Hands up.

  • Want a cigarette?- Cigarette?

Thank you.

Everything is alright!

He looks very happy.

Everything is alright.

Everything is alright.

Hands up! Hands up!

It’s alright.

Help! Help!

Let go! Help!

  • Why did they pick you up?- So you go to Itzak Heller?

  • Did I ask you to talk to him?- You’re out, aren’t you?

  • Did you beg to that piece of shit?- I asked him to help you.

What did you pay him?

With what could I pay him? Everyzloty I earn we spend on food.

  • I can look after myself.- They were taking you away.

It’s got nothing to do with you.It’s me they wanted, not you.

Why do you have to interferewith other people’s business?

  • You’re mad. That’s your trouble.- That’s also my business.

What’s the matter?Are you sick?

Hungry.

Employment certificate. What’s thatmean, no employment certificate?

You have to have anemployment certificate…

to work for the Germansin the ghetto, otherwise…

  • Otherwise what?- You’ll be deported.

  • So the rumors were true.- They’re going to resettle us…

and send us to labor camps,in the East.

  • They’re closing the small ghetto.- Oh, God!

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.