1بخش

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

صد سال پيش يک و نيم ميليارد نفر بر روي زمين زندگي مي کرده اند

اما هم اکنون بيش از 6 ميليارد نفر بر روي اين سياره ضعيف زندگي مي کنند

با اين حال هنوز مکان هايي وجود دارند که به ندرت توسط بشريت تحت تاثير و تغيير قرار گرفته باشند

اين مجموعه به آخرين مناطق حيات وحش که توسط بشر تغيير نکرده است خواهد پرداخت و اين سياره و حيات وحش آنرا به طوري که تا به حال نديده ايد ، به شما نشان خواهد داد

دنيايمان را بدون خورشيد تصور کنيد

پنگوئن هاي نر در حال رويارويي با آخرين نقاط زندگي بر روي سياره زمين (زمستان در قطب جنوب) مي باشند

اينجا دائما تاريک است و دماي آن تا 70 درجه سانتيگراد زير صفر کاهش مي يابد

پنگوئن ها در حالي اينجا مانده اند که بقيه موجودات فرار کرده اند دليل ماندن آنها اينست که هر کدام از پنگوئن ها از يک گنج محافظت مي کنند

يک تخم که در بالاي پاهايشان و در زير برآمدگي شکم نرمشان گرم نگه داشته مي شود

هيچ آب و غذايي برايشان وجود ندارد و خورشيد را تا چهار ماه ديگر نخواهند ديد

قطعا هيچ حيوان ديگري با چنين وضعيت سختي رويارو نمي شود

هنگامي که خورشيد از قطب جنوب جدا مي شود آسمان مناطقي دورتر از قطب جنوب که در شمال آن قرار گرفته اند را روشن مي کند

هم اکنون ماه مارس است و نور خورشيد به ارتفاعات قطب شمال باز مي گردد و چهار ماه تاريکي را از بين مي برد

خرس قطبي از خواب زمستاني بر مي خيزد

او تمام زمستان را در آشيانه خود سپري کرده است

پديدار شدن او در طبيعت نشان دهنده آغاز بهار است

بعد از ماه ها زنداني بودن در زير زمين از شيب ها به سمت پايين ليز مي خورد

شايد براي تميز کردن پوستش، شايد هم براي تفريح محض

بچه هايش براي اولين بار به دنياي روشن و جديدشان نگاه مي کنند

مادرشان آنها را فرا مي خواند اما اين شيب هاي تند براي اولين قدم ها آسان ترين مکان نمي باشند

اما آنها گرسنه اند و مشتاقند تا به مادرشان برسند زيرا شير دادن به آنها را در چنين روز ويژه اي به تاخير انداخته است

هم اکنون خرس ماده آنها را با وعده “شير دادن”به طمع مي اندازد تنها غذايي که بچه ها از زمان تولدشان ، حدود دو ماه پيش ، در زير برف که نمي توانستند چيزي را ببينند و بشنوند، شناخته اند

مادرشان پنج ماه است که چيزي نخورده است و نيمي از وزن بدنش را از دست داده است

او آخرين ذخيره هاي چربي بدنش را به شير براي بچه هايش تبديل مي کند

خورشيد بهاري گرما و همچنين يک مشکل براي خرس ماده به همراه دارد

گرماي نور خورشيد يخ سطح دريا را ذوب مي کند

در اين مکان خرس ماده براي غذا دادن به بچه هايش حيوانات دريايي را شکار مي کند

بنابراين بايد قبل از اينکه يخ آنجا شکسته شود به آنجا برسد

هم اکنون دماي هوا 30 درجه سانتي گراد زير صفر است بنابراين بهتر است که بچه ها پناهگاهي امن داشته باشند

شش روز از بيرون آمدن خرس ها مي گذرد و بهار به سرعت در حال پيشرفت است

اما حتي الان هم امکان دارد که بدون هيچ گونه هشداري کولاک ها شروع شوند

بدليل اينکه بچه ها بسيار کوچکند مي توانند به راحتي سرما بخورند و اگر در لانه استراحت کنند راحت تر خواهند بود

اما مادرشان بايد آنها را بيرون ببرد

خرس ماده از گرسنگي ضعيف و ضعيف تر مي شود و هنوز در اين شيب ها چيزي براي خوردن وجود ندارد

يخ سطح دريا هنوز محکم است اما طولي نخواهد کشيد که آب شوند

روز دهم

خرس مادر بچه ها را يک مايل از لانه دور کرده است

الان زماني است که مادرشان بايد آنها را بيازمايد

بچه خرس ها با اعتماد به نفس بزرگ شده اند اما آنها قادر به درک احساس مسوليت مادرشان نيستند

بالاخره به نظر مي رسد که براي آغاز سفرشان آماده اند و دقيقا به موقع اقدام کرده اند در چند مايلي ساحل دريا يخ ها از هم جدا شده اند

متن انگلیسی بخش

A hundred years ago there were one and a half billion people on Earth.

Now, over six billion crowd our fragile planet.

But even so, there are still places barely touched by humanity.

This series will take to the last wildernesses and show you the planet and its wildlife as you have never seen them before.

Imagine our world without sun.

Male Emperor Penguins are facing the nearest that exists on planet Earth, winter in Antarctica.

Its continuously dark and temperatures drop to minus seventy degrees centigrade.

The penguins stay when all other creatures have fled because each guards a treasure

A single egg rested on the top of its feet and kept warm beneath the downy bulge of its stomach.

There is no food and no water for them, and they will not see the sun again for four months.

Surely no greater ordeal is faced by any animal.

As the sun departs from the Antarctic, it lightens the skies in the far north.

Its March and light returns to the high Arctic, sweeping away four months of darkness.

A polar bear stirs.

She has been in her den the whole winter.

Her emergence marks the beginning of spring.

After months of confinement underground, she toboggans down the slope.

Perhaps to clean her fur, perhaps for sheer joy.

Her cubs gaze out of their bright new world for the very first time.

The female calls them, but this steep slope is not the easiest place to take your first steps.

But they are hungry and eager to reach their mother, whos delayed feeding them on this special day.

Now she lures them with the promise of milk, the only food the cubs have known since they were born deaf and blind beneath the snow some two months ago.

Their mother has not eaten for five months and has lost half her body weight.

Now she converts the last of her fat reserves into milk for her cubs.

The spring sun brings warmth but also a problem for the mother.

It starts to melt the sea ice.

That is where she hunts for the seal she needs to feed her cubs.

And she must get there before the ice breaks up.

For now though its still minus thirty degrees and the cubs must have the shelter of the den.

Its six days since the bears emerged and spring is advancing rapidly.

But even now blizzards can strike without warning.

Being so small, the cubs are easily chilled and they will be more comfortable resting in the den.

But their mother must keep them out and active.

She’s becoming weak from hunger and there’s no food on these nursery slopes.

The sea ice still holds firm, but it wont last much longer.

Day 10,

and the mother has led her cubs a mile from the den.

Its time to put them to the test.

They’ve grown enormously in confidence, but they dont have their mothers sense of urgency.

At last it seems that theyre ready for their journey and theyre only just in time, for a few miles from the coast the ice is already splitting.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.