4بخش

: ویلابی ها / بخش 4

ویلابی ها

6 بخش

4بخش

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

گرم گرم گرم گرم.

زیباست!

اوف!

هاها

ها؟

اوف!

ها؟

سلام

‫ ایول!

‫کمک!

‫بدترین بازدید آزاد عمرم بود.

‫لعنتی!

‫باریکلا ویلابی‌ها.

‫امروز خونه‌ـمون رو نجات دادیم!

‫درحالیـکه ویلابی‌ها شجاعانه از ‫خونه‌ی خودشون دفاع کردن.

وای…‫داری کجا میری؟

اما این دفعه دیگه کاری ازشون برنمیومد.

‫خوش اومدید.

از این طرف.

‫خونه رو نگاه کن.

‫خونواده‌ی عالی

‫‫خونواده‌ی عالی

‫همیشه رویای چنین خونه‌ای رو داشتیم.

‫به نظر میاد خونه خودمونه عزیزم.

‫حقه باز.

برید.

‫برای گل‌های رزم جا هست.

اوه گلهای رز

‫آبجی بزرگـه، خیلی دوستت دارم.

‫نه من خیلی دوستت دارم داداش کوچیکـه

‫ما هم دوستتون داریم بچه‌ها

‫هورا! هورا

‫حسِ گزگز شدن از روی شوق رو دارم!

‫♪ گزگز ♪

این خونه بی نظیرـه.

‫♪ بی نظیـــــر ♪

‫میتونیم همه عکسای خونوادگی ‫رو همینجا بزنیم.

اوه عکسا….‫میتونیم خیلی خوشبخت باشیم.

‫وای

‫قطعا این خونه رو میخریم.

این خونه رو میخریم

‫عالی میشه.

‫اما اونا معرکه‌ان.

‫بجنبید.

‫مثل کشتار ویلابی‌های 1775.

‫متجاوزین!

‫تسخیر شده‌ست!

‫دوستت دارم!

‫چیزی خونواده معرکه رو ترسوند؟

حیوان صفتـه.

قطعا یه هیولاست.

‫یه نگاه میندازیم.

‫جین!

نه، نه، نه

‫هیس!

‫چه بلایی سرِ کتابخونه‌مون اومد؟

من ترسیدم.

قطعا ترسیدم.

‫چی ویلابی؟

‫من هیولای ویلابی هستم.

‫به خونه‌ی من قدم گذارید تا شما را بخورم!

‫یکی از بارنبی‌ها رو بخور.

‫زیگزاگ.

زیگزاگ.

زیگزاگ.

‫از اینجا برید تا آزاد باشید،‫مگر اینکه یک ویلابی باشید!

‫زیگزاگ.

زیگزاگ.

‫جواب نمیده.

‫من یه ویلابی هستم.

‫که اینطور؟

‫پس گمونم مشکلی نداریم.

‫استخونی

‫پرستار؟

‫اینم واسه خدمت به شما کوچولوها بود.

‫هورا!

میدونستم که آدم ‫خوبی هستی.

‫دستای لاستیکی!

‫اما من درِ اتاقت رو قفل کردم.

‫بیخیال تیم.

همه پرستارها ‫میدونن که چطوری قفل رو وا کنن.

‫اوه

‫تموم شب داشتم اینو درست میکردم ‫چون واقعا میخواستم که کمک کنم.

‫به کی کمک کنی؟

مامان بابامون؟

ما نمیتونیم ‫بهش اعتماد کنیم.

اینو یادته پرستار؟

‫«درخصوص بچه‌ها، ‫خودم حلش میکنم.»

‫چرا انقدر بد رفتار میکنی؟

‫با تُنِ صدای من گوش بدید خب؟

‫در خصوص بچه‌ها، ‫بذارید خودم موضوع رو حل کنم.

‫اوه

‫وقتی اونجوری میگی، ‫دلم میخواد حلش کنیم.

‫تیم، شاید برای مامان بابات کار کنم اما ‫وظیفه‌ی من مراقبت کردن از شماست.

‫باید بهتون میگفتم که دارن خونه ‫رو میفروشن.

‫متاسفم

‫اما نمیتونستم شکستن قلب کوچیکِ ‫عجیب و غریبتون رو تحمل کنم.

‫مرسی پرستار.

مرسی ‫مرسی مرسی.

‫قابلت رو نداره دختر کوچولو.

میخوایم پرستار رو بغل کنیم.

بغل

‫بیاید اینجا ای کله قارچی‌های کوچولو‫

با هر 6 تا دستت بغلمون کن.

‫تیم حالت خوبه؟

‫ممنونم

‫استخونی

‫ها؟

‫چی؟

‫بخش ارائه خدمات بچه‌های یتیم مستقر شد.

بخش 4. خروجی‌ها رو مسدود کنید.

خدمات بچه‌های یتیم؟

باید بریم.

حالا! ‫هیچ بچه‌ای نه وارد بشه و نه خارج.

‫عجله کنید بچه‌ها.

همراه من بیاید.

‫بجنبید.

کجا میریم؟

درِ پشتی

نه، دنبالم بیاید.

بجنبید شما دوتا.

پرستار چه اتفاقی داره میفته؟

‫چیزی نیست.

کنار هم بمونید.

بجنبید.

‫بجنبید.

نترسید.

‫با توجه به مدارکی بر این باوریم که یک پرستارِ ‫بد داره از بچه‌های یتیم نگهداری میکنه.

‫بچه‌های یتیم؟

‫بعنوان یک ویلابی، ازتون تقاضا دارم که از این خونه برید.

‫تو بچه یتیمی.

‫بله.

‫نه، نه، نه.

پدرومادر دارن.

‫کاریشـون نداشته باشید.

‫لیندا؟

تویی؟

‫آره

لیندا؟

اما الان یه پرستارم.

‫باز دوباره دستمال توالت پوشیدی؟

‫بله پوشیدم اما.

‫مضحک شدی.

‫لباسِ مخصوصـه.

من.

‫یه یتیم همیشه یه یتیمـه.

‫اوه

‫پرستار؟

تو یتیمی؟

‫نه، یعنی بودم.

یعنی.

من.

‫هستم.

‫ما سعی کردیم که براش یه خونه پیدا ‫کنیم اما هیچوقت هیچکس نخواستـش.

‫حقیقت نداره.

ما میخوایمش.

‫دیدی؟

اونا منو میخوان.

‫وای لیندا

‫مایلم که یه پرستار بد رو ‫گزارش بدم.

ما نمیخوایمش.

‫تیم؟

‫اون تویی؟

صدایِ توئه؟

تیم

چطور اینکار رو کردی؟

‫نه، نه.

‫بچه‌ها میتونن خیلی، خیلی ظالم باشن.

منظوری نداشتم.

داشتی.

‫من فقط سعی داشتم که ‫یه پرستار خوب باشم.

اما هستی.

دیگه نیازی نیست.

‫نه، بهت نیاز داریم.

‫برو لیندا، قبل از اینکه این ‫بچه‌ها بازم بهت ضربه بزنن.

‫پرستار نرو. خواهش میکنم!

‫جین.

‫تو اینکار رو کردی.

‫من منظوری نداشتم.

‫تو درمورد پرستار دروغ گفتی.

‫کاری کردی که از شرِ روث خلاص بشم.

‫اون کارِ مامان بابامون بود.

همیشه واسم رئیس بازی درمیاری.

جین.

‫تو یه بدجنسِ بدون سیبیلِ شلوار کوتاهِ.

نه!

‫بچه‌های دعوایی باید جدا از هم باشند.

‫تو نمیتونی.

‫بخاطر خودتون.

‫نه!

‫تجریباتِ استاندارد دوره ‫کودکی رو فرامیگیرید.

‫خونه‌هاتون جدا میشه.

‫توی مدرسه ثبت نام میشید.

‫تا وقتیکه پدرومادرِ واقعیتـون برگردن، شما رسما یتیم هستید.

‫نه!

‫دوران کودکی خوبی داشته باشید.

‫بس کنید!

من نمیخوام برم!

کمک!

من نمیخوام برم!

بذارید بیام بیرون!

بذارید بیام بیرون!

تیم؟

جین؟

‫خواهش میکنم.

شما نمیتونید ‫اینکار رو بکنید.

‫تمامیِ کودکان جمع آوری شده ‫و تحت مراقبت هستند.

نه.

خسته نباشید همه.

‫این بچه‌های بیچاره… ‫تنها، پراکنده و گم شده‌ان.

‫واقعا مثلِ من.

‫از بارنبی‌ها توی خونه‌ی ‫مدرنی مراقبت میشه،‫متصل به اینترنت، مغزهای ‫کوچیکـشون پُر شده از.

‫خب خودتون میدونید اینترنت چطوریه.

‫میزبان جین معتقده که موسیقی ‫قدرت درمان داره.

‫خوبی بچه‌جون؟

‫اما آهنگ جینی دیگه وجود نداشت.

‫پیشنهاداتـش؟

تموم شده بود.

‫تیم در مقابل تغییر مقاوت میکرد با فرار ‫کردن از خونواده‌های خوبی مثل ویلسون‌ها،‫والترزها،‫وادینگتون‌ها.

‫میخواست که زندگی قدیمی ‫ویلابیـش برگرده.

‫فروخته شد؟

‫نه، نه، نه، نه!

‫اما دیگه رفته بود.

‫بدون خونه… بدون خونواده.

یکی باید ‫ازش مراقبت میکرد.

‫بخش سوم هستم.

پیداش کردیم.

‫توی شهر زندگی کردن سختـه.

‫گاهی اوقات تو گربه‌ای.

‫گاهی اوقات هم تو موشی.

‫حداقلـش اینه که یه جعبه داره.

‫خیله‌خب، یکمی تاریکـه، اما میدونید.

‫پرستار بیچاره دمـش رو گذاشت رو ‫کولِش و از گذشته‌اش فرار کرد.

‫میدونید، هیچوقت برنگشت.

‫البته، تقصیر کسی نیست واقعا.

‫باشه. جلوی اتوبوس رو میگیرم.

‫خوشحال شدید حالا؟

‫بذار پیاده شم.

بذار پیاده شم.

‫ویلابی چی؟

‫این خوبـه، نه؟

هیجان انگیزـه.

‫وقتِ جو خوریـه.

اممم… ‫گشنـم نیست.

‫فکر کنم گشنتـه استخونی.

‫ها؟

چی.

‫گشنه‌ی آزادی هستی.

‫پرستار؟

‫فیل صدام کن.

‫بشین توی چرخِ جو.

‫میخوام ببرمت بیرون.

‫من لایقِ این بیرون بردنی ‫که ازش حرف میزنی نیستم.

‫منو تنها بذار فیل، با ‫احساس گناه و شلوار کوتاهـم.

‫مهمونی افسوس داری نه؟

‫گمونم دعوتنامه‌ام به دستم نرسید.

‫درسته، گند زدی.

‫منم گند زدم.

‫من شما رو تنها گذاشتم.

فرار کردم.

‫اما برگشتم،‫و بدون یه ویلابی از اینجا نمیرم.

‫من فقط یه رفیقِ نیمه راهـم.

‫تنها چیزی که میخواستم این بود که یه ‫ویلابی محشر باشم با یه خونواده‌ی محشر.

‫هی!

داری میگی که جین محشر نیست؟

نه!

بارنبی یک محشر نیست؟

نه

‫بارنبی دو محشر نیست؟

اووه! ‫تو محشر نیستی؟

باشه باشه، فهمیدم!

بسه!

‫ببین استخونی، تو خونواده داری.

‫اونا بهت نیاز دارن و ‫تو بهشون نیاز داری.

‫محافظِ سرم.

‫بیا یه تکونی بدیم و یه ‫حرکت خفن بزنیم دادا.

‫بریم که بترکونیم دادا

‫بیرحمیت رو تحسین میکنم ‫اما اینکار دیوونگیـه.

‫هیس. دیگه رسیدیم.

‫یعنی.

‫فقط جوها رو میبردم که ‫یه قدمی بزنن.

‫جوها قدم زدن دوست دارن.

بریم جوها.

‫توی این چرخ یه یتیم چپوندی؟

اوه.. ‫فیل؟

‫وای پسر،‫یه یتیم رو بچپونن توی چرخ.

تا حالا چنین چیزی نشنیدم

‫نامعقولـه.

‫بهش دست نزن.

‫اونجارو نگاه نکن.

‫وای!

کمـرم!

‫چطور جرئت کردی؟

‫فکر کردی جو علفِ خرسـه، فیل؟

‫میدونی چقدر باید این جوها رو خیسشون بدیم‫تا به اندازه کافی نرم بشن ‫که بچه‌ای خفه نشه؟

‫علامت آبی!

این فیلِ واقعی نیست!

‫لینداست!

همونجا وایسا، فیلِ قلابی!

پرستار!

‫تیم؟ اووه!

‫داره یه یتیم رو میدزده.

‫اون یتیم نیست.

‫و ایشونم لیندا نیست.

من فیلـم.

این فیلـه.

‫ ‫اوه!

یوهو! ‫پیدات کردم.

‫داره فرار میکنه.

اون لیندارو بگیرید!

‫میدونستم که فیل یه ماشین خوب داره!

‫پرستار، دروازه!

‫فیل دروازه مروازه حالیش نیست.

‫ما داستان‌هایی از مردم ‫در شرایط‌ها مختلف داریم.

‫میدونی، خوبه که میبینم ‫لیندا ابتکار عمل پیدا کرده.

ا‫ممم

‫امشب، پسری استخوانی‫از مرکزِ حبسِ کودکان فرار کرد.

‫شکارِ این.

‫تیم توی زندون بود.

‫بارنبی‌ها

‫به کمکتون نیاز دارم.

باشه تیم

حتما تیم

‫بیاید بریم!

نوچ

نه؟

‫منظورت از نه چیه؟

باید عجله کنیم.

‫نیازی به عجله نیست.

ما طبل داریم عزیزم.

‫ما طبل داریم.

‫خواهش میکنم جین

‫ما بدون پیشنهاداتِ تو که ‫دیگه ویلابی نمیشیم.

همم‫

‫اگه بگم …معذرت میخوام چی؟

‫اگه بگی چی؟

‫اگه تو معذرت خواهیم رو قبول کنی چی؟

‫اگه تو دیگه بهم دستور ندی چی؟

‫اگه تو دست از توی دردسر انداختن ‫من برداری ‫و توی زغالدونی بیفتی بخاطر اینکه اون ‫بچه یتیم رو نگه داشتی و رولت گوشت رو خوردی؟

متن انگلیسی بخش

Hot, hot, hot, hot, hot.

Exquisite!

Oof!

Ha-ha.

Huh?

Oof!

Huh?

ALL: Hey.

Yes!

WOMAN: Help!

WOMAN: Worst open house!

Darn it!

Well done, Willoughbys.

Today, we saved our home!

THE CAT: While the Willoughbys defended their home bravely.

Whoa.

Where you going?

THE CAT: they were no match for this.

Welcome.

Right this way.

MAN: Would you look at that house?

THE CAT: The perfect family.

♪ Perfect family ♪

It’s what we’ve always dreamed of.

MAN: Looks like home, sweetie!

TIM: Insidious.

Go.

WOMAN: There’s space for my roses.

CHOIR: ♪ Ooh, roses ♪

Big sister, I love you so much.

No, I love you so much, little brother.

PARENTS: We love you, too, kids.

KIDS: Yay!

Whoo!

I feel a tingle of domestic joy!

CHOIR: ♪ Tingle ♪

This house is wonderful!

CHOIR: ♪ Ooh, wonderful ♪

We can put all the family photos right there.

CHOIR: ♪ Ooh, photos ♪

We could be so happy here.

ALL: Whoa!

MAN: We are definitely buying this house.

CHOIR: ♪ Buying this house ♪

We be great.

But they be perfect.

TIM: Come on.

It’s like the Willoughby massacre of 1775–

Trespassers!

GIRL: It’s haunted!

I love you!

Something scared the perfect family?

Beastly.

BARNABY: Definitely a monster.

JANE: We’ll just take a look.

Jane!

No, no, no.

Shh.

What happened to our library?

BARNABY A: I’m scared.

BARNABY B: Definitely scared.

What the Willoughby?

I am the Willoughby beast.

Enter my home and I shall feast!

Eat one of the Barnabys.

BARNABYS: Zigzag.

Zigzag.

Zigzag.

BEAST: Leave this place and you be free, unless thou be a Willoughby!

Zigzag.

Zigzag.

It’s not working.

I be a Willoughby.

BEAST: Is that so?

Then I guess we’re cool.

Skinny Bones.

Nanny?

Here to serve the little children.

Yay!

I knew you were good.

Rubbery arms!

But I locked you up in your room.

Oh, come on, Tim.

All nannies know how to pick a lock.

BOTH: Ooh.

I was building this all night ‘cause I really wanted to help.

Help who?

Our parents?

We can’t trust her.

Remember this, Nanny?

“As for the children, I will take care of them.”

Why are you being all evil?

Hear it in my voice, okay?

As for the children, let me take care of them.

BARNABYS: Oh.

When you say it like that, I do wanna be taken care of.

Tim, I might work for your parents, but my duty is to look after you guys.

I should have told you they were selling the house.

I’m sorry.

But I just couldn’t bear to break your weird little hearts.

Oh, thank you, Nanny.

Thank you, thank you, thank you.

Any time, tiny girlfriend.

BARNABY A: Wanna hug Nanny.

BARNABY B: Huggy.

Get in here, you little mushroom heads.

BARNABY: Hug us will all six arms.

Tim, are you okay?

TIM: Thank you.

Aww, Skinny Bones.

Huh?

JANE: What?

Department of Orphan Services is on site.

Unit 4.

Cut off the exits.

Orphan Services?

We have to go.

Now!

WOMAN: No children in or out.

Hurry, kids.

Stick with me.

Come on.

TIM: Where are we going?

Back door.

No, follow me.

Come on, you two.

Nanny, what’s happening?

It’s okay.

Stay together.

Come on.

Come on.

Don’t panic.

We have reason to believe a bad nanny is harboring orphans.

Orphans?

As a Willoughby, I demand you leave our home.

You’re the orphan.

Yes.

No, no, no.

They have parents.

You leave them alone.

Linda?

Is that you?

Uh, yeah.

Linda?

But I’m a nanny now.

Are you wearing toilet paper again?

Yes, I am, but it–

Oh, you look ridiculous.

It’s a costume.

I was.

Once an orphan, always an orphan.

Uh.

Nanny?

You’re an orphan?

No, I mean, I was.

I mean.

I.

I am.

We tried to find her a home, but no one ever wanted her.

That’s not true.

We want her.

See?

They want me.

Oh, Linda.

I’d like to report a bad nanny.

We do not want her.

Tim?

That’s you?

Your voice?

Tim.

How could you?

No, no–

Oh, children can be so, so cruel.

I didn’t mean–

You did.

I was just trying to be a good nanny.

But you are–

No longer required.

No, you are required.

Go, Linda, before these children hurt you more.

Nanny, don’t.

Please!

Jane.

You did this.

I didn’t mean–

You lied about Nanny.

You made me get rid of Ruth.

That was our parents.

Always just bossing me around.

Jane–

You’re a mean, mustacheless, short-panted–

No!

Fighting children must be separated.

You can’t.

AGENT: For your own good.

No!

AGENT: You will adopt standard childhood experiences.

Homes will be allocated.

Schools will be assigned.

Until your biological parents return, you are officially orphans.

No!

AGENT: Have a nice childhood.

JANE: Stop!

I don’t want to go!

Help!

I don’t wanna go!

Let me out!

Let me out!

BARNABY A: Tim?

BARNABY B: JANE?

TIM: Please.

You can’t do this.

All children collected and protected.

No.

Good work, team.

These poor kids.

Alone, scattered, lost.

Like me, really.

The Barnabys were cared for in a modern home, plugged into the Internet, their little brains flooded with.

Well, you’ve been on the Internet.

Jane’s hosts believed in the healing power of music.

You okay, kiddo?

THE CAT: But Jane’s song was gone.

Her what-ifs?

No more.

Tim resisted change, running away from well-meaning families like the Wilsons, the Walters, the Waddingtons.

He wanted his old-fashioned Willoughby life back.

Sold?

No, no, no, no!

THE CAT: But it was gone.

THE CAT: No home.

No family.

Someone’s gotta look after him.

This is unit three.

We have him.

THE CAT: It’s tough out there, in the city.

Sometimes, you’re the cat.

Sometimes, you’re the mouse.

At least he’s got a box.

Okay, it’s a bit dark, but, uh, y’know.

Poor Nanny tucked her tail and ran away from her past.

Y’know, never look back.

‘Course, it’s nobody’s fault, really.

THE CAT: Fine.

I’ll stop the bus.

Happy now?

Let me off.

Let me off!

What the Willoughby?

THE CAT: This is good, right?

Exciting.

GUARD: Oat time.

Hmph.

Not hungry.

GUARD: Oh, I think you are, Skinny Bones.

Huh?

What–

Hungry for freedom.

Nanny?

Call me Phil.

Get in the oat cart.

I’m busting you out.

I do not deserve this busting you speak of.

Leave me, Phil, to my short-panted guilt.

Oh, pity party, huh?

Guess I didn’t get my invitation.

Sure, you screwed up.

I screwed up, too.

I left you kids there alone.

I ran away.

But I came back, and I’m not leaving here without a Willoughby.

I’m just a Will-not-be.

All I wanted was to be a great Willoughby with a great family.

Hey!

Are you saying Jane’s not great?

No!

Barnaby A’s not great?

No.

Barnaby B’s not great?

Ow!

You’re not great?

Okay, okay, I get it!

Stop!

Look, Skinny Bones, you have a family.

They need you and you need them.

My head protector.

Let’s blow this pop stand and do something great, bro-bro.

Let us get blowing, brother-brother.

I admire your ruthlessness, but this is crazy.

Shh.

Almost there.

I mean, uh, uh.

Just taking the oats for a walk.

Oats love walking.

Come on, oats.

Is there an orphan in that cart?

Uh.

AGENT: Phil?

Oh, boy, orphan in an oat cart?

I’ve never heard of such a thing.

That’s preposterous.

Uh, don’t touch that.

Don’t look in there.

Oh, my!

My back!

How dare you?

You think oats grows in fields, Phil?

Do you know how long we have to soak these oats so they’re soft enough we won’t choke a child?

Code Blue!

She’s not a real Phil!

It’s Linda!

Stop right there, fake Phil.

Nanny!

Tim?

Ow!

She’s stealing an orphan.

He’s not an orphan.

And she’s not a Linda.

I’m Phil.

Phil this!

Ow!

Whoo-hoo!

Gotcha.

She’s getting away.

Stop that Linda!

I knew Phil had a sweet car!

Nanny, the gate!

Gate, schmate Phil ain’t no sheep.

RADIO HOST: We have stories of people in very different contexts.

You know, it is nice to see Linda taking initiative.

AGENT: Hmm.

NEWSCASTER: Tonight, a skinny-boned boy escapes a juvenile detention center.

The hunt for his–

Tim was in a box.

TIM: Barnabys.

I need your help.

Okay, Tim.

Sure, Tim.

Let’s go!

Nope.

TIM: No?

What do you mean, no?

We have to hurry.

No need to hurry.

We got the drums, baby.

We got the drums.

Jane, please.

We’re not the Willoughbys without your what-ifs.

Hmph!

What if.

I say I am sorry?

What if you did?

What if you accept my apology?

What if you stop telling me what to do?

What if you stop getting me into trouble and stuck in a coal bin while you get to play with orphans and eat meatloaf?

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.