سرفصل های مهم
11بخش
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زوم»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی بخش
مطمئنم که تا حالا به گوشت رسيده
چيز وحشتناکي بود
مردي به جووني اون که کمتر از يه سال به آزاديش مونده قصد فرار مي کنه
قلب کاپيتان هادلي از تير اندازي به اون شکست
واقعا اين جور بود
ما بايد فراموشش کنيم
بلند شو
من ديگه نيستم
همه چيز تموم شده
يه نفر ديگه رو بيار تا کلاه برداري هات رو راست و ريس کنه
هيچ چيز تموم نشده
هيچ چيز
يا اينکه تو بدترين دوران رو اينجا خواهي داشت
ديگه از طرف گارد حفاظت نمي شي
مي زارمت جايي که با همجنس بازها هم صحبت باشي
جوري ميشه که فکر مي کني يه قطار کارت رو ساختن
و کتابخونه؟
تمام
مهر و موم مي شه، آجر به آجرش
با آتيش کتاب ها يه کباب بريان خوب توي حيات راه مي اندازيم
جوري که شعله آتيش از اون دورها ديده بشه
مثل بسرخپوست هاي آمريکايي دورش مي رقصيم
متوجه هستي؟ مي فهمي که دارم چي ميگم؟
يا من کندذهن هستم؟
يه ماه ديگه بهش فرصت بديد تا دربارش فکر کنه
همسرم مي گفت که شناختنِ من سخته
مثل يه کتابِ بسته
هميشه از اين شکايت مي کرد
اون خيلي خوشگل بود
خدايا، من عاشقش بودم
فقط نمي دونستم که چطور بهش بفهمونم، همين
من کشتمش، رِد
من بهش شليک نکردم
اما از خودم طردش کردم
اون به اين خاطر مرد، به خاطر من
روشِ زندگي کردنم
خوب، نميشه بهت گفت قاتل
شايد بشه گفت شوهرِ بد
اگه مي خواي احساس بدي داشته باش اما تو اونو نکشتي
نه من نکشتم
يه نفر ديگه اينکار رو کرد
ولي من به اينجا رسيدم
فکر کنم بدشانسي بود
آره. بدشانسي روي هوا معلقه
و بايد روي يه نفر بشينه
نوبت من بود، فقط همين
من توي مسير طوفان بودم
فقط انتظار نداشتم که اين طوفان اينقدري که الان هست طول بکشه
فکر مي کني که يه روز آزاد بشي؟
من؟
آره
يه روز، وقتيکه ريش بلند و سفيدي داشته باشم
و چندتا حلقه دور سرم بچرخن
بهت ميگم که کجا دوست دارم برم
زواتانئو. زوا…
چي گفتي؟
زواتانئو.
توي مکزيکه
يه جزيره کوچيک توي اقيانوس آرام
مي دوني مکزيکي ها درباره دريا چي ميگن؟
نه. ميگن که خاطره اي نداره
اون جاييه که من مي خوام بقيه عمرمو توش زندگي کنم
يه جاي گرم، بي هيچ خاطره اي
يه هتل کوچولو
درست توي ساحل باز کنم
چند تا قايق کهنه ارزون بخرم
و تعميرشون کنم
مهمون هام رو ببرم بيرون
براي ماهيگيري
زواتانئو، ها؟
توي همچين جايي، من به مردي احتياج دارم که بدونه چيزها رو چه جوري مي شه گير آورد
فکر نکنم که بيرون هم بتونم از پسش بر بيام، اندي
من بيشتر زندگيم رو اينجا بودم
من الان يه مرد يکنواخت و وابسته هستم
همون جوري که بروکس بود
تو خودت رو دستِ کم مي گيري
اينطور نيست
منظورم اینه… اينجا من کسي هستم که مي تونم برات چيزها رو جور کنم، درسته
اما اون بيرون تنها چيزي که لازم داري يه دفتر تلفنه
لعنتي، من حتي نمي دونم که از کجا شروع کنم
اقيانوس آرام؟
بي خيال بابا
يه چيزي به اون بزرگي منو تا حد مرگ مي ترسونه
منو نه
من نه زنم رو کشتم نه معشوقش رو
هر اشتباهي که کردم تاوانش رو حتي بيشتر هم دادم
اون هتل، اون قايق
فکر نمي کنم که چيز زيادي خواسته باشم
تو نبايد اين کارو با خودت بکني، اندي
اينا يه مشت رؤياهاي مسخره ست
منظورم اينه که مکزيک اون ورِ دنياست و تو الان اينجايي
و بايد با اين وضعيت کنار بياي
آره، درسته. بايد با اين وضعيت کنار بيام
اون يه جاي ديگه ست و من اينجام
فکر کنم که اين به يه انتخاب ساده ختم بشه
تلاش کن براي زندگي کردن
يا به پيشواز مرگ برو
اندی. رد. اگه يه وقت از اينجا آزاد شدي يه لطفي به من بکن
حتما اندي. هرچي که باشه
يه علفزار بزرگ نزديک باکستون هست. مي دوني باکستون کجاست؟
خب، فقط… زمين هاي زيادي اون اطراف هست. يکيشون بخصوصه
يه ديوار طولاني سنگي دورش هست
و يه درخت بزرگ بلوط توي انتهاي شمالي اش داره
خيلي مکان شاعرانه ايه
اون جاييه که من از همسرم تقاضاي ازدواج کردم
ما براي پيک نيک رفتيم اونجا و زير اون بلوط عاشق شديم
و من ازش خواستگاري کردم و اون گفت: بله …
به من قول بده، رِد
اگه يه وقت آزاد شدي
اون مکان رو پيدا کن
پايين اون ديوار، يه تيکه سنگ هست
که حالت خاکي نداره
اون يه سنگِ آتشفشانِ سياهه
يه چيزي زير اون پنهان شده که من مي خوام مال تو باشه
چه چيزي، اندي؟
چي زير اون دفن شده؟
تو بايد با دقت بگردي تا پيداش کني
نه، دارم بهتون ميگم پسره
حرفاي عجيبي مي زنه
واقعا نگرانشم
بيايد مراقبش باشيم
در طول روز مي شه اينکار رو کرد اما شب اون براي خودش تنهاست
واي، خدا
چيه؟
اندي امروز اومد توي قسمت بارگيري
از من يه مقدار طناب خواست
طناب؟
به اندازه 2 متر
و تو هم بهش دادي
البته که دادم. چرا نبايد مي دادم؟
يا مسيح، هِي وود
خوب من از کجا مي دونستم؟
بروکس هاتلن رو يادت نيومد؟
نه. اندي هيچ وقت اينکار رو نمي کنه
هرگز
نمي شه گفت
هر کس فروپاشي دروني خودش رو داره
زود باش. مي خوام برم خونه
الان تموم مي شه، قربان
متن انگلیسی بخش
I’m sure by now you’ve heard…
A terrible thing.
A man that young, less than a year to go, trying to escape.
It broke Captain Hadley’s heart to shoot him.
Truly, it did.
We just have to put it behind us.
Move on.
I’m done.
Everything stops.
Get someone else to run your scams.
Nothing stops.
Nothing.
Or you will do the hardest time there is.
No more protection from the guards.
I’ll pull you out of that one-bunk Hilton and cast you down with the Sodomites.
You’ll think you’ve been **ed by a train.
And the library?
Gone.
Sealed off, brick by brick.
We’ll have us a little book barbecue in the yard.
They’ll see the flames for miles.
We’ll dance around it like wild Injuns.
You understand me?
Catching my drift?
Or am I being obtuse?
Give him another month to think about it.
My wife used to say I’m a hard man to know.
Like a closed book.
Complained about it all the time.
She was beautiful.
God, I loved her.
I just didn’t know how to show it, that’s all.
I killed her, Red.
I didn’t pull the trigger.
But I drove her away.
That’s why she died, because of me.
The way I am.
That don’t make you a murderer.
A bad husband, maybe.
Feel bad about it if you want to, but you didn’t pull the trigger.
No, I didn’t.
Somebody else did.
And I wound up in here.
Bad luck, I guess.
Yeah.
It floats around.
It’s got to land on somebody.
It was my turn, that’s all.
I was in the path of the tornado.
I just didn’t expect the storm would last as long as it has.
Do you think you’ll ever get out of here?
Me?
Yeah.
One day, when I’ve got a long, white beard
and two or three marbles rolling around upstairs, they’ll let me out.
I tell you where I’d go.
Zihuatanejo.
Zi…what?
Zihuatanejo.
It’s in Mexico.
A little place on the Pacific Ocean.
You know what the Mexicans say about the Pacific?
No.
They say it has no memory.
That’s where I want to live the rest of my life.
A warm place with no memory.
Open up a little hotel,
right on the beach.
Buy some worthless old boat,
fix it up new.
Take my guests out.
Charter fishing.
Zihuatanejo, huh?
In a place like that, I could use a man who knows how to get things.
I don’t think I could make it on the outside, Andy.
I’ve been in here most of my life.
I’m an institutional man now.
Just like Brooks was.
Well, you underestimate yourself.
I don’t think so.
I mean…in here, I’m the guy who can get things for you, sure.
But outside, all you need is the Yellow Pages.
Hell, I wouldn’t even know where to begin.
The Pacific Ocean?
Shit.
About scare me to death, something that big. Not me.
I didn’t shoot my wife and I didn’t shoot her lover.
Whatever mistakes I’ve made, I’ve paid for them and then some.
That hotel, that boat.
I don’t think that’s too much to ask.
I don’t think you ought to be doing this to yourself, Andy.
These are just shitty pipe dreams.
I mean, Mexico is way the hell down there and you’re in here.
And that’s the way it is.
Yeah, right. That’s the way it is.
It’s down there and I’m in here.
I guess it comes down to a simple choice, really.
Get busy living
or get busy dying.
Andy.
Red.
If you ever get out of here, do me a favor.
Sure, Andy.
Anything.
There’s a big hayfield up near Buxton. You know where Buxton is?
Well, just… There’s a lot of hayfields up there. One in particular.
It’s got a long rock wall
with a big oak tree at the north end.
It’s like something out of a Robert Frost poem.
It’s where I asked my wife to marry me.
We went there for a picnic and made love under that oak.
I asked and she said yes.
Promise me, Red,
if you ever get out,
find that spot.
At the base of that wall, you’ll find a rock that
has no earthly business in a Maine hayfield.
A piece of black, volcanic glass.
There’s something buried under it I want you to have.
What, Andy?
What’s buried under there?
You’ll have to pry it up to see.
No, I’m telling you, the guy is…
He’s talking funnier.
I’m really worried about him. We ought to keep an eye on him.
That’s fine during the day, but at night he’s got that cell all to himself.
Oh, Lord.
What?
Andy come down to the loading dock today.
He asked me for a length of rope. Rope?
Six feet long.
And you gave it to him?
Sure I did. Why wouldn’t I?
Jesus, Heywood.
Hey, how the hell was I supposed to know?
Remember Brooks Hatlen?
No.
Andy would never do that.
Never.
I don’t know.
Every man has his breaking point.
Lickety-split.
I want to get home. Just about finished, sir.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.