Krusty Gets Busted

مجموعه تلوزیونی: خانواده سیمپسون / فصل: فصل اول / اپیزود 11

Krusty Gets Busted

توضیح مختصر

Krusty is accused of robbing the Kwik-E-Mart, thanks to witness Homer Simpson, but Bart is convinced that his hero is innocent and with Lisa's help, sets out to prove it.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح خیلی سخت

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این اپیزود را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی اپیزود

سلام بچه ها

شما کیو دوست دارید؟

کراستی! شما چقدر منو دوست دارید؟

از ته قلب

اگه برم پیش خدا شما چیکار مي کنید؟

خودمون رو مي کشیم!

این چیه، ساید شو باب؟

این بریتانیه و امروز هم تولدشه

خب پس تولدت مبارک بريتاني!

خب چطوري دوست داري تولدت رو جشن بگیریم؟ ميخواي برات به آواز تولد بخونم؟

یا ميخواي با یه توپ جنگي سایدشو باب رو شلیک کنم؟

توپ جنگي

توپ جنگي

توپ جنگي

توپ جنگی

توپ جنگی

متاسفم ساید شو باب اما این آرزوي روز تولد این دختره!

تو محکوم به فنايي باب

نمیدونم چرا قبلا نتونستیم تو رو از توي این توپ جنگي به بیرون شلیک کنیم اما شاید به خاطر این بوده که اون دفعه ها به اندازه كافي

باروت استفاده نکرده بودیم!

افتخارش براي تو بريتاني

منو سرزنش نکنید

من اینکارو نکردم

کمدیه و اسمش هم کراستیه

هي بچه ها الان نوبت ايچي و اسکرایه!

آواز

آواز

آواز

آواز

اینهمه خشونت

سر در نمیارم

ما هم انتظار نداریم بفهمي مامان

اگه کارتون ها واسه بزرگتر ها ساخته مي شدن خب حتما میذاشتنشون توي ساعت هاي پر تماشاچي

سلام

سلام هومي ميتوني وقتي از سر کار بر مي گردي خونه

یه گالن بستني درجه یک بگيري بياري؟

اوه درجه یک–صبر کن ببینم. واسه چي؟

پتي و سلما دارن میان اینجا که یه سري اسلاید از سفرشون به یوکاتان نشونمون بدن

اي واي!

کسي خونه نیست؟ اوه من باید برم هومر

خواهرام رسیدن

اوه هشت تا حلقه! حسابي قراره کیف کنیم

سلام مشتري ثابت امشب حالتون چطوره اقا؟

حالت چطوره آپو؟

طعم جدید–اوه شكلاتي سوبل!

خب یه چیز کوچیک هم واسه این سفر کوتاه تا صندوق برداریم دیگه

چي شده آقا؟

تا حالا ندیده بودم وقتي اینقدر بستني مي خرید اینقدر ناراحت باشي

دلیل اینکه اینقدر ناراحتم اینه که امشب مجبورم

اسلايدهايي با حضور خواهرزن هام

که البته من اسمشون رو گذاشتم دوقلوهاي خوفناک

آي پام نکبت احمق دلقک– ببخشید رفیق

هر چي پول داري رو بذار تو یه پاکت و بده به من

بله بله. من خودم روند یه سرقت مسلحانه رو بلدم

خودم تو به سوپرمارکت کار مي کنم

خب دیگه الان ميتوني از توي چیپسا بياي بیرون

فرصت اینکه قهرمان بودن خودتو نشون بدي دیگه خيلي وقته که گذشته

این تور گروهي ماست. امم

این یه غذاي خيلي خوشمزه مکزيکي به اسم تاکوئه خيلي خوشمزه است

این سلماست که داره آفتاب مي گیره اوه کارامبا

و دماغ بزرگي هم داره

نه بزرگتر. و موي قرمز خيلي بلند که اينطوري میومد

آره آره خودشه! خب این یه شبیه سازي ذغالي خيلي ساده است اما این مرد خودشه؟ آره! صبر کن ببینم

این همون یاروئه که تو تلویزیون بود

قهرمان بچه من، كرادي، كرامي– کراستي دلقک!

اه. هي هي اینجا چه خبره؟

کراستي دلقک تو به جرم سرقت مساحانه بازداشتي

تو این حقو داري که حرفي نزني و هر حرفي که بزني ممکنه

آره

این دیگه چیه، یه شوخیه؟

حاضرید آقاي سیمپسون؟ بله قربان

دلقک ها رو بفرستید تو

خب سیمپسون کدوم یکیشونه؟

خب اگه جرم قراره خندوندن من باشه اونا همه شون گناهکارن

نه، نه! دزد کدوم يکي از اوناست؟ اوه قطعا شماره.

سیمپسون

سیمپسون! چهار

و این ها هم نامه هايي هستن که وقتي برگشتیم منتظرمون بودن

و این سلماست

که فيلمهاي تعطیلاتمون رو براي ظهور مي بره

و بنابراین اودیسه مکزيكکي ما به پایان میرسه

امم. خيلي خيلي کامل بود

سلام به همه، من اومدم

اوه آقاي خوشمزه کل اسلاید ها رو از دست دادي هومر

اوه عالیه. مارج باورت نميشه که بگم امشب چه اتفاقي افتاد

رفته بودم سوپرمارکت و سرم به کار خودم بود که یه دفعه–وه اوه اوه آخیار!

تیم شماره یک خبري اسپریگنفیاد

به همراه گزارشگر برنده جایزه امي ما کنت بر اکمن، شب بخیر من اسکات کریستین هستم کنت براکمن امشب مرخصیه

چرا اون دلقک باید اومده باشه این طرف جاده؟ براي اینکه از یه سوپرمارکت سرقت کنه

داستان خبري پشت این معماي نیمه شوخي رو بلافاصله بعد از این پیام بازرگاني ببینید

صبر کن ببینم. بارت تو اون یارو که عکسش روي ظرف غذاته رو مي شناسي؟

اوه منظورت کراستي دلقکه؟

اون یه جورايي قهرمان توئه، نه؟

شوخی میکنی؟ اون بت منه.

من تمام زندگیم رو بر اساس آموزه هاي کراستي بنا کردم

فکر کنم بهتر باشه بري بخوابي

كراستي دلقک پشت میله هاي زندانه

بعد از یه سرقت متهورانه از یه سوپرمارکت

کراستي! نه!

در ساعات اولیه امشب گروه ضربت اسپرینگفیاد

دلقک تلويزيوني که در شبکه تلويزيوني رقیب

در مقابل هویو بانک برنده جایزه امي خودمان به اجراي برنامه مي پردازد را بازداشت کرد

و اکنون تصاویر واقعي از صحنه جرم

که توسط دوربین حفاظتي سوپرمارکت ضبط شده اند

دلیل اینکه اینقدر ناراحتم اینه که امشب مجبورم

اسلايدهايي با حضور خواهرزن هام

که البته من اسمشون رو گذاشتم دوقلوهاي خوفناک

اوه هومر خب پس واقعیت مشخص شد

هر چي پول داري رو بریز تو یه کیسه و بده اوه كراستي چطور همچین كاري کردي؟

میدونم که این خيلي بده عزیزم اما کسي چمیدونه شاید هم آخرش معلوم شه که اون بي گناه بوده

الکي دلداري نده الکي دلداري نده

من خودم اونجا بودم اون دلقک گ ن ه ک ا ر ه

تو بهترین دوست مني ممنون کراستي

سیریال منو بخر

سیریال منو بخر

من اینکارو نکردم!

اوه کاش مي تونستم حرفتو باور کنم

باز هم شب بخیر اسپرینگفیلد کراستي دلقک بت دوست داشتني بچه هاي بي شمار که الان چيزي بیشتر از یه مجرم معمولي نیست

محاکمه اش که فردا در یک سیرک رسانه اي ملي شروع ميشه

در حالي که بچه هايي از هشت ساله تا هشتاد ساله

که هر کدام با دوره اي رشد و ترقي او همراه بودند مثل بسياري از هنرمندان رومانيايي دیگر

از شروع بسیار حقیرش به عنوان یه هنرمند پانتومیم در توپلو مي سي سي پي کراستي راه خودش رو ادامه داد تا تونست به اوج یک نیمه امپراطوري برسه

با بسياري محصولات جانبي مثل خط تولید محصولائي از گوشت خوک

این ممکنه يادآوري يکي از بزرگترین اشتباهات تاریخ تلویزیون باشه که در اون

در سال 1986 وقتي کراستي روي آنتن بود سکته نیمه مرگباري کرد

کارتون ايچي و اسکراچي خيلي خوبي نبود بچه ها؟

خب يكي دیگه هم تو راهه

اما اولش باید بگم که دلم داره ضعف میره

واسه یه کم گوشت خوک

امم. اوه ببینید

سوسیس هاي گوشتالوي آبدار، بیکن خوشرنگ خوشمزه

دارم مي میرم. دارم مي میرم

اما با یه عمل جراحي باي پس سریع و یه دستگاه تنظیم ضربان قلب كراستي باز هم برگشت

با این وجود اون دیگه همون دلقک سابق نبود

برنامه اي اون توسط پدر مادر ها و معلم ها محکوم شده بود

به برنامه هاي ضرب و جرح ساده لوحانه، این كراستي جدید قسمتي از هر برنامه اش رو وقف مي کرد

به اینکه اعلام کنه بي سوادي و بي دانشي براي کودکان بدترین چیزه

یه بوق بزنید یه کتاب بخونید

بازداشت کراستي امواج مختلفي در اسپرینگفیلد به راه انداخته که حتي به کلیساها هم راه پیدا کرده و حتي پرستشگاه هاي بهودیان و مساجد با تمام وارستگي و رهايي از تمام جریان هاي زندگي

من اصرار دارم که هر فرد نجیب از جامعه ما

هر چه که مربوط به این کراستي ملعون دلقک پادشاه آلودگي و فساد دارد را جمع کند و در یک آتش سوزي عمومي همه را با هم بسوزانيم

خب يعني كراستي قراره که شلوار هاي بگیش رو

با یونیفرم هاي زندان اسپرینگنیاد که اتفاقا همونقدر هم راحتن عوض کنه یا نه؟

این رو فردا وقتي که محاکمه اش شروع بشه مي فهمیم

چه جور تفنگي استفاده کردي؟ ایا شریک جرم هم داشتي؟

ادعاي ديوانگي خواهي کرد؟

نگش کنین

لباسهاش داغونه

چقدر رنگش پریده و ناراحته

پاهاشو ببین چقدر کوتاهن

بگو که واقعیت نداره كراستي

موکل من در این لحظه هیچ صحبتي نداره

من اینکارو نکردم

كراستي دلقک چه ادعايي مي كني؟ من ادعاي گناهکاري مي کنم عالیجناب

اه. منظورم بي گناهه

میخوام که یک نفر رو دعوت کنم به جایگاه شهود هومر جي سیمپسون

اینکارو نکن بابا خواهش مي کنم اینکارو نکن

متاسفم پسرم یه روزي خودت مي فهمي

اون بي گناهه, باور کن. كراستي امکان نداره همچین كاري بکنه

اوه بي خیال بابا تو باید به حرف من گوش كني

متاسفم رفیق

وای! این شمایین که شیرجه بزدلاته رو به سمت

استند چیپس هاي پرنمک درماني مي زنید؟

بله قربان ایا اون مردي که اسلحه به دست داشت رو امروز اینجا مي بینید؟-

بله؛ مي بینم خوبه. میتونید به ما نشونش بدید

خیله خبب

اه! اوه پسر خب در سوابق ثبت بشه که شاهد. نهایتا

اشاره کرد به كراستي دلقک

این اسباب بازي هاي واقعا خوشگلن

کي فکرشو مي کرد که همه اینها از روي به مجرم جنایتکار رواني نابغه طراحي شده باشن؟

اما بابا تو داري تحت تاثیر جو رواني انبوه مردم قرار مي گيري

نه اینطور نیست! من دارم پشت یه دسته موسيقي بالا پایین ميپرم

بیا پسر. بیا طرف تیم برنده

هی، اینجا! سوغاتی هاي کراستي!

همه شون رو بخر و بسوزون!

مردم خوب، من خيلي خوشحالم که شماها امشب همه تون اینجایید

اما خواهش مي کنم فقط میخوام چند تا لغت رو به عنوان هشدار بگم

الان ما میخوایم که یک کومه سوزان شيطاني ایجاد کنیم اما از اونجايي که اینها اسباب بازي هاي بچه ها هستن آتش خيلي زود گسترده میشه

پس خواهش مي کنم که عقب بایسیتید و سعي نکنید که دوده هاي سمي رو فرو بدید

اووه! كراستي ميشه لطفا به قسمت بي توجه کني

آه

بگو ببینم چي مي بيني

منظورتون کدومه؟

اوني که یک بي گنده روش نوشته

آ، آ، آ

يعني چی؟ نمي تونيی بخوني؟

نه نمیتونم! نه مي تونم بخونم نه مي تونم بنویسم! قبول دارم!

من کاملا بي سوادم حالا راحت شدید؟

يعني قهرمان آموزش سواد به کودکان خودش بي سواده؟

بي سواد بودن جرمه؟

باشه، باشه.

اینو مي بيني کراستي. این بیه

و این قسمت بیه

ورقه هاي شرط بندي– که توسط این دادگاه به دست اومدن و نشون میدن که

که تو مقادیر قابل توجهي پول توي شرط بندي هاي ورزشي باختي

شرط بندي ورزشي کردن جرمه؟

بله جرمه!

اه. خب هیئت منصفه به حکمي رسیدن؟- بله رسیدن عالیجناب

ما اعلام مي کنیم که كراستي دلقک.

گناهکاره

میدونستم! هر دفعه همينطوري ميشه

دوستان جوان من چندین سال تمام من ساکت بودم.

و داشتم انرژي خودم رو براي این ابزار موسيقايي بادي ذخیره مي کردم

اما حالا بالاخره سرنوشت مرا به میانه رینگ انداخته است

در هفته هاي آینده شما شاهد تغييراتي چند در برنامه ما خواهید بود

خواهش مي کنم وحشت نکنید

ايچي و اسکراچي همچنان در این برنامه خواهند بود

اما در کنار آن برنامه هاي آموزشي در مورد تغذیه، اعتماد به نفس و آداب معاشرت

و تمامی هنرهاي زندگي خواهیم داشت

چه غلطي مي كني لیسا؟

دارم سایدشو باب نگاه مي کنم. خيلي از كراستي باحالتره

اي از پشت خنجر زن خیانتکار. برو کنار بارت!

با واقعیات رو به رو شو تمام اون ساعتايي که زل زده بودیم به كراستي داشتیم یه کلاهبردار تماشا مي کردیم

ِ ببین لیسا من میدونم که کراستی بیگناهه

ازم نپرس چرا فقط یه حس دارم که اینو بهم میگه

اوه بارت

بیخیال لیسا. من فکر کنم میتونم ثابت کنم که بي گناهه اما به کمک تو احتیاج دارم

به کمک من؟ چرا؟ اوه ول کنه دیگه لیس. ميدوني که چرا

نه، چرا؟ هیچوقت بابت اینکه مجبورم مي كني اینو بگم نمي بخشمت-

تو از من باهوشتري

خب پس باهامي؟ آره پسر-

خیله خب. خیله خب

سعی نکن کار احمقانه اي بکني من تا دندون مسلحم

بارت اونجا رو ببین روي مایکروویو

خوب من دستگاه تنظیم کننده ي ضربان قلب ندارم

بس کن بارت. فیلم نشون داد که دزده یه چيزي رو توي مایکروویو گرم کرد

خوب؟ یادت نمیاد که براي كراستي به خاطر بدست آوردن سلامتي اش یه کارت فرستادیم

بعد از حمله ي قلبیش بود

همون وقتي که دستگاه تنظیم ضربان قلب گذاشت ت توي قلبش آها!

به دقیقه صبر کن کراستي نمي تونه بخونه

باشه! باشه! از اونجايي که مرد بیچاره نمي توني بخونه ما نمي تونیم آزادش کنیم؟

نه! تو نمي فهمي بارت؟

کراستی چطور مجله میخونده وقتی سواد نداره؟

هي هي اینجا که کنابخونه نیست!

اگه نمي خواین اونو بخرین بزارینش سر جاش وگرنه مغزتونو داغون مي کنم!

بارت من دارم فکر مي کنم که حق با توئه براي کراستي پاپوش دوختن

اون دشمن داشته؟ نمي دوم

اما من یه نفر رو مي شناسم که بهترین دوست کراستي توي تمام دنیاست سایدشو باب!

رگبار گلوله ها درخشان و غرش کنان و خروشان بود

و در ادامه سكوتي ژرف بود که فقط با صداي نزدیک شدن قدم هاي

تیپ سوم شکسته شد

هفته ي دیگه فصل سي و پنجم مردي با نقاب آهنین “مرگ نایتان”

خوب بچه ها این برنامه ي امروز ما بود

و حالا به قول آقاي کول پورتر

هر وقتي که خداحافظي مي کنیم

یه کم مي میرم

هر وقت که خداحافظي مي کنیم

من کنجکاوم که یه کمي بدونم

هر وقتي که میگیم

خداحاقظط خدا حافقظ

برنامه ي فوق العاده اي بود سایدشویاب سوئیچبرد واقعا شلوغ بود. بچه ها عاشقش بودن

متشکرم اد. من خوشحالم که بالاخره اون طلسم رو شکستیم

طلسمي که مي گفت من براي بچه ها خيلي بزرگم

اما من هنوز نمي تونم از فکر کراستي بیچاره بیام بیرون

صورتت رو روي جاكليدي ها مي بینیم و روي خودكارهاي آبي

و خونه هاي برفي اینها همشون هیجان انگیزن اما من فکر مي کنم باید یه كاري بکنیم که بازارهاي تجملي رو منفجر کنیم

براي مثال، عکسهاي با ویرایش محدود سایدشوباب، سکه هاي یادبود سایدشوباب

اه. چندتا بچه اومدن اینجا و میگن مي خوان سایدشوباب رو ببینن میگن مسئله ي مهمیه

خوب ما مي تونیم این قرارداد رو فردا امضا کنیم

حتما. من احساس غرور مي کنم وقتي که مي خوام با اسم خودم امضا کنم

خیلی خوبه میخوام به همسرم بگم

سلام سایدشویاب سایدشوباب مي توئیم ازت بپرسیم که

منو ببخشین به همون اندازه اي که سایدشوباب دوست داره گپ بزنه برنامه اش هم داره شروع ميشه

بیاین بچه ها سه تا بلیط مهمون من باشین

باشه. اما. بجنبین. بیایم بریم

سلا بچه ها

شما کیو دو ستت دارین؟ سایدشو باب!

بس کن بارت با جریان حرکت کن

چقدر منو دوست دارین؟ از ته قلب دوستت داریم!

یک هزارم کراستي

برنامه ي امروز قول میده که یه جشن حیرت آور براي روح انسان باشه

اما اول باید بگم از اینکه مي بینم يکي از پسرها ناراحته متاسفم

اسم تو چیه پسر جوان؟ بارت سیمپسون آقا

همم. خوب شاید بتونیم یه مقدار نور بریزیم روي مشکل تو توي بخش جدید برنامه به نام اکتشاف پريشاني شخصي که هنوز به بلوغ نرسیده

من بهش مي گم “انتخابها” من فکر نمي کنم آقا

بارت دستت رو بده به من

خوب تو ذهن تو چي میگذره

شرط مي بندم که بقیه ي بچه ها حرف تو رو قبول ندارن

درسته سایدشوباب

اما این من رو اذیت نمي کنه مي دوني، من و خواهرم یه مقدار تحقیقات انجام دادیم

و این طور به نظر ما میاد که براي كراستي پاپوش دوختن

پاپوش؟ خوب فیلم نشون داد که

دزد توي کوئیک ني مارک از مایکروویو استفاده کرده

اما كراستي نمي تونه بره نزدیک این چیزها به خاطر دستگاه تنظیم ضربان قلبش

خوب مي دوني بارت با اینکه من كراستي رو خيلي دوست دارم، اون ادمي نبود که به دستورهاي دکتر گوش بده

خوب شاید اما این يکي چي

كراستي بي سواد بود و اون ادمي که از مغازه دزدي کرد

داشت كتابهاي اسپرینگفیلد رو میخوند

خوب بارت

حقیقت اينه که براي لذت بردن از بررسي كتابهاي اسپرینگفیلد لازم نیست که توانايي خوندن داشته باشي

فقط به این كاريکاتورهاي سرگرم کننده ي گور ویدال و سوزان سانتاگ نگاه کن

آره فکر مي کنم سرگرم کننده ان

بارت، بچه ها، این عشق پست همه ي ما رو شوکه کرده

اما ما باید زندگي خودمون رو ادامه بدیم

بیاین سعي کنیم کراستي رو به عنوان یه جنایتکار خشن به یاد نیاریم، به عنوان یه دلقک دوست داشتني به یاد بیاریم که توي بوقش صدا در میاورد و کنار ماشین کوچکش وقت مي گذروند

و کسي که تو رو از توي توپ پرتاب مي کرد و من رو از توي توپ پرتاب مي کرد

بله ما هیچ وقت اون رو فراموش نمي کنیم، مي کنیم؟

بارت رازت رو به من بگو من اعتراف مي کنم کفشهاي بزرگي دارم که مي تونم اونها رو بپوشونم

كفشهاي بزرگ براي پوشوندن كفشهاي بزرگ براي پوشوندن

كفشهاي بزرگ براي پوشوندن كفشهاي بزرگ براي پوشوندن

كفشهاي بزرگ براي پوشوندن كفشهاي بزرگ براي پوشوندن

كفشهاي بزرگ براي پوشوندن

در يوناني باستان محلي بود که بهش مي گفتن رواقیون

یه دقیقه صبر کن! تو اون کار رو کردي

ببخشید؟

توجه کنین بچه ها ي گروه!

كراستي از مغازه دزدي نکرده! سایدشوبابا براش پاپوش درست کرده و من براي حرفم دلیل دارم!

اوه! پام! توي نکبت احمق بد.

دیدین؟ كراستي كفشهاي بزرگ و مسخره مي پوشه اما پاهاش کوچیکه مثل همه ي آدمهاي خوش قلب

اما ساید شو باب واقعا توي کفشهاش رو با پاهاي گنده و زشت خودش مي پوشونه

بچه هه درست میگه به نظر شما ما چه جوري این رو نفهمیدیم؟-

شيريني هاتون رو بزارین کنار پسرا مستقیم برید به اون استودیو!

بله من اقرار مي کنم من از اون متنفر بودم!

حقه هاي مبتذل و پیش پا افتاده ي اون سالها بود که وقار من رو با خودشون برده بودن

وقتي که اون داشت یک شانس رو با میل و رغبت مبتذلش از بین مي برد من دلقک بازي در میاوردم

به خاطر همین من براش پاپوش دوختم!

و اگه به خاطر فضولي این بچه ها نبود من دستگیر نمي شدم

ببریدش بچه ها- با بچه ها مثل بزرگها رفتار کنید!

اونها هم آدمن! اون ها از اون چيزي که شما فکر مي کنید باهوش ترن

اونها اینقدر باهوش بودن که تونستن من رو دستگیر کنن!

خوب. ما یه اشتباه

خيلي خيلي بد کردیم

و دیگه اتفاق نمیفته

بهتره این اتفاق نیفته، احمق کودن!

كراستي من اینقدر مرد هستم که به اشباه اعتراف کنم و بگم از اینکه تو رو توي دادگاه با انگشت نشون دادم متاسفم

و صادقانه امیدوارم داستانهايي که راجع به اتفاقاتي که توي زندان میفته شنیدم اغراق آمیز بوده باشه

خوب مسئله ي مهم اینه که من دوباره اعتماد بچه ها رو بدست آوردم

اما تو تمام این مدت فقط یه نفر بود که به من اعتماد داشت بارت؟

بله آقا؟ متشکرم

متن انگلیسی اپیزود

Hey, kids!

Who do you love?

Krusty!

How much do you love me?

With all our hearts!

What would you do if I went off the air?

We’d kill ourselves!

What’s that, Sideshow Bob?

This is Brittany and today’s her birthday?

Well, happy birthday, Brittany!

How do you want to celebrate? Do you want me to sing you a birthday song?

Or do you want me to shoot Sideshow Bob out of a cannon?

The cannon. The cannon.

The cannon. The cannon.

The cannon.

Sorry, Sideshow Bob, but it’s her special birthday wish!

You’re doomed, Sideshow Bob.

I know we haven’t had much luck shooting you out of this cannon, but maybe that’s because we haven’t used enough. gunpowder!

Brittany, do the honors.

Don’t blame me.

I didn’t do it.

Comedy, thy name is Krusty.

Hey, kids, it’s time for ltchy and Scratchy!

They fight, they bite. They bite and fight and bite.

Fight, fight, fight Bite, bite, bite.

The Itchy and Scratchy Show Oh, my! All this senseless violence.

I don’t understand its appeal.

We don’t expect you to, Mom.

If cartoons were meant for adults, they’d put them on in prime time.

Y’ello.

Hello, Homie. I was hoping you could pick up. a half-gallon of premium ice cream on your way home from work.

Ooh, premium– Wait a minute. Why?

Patty and Selma are coming over to show us slides from their trip to the Yucatan.

Doh!

Anybody home?

Ooh, I’ve got to go, Homer.

My sisters are here.

Oh, eight carousels! We’re in for a real treat.

Hello, steady customer. How are you this evening, sir?

How ya doin’, Apu?

New flavor– triple chocolate!

Perhaps a little something for the trip back to the cash register.

What’s the matter, sir?

Never have I seen you look so unhappy while purchasing such a large quantity of ice cream.

The reason I look unhappy is that tonight.

I have to see a slideshow starring my wife’s sisters.

Or as I call ‘em, the Gruesome Twosome.

Ow, my foot, you lousy, stupid, clumsy–

Sorry, pal.

Hand over all your money in a paper bag.

Yes, yes. I know the procedure for armed robbery.

I do work in a convenience store, you know.

You can emerge now from my chips.

The opportunity to prove yourself a hero is long gone.

This is our tour group.

Mm-hmm.

This is a Mexican delicacy called a taco platter.

Mmm, delicious.

This is Selma taking a siesta.

“Ay, carumba!”

And he had a big nose.

No, bigger. And big red hair that came out to–

Yeah, yeah, like that!

Well, it is a simple, charcoal rendering, but, uh, is this the man?

Yeah! wait a minute.

It’s the guy from TV!

My kid’s hero, Cruddy, Crummy– Krusty the Clown!

Ahh.

Hey, hey, what’s goin’ on here?

Krusty the Clown, you’re under arrest for armed robbery.

You have the right to remain silent. Anything you say–

Blah, blah, blah, blah, blah, blah, blah, blah.

What is this, a joke?

Ready, Mr. Simpson?

Yes, sir.

Send in the clowns.

So, Simpson, which one is it?

Well, if the crime is making me laugh, they’re all guilty!

No, no! Which one is the robber?

Oh, definitely number.

Simpson.

Simpson! four.

And this is all the mail that awaited us upon our return.

And this is Selma. dropping of four vacation film to be developed.

Thus concludes our Mexican odyssey.

Hmm. Very thorough.

I’m home, everybody!

Oh, goody gumdrops.

You missed the whole slide show, Homer.

Oh, fantastic. Marge, you’re never gonna believe what happened.

I was down at the Kwik-E-Mart minding my own business when– Ooh, ooh, ooh, the news!

Springfield’s number one news team. with our Emmy Award-winning anchorman Kent Brockman, Good evening, I’m Scott Christian. Kent Brockman is off tonight.

Why did the clown cross the road? To rob a Kwik-E-Mart.

The news story behind that enigmatic half-joke right after this commercial message.

Wait a minute. Bart, you know that guy on your lunch box?

Oh, you mean, Krusty the Clown?

He’s sort of a hero of yours, isn’t he?

Are you kidding?

He’s my idol. I’ve based my whole life on Krusty’s teachings.

Uh, maybe you’d better run off to bed.

Krusty the Clown is behind bars. after a daring twilight robbery of a local Kwik-E-Mart.

Krusty!

Oh, no!

Earlier this evening, the Springfield SWAT team. apprehended the TV clown, who appears on a rival station. opposite our own Emmy Award-winning Hobo Hank.

And just in, actual footage of the crime. taken with the Kwik-E-Mart security camera.

The reason I look unhappy is that tonight I have to see. a slide show starring my wife’s sisters.

Or as I call ‘em, the Gruesome Twosome.

Oh, Homer.

So, the truth comes out.

Hand over all your money in a paper bag.

Oh, Krusty, how could you?

I know it looks very bad, honey. Who knows, maybe it’ll turn out he was innocent all along.

Earth to Marge. Earth to Marge.

I was there. The clown is G-I-L-L-T-Y.

You’re my best friend.

Thanks, Krusty.

Buy my cereal.

Buy my cereal.

I didn’t do it!

Oh, I wish I could believe you.

Good evening, again, Springfield. Krusty the Clown, the beloved idol of countless tots, now nothing more than a common, alleged criminal.

His trial, which begins tomorrow, has taken center ring in a national media circus. as children of all ages from eight to 80. hang on each new development like so many Romanian trapeze artists.

From his humble beginnings as a street mime in Tupelo, Mississippi, Krusty clowned his way to the top of a personal mini-empire. with dozens of endorsements, including his own line of pork products.

This may have led to one of television’s best-loved bloopers–

Krusty’s near-fatal, on-the-air heart attack in 1986.

Wasn’t that a great ltchy and Scratchy cartoon, kids?

Well, we’ve got another one coming right up.

But first, I’ve got a hankerin’. for some pork products.

Mmm. Look.

Plump succulent sausage, honey-smoked bacon and glistening, sizzling–

I’m dying. I’m dying.

But a quick triple bypass and a pacemaker later, Krusty bounced back.

However, he was a changed clown.

Where his show had been condemned by parents and educators alike. as simpleminded TV mayhem, this new Krusty devoted a small portion of every show. to stamping out illiteracy in today’s anything-for-a-thrill youth.

Give a hoot. Read a book.

Krusty’s arrest has sent shockwaves through Springfield, packing its churches, synagogues and mosques with disillusioned citizeny from all walks of life.

I urge every halfway decent member of our community. to gather up all merchandise that bears the likeness of Krusty, that clown prince of corruption, and join me in a public burning!

So, is Krusty the Clown about to trade in his baggy pants. for the relatively snug uniform of Springfield Penitentiary?

We’ll find out tomorrow when his trial begins.

Uh, what kind of gun did you use?

Did you use an accomplice?

Will you plead insanity?

Look at him. His clothes are so drab.

His face is so flesh-colored and sad.

And his feet, they’re so small.

Say it ain’t so, Krusty.

My client has no comment at this time.

I didn’t do it.

Krusty the Clown, how do you plead?

I plead guilty, Your Honor.

Oh.

I mean, not guilty. Opening night jitters, Your Honor.

I would like to call to the stand, Homer J.Simpson.

Don’t do it, Dad. Please don’t do it.

Sorry, son. You’ll understand one day.

He’s innocent, I tell you. Krusty would never do something like that.

Oh, come on, Dad. You got to listen to me.

Sorry, pal.

Doh!

Mr. Simpson, was that you taking that cowardly dive. into that display of heavily-salted snack treats?

Yes, sir.

Do you recognize the gunman in this courtroom today?

Yes, I do.

Fine. Would you point him out to us?

Okay.

Aaah!

Oh, man.

Let the record show that the witness. eventually. pointed to. Krusty the Clown.

These toys are just adorable.

Who’d have guessed they were inspired by an insane criminal genius?

But, Dad, you’re giving in to mob mentality.

No, I’m not! I’m hopping on the bandwagon.

Now, come on, son. Get with the winning team.

Hey, right here! Krusty souvenirs! Buy ‘em and burn ‘em!

Good people, I’m so happy you’re all here tonight.

But please, just a few words of caution.

Now, we are going to set this pile of evil ablaze, but because these are children’s toys, the fire will spread quickly.

So, please stand back, and try not to inhale the toxic fumes.

Ooh!

Krusty, would you please turn your attention to Exhibit B.

Uh–

Tell me what you see.

Uh, uh– Which one do you mean?

The one with the big “B” on it.

Uh, uh, uh–

What’s the matter? Can’t you read?

No, I can’t! I can’t read or write! I admit it!

I’m totally illiterate. Now are you happy?

Can it be that the champion of child literacy can’t even read himself?

Is it a crime to be illiterate?

All right, all right. See this, Krusty? This is a B.

And this is Exhibit B.

Betting slips– obtained by this court indicating you have lost. substantial sums of money on sports gambling.

Is it a crime to bet on sporting events?

Yes, it is!

Oh.

Foreperson, have you reached a verdict?

Yes, we have, Your Honor.

We find the defendant, Krusty the Clown. guilty.

I knew it! This happens to me every time.

My young friends, for years I have been silent. save for the crude glissandos of this primitive wind instrument.

But now, destiny has thrust me into the center ring.

In the coming weeks, you will notice some rather sweeping changes in our program.

Please do not be alarmed.

Itchy and Scratchy will still have a home here.

But we will also learn about nutrition, self-esteem, etiquette. and all the lively arts.

What the hell are you doing, Lis?

I’m watching Sideshow Bob. He’s a lot less patronizing than Krusty used to be.

You backstabber, you traitor, you–

Snap out of it, Bart!

Face the facts. All those hours we spent staring at Krusty, we were staring at a crook.

Look, Lisa. I know Krusty’s innocent.

Don’t ask me why. It’s just a feeling I have.

Oh, Bart.

Come on, Lisa.

I think I can prove Krusty’s innocent, but I need your help.

You do? Why?

Oh, come on, Lis. You know why.

No, why?

I’ll never forgive you for making me say this.

You’re smarter than me.

So, you with me?

Yeah, man.

Oh, oh. Okay, okay.

Don’t try anything funny. I’m armed to the teeth.

Bart, look, over here on the microwave.

So, I don’t have a pacemaker.

Come on, Bart. The tape showed that the robber heated up a burrito.

So?

Don’t you remember the get-well card we sent to Krusty?

It was after his heart attack. when he had a pacemaker put in.

Aha!

Wait a minute. Krusty can’t read.

Okay! Okay! So the poor guy can’t read. Can’t we get off his back, already?

No! Don’t you get it, Bart?

How could Krusty have been reading a magazine if he can’t read?

Hey, hey. This is not a lending library!

If you’re not going to buy that thing put it down, or I’ll blow your heads off!

Bart, I’m starting to think you’re right. Krusty was framed!

Did he have any enemies?

I don’t know.

But I know someone who would– Krusty’s best friend in the whole world, Sideshow Bob!

“A volley of muskety flamed, thundered, roared”.

A profound silence followed, broken only by the approaching footsteps.

”- of the Third Brigade”.

Next week, chapter 35 of The Man in the lron Mask: “The Death of a Titan”.

Well, kids, that’s our show for today.

And now, in the words of Mr. Cole Porter.

Evey time we say good-bye

I die a little

Evey time we say good-bye

I wonder why a little

Evey time we say

Good-bye Good-bye.

Great show, Sideshow. Switchboards were jammed. The kids loved it.

Thanks, Ed. I glad we’ve finally dispelled the myth. that I’m too uptown for the tots.

And yet, I can’t help thinking about poor Krusty.

We see your face on key chains.

And water-action pens.

And snow domes.

This is all very exciting, but I think we’d do well to explore the more upscale market.

For instance, Sideshow Bob limited-edition prints, collector’s plates, commemorative coins.

Ah.

Some kids are here to see you, Sideshow Bob. They say it’s important.

Ah, well, we can sign these contracts tomorrow.

Certainly. I take great pride in being able to sign my own name.

That’s a good one. I gotta tell the wife.

Hi, Sideshow Bob.

Sideshow Bob, can we ask you a few–

Forgive me. As much as Sideshow Bob would love to chat, he has a show starting.

Here you go– three tickets. Be my guests.

Uh, okay. But–

Come, come. Let’s run along.

Hello, children.

Whom do you love?

Sideshow Bob!

Come on, Bart. Go with the flow.

How much do you love me?

With all our hearts!

About a zillionth as much as I love Krusty.

Today’s show promises to be a marvelous celebration of the human spirit.

But first, I regret to say I see a youngster who looks troubled.

What’s your name, young man?

Bart Simpson, sir.

Hmm. Well, perhaps we can shed some light. on your problem in a new segment exploring preadolescent turmoil.

I call it “Choices”.

I don’t think so, sir.

Bart, I’m reaching out to you.

So, what’s on your mind, Bart?

I bet the other children don’t accept you.

True, Sideshow Bob.

But that doesn’t bother me. You see, my sisters and I. have been doing a little investigating, and it looks to us like Krusty was framed.

Framed?

Well, the videotape showed. that the thief used the microwave oven at the Kwik-E-Mart.

But Krusty couldn’t go near the thing, not with his pacemaker.

Well, you know, Bart. As much as I love Krusty, he was never one to take doctor’s orders too seriously.

Well, maybe, but get this.

Krusty was illiterate, and the guy who robbed the store. was reading the Springfield Review of Books.

Ah, well, Bart.

The fact is, you don’t have to be able to read to enjoy the Springfield Review of Books.

Just look at these amusing caricatures of Gore Vidal and Susan Sontag.

Yeah, I guess those are kind of funny.

Bart, children, this whole sordid affair has been a shock to all of us.

But we must get on with our lives.

Let’s try to remember Krusty, not as a hardened criminal, but as that lovable jester who honked his horn and puttered around in his little car.

And shot you out of a cannon.

And shot me out of a cannon.

Yes, we will never forget that, will we?

Bart, open you heart. I admit I have some mighty big shoes to fill.

Big shoes to fill. Big shoes to fill.

Big shoes to fill. Big shoes to fill.

Big shoes to fill. Big shoes to fill.

Big shoes to fill–

In ancient Greece, there was a school of thought called stoicism.

Wait a minute! You did it!

Excuse me?

Attention, fellow children!

Krusty didn’t rob that store! Sideshow Bob framed him, and I got proof!

Ow! My foot! You lousy, stupid, clumsy–

See that? Krusty wore big floppy shoes, but he’s got little feet like all good-hearted people!

Sideshow Bob really fills his shoes with big ugly feet.

Kid’s right.

How do you figure we missed that?

Get off your duffs, boys. Get down to that studio!

Yes, I admit it. I hated him!

His hackneyed shenanigans robbed me of my dignity for years.

I played the buffoon while he squandered a fortune on his vulgar appetites.

That’s why I framed Krusty!

And I would have gotten away with it too if it weren’t for these meddling kids.

Take him away, boys.

Treat kids as equals!

They’re people too! They’re smarter than you think.

They were smart enough to catch me!

Well, we. made. a terrible, terrible mistake.

Uh, it won’t happen again.

It better not, you dimwit!

Krusty, I’m man enough to admit I was wrong, and I’m sorry I fingered you in court.

I sincerely hope that the horrible stories I heard. about what goes on in prison are exaggerated.

Well, the important thing is that I regain the trust of the children.

But there was one boy who trusted me all along. Bart?

Yes, sir?

Thank you.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.