7بخش

: سیندرلا / بخش 7

7بخش

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح خیلی ساده

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

مي‌شنوين، عاليجناب؟

بيا بريم، فرمانده

يه لحظه صبر کنين

خانم، دختر ديگه‌اي در خونه‌ي شما نيست؟

نه

پس گربه‌تون آواز خوندن ياد گرفته؟

امروز به اندازه‌ي کافي سر و کله زديم، فرمانده

بيا بريم ديگه

ولي اين زن داره دروغ ميگه، عاليجناب

مزخرف نگو

من حرف خانم رو باور ميکنم.

بيا بريم

دوک اعظم

اعليحضرت

چه آواز دلنشيني

باعث ميشه بخوام يه کم اينجا صبر کنم

اعليحضرت، نمي‌دونستم

فرمانده، ميشه لطف کنين بررسي کنين؟

باعث افتخار منه، اعليحضرت

بفرمايين!

مي‌بينين؟

بهتون گفتم که چيز مهمي نيست

خواهيم ديد

خانم

از شما درخواست و اصرار ميشه که به حضور پادشاه بيايد

من تو رو از اين کار منع ميکنم

و منم تو رو از منع کردنش منع ميکنم

تو کي هستي که مي‌خواي جلوي مأمور پادشاه رو بگيري؟

همسر امپراتور هستي؟

قديس هستي؟

رب‌النوع هستي؟

من مادرش هستم

تو هرگز مادر من نبودي و هرگز هم نخواهي بود

بيايد، خانم

يادت باشه کي هستي، دختره‌ي رذل

آيا خود او خود واقعي او، کافي بود؟

اين بار جادويي نبود که کمکش کند

شايد اين بزرگ‌ترين مخاطره‌اي باشد که ما به آن دست مي‌زنيم

اينکه ما را آن طور که هستيم، ببينند

شجاع و مهربون باش

تو کي هستي؟

من سيندرلا هستم

اعليحضرت

من شاهدخت نيستم

نه کالسکه‌اي ندارم نه پدر و مادري و نه جهيزيه‌اي

حتي نمي‌دونم اون کفش زيبا به پاي من ميره يا نه

ولي اگه اندازه‌م بود من رو همين طور که هستم مي‌پذيري؟

يه دختر روستايي که شما رو دوست داره

البته که مي‌پذيرم

اما فقط اگه تو منو همين طور که هستم بپذيري

شاگردي که هنوز داره کارش رو ياد مي‌گيره

بفرماييد

خواهر عزيزم

متأسفم

خيلي متأسفم

حاضري؟

مي‌بخشمت

بخشوده و يا نابخشوده نامادري سيندرلا و دخترانش به زودي با دوک اعظم از اينجا مي‌روند و ديگر هرگز به اين سرزمين پاي نمي‌گذارند

حتماً عاشق همديگه بودن

بايد بديم يه نقاشي هم از تو بکشن

اوه، نه

من از تصويرم در نقاشي متنفرم

مهربون باش

و شجاع باش

و همه چيز روبه‌راه خواهد بود

حاضري؟

براي هر چيزي مادامي که با تو باشم

ملکه‌ي من

کيت من

و به اين ترتيب کيت و الا ازدواج کردند و من به عنوان فرشته‌ي نجات او مي‌توانم به شما بگويم که آن‌ها عادل‌ترين و مهربان‌ترين فرمانرواياني شدند که آن سرزمين به خود ديده بود

و “الا” پس از آن نيز دنيا را نه آن گونه که هست بلکه آن گونه که مي‌توانست باشد، مي‌ديد، کافيست به شجاعت و مهرباني باور داشته باشيد و گهگاهي نيز فقط به ذره‌اي جادو

متن انگلیسی بخش

Do you hear that, Your Grace?

Let’s be off, Captain.

Just a moment.

Madam, there is no other maiden in your house?

None.

Then has your cat learned to sing?

There’s been enough play-acting today, Captain.

Let’s be off.

But she’s lying, Your Grace.

Nonsense!

I trust the lady.

We’re leaving.

Grand Duke!

Your Majesty.

What sweet singing.

Makes me want to tarry just a little.

Your Majesty, I did not know.

Captain, would you be so kind as to investigate?

It would be my pleasure, Your Majesty.

There!

You see?

I told you it was no one of any importance.

We’ll see about that.

Miss.

You are requested and required to present yourself to your king.

I forbid you to do this!

And I forbid you to forbid her!

Who are you to stop an officer of the king?

Are you an empress?

A saint?

A deity?

I am her mother.

You have never been and you never will be my mother.

Come now, miss.

Just remember who you are, you wretch!

Would who she was, who she really was, be enough?

There was no magic to help her this time.

This is perhaps the greatest risk that any of us will take.

To be seen as we truly are.

Have courage, and be kind.

Who are you?

I am Cinderella.

Your Majesty.

I’m no princess.

I have no carriage, no parents, and no dowry.

I do not even know if that beautiful slipper will fit.

But if it does will you take me as I am?

An honest country girl who loves you.

Of course I will.

But only if you will take me as I am.

An apprentice still learning his trade.

Please.

My dear sister!

I’m sorry.

So very sorry.

Shall we?

I forgive you.

Forgiven or not, Cinderella’s stepmother and her daughters would soon leave with the Grand Duke, and never set foot in the kingdom again.

They would have loved each other.

We must have a portrait of you painted.

Oh, no.

I do hate myself in paintings.

Be kind.

And have courage.

And all will be well.

Are you ready?

For anything, so long as it’s with you.

My queen.

My Kit.

And so Kit and Ella were married, and I can tell you, as her fairy godmother, that they were counted to be the fairest and kindest rulers the kingdom had known.

And Ella continued to see the world not as it is, but as it could be, if only you believe in courage and kindness and occasionally just a little bit of magic.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.