سرفصل های مهم
بخش 14
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی ساده
دانلود اپلیکیشن «زوم»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی بخش
اسب و سوارش کجا هستند ؟
شیپوری که نواخته میشد کجاست ؟
مثل بارانی که بر کوه میگذره گذشتن
مثل باد از روی چمنزار
روزهای باشکوه “ادوراس” پایان یافت
پشت تپهها غروب کرد…
و در سایه فرو رفت
چطور کارمون به اینجا کشید ؟
ساعتهاست مشغولند
تا حالا باید یک تصمیمی گرفته باشند
تصمیم ؟ نه
تازه مراسم گفتن
صبح بخیر تمام شد
ولی الان دیگه شب شده
تا ابد که وقت نداریم
عجول نباش
وقت زیادی باقی نمونده!
حرکت کنید! به سمت دیوارهای خارجی برید
شمشیرت رو ببینم
اسمت چیه ؟
هالس٬ پسر هاما ٬ سرورم
همه میگن تا صبح بیشتر زنده نمیمونیم
میگن هیچ امیدی نیست
این شمشیر خوبیه
هالس٬ پسر هاما…
همیشه امیدی هست
تا اینجا به تو اطمینان کردم تو ما رو به بیراهه نبردی
منو ببخش
نباید ناامید میشدم
چیزی نبوده که تو رو ببخشم
تا اینها رو درست کنم جنگ تمام شده
یه کم در قسمت سینه تنگه
این شیپور اُرکها نیست
پادشاه رو خبر کن
دروازه رو باز کنید! دروازه رو باز کنید!
چطور ممکنه ؟
من حامل پیام “الراند” از “ریوندل” هستم
در گذشته بین اِلفها و انسانها اتحادی وجود داشت
سالها پیش ما در کنار هم جنگیدیم و جان باختیم
ما به نشانهِ احترام به این اتحاد آمدهایم
از دیدنت خوشحالم هالدیر!
خیلیخوش آمدید
افتخار میکنیم که یک بار دیگر در کنار انسانها بجنگیم
نمیتونستیم موضع بهتری پیدا کنیم
البته اینطوری زنده میمونم، امیدوارم تمام شب رو دوام بیارم
یارانت در کنارت هستند٬ آراگورن
امیدوارم اونها هم تمام شب رو دوام بیارن
اون بیرون چه خبره ؟ باید برات شرح بدم ؟
یا ترجیح میدی یک جعبه زیر پات بذارم ؟
صبر کنید!
بالاخره شروع شد
آماده برای پرتاب!
زرههاشون در قسمت…
گردن ضعیفه
همینطور در قسمت بازوها
تیرها رو رها کنید!
چیزیشون رو هم زدید ؟
تیر بارانشون کنید
پرتاب! پرتاب!
بفرستیدشون پیش من! زود باشید!
نردبانها!
خوبه!
شمشیر! شمشیر!
لگولاس! دو تا رو کُشتم!
من هیفدهمیمه!
نمیذارم یک گوشدراز از من جلو بزنه!
شد نوزده تا!
متن انگلیسی بخش
Where is the horse and the rider?
Where is the horn that was blowing?
They have passed like rain on the mountains.
Like wind in the meadow.
The days have gone down in the West…
behind the hills…
into Shadow.
How did it come to this?
It’s been going for hours.
They must have decided something by now.
Decided? No.
We only just finished saying…
good morning.
But it’s nighttime already.
You can’t take forever.
Don’t be hasty.
We’re running out of time!
Move! Move to the outer wall.
Give me your sword.
What is your name?
Haleth, son of Hama, my lord.
The men are saying we will not live out the night.
They say that it is hopeless.
This is a good sword.
Haleth, son of Hama…
there is always hope.
We have trusted you this far. You have not led us astray.
Forgive me.
I was wrong to despair.
Úmoe edhored, Legolas (There is nothing to forgive, Legolas.)
We had time, I’d get this adjusted.
It’s a little tight across the chest.
That is no Orc horn.
Send for the king.
Open the gate! Open up the gate!
How is this possible?
I bring word from Elrond of Rivendell.
An alliance once existed between Elves and Men.
Long ago we fought and died together.
We come to honor that allegiance.
Mae govannen, Haldir (Well met, Haldir!)
You are most welcome.
We are proud to fight alongside Men once more.
You could have picked a better spot.
Well, lad, whatever luck you live by, let’s hope it lasts the night.
Your friends are with you, Aragorn.
Let’s hope they last the night.
What’s happening out there? Shall I describe it to you?
Or would you like me to find you a box?
Dartho (Hold!)
So it begins.
Tangado a chadad (Prepare to fire!)
Faeg ivarv (Their armour is weak…)
…dîn na lanc (at the throat…)
…a nu ranc (and beneath the arm.)
Leithio i philinn (Fire the arrows!)
Did they hit anything?
Give them a volley.
Fire! Fire!
Send them to me! Come on!
Pendraith (Ladders!)
Good!
Swords! Swords!
Legolas! Two already!
I’m on 17!
I’ll have no pointyear outscoring me!
Nineteen!
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.