2بخش

: درخشش / بخش 2

2بخش

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

پليس فکر مي کرد که اين اتفاق در اثر انزوا و تنهايي و محدوديت بيش از حد در زمستان اتفاق افتاده

يه نوع عکس العمل دربرابر مرض ترس از فضاي تنگ است که در مدت زمان طولاني منجر به مرگ دسته جمعي مي شه

اين ميتونه يه داستان عجيبي بشه

بله همينطوره

بااين حال هنوز براي من باور کردنش سخته

اما اين اتفاق پيش اومد

و. فکر کنم تو بايد از اينکه اينو برات گفتم ممنون باشي

مطمئناً هم همينطوره

در ضمن مي فهمم که چرا همکارانت در دنور گفتن اين موضوع رو بعهده تو گذاشته بودند

يديهي است که بعضي مردم با شنيدن اين ماجرا براي نماندن در آنجا بهانه مي تراشند

مي توني اطمينان داشته باشي که اين اتفاق براي من نمي افته

و تا جاييکه به همسر من مربوط مي شه

مطمئنم وقتي که بهش بگم خيلي هم مجذوب اين مکان بشه

عاشق داستانهاي روح و فيلم هاي ترسناکه

توني ،بنظر تو پدر اون کار رو قبول مي کنه ؟

اون قبلاً اين شغل رو قبول کرده

اون تا چند دقيقه ديگه به ويندي تلفن مي زنه و خبر ميده

سلام

سلام عزيزم

سلام ،عشق من. چه خبر؟

همه چي عاليه.

من تو هتل هستم و هنوز خيلي کار دارم

فکرنکنم بتونم قبل ساعت 9 يا 10 به خونه برسم

معلومه که کار رو گرفتي

درسته. جاي خيلي قشنگيه

تو و دني عاشق اينجا خواهيد شد

توني چرا ميخواي به اون هتل بري ؟

نميدونم

خيلي هم خوب ميدوني. زودباش بهم بگو

نميخوام بگم

خواهش مي کنم

نه

نه ،توني بهم بگو

خوب حالا چشمهات رو ثابت نگه دار تا بتونم ببينم

خوبه. حالا اون يکي

پسر خوب

حالا دني وقتي دندونهات رو مسواک مي زني

يادت ميافته اگر به چيزي لبخند بزني يا درخششي، برق زدني يا چيزي عجيبي رو ببيني؟

نه

يادته کي دندونهات رو مسواک زدي؟

آره

بعد از مسواک زدنت چيزي يادت مياد؟

مادرم داشت مي گفت بلند شو دني

يادت مياد داشتي چکار مي کردي قبل از اينکه شروع به مسواک زدن بکني

با توني حرف مي زدم

توني يکي از حيواناتت هست؟

نه. اون يه بچه کوچيکه که تو دهنم زندگي ميکنه

توي دوست خيالي اونه

اگر دهانت رو حالا باز کني مي تونم توني رو ببينم؟

نه. چرا نه؟

چون پنهان ميشه

کجا پنهان ميشه؟

تو معده من

توني بهت گفته اين کارها رو بکني؟

ديگه نمي خواهم درباره توني حرف بزنم

باشه

موردی نداره.

خوب دني

ازت تقاضا دارم برام يه لطفي بکني

و بقيه روز رو آروم تو تخت خوابت استراحت کن. باشه؟

مجبورم؟

بله. من مي خواهم اينجوري باشه

ما چند دقيقه ميريم تو يه اتاق ديگه و حرف مي زنيم

بعد بر مي گردم و کنترلت مي کنم

باشه. باشه. خداحافظ.

ميشه بريم اتاق نشيمن؟ بله

بفرماييد

ممنون

خانم تورنس فکر نميکنم موضوعي براي نگراني شما باشه

من کاملا مطمئن هستم که دني هيچ مشکل جسمي نداره

آره؟ خيلي خوب به نظر ميرسه

ولي شما وضعيتش رو نديديد

مي دونم

بچه ها مي تونند تا حد مرگ شما رو بترسونند

ولي حرفهام رو باور کنيد همه اين حوادث غير عادي نيست

ظاهرشون خيلي بدتر از و ضع باطني اونا نشون ميده

ولي اون چش شده بود؟

بعضي اوقات اين جور حالتهاي کودکانه قابل توجيه نيستند

اين حالتها با عوامل احساسي مي آيند و به ندرت اين احساسات در آنها تکرار مي شه

اين حالتها بيشتر به خود هيپنوتيزمي برميگرده يه جور بيهوشي خود تحريکي است

اگه اين حالت دوباره اتفاق بيفته ،که شک دارم ميشه هميشه به فکر انجام معاينات مخصوص باشيم

نه، ممنون

مطمئنم که شما درست ميگيد

تاحالابراي مدت طولاني درمحيط هاي کوهستاني بوديد؟

فقط حدود سه ماه

مااهل ورمونت هستيم.

شوهرم دراونجا معلم مدرسه بود

پيدايش دوست تخيلي دني

توني

حضور اوليه توني با ورود شما به اينجا هم زماني داشته ؟

نه. بذار ببينم

فکرکنم حرف زدن دني با توني از زمانيکه ما او را در مهد کودک گذاشتيم شروع شد

با محيط مهد خودش رو هماهنگ کرده بود؟

نه. اولش خيلي از مدرسه خوشش نيومد

بعد دچار يه حادثه شد، بنابراين ما مدتي او را از مدرسه بيرون آورديم و

فکر مي کنم از همون موقعها شروع به صحبت کردن با توني کرد

دچار چه جور حادثه اي شد؟

کتفش از جا در رفت

چطوري اين اتفاق افتاد؟

يکي از همون چيزها، ميدوني

کاملا تصادفي

شوهرم مشروب خورده بود و سه ساعت دير به خونه اومد

و اون شب حال خيلي خوبي نداشت

و دني مقداري از اوراق مدرسه رو توي اتاق پخش کرده بود شوهرم بازوش رو گرفت تا از اتاق بيرونش کنه

از همون جور رفتارها که آدم صدها بار با بچه ها انجام ميده حالا يا توي پارک يا توي خيابون

اما در اين مورد بخصوص شوهرم با نيروي خيلي زياد از حدي اين کار رو کرد و باعث شد که به بازوي دني آسيب برسه

در هر حال بعد از اون چيز خويي که اتفاق افتاد اين بود که او گفت

ويندي ديگه من لب به مشروب نخواهم زد

واگه دست زدم، ميتوني منو ول کني

و ديگه واقعا کنار گذاشت

5ماهه که دست به هيچ مشروب الکلي نزده

پسر. ما بايد واقعا در ارتفاع بالايي باشيم.

هواي اينجا کاملا فرق داره

پدر؟

بله.

من گرسنمه

بايستي صبحونه ات رو ميخوردي

به محض اينکه به هتل برسيم برات يه چيزي ميگيريم

باشه ،مامان

اينجا همونجايي نيست که گروه دونر زير برف مونده بودند؟

فکر کنم بيشتر طرف غرب بود، يه جايي درسييرا

گروه دونر چي بودند؟

يه گروه از مهاجرين خيلي وقت پيش توي کوهستان در يک زمستان زير برف گير مي افتند

اونا مجبور شدند براي بقا و زنده موندن همديگه رو بخورند يعني اونا همديگه رو خوردند؟

مجبور بودند براي زنده موندن اين کار رو بکنند

جک

نگران نباش ،مامان

من همه چيز درباره آدمخوارها شنيدم.

توي تلويزيون ديدم

پس اشکالي نداره

همه اش رو تو تلويزيون ديده

هواپيما ساعت چند پرواز مي کنه؟

هشت و نیم.

پس ما براي مروري بر روي همه چي فرصت کافي داريم

خداحافظ ،آقاي اولمن

خداخافظ

روز بخير،جک.

اميدوارم زياد منتظر نبوده باشيد

مسئله اي نيست.

ما فرصت پيدا کرديم تا يه غذايي بخوريم

خويه. خوشحالم که قبل از بسته شدن آشپزخونه موفق شديد غذا بخوريد

سلام. خانواده شما به اطراف نگاهي انداخته اند؟

نه پسرم تازه اتاق بازي رو کشف کرده

چمدونهاتون به داخل آورده شده ؟

اونجا هستند

خوبه. بخاطر اينکه ما بايد همه کارها رو امروز انجام بديم

پيشنهاد مي کنم يه نگاهي سريع به آپارتمان شما بندازيم و کار رو شروع کنيم

بده وسايل تورنس را به آپارتمانشون ببرند

خوبه. من بهتره اول برم خانواده ام رو پيدا کنم

بله. اين سالن استراحت کلورادوي ماست

خيلي قشنگه

خداي من!

اين مکان فوق العاده است، اينطور نيست ،عزيزم ؟ البته که هست

تا حالا همچين جايي نديده بودم

همه اين طراحي هاي سرخ پوستي اصل هستند؟

بله ،فکر کنم آنها الهام گرفته از اشکال ناوايو و آپاچي هستند

واقعا زبيا هستند

درحقيقت اين زبياترين هتلي است که من تا حالا ديدم

اين مکان قديمي گذشته در خشاني داشته

در دوران اوج خودش محل توقفگاه ثروتمندها بوده حتي قبل ازاينکه کسي بدونه ثروت چي هست

چهار تااز رئيس جمهورها در اينجا اقا مت مي کردند

خيلي از هنرپيشه هاي سينما

خانواده هاي سلطنتي ؟

همه بهترين آدمها

اين قسمت کارمندان هتله

هيچکدوم از اتاقهاي ديگه در طول زمستان از گرما برخوردار نيستند

خداحافظ ،آقاي اولمن

خداحافظ دخترها

و اين هم اقامتگاه شما

اتاق نشيمن ،اتاق خواب ،حمام

و يه اتاق خواب کوچک براي پسرتون

براي يه بچه خيلي هم عاليه

بله. بله.

خوب ،پس

معلومه که ازاين مکان به خويي نگهداري شده

نگهداريش راحته

جاي دنجي است

بله براي يه خانواده خيلي د نجه

در ضمن اگه خواستيد ميتونيد به بقيه جاهاي هتل سر بزنيد

راستش ،خيلي جاي خودموني و راحتيه

بله. اينجا ديواره هاي معمايي معروف ماست

کاملا جاي جذاب و ديدني هست

ديوارها31 فوت بلندي دارند و حصارش قديمي و هم سن خود هتل

خيلي جاي باحاليه ،اما اگه من جاي شما بودم نميرفتم داخلش مگه اينکه يکساعت وقت اضافي براي پيدا کردن راه خروج داشته باشم

اينجا کي ساخته شده ؟

بنا در سال 1907 شروع شد

و در سال 1909 تموم شد

قرار بود اين مکان روي قبرستون سرخپوستان باشه

متن انگلیسی بخش

The police they thought that it was what the oId-timers used to call cabin fever.

A kind of claustrophobic reaction which can occur, when people are shut in together over long periods of time.

Wow; That is quite a story.

Yeah, yeah, it is.

It’s still hard for me to believe it actually happened here.

But it did.

And, uh.

.l think you can appreciate why l wanted to tell you about it.

I certainly can.

And I also understand why your people in Denver, left it for you to tell me.

Well, obviously, some people can be put off by the idea of staying alone in a place where something like that actually happened.

Well, you can rest assured Mr. Alluman, that’s not going to happen with me.

And as far as my wife is concerned.

.I’m sure she’ll be absolutely fascinated when l tell her about it.

She’s a confirmed ghost story, and horror film addict.

Tony, do you think Dad’ll get the job?

He already did.

He’s going to phone Wendy up in a few minutes to tell her.

Hello.

Hi, babe.

Hi, hon.

How’s it going?

Great.

Look, I’m at the hotel and I still have a lot to go through.

I don’t think l can get home before 9:00 or 10:00.

Sounds like you got the job.

Right.

It’s a beautiful place.

You and Danny are going to love it.

Tony, why don’t you want to go to the hotel?

I don’t know.

You do too know.

Now come on, tell me.

I don’t want to.

Please.

No.

Now, Tony, tell me.

Now, hold your eyes still so I can see.

That’s good. Now the other one.

Good boy.

Now, Danny when you were brushing your teeth do you remember if you smelled anything funny.

.or saw any bright, flashing lights or anything at all strange?

No.

Do you remember when you were brushing your teeth?

Yes.

What’s the next thing you remember after you were brushing your teeth?

My mom was saying, “Wake up, wake up; Wake up, Danny, wake up.”

Now, Danny, can you remember what you were doing just before you started brushing your teeth?

Talking to Tony.

Is Tony one of your animals?

No. He’s a little boy that lives in my mouth.

Tony’s his imaginary friend.

If you were to open your mouth now, could I see Tony?

No.

Why not?

Because he hides.

Where does he go?

To my stomach.

Does Tony ever tell you to do things?

I don’t want to talk about Tony anymore.

Okay. That’s fine.

All right, Danny.

I’m going to ask you to do me a favor.

.and stay quietly in bed for the rest of the day. Okay?

Do I have to?

Yes. I’d like you to.

We’re just going in the other room for a few minutes and talk.

I’ll come back and check on you.

Okay.

Okay.

Bye.

Shall we go into the living room? Yes.

Please. Thank you.

Mrs. Torrance, I don’t think you have anything to worry about.

I’m quite sure there’s nothing physically wrong with Danny.

Yeah?

He seems absolutely fine now.

But you should’ve seen him.

I know.

Kids can scare you to death.

But believe me, these episodes are not at all uncommon.

And they look much worse than they are.

But what was the matter with him?

Mrs. Torrance, most of the time, these episodes with kids are never explained.

They’re brought on by emotional factors and they rarely occur again.

They’re more akin to autohypnosis a kind of self-induced trance.

If it reoccurs, which I doubt we can always think about having some tests done.

No, thank you.

I’m sure you’re right.

Have you been in Boulder long, Mrs. Torrance?

Only about three months.

We’re from Vermont. My husband was teaching school there.

Did the appearance of Danny’s imaginary friend..

Tony.

Did Tony’s first appearance happen to coincide with your arrival here?

No..

Let’s see..

I guess Danny started talking to Tony about the time we put him in nursery school.

Did he adjust well to school?

No.

He didn’t like it too much at first.

Then he had an injury, so we kept him out for a while and..

Yeah, I guess that’s about the time when I first noticed he was talking to Tony.

What sort of injury did he have?

He dislocated his shoulder.

How did he manage to do that?

It was just one of those things, you know.

Purely an accident.

My husband had been drinking and he came home about three hours late.

So he wasn’t exactly in the greatest mood that night.

And Danny had scattered some of his school papers all over the room and my husband grabbed his arm to pull him away from them.

It’s just the sort of thing you do 100 times with a child you know, in a park or in the street.

But on this particular occasion my husband just used too much strength and he injured Danny’s arm.

Anyway, something good did come out of it all because he said:

“Wendy, I’m never going to touch another drop.

And if I do, you can leave me.”

And he didn’t.

And he hasn’t had any alcohol in 5 months.

Boy.

We must really be high up.

The air feels so different.

Dad?

Yes?

I’m hungry.

You should’ve eaten your breakfast.

We’ll get you something as soon as we get to the hotel, okay?

Okay, Mom.

Wasn’t it around here that the Donner party got snowbound?

I think that was farther west, in the Sierras.

What was the Donner party?

They were a party of settIers in covered wagon times.

They got snowbound one winter in the mountains.

They had to resort to cannibalism in order to stay alive.

You mean they ate each other up?

They had to in order to survive.

Jack.

Don’t worry, Mom.

I know all about cannibalism.

I saw it on TV.

See, it’s okay.

He saw it on the television.

What time does the plane leave?

Eight thirty.

That still gives us plenty of time to go over everything first.

Goodbye, Mr. Ullman.

Bye.

Good morning Jack.

I hope you haven’t been waiting too long.

No problem.

In fact we had time to grab a bite to eat.

Good. Glad you made it before they shut down the kitchen.

Hi.

Is your family having a look around?

No, my son’s discovered the games room.

Has your luggage been brought in?

Right there.

Oh, fine.

Well, in view of all we have to cover today.

.I suggest we have a quick look at your apartment and get started right away.

Bill, would you have the Torrances’ things brought to their apartment.

Fine.

I’d better collect my family first.

Oh, yes.

This is our Colorado Lounge.

It’s beautiful.

My God!

This place is fantastic, isn’t it, hon?

It sure is.

I’ve never seen anything like this before.

Are all these Indian designs authentic?

Yeah, I believe they’re based mainly on Navajo and Apache motifs.

They’re really gorgeous.

As a matter of fact this is probably the most gorgeous hotel I’ve ever seen.

This old place has had an illustrious past.

In its heyday, it was one of a stopping place for the jet setters even before anybody knew what a jet set was.

We had four presidents who stayed here.

Lots of movie stars.

Royalty?

All the best people.

This is the staff wing of the hotel.

None of the other bedrooms are heated during the winter.

Goodbye, Mr. Ullman.

Goodbye, girls.

And here are your quarters.

Living room, bedroom, bathroom.

And a small bedroom for your son.

Perfect for a child.

Yeah. Yes.

Well, then. Place is very nicely self-contained.

Easy to keep.

Cozy.

Yes, very cozy for a family.

And if you feel like spreading out you have the rest of the hotel to move around in.

Well, it’s very homey.

Yeah.

This is our famous hedge maze.

It’s quite an attraction around here.

The walls are 13 feet high and the hedge is about as old as the hotel itself.

It’s a lot of fun, but I wouldn’t want to go in there unless I had an hour to spare to find my way out.

When was the Overlook built?

Construction started in 1907.

It was finished in 1909.

The site’s supposed to be located on

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.