رستگاری در شاوشنک

15 بخش

7بخش

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح خیلی ساده

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

خداحافظ

موفق باشي، بروکسي

دوستان عزيز باورم نمي شه که اين بيرون روزگار چقدر سريع مي گذره.

مراقب باش پيرمرد!

از جونت سير شدي؟

اولين باري که يه اتومبيل ديدم بچه بودم اما حالا همه جا هستن.

روزگار يه جور عجيب و غريبي سريع شده.

اونا منو فرستادن به يه خونه نيمه کاره که بهش مي گفتن برووِر و يه کار بسته بندي خاروبار توي يه فروشگاه.

کار سختيه و من سعي مي کنم که از دستش ندم ما بيشتر وقتا دستام زخمي ميشه.

به کارمنداتون بگيد که بسته دوبار بپيچن.

بارِ قبل نزديک بود پاره بشه.

اجناس رو توي دو تا کاغذ بپيچ همونطور که خانم ميگن. فهميدي؟

بله قربان.

حتما.

فکر نمي کنم که مدير فروشگاه زياد از من خوشش بياد.

بعضي وقتا بعد از کار، ميرم به پارک و به پرنده ها غذا ميدم.

همش تو اين فکرم که شايد جِيک خودش رو نشون بده و بگه سلام.

اما هيچ وقت اينکارو نکرد.

اميدوارم هر جا هست، حالش خوب باشه و دوستاي جديدي پيدا کنه.

شبا با خوابيدن مشکل دارم.

خواب هاي بدي مي بينم، مثل مردن.

وحشت زده بيدار ميشم.

گاهي وقتا يه مدتي طول مي کشه تا يادم بياد که کجا هستم.

شايد بايد يه تفنگ پيدا کنم و از فروشگاه سرقت کنم اون وقت اونا منو مي فرستن خونه.

مي تونستم وقتي که مشغول کار بودم به مدير شليک کنم.

يه جورايي مثل اضافه کاري بود.

فکر کنم که ديگه براي اينجور کارها پير شدم.

اينجا رو دوست ندارم.

خسته شدم از اين که هميشه بترسم.

تصميم گرفته ام که اينجا نمونم.

شرط مي بندم که زياد صداش رو در نميارن.

اونم براي پير شکسته اي مثل من.

شرط مي بندم که کسي براي پيرمردي مثل من زياد سر و صدا نمي کنه.

به هِي وود بگيد که معذرت مي خوام که چاقو رو گذاشتم روي گردنش.

از من ناراحت نباش.

بروکس.

اون بايد اينجا مي مرد.

تو چيکار کردي؟

اين همون ريخت و پاشيه.

که بهت گفتم.

اينا چي هستن؟

تو به من بگو.

همشون براي تو فرستاده شدن.

بگيرش.

آقاي دوفرِين عزيز.

در پاسخ به درخواست هاي مکرر شما ايالت، وجه ضميمه شده را براي طرح کتابخانه شما تخصيص داده است.

دويست دلاره.

همچنين بخش کتابخانه با سخاوت مندي با فرستادن کتاب هاي استفاده شده و گوناگون نياز شما را پاسخ داد.

از نظر ما درخواست شما پاسخ داده شده است.

اکنون ما اين مسئله را پايان يافته در نظر مي گيريم.

لطفا ديگر براي ما نامه نفرستيد.

قبل از اينکه رئيس بياد مي خوام که همه اينجا رو تميز کني.

بله، قربان.

تبريک ميگم، اندي.

واي!

فقط 6 سال طول کشيد.

از حالا به بعد به جاي يکي هفته اي دوتا نامه مي نويسم.

من باورم دارم که براي اينکار به اندازه کافي ديوونه هستي.

بهتره که اين چيزا رو جمع کني همون طور که اون گفت.

من مي خوام برم دست به آب.

وقتي که برگردم هيچي اينجا نيست، درسته؟

واو.

اندي، اون صدا رو شنيدي؟

دوفرِين؟

دوفرِين؟

اندي، بزار بيام بيرون.

اندی؟

اندی؟

من نمي دونم که اون روز اون دو تا خانم ايتاليايي چي داشتن مي خوندن.

حقيقت اينه که، نمي خوام بدونم.

بعضي چيزها بهتره که نگفته باقي بمونن.

دوست دارم فکر کنم که اون يه چيز زيبا بود که با چندتا کلمه نمي شه شرحش داد و اگه گفته بشه قلبتون رو به درد مياره.

مي خوام بهتون بگم که اون صدا بالاتر و دورتر از هر کسي که روي اين کره خاکي شهامت رؤيا پردازي داشت، پرواز کرد.

مثل يه پرنده زيبا بود که توي قفس يکنواخت و کسل کننده ما پر و بال زد و ديوارهاي اونجا رو آب کرد.

و براي کوتاهترين لحظه ها هر زندانيِ باقيمانده در شاوشنک احساس آزادي کرد.

اين جريان به طرز وحشتناکي رئيس رو عصباني کرد.

در رو باز کن.

بازش کن!

دوفرِين، در رو باز کن!

اونو خاموش کن!

بهت هشدار ميدم.

خاموشش کن!

متن انگلیسی بخش

Bye.

Good luck, Brooks.

Dear fellas I can’t believe how fast things move on the outside.

Watch it, old timer!

Are you trying to get killed?

I saw an automobile once, when I was a kid, but now they’re everywhere.

The world went and got itself in a big damn hurry.

The parole board got me into this halfway house called The Brewer, and a job bagging groceries at the Foodway.

It’s hard work, and I try to keep up, but my hands hurt most of the time.

Make sure your man double-bags.

Last time, the bottom near came out.

Make sure you double-bag, like the lady says. Understand?

Yes, sir.

I surely will.

I don’t think the store manager likes me very much.

Sometimes, after work, I go to the park and feed the birds.

I keep thinking Jake might just show up and say hello.

But he never does.

And I hope, wherever he is, he’s doing OK and making new friends.

I have trouble sleeping at night.

I have bad dreams, like I’m falling.

I wake up, scared.

Sometimes it takes me a while to remember where I am.

Maybe I should get me a gun and rob the Foodway, so they’d send me home.

I could shoot the manager, while I was at it.

Sort of like a bonus.

I guess I’m too old for that sort of nonsense any more.

I don’t like it here.

I’m tired of being afraid all the time.

I’ve decided not to stay.

I doubt they’ll kick up any fuss.

Not for an old crook like me.

“I doubt they’ll kick up any fuss; Not for an old crook like me.

PS, Tell Heywood I’m sorry I put a knife to his throat.

No hard feelings.

Brooks.

He should have died in here.

What the ** have you done?

It’s a goddamn mess.

I’ll tell you that.

What’s all this?

You tell me, **stick.

They’re all addressed to you.

Take it.

“Dear Mr. Dufresne.

In response to your repeated enquiries, the State has allocated the enclosed funds for your library project.”

This is 200 dollars.

“In addition, the Library District has generously responded with a charitable donation of used books and sundries.

We trust this will fill your needs.

We now consider the matter closed.

Please stop sending us letters.”

I want all this cleared out before the Warden gets back.

Yes, sir.

Good for you, Andy.

Wow!

It only took six years.

From now on, I’ll write two letters a week, instead of one.

Oh, I believe you’re crazy enough.

You’d better get all this stuff out, like the Captain said.

Now, I’m gonna go pinch a loaf.

When I come back, this is all gone, right?

Wow.

Andy, do you hear that?

Dufresne?

Dufresne?

Andy, let me out.

Andy?

Andy?

I have no idea to this day what those two Italian ladies were singing about.

The truth is, I don’t want to know.

Some things are best left unsaid.

I like to think they were singing about something so beautiful, it can’t be expressed in words and makes your heart ache because of it.

I tell you, those voices soared higher and farther than anybody in a grey place dares to dream.

It was like some beautiful bird flapped into our drab little cage and made those walls dissolve away.

And for the briefest of moments every last man at Shawshank felt free.

It pissed the Warden off something awful.

Open the door.

Open it up!

Dufresne, open this door!

Turn that off!

I am warning you, Dufresne.

Turn that off!

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.