رستگاری در شاوشنک

15 بخش

1بخش

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

آقاي دوفرِين درباره مشاجره اي که با همسرتون در شب به قتل رسيدنش داشتيد، توضيح بديد

خيلي تلخ بود

اون گفت از اينکه من جريان رو فهميدم، خوشحاله و اينکه ديگه از پنهان کاري خسته شده بود

و گفت که مي خواد توي رينو طلاق بگيره

شما چه جوابي بهش داديد؟

بهش گفتم که موافقِ اينکار نيستم

“قبل از رينو توي جهنم مي بينمت”

طبق تحقيقاتي که از همسايه هاتون داشتيم اين چيزي بود که شما گفتيد

شايد حق با اونا باشه. واقعاً چيزي يادم نمياد. به هم ريخته بودم

بعد از جروبحثي که داشتيد چه اتفاقي افتاد؟

اون وسايلش رو جمع کرد

وسايلش رو جمع کرد که بره و با آقاي کوئنتين زندگي کنه.

آيا همسرتون رو دنبال کرديد؟

اول به چندتا بار رفتم

بعد از اون رفتم به خونه ش تا باهاشون روبرو بشم. اونا خونه نبودن ماشينو کنار رودخونه پارک کردم و منتظر موندم.

مي خواستيد چيکار کنيد؟

مطمئن نيستم

گيج بودم

مست

فکر کنم که بيشتر مي خواستم اونا رو بترسونم.

وقتي که رسيدن، شما واردِ خونه شديد و اونا رو به قتل رسونديد

نه. من داشتم هوشيار مي شدم

برگشتم توي ماشين و رفتم خونه تا مستي از سرم بپره

توي راه ايستادم و تفنگم رو توي رودخونه رويال انداختم

اينو چندين بار توضيح دادم

چيزي که منو گيج مي کنه اينه که صبح روز بعد زن خدمتکار همسر شما رو با اون مرد روي تخت پيدا مي کنه در حالي که با گلوله هاي کاليبر-38 سوراخ سوراخ شده ن

از نظر شما اين اتفاق تصادفي بوده يا اينکه فقط برداشت من اينه؟

درسته، يه تصادفه

شما هنوز اصرار داريد قبل از اينکه اين جنايت رخ بده تفنگ رو توي رودخونه انداختيد؟

راه فرار مناسبيه

اين حقيقته

پليس سه روزِ تمام اون رودخونه رو لايروبي کرد و هيچ تفنگي پيدا نشد

پس نمي شد که هيچ مقايسه اي بين تفنگ شما و گلوله هايي که از اجسادِ خون آلود قرباني ها درآورده شده، صورت بگيره

و اين يکي هم در روي خيلي خوبيه.

درسته آقاي دوفرِين؟

از اونجايي که من توي اين جنايت بي گناه هستم

پيدا نشدنِ اسلحه رو کاملاً ناراحت کننده مي دونم .

خانم ها و آقايان، تمام دلايل و شواهد رو ديديد و شنيديد

ما يه متهم حاضر در صحنه جنايت داريم

ردپا داريم، اثر تایر های ماشین اثر انگشت اون روي گلوله هايي که به زمين افتاده بودن وجود داره، يه بطريِ شکسته ويسکي، با اثر انگشت اين آقا

و بدتر از همه يه خانم جوانِ خوشگل داريم با معشوقش که توي بغل همديگه دراز کشيدن و مُردن.

اونا گناهکار بودن

اما گناهشون اينقدر بزرگ بود که استحقاق مرگ رو داشته باشن؟

در حالي که درباره اون فکر مي کنيد اين يکي رو هم در نظر بگيريد.

يه شيشلول فقط شش تا گلوله رو در خودش جا ميده. نه هشت تا

از نظر من اين جنايت ناشي از حرارت عشق نيست

که اگه اينطور بود اگرچه بخشيده نمي شد اما قابل درک بود

نه

اين يه انتقام گيري بود که بيشتر به طبيعتِ حيوان صفت و بي رحم انسان بر مي گرده.

از نظرِ من شما يه آدم سرد و بي رحم هستيد، آقاي دوفرِين

خون توي رگ هام يخ مي زنه وقتي به شما نگاه مي کنم

با توجه قدرتي که توسط ايالت مِين به من واگذار شده

بدين وسيله محکوم هستيد به گذارندنِ دو حبسِ ابد

بابتِ دو زندگي که از قربانيانتون گرفتيد؛ ختم جلسه

بشين

اينطور که از اسنادت پيداست تو بيست سال از محکوميتت رو گذروندي، درسته؟

بله قربان

احساس مي کني که اصلاح شدي؟

بله قربان. کاملا

منظورم اينه که درسم رو ياد گرفتم

صادقانه مي تونم بگم

که يه آدم ديگه هستم

ديگه خطري براي اجتماع محسوب نمي شم

اين يه حقيقت صادقانه ست

هي، رِد چطور پيش رفت؟

همون مزخرفات هميشگي

اما توي يه روز متفاوت

آره. مي دونم چه احساسي داري

نوبتِ مردود شدنِ من هفته ديگه ست

آره، من هفته قبل مردود شدم

اتفاق مي افته ديگه

هي رِد. يه پاکت سيگار اِخ کن

بيشين بينيم بابا

تو همين الانشم پنج پاکت به من بدهکاري

چهار تا. پنج تا

احتمالا توي هر زندان تو آمريکا يه زنداني مثل من وجود داره

من کسي هستم که هر چيزي رو مي تونم برات جور کنم

سيگار، ماريجوانا، اگه اين چيزيه که مي خواي يا يه بطري کونياک براي جشنِ فارغ التحصيلي بچه ات

ميشه گفت هر چيزي که به ذهنت برسه

بله قربان. من مي تونم همه چيزو براتون رديف کنم

واسه همين وقتي که سال 1949 اندي دوفرِين اومد پيش من و از من خواست که ريتا هِيورث رو براش قاچاقي بيارم تو زندان

بهش گفتم: مشکلي نيست

متن انگلیسی بخش

Mr. Dufresne, describe the confrontation you had with your wife the night she was murdered.

It was very bitter.

She said she was glad I knew, that she hated all the sneaking around.

And she said she wanted a divorce in Reno.

What was your response?

I told her I would not grant one.

“I’ll see you in hell before I see you in Reno.”

Those were the words you used, Mr. Dufresne, according to your neighbors.

If they say so. I really don’t remember. I was upset.

What happened after you argued with your wife?

She packed a bag.

She packed a bag to go and stay with Mr. Quentin.

Did you follow her?

I went to a few bars first.

Later, I drove to his house to confront them.

They weren’t home, so I parked in the turnout, and waited.

With what intention?

I’m not sure.

I was confused.

Drunk.

I think mostly, I wanted to scare them.

When they arrived, you went up to the house and murdered them.

No. I was sobering up.

I got back in the car, and I drove home to sleep it off.

Along the way, I stopped, and I threw my gun into the Royal River.

I feel I’ve been very clear on this point.

Well, where I get hazy is where the cleaning woman shows up the following morning and finds your wife in bed with her lover, riddled with 38 caliber bullets.

Now, does that strike you as a fantastic coincidence, Mr. Dufresne, or is it just me?

Yes, it does.

Yet you still maintain that you threw your gun into the river before the murders took place?

That’s very convenient. It’s the truth.

The police dragged that river for three days, and nary a gun was found.

So, there could be no comparison made between your gun and the bullets taken from the bloodstained corpses of the victims.

And that also is very convenient.

Isn’t it, Mr. Dufresne?

Since I am innocent of this crime, sir,

I find it decidedly inconvenient that the gun was never found.

Ladies and gentlemen, you’ve heard all the evidence.

We have the accused at the scene of the crime.

We have footprints, tire tracks, bullets strewn on the ground which bear his fingerprints, a broken bourbon bottle, likewise with fingerprints.

And most of all, we have a beautiful young woman and her lover lying dead in each other’s arms.

They had sinned.

But was their crime so great as to merit a death sentence?

Now, while you think about that think about this.

A revolver holds six bullets.

Not eight.

I submit that this was not a hot-blooded crime of passion.

That could be understood, if not condoned.

No. This was revenge of a much more brutal and cold-blooded nature.

You strike me as a particularly icy and remorseless man, Mr. Dufresne.

It chills my blood just to look at you.

By the power vested in me by the state of Maine,

I hereby order you to serve two life sentences, back to back.

One for each of your victims. So be it.

Sit.

We see by your file you’ve served 20 years of a life sentence.

Yes, sir.

You feel you’ve been rehabilitated?

Oh, yes, sir. Absolutely, sir.

I mean, I learned my lesson.

I can honestly say. I’m a changed man.

I’m no longer a danger to society.

That’s God’s honest truth.

Hey, Red. How’d it go?

Same old shit. Different day.

Yeah. I know how you feel. I’m up for rejection next week.

Yeah, I got rejected last week.

It happens.

Hey, Red. Bump me a deck.

Get the ** out of my face, will you, man? You’ve had five packs already.

Four. Five.

There must be a con like me in every prison in America.

I’m the guy who can get it for you.

Cigarettes, a bag of reefer if that’s your thing - a bottle of brandy to celebrate your kid’s high-school graduation.

Damn near anything, within reason.

Yes, sir. I’m a regular Sears and Roebuck.

So, when Andy Dufresne came to me in 1949 and asked me to smuggle Rita Hayworth into the prison for him,

I told him, “No problem.”

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.