5بخش

: سیندرلا / بخش 5

سیندرلا

7 بخش

5بخش

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح خیلی ساده

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

اون کيه؟

نمي‌دونم

اون کيه، مامان؟

کاملاً مطمئن نيستم ولي اين آخر عاقبت خوبي نداره

چه لباس خوشگلي تنش کرده

و خودش چقدر خوشگله

تمرکز کنين

شما بايد شاهزاده رو مجذوب خودتون کنيد احمق‌ها!

بريد ببينم

ولي کسي بهمون پيشنهاد رقص نداد

آقايون

اوه! مي‌خواستم دخترهام رو به حضورتون معرفي کنم آناستازيا، دريزلا

دوشيزه

بريد ببينم

لبخند بزنيد

همراهم بيا

اونجا.

لبخند بزنيد

پس، شاهزاده‌ي معروف شماييد

شاهزاده‌ي معروف که دقيقاً نه

يه عالمه شاهزاده توي دنيا وجود داره

من فقط يه شاهزاده‌ي معمولي هستم

ولي اسمتون که واقعاً کيت نيست

چرا اتفاقاً و پدرم هنوز به همين اسم صدام مي‌کنه مخصوصاً وقتايي که ازم دلخور و آزرده نيست

ولي شاگرد نيستيد

چرا من …شاگرد پادشاهم.

هنوز دارم حرفه‌ام رو ياد مي‌گيرم

اوه، خدايا

ببين، خواهش مي‌کنم منو ببخش

فکر کردم اگه بفهمي شاهزاده‌ام ممکنه طور ديگه‌اي باهام برخورد کني

من اشتباهاً تو رو يه دختر خوب ،و درستکار روستايي فرض کردم و حالا مي‌بينم که نمي‌خواستي يه سرباز ساده رو تحت تأثير قرار بدي

همچين چيزي که نبوده

غافلگيري ديگه‌اي درکار نباشه؟

درکار نباشه

اين شماييد؟

از نقاشي خودم متنفرم.

تو نيستي؟

هيچکس تابحال نقاشي من رو نکشيده

جدي؟

خب، بايد بکشن

دختره کيه؟

اسمي ازش نيست، سرورم

ازش نپرسيدي؟

من ديگه نفسي واسم باقي نمونده بود، سرورم اونم بعد از معرفي شاهدخت بلودوين از لوان فِلان و پيشمدان

ميشه خفه ‌شي؟

خفه‌خون مي‌گيرم.. اصلاً

باورم نميشه

نه!

اون نيست

توي مراسم دنبالت نمي‌گردن؟

ممکنه

ولي بيا فعلاً برنگرديم

چي شده؟

وقتي برگردم، سعي مي‌کنن من رو با بانويي که انتخاب خودشون هست، جفت کنن

ازم انتظار ميره ازدواجم منفعتي رو درپيش داشته باشه

اوه.

خب، منفعت واسه کي؟

سوال خوبيه

خب، مطمئناً توي دلتون يه تصميم درست داريد

و بايد اون رو در مقابل خواسته‌هاي پادشاه بسنجم

اون يه حاکم عاقل و يک پدر بامحبتيه

خب، شايد نظرشون رو عوض کنن

مي‌ترسم واسه اينکار زمان کافي نداشته باشه

کيت بيچاره

مردم ميگن يه شاهدخته

به نظر مي‌رسه شاهزاده‌مون حسابي شيفته‌ي اون دختر شدن

دختره مستقيم رفت سراغ کيت

بايد کفايت اون دختر رو ارزيابي کنيم

ولي مطمئناً اگه يه شاهدخت باشه شايد خوب باشه

من از قبل قول ازدواجش رو به شاهدخت شلينا دادم

ولي

اوه

بنده رو عفو بفرماييد، سرورم

نمي‌خواستم مزاحمتون بشم

نه، شما بايد بنده رو عفو بفرماييد، خانم

رازتون پيش من مي‌مونه

هيچوقت اينجا رو به کسي نشون ندادم

يک باغ مخفي

عاشقشم

خواهش مي‌کنم

نه، نبايد بشينم

چرا، بايد بشيني

نبايد

بايد

نبايد

بايد

باشه

ميشه؟

لطفاً

اوه

از شيشه ساخته شده

و چرا که نه؟

اجازه بديد

ممنونم

بفرماييد

بله

نمي‌خواي بهم بگي واقعاً کي هستي؟

اگه بهت بگم، فکر مي‌کنم ممکنه همه‌چي تغيير کنه

متوجه نميشم.

ميشه حداقل اسمت رو بهم بگي؟

اسم من …

من بايد برم

توضيحش سخته

مارمولک‌ها و کدو تنبل‌ها و اين چيزها

صبر کن

کجا داري ميري؟

تو خيلي نجيب بودي

براي اين شب شگفت‌انگيز متشکرم

خيلي دوستش داشتم

تمام لحظاتش رو

“مارمولک‌ها و کدو تنبل‌ها”

ببخشيد

ببخشيد!

خيلي متأسفم

خداي من

شاهزاده‌ي من

دختر اشتباهي رو بردي

دختر اشتباهي رو بردي

اسم دختره رو مي‌خواد

مي‌دونم اسمش رو مي‌خواد

اسمش، پخمه

اسمش رو پيدا کنين

آخ، خيلي درد داشت

اوه، اعليحضرت

خانم جوان -

خيلي متأسفم

اوه، اصلاً بهش فکر نکن، عزيزم

مي‌خواستم بگم، اعليحضرت پسرتون “کيت” نازنين‌ترين کسيه که تا حالا ديدم

خيلي مهربون و شجاعه

اميدوارم بدونين که چقدر شما رو دوست داره

ببخشيد

امم… صبر کن

صبر کن

کجا داري ميري؟

عجله کن، عجله کن

ها؟

آه

برگرد

عجله کن

لطفاً عجله کن، آقاي غازي

صبر کن

مواظب باش

فرمانده، اسبم

نه

شايد اين توطئه‌اي براي بيرون کشيدن شما از قصر باشه

پدرتون اينجا بهتون نياز داره

فرمانده

داشت بهم خوش مي‌گذشت

حتماً بايد مي‌رفتي اون يکي رو انتخاب ميکردي، مگه نه؟

بله، درسته

عجله کن، آقاي غازي

زود باشين

هی یاا! مراقب باش، آقاي غازي

اوه

آه، خداي من

آهاي تو

به دستور پادشاه بايست

بد موقعيه

بايست

مي‌دونم چيکار کنم

بله

آه، بله

اين رو باز کنين

اوه، خداي من

آه

نه، نه، نه

اوه، متأسفم

جاي خيلي راحتيه

اوه

خفه شين

سيندرلا

سيندرلا

بايد بيدارش کنيم

سيندرلا

بيدار شو، تنبل خانم

چاي و يه بشقاب بيسکويت

رسيدن به خير

سرحال به نظر مياي

و خيس شدي

آه، توي بارون پياده‌روي کردم تا سر حال بيام

ازت بعيد نيست

چاي

فقط با صحبت با هم ارتباط برقرار نکرديم. روح ما با هم ديدار کردن

دقيقاً

روح من و روح شاهزاده

روح تو اونجا پيش ميزهاي غذا بود

رقصيدنش رو با من نديدي

رقصيدنش با تو؟

حتي باهات حرف هم نزد

تقصير ما نبود، مادر

تقصير اون دختر بود

شاهدخت مرموز

شاهدخت مرموز؟

خداي من، چه تصور جذابي

اوه، اون اصلاً شاهدخت نبود

يه مزاحم خودنما بود که خودش رو مضحکه‌ي خاص و عام کرد

اوه؟

يه سليطه‌ي زننده و جوون يکدفعه وارد مجلس رقص شد، اونم تک و تنها و در کمال وحشت و تنفر همه خودش رو به شاهزاده قالب کرد

و شاهزاده هم با اون موجود کثيف رقصيد

واقعاً؟

بله

مايه‌ي تأسف بود شاهزاده از روي ادب جلوي مردم عذر اون رو نخواست

و براي اينکه اون دختره‌ي دهاتي مزاحم بيشتر از اين جلوي چشم ما نباشه اونو از مجلس بيرون برد.

و سرزنشش کرد

ولي دختره حاضر نشد بره و نگهبان‌هاي قصر تا بيرون قصر دنبالش کردن

دلم براي شاهزاده مي‌سوزه

خيلي بد سليقه است

به درد همديگه مي‌خورن

خب، مهم نيست، دخترها

مجلس رقص فقط ظاهرسازي بود

شاهزاده اختيار نداره که از روي عشق ازدواج کنه

قولش رو به “شلينا” شاهدخت زاراگوزا دادن

دوک اعظم خودش اين رو بهم گفت

اين خيلي بي انصافيه

بله

رسم روزگار همينه

متن انگلیسی بخش

Who is she?

I have no idea.

Who’s that, Mama?

I’m not exactly sure, but this does not bode well.

That’s a lovely dress she’s got on.

And how pretty she is.

Concentrate!

You must turn the prince’s head, you fools!

Now, get out there!

But no one’s asked us to dance.

Gentlemen.

Oh!

May I present my daughters, Anastasia, Drisella.

Mademoiselle.

Off you go!

Smile.

Come with me.

Over there.

Smile.

So, you’re the prince!

Not “the prince,” exactly.

There are plenty of princes in the world.

I’m only a prince.

But your name’s not really Kit.

Certainly it is, and my father still calls me that, when he’s especially un-peeved at me.

But you’re no apprentice.

I am.

An apprentice monarch.

Still learning my trade.

Oh, gosh!

Look, please forgive me.

I thought you might treat me differently if you knew.

I mistook you for a good, honest country girl, and now I see you didn’t want to overawe a plain soldier.

Little chance of that.

No more surprises?

No more surprises.

Is that you?

I hate myself in paintings.

Don’t you?

No one’s ever painted my portrait.

No?

Well, they should.

Who is she?

She gave no name, Your Grace.

You didn’t ask?

on account of introducing Princess Blodwyn of Llanfairpwllgwyngyll.

Shut up, will you?

“Shut up.

” Absolutely.

I don’t believe this!

No!

Not her!

Won’t they miss you at the ball?

Maybe.

But let’s not go back just yet.

What’s wrong?

When I go back, they will try to pair me off with a lady of their choosing.

I’m expected to marry for advantage.

Oh.

Well, whose advantage?

That is a good question.

Well, surely you have a right to your own heart.

And I must weigh that against the king’s wishes.

He’s a wise ruler and a loving father.

Well, perhaps he’ll change his mind.

I fear he hasn’t much time to do so.

Poor Kit.

People are saying she’s a princess.

Our prince seems quite taken with her.

She went straight for him.

You have to appreciate her efficiency.

But surely, if she is a princess, this may be good.

I’ve already promised him in marriage, to the Princess Chelina.

But.

Oh.

Forgive me, Your Grace.

I did not mean to intrude.

No, it’s you who have to forgive me, madam.

Your secret is safe with me.

I’ve never shown this place to anyone.

A secret garden.

I love it!

Please.

No, I shouldn’t.

You should.

I shouldn’t.

You should.

I shouldn’t.

You should.

I will.

May I?

Please.

Oh!

It’s made of glass.

And why not?

Allow me.

Thank you.

There.

There.

Won’t you tell me who you really are?

If I do, I think everything might be different.

I don’t understand.

Can you at least tell me your name?

My name is.

I have to leave.

It’s hard to explain.

Lizards and pumpkins, and things.

Wait!

Where are you going?

You’ve been awfully nice.

Thank you for a wonderful evening.

I’ve loved it.

Every second!

“Lizards and pumpkins.

Excuse me.

Sorry!

Terribly sorry.

My goodness!

My prince!

You’ve got the wrong one!

You’ve got the wrong one!

He needs her name!

I know he needs her name.

Her name, you ninny.

Get her name!

Ooh, that really hurt!

Oh, Your Majesty.

Young lady.

I am so sorry.

Oh, think nothing of it, my dear.

I wanted to say, Your Majesty, your son Kit is the most lovely person I ever met.

So good and brave.

I hope you know how much he loves you.

Excuse me!

Mmm.

Wait!

Wait!

Where are you going?

Hurry, hurry!

Eh?

Ah!

Come back!

Hurry!

Hurry, please, Mr. Goose!

Wait!

Watch out!

Captain, my horse.

No!

This may be some intrigue to lure you from the palace.

Your father needs you here.

Captain!

I was having a fine old time.

You had to go and choose that one, didn’t you?

Yes, I did.

Hurry, Mr. Goose!

Come on!

Hee-ya!

Be careful, Mr. Goose!

Oh!

Oh, my goodness!

You there!

Stop in the name of the king!

Such bad timing.

Halt there!

I know what to do!

Yes!

Oh, yes!

Get this thing open!

Oh, dear!

Ah!

No, no, no.

Oh, I’m sorry.

You’ll find it’s very comfortable.

Oh.

Do shut up!

Cinderella!

Cinderella!

We’ll have to wake her up.

Cinderella!

Wake up, lazy bones!

Tea and a plate of biscuits.

Welcome back!

You look cheerful!

And wet!

Oh, uh, I took a walk in the rain to cheer myself up.

Typical.

Tea.

We did not communicate through mere words.

Our souls met.

Precisely.

My soul and the prince’s soul.

Your soul was over by the banquet tables.

You didn’t see him dance with me.

Dance with you?

He didn’t even speak to you.

It was not our fault, Mother.

It was that girl.

The mystery princess.

Mystery princess?

My, what a charming notion.

Oh, she was no princess.

She was a preening interloper who made a spectacle of herself.

Oh?

A vulgar, young hussy marched into the ball, unaccompanied, if you will, and to the horror of everyone, threw herself at the prince.

And he actually danced with the ugly thing.

Yes?

Yes.

He was too polite to send her packing in front of everyone, you see.

But not wanting to expose us to the presumptuous wench any further, he took her apart.

And told her off.

But she refused to leave and the palace guards chased her from the party!

I pity the prince.

Such bad taste.

They belong with each other.

Well, it’s no matter, girls.

The ball was a mere diversion.

The prince is not free to marry for love.

He’s promised to the Princess Chelina of Zaragosa.

The Grand Duke told me himself.

It’s so very unfair.

Yes.

The way of the world.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.