Life on the Fast Lane

مجموعه تلوزیونی: خانواده سیمپسون / فصل: فصل اول / اپیزود 9

Life on the Fast Lane

توضیح مختصر

Marge faces a difficult decision when she falls for her bowling instructor.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این اپیزود را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی اپیزود

واي.

واي. واي.

اين بهترين صبحونه اي ميشه که مامان روز تولدش خورده.

ليس. فکر مي کني اين براش کافيه؟

يکي ديگه هم باشه بد نيست.

اميدوارم از کادوهاي ما خوشش بياد. از کادوي من که خوشش مياد.

کي ممکنه از عطر اصل فرانسوي که از گي پري اومده خوشش نياد؟

چهار دلار، بعلاوه ماليات.

من فکر ميکنم اون از کارت تولد دست ساز من بيشتر خوشش مياد.

اوه، حتما. نقاشي تيکه هاي خشک ماکاروني با چسب. هورا.

اول. من اول اومدم. من همزن رو ليس مي زنم.

آي! آي! آي! ليسا، زبونم تو همزن گير کرده. زبونم!

تولدت مبارک!

هان؟ چي؟

اين صبحونه روز تولدته. اوه!

عالي نيست؟

تولد من؟

نه!

امروز تولد منه؟

من کادو چي گرفتم؟ من عاشق جشن تولدم.

نه، هومر، روز تولد منه. حتي روز تولد همسر خودت رو هم نمي دوني؟

خب، معلومه که ميدونم. البته.

واقعا فکر کردي من يادم رفته، نه؟

باشه. براش چي کادو گرفتي، بابا؟ چي کادو گرفتي؟

اه، خب، يه کادوي خيلي جالب.

ولي مي خوام غافلگير بشي.

ميدوني، صبح خيلي زيباييه، فکر کنم بهتره اين اطراف يه کم قدم بزنم.

فکر کنم فراموش کرده، مامان. اوهوم.

اوه، نه. يالا. يالا. باز کن!

صبح به خير، خريداران.

مرکز خريد اسپرينگ فيلد هم اکنون براي مصارف مورد نياز شما باز است.

هوم؟ اه. نه.

نمکش زياده.

ام. نه.

هوم؟ نه، خيلي چرنده.

خيلي محرکه.

پتي، الان رفته بيرون که واسه من يه چيزي بخره.

اوه، مارج. اون هيچ وقت براي تو چيزي نمي خره. يه چيزي مي خره که به درد خودش بخوره.

وسايل ماهيگيري. يادته برات وسايل ماهيگيري خريده بود؟

و کوني چانگ. و وقتي برات تقويم کوني چانگ گرفته بود؟

مطمئنم اين کارها رو عمدا انجام نميده.

هوم. هوم!

خب، من و هومر خاطره شام عاشقانه اي در چي پير داشتيم.

يا راستي بارناکل.

نه، نه، نه.

ما مي خوايم تو رو به يه جاي باحال ببريم–سينگينگ سيرلوين.

همون جا که پيشخدمت ها شعر مي خونن.

هومر؟ الان ميام.

هومر، امشب شام ميريم سينگينگ سيرلوين.

بايد دلپذير باشه. فقط من و تو و اون گروه که شعر مي خونن.

و بچه ها. گل گفتي.

و خواهرهام. اي واي!

چه طور دیشب با هم رقصیدیم - ما ازدواج کردیم،

عزیزم

چه راه خوبی برای گفتن اینکه چقدر دوستم داریه

خدای من به تو نزدیکتر است

نزدیکتر به تو

اوه، عطر!

وای!

هوم. متشکرم، بارت.

قابلي نداشت، مامان. 34سال.

وقت مناسبيه که زندگي رو با يه مرد جديد شروع کنه.

يکي که با دهان بسته غذا بخوره. چي گفتي، پتي؟

هيچي. استيکت رو تموم کن.

ببين چطور اون غضروف رو قورت داد. اوهوم.

الان يه اتفاقي واسش مي افته.

مي دوني مانور هايمليخ چيه؟

نه. خوبه.

فکر کنم از هديه من بيشتر خوشش اومد.

نه خير. نه خير. نه خير. چرا. چرا.

پس چرا از عطر تو استفاده نکرده؟

آره. هي، مامان.

چرا از عطر من استفاده نکردي؟

ام.

خب، اونو گذاشتم براي يه مناسبت خاص.

چرا چرند ميگي؟ چند تا گالون ازش هست!

بارت! ولي اين مناسبت خودش خيلي خاص هست.

اگه اونو بيشتر خاص مي کرديم، ممکن بود خاصيت اون رو کم کنيم.

گرفتم. گفتم که مال منو بيشتر دوست داره. اوه، داداش!

صبر کنيد. صبر کنيد ببينم.

مادرتون هنوز کادوي منو باز نکرده.

تولدت مبارک

تولدت مبارک

تولدت 34 سالگيت مبارک، خانم هومر سيمپسون

تولدت مبارک

اوه. نگران نباشين. خامه ها الان ميرسه.

قشنگه، نه؟

برام خيلي سخته در اين مورد قضاوت کنم چون تا حالا تو عمرم بولينگ بازي نکردم!

خب، اگه نمي خوايش، يکيو مي شناسم که اونو مي خواد.

تو که هميشه ميگي بايد صحبت کنيم.

راستش رو بخواي، الان دارم صحبت ميکنم.

ولي ديگه مي خوام بس کنم، پس، لطفا جواب بده، مارج، خواهش ميکنم؟

ديگه صحبت نمي کنم. از الان.

و اون توپ بولينگ رو براي خودت خريدي، نه براي من.

چي؟ نه. سوراخ هاش اندازه انگشت هاي تو بود.

مي خواستم غافلگيرت کنم.

من که نمي تونستم دستت رو قطع کنم و با خودم ببرم مغازه.

تو از همون اول خيال نداشتي بذاري من ازش استفاده کنم.

اگه اين طوري فکر ميکني، اونو پس ميدم.

نمي توني اونو پس بدي. دادي اسمت رو روش هک کنن!

مي خواستم يادت باشه از طرف منه! هومر، من توپ رو براي خودم نگه مي دارم!

چي؟ اما تو که بلد نيستي بولينگ بازي کني. اي داد.

نگه ش ميدارم، و مي خوام ازش استفاده کنم.

از هديه ت متشکرم، هومر.

خب. قابلي نداشت.

ببخشيد. اينو کجا پرتاب کنم؟

اونجا. متشکرم.

به يه مسير گوي احتياج داري. نه، ممنونم.

به خاطر لجاجت اومدم اينجا. بدون مسير که نميشه پرتاب کرد.

خب، باشه. بفرمائيد. امتيازها رو تو اين بنويس.

کفشتون چه سايزي باشه؟ لازم نيست.

نمي تونيد روي مسير کفش معمولي بپوشيد.

بايد کفش بولينگ بپوشي. چه سايزي؟

A سيزده دو. A سيزده دو

اينا نزديکترين شماره هايي هستن که دارم.

يه نه و يه پانزده.

متشکرم. هوم.

يه کم گرم و موطوبه.

اه!

هوم.

هوم.

خب، 120 ميله بعد، من مرد برتر هستم.

نمي فهمم اون چيکار ميکنه که من نمي کنم.

هوم.

اوه!

من–من خيلي متأسفم.

همه ش تقصير منه.

از ملاقاتت خوشوقتم، هومر.

اوه، نه، نه. هومر اسم توپمه.

من مارج هستم.

انگشت هاتون خيلي ظريف، و خيلي زنانه هستن.

اونا خيلي باريک تر از توپي هستن که استفاده ميکنين.

به يه چيز سبک تر احتياج دارين. يه چيز ظريف تر.

بيا. از توپ من استفاده کن.

نه. نه، متشکرم، آقاي– برونزويک.

منو ژاک صدا کنين. ژاک.

مارج. از توپ خودم استفاده ميکنم.

هر طور مايلي.

بعضي ازآدم ها علاقه احمقانه اي به چيزهاي سنگين و زمخت دارن، مثل اين هومر تو.

هوم. ميشه يه سوال سخت بپرسم؟

البته. شما قبلا هرگز بولينگ بازي نکردين.

هرگز. نه. نه.

پس من بهت آموزش ميدم.

نمي خوام شما رو به زحمت بندازم. اصلا. من يه حرفه اي هستم.

توپ رو براي من بغلتان، مارج. بذار آمادگيت رو ببينم.

باشه. ولي من زياد خوب نيستم.

مي تونم اون ميله رو بزنم، ولي بقيه شون حتي تکون هم نمي خورن.

مي تونم کمکت کنم، مارج. توپ رو بردار.

هومر رو بردار. برش دار.

اوه!

حالا پرتاب کن.

پرتاب کن، لعنتي.

ولي.

تو معلم خيلي خوبي هستي.

بله، من معلم خيلي خوبي هستم، و مي تونم همه چيز رو بهت ياد بدم.

مي تونم يادت بدم اون پيکان هاي کوچولوي روي کف چوبي يعني چي، کدوم فريم، فريم آبجو هست.

شرط مي بندم نميدوني چطوري يه نيمه پنج-هفت-ده ايجاد کني.

ميدوني، مارج؟ نه.

ولي اول از همه، فرياد بزن، “هشت ميله يه پليسه.”

بذار بياد بيرون، مارج. بلند بخند.

با صداي بلند بخند. وزنت کم ميشه.

اوه، خيلي بامزه ست. حس خوبي داره.

من نمي دونستم اين بازي اين قدر جزئيات داره.

براي تدريس چقدر مزد مي گيري؟

بيست و پنج دلار. بيست و پنج دلار!

ارزش واقعيش 40 دلاره.

خب، باشه. کي شروع کنيم؟

قبلا شروع کرديم.

اين زندگيه، مگه نه، بچه ها؟

پيتزاي داغ–غذاي پادشاهان.

نترس، بابا. مراقبت از ما زياد سخت نيست.

ليزا، من نمي ترسم.

فکر ميکنم فرصت خوبيه که يه مدت رو با شما بچه ها بگذرونم.

مادرتون هميشه با شما تنها ميشد، و حالا نوبت منه.

زمان هميشه اين قدر کند مي گذره؟

اول، بايد مسيرت رو بشناسي.

لغزش رو حس کن. پايان اطلسي رو حس کن.

نوازشش کن. تجربه ش کن.

کاملا نرمه، مگه نه، مارج؟ اوه، خيلي نرمه.

نرمه؟ آره؟ آره، خيلي. آره.

آره. نرمه؟ آره. نرمه. آره.

مي توني اونو بخوري. گرسنه اي؟

بله. چهارتا پياز حلقه اي!

هوم. لذيذ بود!

درود من بر تحويل دهنده پيتزا. دلي از عزا درآورديم.

ديگه بايد چي کار کنيم؟ بذار فهرستي که مامان گذاشته رو نگاه کنيم.

بخوريد. هوم. اوه، نظافت.

نگران نباشيد، بچه ها. اگه همه سخت کار کنيم مثل آب خوردنه.

خيلي خب! نظافت تموم شد!

حالا مگي رو بخوابونيم.

لالایی و شب بخیر

به رختخواب برو و راحت بخواب

چشماتو ببند و شروع به خمیازه کشیدن کن

تا سحر، خواب‌های خوب ببینی

هومر. هومر؟ هان؟

اوه، بولينگ چطور بود؟

سرگرمي پر دردسريه.

ورزش، عزيزم. يه ورزشه، خنگ کوچولوي من.

اوهوم. ولي فکر کنم فردا شب خيلي کارم بهتر بشه.

مي خواي بازم بري؟

البته. اگه اشکالي نداره بازم مراقب بچه ها باشي.

اه، نه. مشکلي نيست.

شب به خير، هومر.

شب به خير.

این براي توست. اوه، ژاک، اندازه س.

اندازه من گرفتي، و روش اسم من نوشته شده.

واقعا براي منه.

هفده-پانزده. مبارک باشه، عزيزم.

رسيديم.

لازم نبود منو برسوني. ولي مي خواستم.

مارج، ميدوني توي مهتاب چقدر خوشگل ميشي؟

اوه، ژاک. من يه زن متأهلم.

ميدونم. ميدونم.

مغزم ميگه “بس کن”، ولي قلبم و مفصل رانم ميگن “برو جلو.”

مارج، عزيزم، مي خوام فردا ببينمت.

نه تو سالن بولينگ بارني. به دور از جلينگ جلينگ هاي احمقانه ميله ها.

فردا با هم ميان وعده بخوريم. ميان وعده چي هست؟

ازش خوشت مياد. نه کاملا صبحانه هست و نه ناهار، ولي به يه تيکه طالبي ختم ميشه.

کاملا اون چيزي نيست که تو صبحانه مي خوري، ولي غذاي خوبيه.

فکر نکنم بتونم. مارج، عزيزم، تو قلب من ده تا ميله هست.

هشت تاش رو انداختي.

ميشه لطفا توپ دوم رو برداري؟

ام. ام. باشه!

مارج؟ چيه، هومر؟

هيچي.

اوه. اتوبوس مدرسه.

بيايان، بچه ها. ناهار مخصوص.

خيلي چيزهاي مقوي براي رشدتون.

و يه مقدار خوراکي براي سرگرمي.

اي بابا! مامان، امشب هم ميري بولينگ؟

خب، راستش رو بخواي، آره، ميرم.

بيايد بازم خوراکي. باباتون مواظبتون هست.

هوم، چهارشنبه. شب ساندويچ.

خداحافظ، ليسا. ليسا کوچولوي عزيزم.

خداحافظ، بارت. پسر کوچولوي خاص من.

امم! ناهار خوشمزه ايه، مگه نه، ليسا؟

اوه، بارت، متوجه نشدي؟

اين چيزيه که روانشناس ها بهش ميگن جبران مفرط.

مامان با محکوميت بدبخت شده چون ازدواجش داره شکست مي خوره.

هي، دردسر درست نکن، بچه.

هر چي که هست، مثل راهزن ها داره دستمون پر ميشه.

بارت، من درباره اتفاقي که براي بچه هايي ميافته که والدينشون ديگه همديگه رو دوست ندارن مطالعه کردم.

اونا 8 مرحله رو طي ميکنن.

همين الان، من توي مرحله سه هستم، ترس.

تو توي مرحله دو هستي، انکار.

نه، نيستم. چرا، هستي.

-نه، نيستم. -چرا، هستي.

نيستم. نيستم. نيستم! اقرار ميکنم اشتباه کردم.

ميموسا؟ من يه زن متأهلم. اين طوري صدام نکن.

نه، نه، نه، نه، نه.

ميموسا اسم يه نوشيدنيه.

آب پرتقاله و شامپاين.

خيلي شگفت انگيزي که فکر کردي يه چيز اهانت آميزه.

اوه، خب، متشکرم.

مارج؟ مارج سيمپسون.

منو يادت مياد، مگه نه؟ من هلن لاوجوي هستم، همسر پرحاشيه وزير. سلام، هلن.

الان خوردن رو تموم کردم و مي خواستم برم.

که اين طرف رو نگاه کردم و با خودم گفتم، “اين مارج سيمپسونه که داره با يه مرد که شوهرش نيست ميان وعده مي خوره؟”

و اومدم که يه سلامي بکنم.

راستش، ما. اوه، فرض من رو خراب نکن.

من دارم به اون بولينگ درس ميدم، متشکرم.

خب، مارج، ميله هاي نيمه سه-هفت-ده اينجان.

اين تيکه غذا رو هم توپ فرض مي کنيم.

ميدوني که، توپ بزرگتره. ولي براي غذا، اين توپ خوبيه.

اوه، خب، خداحافظ.

يکشنبه تو کليسا مي بينمت، مارج. خداحافظ، هلن.

خداحافظ، هلن.

چه دوست جالبي داري.

اميدوارم يه چيزي اونو زير بگيره.

صداي خنده تو براي من مثل موسيقيه.

ولي اگه به چيزي که مي خوام بعدش بگم، بخندي، من مي ميرم، چون مي خوام يه چيز خيلي جدي بگم، شايد غيرمنتظره.

مارج، عزيزم، مي خوام بازم منو ملاقات کني،

غيرمنتظره نبود. به دور از چشم هاي کنجکاو، به دور از هلن هاي دنيا، تو آپارتمان من–هتل فيستا ترس.

منتظرت بودم. بيا تو، دلرباي من.

ميشه برقصيم؟

حتما.

واي!

مطمئنا جايزه هاي زيادي به خاطر بولينگ گرفتي.

خيلي دوستت دارم.

اونا به خاطر بولينگ نبودن، مارج.

خيلي ساده اي. اونا به خاطر عشق ورزي هستن.

واقعا؟ بله.

اوه!

شامپاين؟ لطفا.

بيا، عزيزم.

متشکرم.

کدوم نيروي کيهاني ما رو به هم رسوند، مارج؟

سرنوشت؟ بله.

انگار يه جور ميله گذار خدايي.

ما رو کنار هم گذاشته.

مثل دو ميله شکننده بولينگ.

شجاعانه ايستاده ايم.

تا جايي که ضروريه. بايد رها شيم.

مارج، جواب بده.

قرار پنجشنبه سر جاشه؟ درسته، سرجاشه.

“براي مارج”؟

هي، بابا. چطوره با هم بازي سيب قديمي رو بکنيم؟

پسر، فکر نکنم حتي بتونم سرم رو تکون بدم تا توپ بهم نخوره.

دست بردار، بابا. ضد حال نباش.

سيمپسون اول دونده رو چک ميکنه. اون خيلي باهوشه.

اين دورخيز، و اينم پرتاب.

بابا، تو حتي “آخ” هم نگفتي.

اوه، ببخش. آخ.

ليسا. ليسا، فکر کنم در مورد بابا حق با توئه.

يه اتفاق خيلي عجيبي براش افتاده. ترسيدي، بارت؟

به مرحله سه خوش اومدي، ترس.

بجنب، بايد يه کاري بکنيم.

متأسفم، بارت. دوست دارم کمکت کنم ولي تو مرحله پنج گير کردم، ترحم نسبت به خود.

ببين، بابا. نمي دونم چه خبره،ولي يه بار يه نصيحتي به من کردي که ممکنه کمکت کنه.

من نصيحتت کردم؟ دست بردار بابا.

آره، نصيحت کردي. بهم گفتي وقتي از چيزي رنج مي بري.

و اون قدر کله پوکي که نميدوني چيکار کني، فقط زيپ دهانت رو بکش.

اين طوري حداقل اوضاع رو بدتر نمي کني.

هوم. نصيحت خوبيه.

مارج، يه چيزي بهت بگم؟

بگو. ميدوني، من خوب فکر کردم.

همه ساندويچ کره بادام زميني و مربا مي سازن، ولي معمولا مربا از اطراف ساندويچ مي چکه بيرون.

و دست طرف کثيف ميشه.

ولي مرباي تو همون وسط مي مونه که بايد باشه.

نميدونم چطور اين کارو ميکني.

به گمونم، يه استعداد داري. هميشه اين طور فکر مي کردم.

فقط هيچ وقت بهش اشاره نکردم، ولي وقتشه بدوني چه احساسي دارم.

من به انباشته کردن احساسات توي آدم عقيده ندارم.

خداحافظ، همسرم.

خداحافظ، هومر.

براي زيباترين لحظه زندگيم.

بهتر از عمل، بهتر از خاطره–لحظه مورد انتظار.

اوه، ژاک، شيطون خوش تيپ. خودت رو ببين.

امشب واقعا مي خواي بترکوني!

گرسنه نيستي، هومر؟ خيلي.

خب، پس چرا ساندويچت رو نمي خوري؟

چطور مي تونم بخورمش؟ مارج اينو درست کرده.

آخرين ساندويچ اونه که دارم.

وضعيت خانوادگي.

اه، هان؟

مارج! چه غافلگيري دوست داشتني.

اومدي که منو ببيني، درسته؟

البته!

هي، تبريک ميگم، هومر. تبريک ميگم!

به رئيس چي بگم؟

بگو با زني که عاشقشم دارم ميرم صندلي عقب ماشينم، و تا ده دقيقه ديگه برنمي گردم.

متن انگلیسی اپیزود

Whoops. Whoops. Whoops.

This is gonna be the best birthday breakfast Mom ever had.

Hey, Lis. You think that’s enough for her?

Maybe one more.

I hope she likes the presents we got her.

She’ll like mine.

Who wouldn’t like a bottle of real French perfume all the way from gay Paree?

Four bucks, plus tax.

I think she’s going to like my handmade birthday card better.

Oh, big deal. Dry macaroni, spray paint and glue. Whoopie.

Dibs. First dibs. I get to lick the beaters.

Ow! Ow! Ow! Litha, my “ongue” is “uck” in the “eaters”. My “ongue”!

Happy birthday!

Huh? What?

Here’s your birthday breakfast.

Oh!

Isn’t this nice?

My birthday?

No!

It’s my birthday?

What did I get? I love birthdays.

No, Homer, it’s mine.

You don’t even know your own wife’s birthday?

Well, of course I know. Sure.

You really thought I forgot, didn’t you?

Oh, right. What did you get her, Dad?

What did you get?

Uh, well, a vey thoughtful gift.

But it’s a surprise.

You know, it’s such a beautiful morning, I think I’ll take a little stroll around the block.

I think he forgot, Mom.

Mm-hmm.

Oh, no. Come on. Come on. Open up!

Good morning, consumers.

The Springfield Mall is now open for your spending needs.

Hmm? Uh. no.

Too salty.

Um. nah.

Hmm? Nah, too corny.

Too exciting.

Patty, he’s out buying me something right now.

Oh, Marge. He never gets anything you want. He always gets something for himself.

The tackle box.

Remember when he got you the tackle box?

And Connie Chung.

And when he surprised you with the Connie Chung calendar?

I’m sure he doesn’t do it deliberately.

Hmm. Hmm!

Well, Homer and I had a lovely dining experience at Chez Pierre.

Or the Rusty Barnacle is nice.

No, no, no.

We wanna take you someplace fun– The Singing Sirloin.

The place where the waiters sing.

Homer?

Be right there.

Homer, we’re having dinner tonight at The Singing Sirloin.

That sounds delightful. Just you and me and the balladeers.

And the kids.

Fair enough.

And my sisters.

Doh!

How we danced on the night we were wed

Havin’ my baby

What a lovely way to say how much you love me

Nearer my God to thee

Nearer to thee

Oh, perfume!

Whoa! Hmm. Thank you, Bart.

You’re welcome, Mom.

34 years old.

Time enough to start over with a new man.

Someone who eats with his mouth shut.

What’s that, Patty?

Nothing. Finish your steak.

Look at him wolfdown that gristle.

Mm-hmm.

It’s an accident waiting to happen.

Do you know the Heimlich Maneuver?

No.

Good.

I think she likes my present better.

Does not. Does not. Does not.

Does too. Does too.

Then how come she’s not putting on any of your perfume?

Yeah. Hey, Mom. How come you’re not putting on any of my perfume?

Mm.

Well, I’m saving it for a special occasion.

What the hell are you talking about? There’s gallons of it!

Bart!

But this occasion is already so special.

If we made it any more special, we might end up making it less special.

Gotcha. Told ya she liked mine better.

Oh, brother!

Hold on. Hold on now.

Your mother hasn’t opened my present yet.

Happy birthday to you

Happy birthday to you

Happy 34th birthday, Mrs. Homer Simpson

Happy birthday to you

Oh. Don’t worry. This frosting will come right off.

Beauty, isn’t she?

It’s hard for me to judge since I’ve never bowled in my life!

Well, if you don’t want it, I know someone who does.

You always say we should talk.

I’m talking right now, as a matter of fact.

But I’m going to stop in a second, so please, say something back, Marge, please?

I’m gonna stop talking. Now.

You bought that bowling ball for you, not for me.

What? No.

The holes were drilled for your fingers.

I wanted to surprise you.

I couldn’t very well chop your hand off and bring it to the store.

You never intended for me to use that ball.

If that’s how you feel, I’ll take it back.

You can’t take it back. You had your name engraved on it!

So you’d know it was from me!

Homer, I’m keeping the ball for myself!

What? But you don’t know how to bowl. Oops.

I’m keeping it, and I’m going to use it.

Thank you for the present, Homer.

Well. You’re welcome.

Excuse me. Where do I throw this?

Over there.

Thank you.

You’re gonna need a lane.

No, thanks.

I’m here out of spite.

Can’t bowl without a lane.

Well, all right.

Here you go. You keep score on this.

What size shoes do you wear?

Never you mind.

You can’t wear street shoes on the lanes.

You gotta wear bowling shoes. What size, please?

13 double “A”.

13 double “A “?

This is the closest I’ve got.

A nine and a fifteen.

Thank you. Hmm.

A little warm and moist.

Ugh!

Hmm.

Hmm.

So, 120 pins later, I am the better man.

I don’t see what he’s doing that’s so different from what I’m doing.

Hmm.

Oh!

I’m– I’m awfully sorry.

Entirely my fault.

It is nice to meet you, Homer.

Oh, no, no. Homer’s my ball’s name.

I’m Marge.

Your fingers are so slender, so feminine.

They’re far too tapered for the ball you’re using.

You need something lighter. More delicate.

Here. Use my ball.

No. No, thank you, Mr., um, Brunswick.

Call me Jacques.

Jacques.

Marge.

I’ll just use my ball.

As you wish.

Many people have senseless attachments to heavy, clumsy things, such as this Homer of yours.

Hmm.

May I ask you a bold question?

Sure.

You’ve never bowled before.

Never. No.

No.

Then I will teach you.

I don’t wanna trouble you.

Not at all. I am a professional.

Roll the ball for me, Marge. Let me see your form.

All right. But I’m not vey good.

I can hit that one pin all right, but the rest of them don’t even wobble.

I can help you, Marge. Pick up the ball.

Pick up Homer. Pick him up.

Oh!

Now throw. Throw, damn you.

But–

You’re a very good teacher.

Yes, I am a very good teacher, and I can teach you everything.

I can tell you what the little arrows on the wood floor mean, which frame is the beer frame.

I bet you don’t know how to make a five-seven-ten split.

Do you, Marge?

No.

But first of all, you yell, “The eight-pin is a cop”.

Let it out, Marge. Laugh loud.

Laugh out loud. You’ll lose weight.

Oh, that’s very funny.

Feels good.

I didn’t realize there was so much to this game.

What do you charge for lessons?

Twenty-five dollars.

Twenty-five dollars!

It’s a $40 value.

Well, all right. When do we start?

We have already begun.

Now this is living, hey, kids?

Hot pizza– the food of kings.

Don’t be scared, Dad. It’s not so hard takin’ care of us.

Lisa, I’m not scared.

I think it’s a great chance to spend some time with you kids.

Your mother always gets to be alone with you, and now it’s my turn.

Does the time always drag like this?

First, you must get to know your lane.

Feel the slickness. Feel the satiny finish.

Caress it. Experience it.

Quite smooth, isn’t it, Marge?

Ooh, very smooth.

Smooth? Yes?

Yes, vey. Yes.

Yes. Smooth? Yes.

Smooth. Yes.

You could eat off of it. You hungry?

Yes.

Four onion rings!

Mmm. Delicioso!

My compliments to the delivery boy.

We’ve eaten and eaten well.

What else do we have to do? Let’s check the list your mom left us.

Eat. Mm-hmm. Oh, clean up.

Don’t worry, everybody. This will be a breeze if we all pitch in.

All right! We’re clean!

Now we’ll put Maggie to bed.

Lullaby and good night

Go to bed and sleep tight

Close your eyes Start to yawn

Pleasant dreams until the dawn

Homer. Homer?

Huh?

Oh, how was bowling?

It’s a very challenging hobby.

Sport, dear. It’s a sport, you silly thing.

Mm-hmm. But I think I’ll do much better tomorrow night.

You’re going back?

Sure. If you don’t mind taking care of the kids again.

Uh, no. I don’t mind.

Good night, Homer.

Good night.

It is for you.

Oh, Jacques, it fits.

You got it in my size, and it has my name on it.

It’s really for me.

Seventeen-fifty. Enjoy it, my darling.

Here we are.

You didn’t have to drop me off.

But I wanted to.

Marge, do you know how beautiful you look in the moonlight?

Oh, Jacques. I’m a married woman.

I know. I know.

My mind says,”Stop,” but my heart and my hips cy,” Proceed”.

Marge, darling, I want to see you tomorrow.

Not at Barney’s Bowlarama. Away from the thunderous folly of clattering pins.

Meet me tomorrow for brunch.

What’s brunch?

You’ll love it. It’s not quite breakfast, it’s not quite lunch, but it comes with a slice of cantaloupee at the end.

You don’t get completely what you would at breakfast, but you get a good meal.

I don’t think so.

Marge, darling, there are ten pins in my heart.

You’ve knocked over eight.

Won’t you please pick up that spare?

Mm. Mm. All right!

Marge?

What, Homer?

Nothing.

Uh-oh. Schoolbus.

Here you go, kids. Special lunches.

Lots of good things for growing bodies. and some treats just for fun.

Ay, caramba!

Are you going bowling again tonight, Mom?

Well, yes, I am, as a matter of fact.

Here’s more treats. Your dad will take care of dinner.

Mmm, Wednesday. Hoagie night.

Good-bye, Lisa. My darling little Lisa.

Good-bye, Bart. My special little guy.

Mmm! Great lunches, eh, Lis?

Oh, Bart, don’t you see? This is what psychologists call overcompensation.

Mom is wracked with guilt because her marriage is failing.

Hey, don’t rock the boat, man.

Whatever it is, we’re making out like bandits.

Bart, I read about what happens to kids whose parents no longer love and cherish each other.

They go through eight separate stages.

Right now, I’m in stage three, fear.

You’re in stage two, denial.

No, I’m not.

Yes, you are.

No, I’m not.

Yes, you are.

I’m not. I’m not. Am not!

I stand corrected.

Mimosa?

I’m a married women. Don’t call me that.

No, no, no, no, no.

Mimosa is the name of the drink.

It’s orange juice and champagne.

You’re so wonderful that you thought it was something offensive.

Oh, well, thank you.

Marge? Marge Simpson.

You remember me, don’t you? I’m Helen Lovejoy, the gossipy wife of the minister.

Hello, Helen.

I had just finished eating and was about to leave. when I looked over this way and said to myself, “Isn’t that Marge Simpson having brunch with a man who isn’t her husband?”

And I just had to come over and say hello.

We’re, um–

Oh, don’t squirm on my account.

I am giving her a bowling lesson, thank you.

Now, Marge, the pins on the three-seven-ten split would be here.

We’ll make this little piece of food the ball.

The ball’s bigger. But for food, this is a good ball.

Oh, well, bye-bye.

See you in church on Sunday, Marge.

Good-bye, Helen.

Good-bye, Helen.

You have a lovely friend there.

Let’s hope something runs over her.

Your laughter is like music to me.

But if you laugh at what I say next, I will die, for I am about to say something very serious, perhaps shocking.

Marge, my darling, I want you to meet with me again,

That doesn’t shock me.

away from pying eyes, away from the Helens of the world, at my apartment– the Fiesta Terrace.

I’ve been waiting for you. Come in, my captivating one.

May I have this dance?

Sure.

Whoa!

You certainly have a lot of bowling trophies.

I like you so much.

They’re not for bowling, Marge.

You’re so naive. They are for lovemaking.

Really?

Yes.

Oh!

Champagne?

Please.

There, my darling.

Thank you.

What cosmic force brought us together, Marge?

Destiny?

Yes.

Some divine pinspotter. must have placed us side by side.

Like two fragile bowling pins–

Standing bravely–

Until inevitably–

We must topple.

Marge, speak to me.

Is Thursday okay?

It’s okay, indeed.

“For Marge”?

Hey, Dad. What do you say we toss the ol’ apple around?

Son, I don’t know if I can lift my head, let alone a ball.

Aw, come on, Dad. Get the lead out.

Simpson checks the runner on first. He’s cool, He’s fine.

Here’s the windup, and here’s the pitch.

Dad, you didn’t even say “ouch”.

Oh, sorry. Ouch.

Lisa. Lisa, I think you’re right about Dad.

Something’s very, very wrong here.

Frightened, Bart?

Welcome to stage three, fear.

We gotta do something, man.

Sorry, Bart. I’d love to help you, but I’m mired in stage five, self-pity.

Look, Dad. I don’t know what’s going on, but once you gave me some advice that might help.

I gave you advice? Get out of here.

Yeah, you did. You told me when something’s bothering you. and you’re too damn stupid to know what to do, just keep your fool mouth shut.

At least that way, you won’t make things worse.

Hmm. Good advice.

Marge, may I speak to you?

Sure.

You know, I’ve been thinking.

Everyone makes peanut butter and jelly sandwiches, but usually the jelly drips out over the side. and the guy’s hands get all sticky.

But your jelly stays right in the middle where it’s supposed to.

I don’t know how you do it.

You just got a gift, I guess. I’ve always thought so.

I just never mentioned it, but it’s time you knew how I feel.

I don’t believe in keeping feelings bottled up.

Good-bye, my wife.

Good-bye, Homer.

To the most beautiful moment in life.

Better than the deed, better than the memory– the moment of anticipation.

Oh, Jacques, you handsome devil. Look at you.

You’re really going to strike out tonight!

Ain’t you hungry, Homer?

Starving.

Well, then why aren’t you eating your sandwich?

How can I eat it? She made it. It’s all I have left.

Domestic situation.

Uh, huh?

Marge! What a lovely surprise.

You’re here to see me, right?

Of course!

Hey, way to go, Homer. Way to go!

What will I tell the boss?

Tell him I’m going to the backseat of my car with the woman I love, and I won’t be back for ten minutes.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.