سرفصل های مهم
2بخش
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زوم»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی بخش
تنها دوستم بود
مامانم هميشه بهم مي گفت که معجزه هر روز اتفاق ميفته
بعضي مردم اينطور فکر نمي کنن،ولي براشون اتفاق ميفته
هي،احمق
عقب مانده اي،يا فقط احمقي؟
ببين،من فارست گامپ هستم.
فقط بدو،فارست بدو،فارست!
فرار کن!
عجله کن
سوار دوچرخه ها شيد
عجله کنید! بيايد بگيريمش!
زود باشيد.
مواظب باش،احمق ما اومدیم!
مي خوايم بگيريمت
بدو،فارست،بدو!
بدو،فارست
برگرد اينجا،هي تو!
بدو،فارست!بدو
اگه بهت مي گفتم باورت نمي شد، ولي مي تونستم مثل باد بدوم
از اون روز به بعد،اگه مي رفتم جايي،مي دويدم
داره فرار میکنه! جلوشو بگیر!
اون پسر مطمئنا يه احمق دونده اس
يادته بهت گفتم که جيني به نظر مي رسيد هيچوقت نمي خواد به خونه برگرده؟
اون توي خونه اي زندگي مي کرد که به اندازه آلاباما قديمي بود
وقتي پنج سالش بود مادرش به بهشت رفته بود و پدرش يه جور کشاورز بود
جيني؟
اون مرد خيلي عاشقي بود
هميشه اون و خواهرهاش رو مي بوسيد و لمس مي کرد
و بعد اين دفعه،جيني توي اتوبوس نبود که به مدرسه بره
جيني،چرا امروز نيومدي مدرسه؟
بابا داره يه چرتي مي زنه
جینی! زود باش
جيني،کجا رفتي؟
بهتره برگردي اينجا،دختر
کجا رفتي؟
جيني!
جيني!کجا رفتي؟ جینی!
با من دعا کن،فارست. با من دعا کن
جینی!
خداي عزيز منو بکن يه پرنده تا بتونم به جاي دوري پرواز کنم،جايي دور از اينجا
خداي عزيز منو بکن يه پرنده تا بتونم به جاي دوري پرواز کنم
مامان هميشه ميگفت خدا مرموزه
جینی! اون روز اون جيني رو به يه پرنده تبديل نکرد.
بهتره برگردی اینجا!
در عوض،کاري کرد که پليس بگه جيني ديگه نبايد توي اون خونه بمونه
بايد با مامان بزرگش که در خيابون کريک مور بود زندگي مي کرد که اين منو خوشحال کرد چون اون خيلي نزديک بود
بعضي شب ها،جيني يواشکي ميومد نزديک خونه ي من فقط به اين خاطر که مي گفت مي ترسه.
از چي مي ترسيد،نمي دونم ولي فکر مي کنم به خاطر سگ مادر بزرگش بود
اون سگ بدجنسي بود
بهرحال،من و جيني تا رسيدن به دبيرستان دوست هاي صميمي بوديم
هي،احمق
ولش کن
بدو،فارست،بدو
نشنيدي چي گفتم،احمق؟
بدو،فارست!
سوار ماشين شو زودباش!
سوار ماشين شو
راه بیوفت بریم! یالا داره فرار مي کنه! بجنب
بدو،فارست!بدو
بهتره بدویی ، احمق!
پسر 1: بیا ، احمق!
تن لش ، احمق!
بله ، بهتره بدویی!
خرگوش!
آره!
برو!
برو!
برو!
بدو،فارست
حالا،قبلا مي دويدم تا به جاييکه داشتم مي رفتم برسم
هيچوقت فکر نمي کردم به کجا مي رسم
اين از کدوم جهنمي اومد؟
اون فارست گامپه،مربي
فقط يه احمق محله اس
و باورت ميشه؟
منم بايد به دانشگاه مي رفتم
فارست!فارست!
بدو
باشه
بدو
بدو،احمق حرومزاده
بدو! حرومزاده!بدو!
برو!
بدو!
نه!
دور بزن! بدو! اون بايد احمق ترين حرومزاده ي زنده باشه،ولي مطمئنا سريعه
حالا،شايد فقط من اينطور باشم،ولي دانشگاه دوران گيج کننده اي بود
قواي فدرالي امروز با به اجرا گذاشتن يک حکم دادگاهي دانشگاه آلاباما را يکپارچه کرد
دو سياهپوست پذيرفته شدند ولي تنها بعد از اينکه فرماندار جرج والاس تهديد نمادينش مبني بر ايستادن جلوي در ساختمان مدرسه را به جا آورد
فرماندار والاس ، من از آن جملش اینو فهمیدم که ..
ارل،چه خبره؟
راگون ها سعي دارن وارد مدرسه بشن.
راگون ها؟
وقتي راگون ها سعي مي کردن وارد ايوان عقبيمون بشن
مامان فقط با يه جارو دنبالشون افتاد
راگون ها نه احمق،سياهپوست ها ، اونا میخوان با ما مدرسه بیان.
با ما؟
واقعا؟
مدت کمي بعد از اينکه فرماندار والاس به پيمانش مبني بر سد کردن در مدرسه عمل کرده بود.
رییس جمهور کندي به وزير دفاع دستور داد که از نيروي ارتش استفاده کند
اين نواري ويدئويي از رويارويي ژنرال گراهام فرمانده گارد ملي با فرماندار والاس است
چون اين افراد گارد ملي امروز به عنوان سربازان فدرال براي آلاباما اينجا هستند
و داخل مرزهاي ما زندگي مي کنند، اونها برادران ما هستند
ما داريم در اين جنگ پيروز مي شيم چون داريم مردم آمريکايي رو در برابر خطراتي که در مورد اون بارها صحبت کرده ايم،و امروز هم مشهود بوده اند و گرايشي به سوي ديکتاتوري ارتشي در اين کشور بيدار مي کنيم
و بنابراين،در پايان روز دانشگاه آلاباما،در توسکالوسا رفع تبعيض شده بود و دانش آموزان جيمي هود و ويوين مالون براي کلاس هاي تابستاني ثبت نام شده بودند
خانم،کتابتون رو انداختيد. خانم..
فرماندار والاس به آنچه وعده داده بود عمل کرد
و با رفتن به محوطه دانشگاه توسکالوسکا
اون گامپ نبود؟
چند سال بعد،اون مرد کوتاه قد عصبانيِ دم در ساختمون مدرسه فکر کرد فکر خوبي ميشه و کانديداي رئيس جمهوري شد.
ولي يه نفر فکر کرد که اين فکر خوبي نيست
ولي اون نمرد
اتوبوس من اينجاست
شماره نه؟
نه شماره چهاره
از حرف زدن باهات خوشوقت شدم
من موقعي رو که اين اتفاق افتاد يادمه،موقعي که والاس تير خورد. من توي دانشگاه بودم
ميرفتي يه دانشگاه دخترونه يا يه دانشگاه دختر و پسر با هم؟
آموزش مشترک بود.
جيني به دانشگاهي ميرفت که من نمي تونستم
برم.دانشگاهش فقط مال دخترها بود
ولي هر وقت فرصت مي کردم مي رفتم بهش سر مي زدم
فارست! فارست! فارست،بس کن!
بس کن
خدای من! چکار داري مي کني؟
اون داشت اذيتت مي کرد.
اینجا چه خبره؟
نه،نمي کرد!
برو اونور!
اون کیه؟ اون کیه؟ بيلي،متاسفم.
چه مرگته؟فقط ازم فاصله بگير.
نرو. بيلي،يه لحظه صبر کن
ازم دور شو. اون نمي دونه چکار مي کنه
فارست،چرا اون کار رو کردي؟
کمي شکلات برات آوردم
متاسفم
من ديگه ميرم دانشگاهم.
فارست. خودتو نگاه کن
بيا. بيا
اين اتاق خودته؟
هیس! هيچ خواب مي بيني،فارست.
بدو!
بدو!
بدو!
بدو!
بدو!
بدو!
بدو!
بدو!
بدو! دانشگاه با سرعت سپري شد چون خيلي فوتبال بازي مي کردم
حتي منو توي چيزي به اسم تيم منتخب آمريکا گذاشتن جاييکه بايد رئيس جمور ايالات متحده رو ملاقات کني
رئيس جمهور کندي تيم منتخب آمريکايي دانشگاهي رو امروز در دفتر بيضي شکل ملاقات کرد
چيز واقعا خوبي که در مورد ملاقات با رئيس جمهور ايالات متحده هست غذائه
مي ذارنت توي اين اتاق کوچک و هرچي دلت مي خواد بخوري يا بنوشي بهت مي دن
ولي چونکه اولا گرسنه نبودم،بلکه تشنه بودم و دوما اونا مجاني بودن بايد پونزده تايي نوشابه خورده باشم
تبریک میگم. توي تيم منتخب آمريکا بودن چه احساسي داره؟
يه افتخاره،قربان
تبریک میگم. توي تيم منتخب آمريکا بودن چه احساسي داره؟
خيلي خوبه،قربان
تبریک میگم. آمريکايي بودن په احساسي داره؟
خيلي خوبه،قربان
تبريک مي گم. چه احساسي داري؟
دستشویی دارم.
گمونم گفت دستشویی داره
مدتي بعد بدون هيچ دليل خاصي يه نفر به اون رئيس جمهور جوون نازنين موقعي که توي ماشينش بود شليک کرد
و چند سال بعد از اون،يه نفر برادر کوچيکش رو هم زد به اين خاطر که فقط توي آشپزخونه يه هتل بود
برادر بودن بايد سخت باشه
نمي دونم
فارست گامپ. حالا باورت ميشه؟
بعد از تنها پنج سال فوتبال بازي کردن،از دانشگاه فارغ التحصيل شدم
تبريک ميگم،پسرم
مامان خيلي افتخار ميکرد
فارست،خيلي بهت افتخار مي کنم
اينو برات نگه مي دارم
تبريک ميگم،پسرم
هيچ براي آيندت فکري کردي؟
فکر ؟
سلام من فارستم. فارست گامپ
هيچ کس قد ذره ای براش مهم نيست تو کي هستي،احمق
تو يه حشره مکنده کم عمر هم نيستي
بگیر تو اتوبوس و بشين
تو الان ديگه توي ارتش هستي
صندلي اشغاله
اشغاله
اولش مثل اين بود که اشتباه کردم روز اول ورودم بود،و همش سرم داد مي زدن
اگه مي خواي بشين
نمي دونستم ممکنه کي رو ببينم يا چه سوالاتي بپرسن
تا حالا توي يه قايق ميگوي واقعي بودي؟
نه.ولي توي يه قايق بزرگ واقعي بودم
من دارم راجع به يه قايق ميگو گيري حرف مي زنم
من تمام عمرم رو توي قايق هاي ميگو کار مي کردمر
وقتي حدود شايد نه سالم بود توي قايق عموم شروع کردم. تو فکر اين بودم که خودم قايق بخرم که فرستادنم ارتش.
اسم تولدم بنجامين بيفورد بلوئه
مردم بهم ميگن بابا. درست مثل يکي از اون پسر کارگرا
باورت ميشه؟
اسم من فارست گامپه
مردم بهم مي گن فارست گامپ
بوبا اهل بايو لا باتره آلاباما بود،و مامانش ميگو مي پخت و مامان قبل از اون ميگو مي پخت و مامان اون هم قبل از مامانش هم ميگو مي پخت
خانواده بوبا هرچي رو که بگي راجع به کار ميگو گيري مي دونستن.
من هرچي رو بگي در مورد تجارت ميگو مي دونم
خودم مي خوام وقتي از ارتش بيرون رفتم برم تو کار ميگو گيري.
متن انگلیسی بخش
My only friend.
Now, my mama always told me that miracles happen every day.
Some people don’t think so, but they do.
Hey, dummy!
Are you retarded, orjust plain stupid?
“Look, I’m Forrest Gimp.”
JENNY: Just run away, Forrest.
Run, Forrest!
Run away!
Hurry!
Get the bikes!
BOY 1: Hurry up!
Let’s get him!
Come on!
Look out, dummy, here we come!
We’re gonna get you!
Run, Forrest, run!
Run, Forrest!
Come back here, you!
Run, Forrest!
Run!
FORREST: Now, you wouldn’t believe it if I told you, but I can run like the wind blows.
From that day on, if I was going somewhere, I was running!
BOY 1: He’s getting away!
Stop him!
That boy sure is a running fool.
Now, remember how I told you that Jenny never seemed to want to go home?
Well, she lived in a house that was as old as Alabama.
Her mama had gone up to heaven when she was five, and her daddy was some kind of a farmer.
Jenny?
He was a very loving man.
He was always kissing and touching her and her sisters.
And then this one time, Jenny wasn’t on the bus to go to school.
Jenny, why didn’t you come to school today?
Daddy’s taking a nap.
MR. CURRAN: Jenny!
Come on!
MR. CURRAN: Jenny, where’d you run to?
You’d better get back here, girl!
Where you at?
Jenny!
Jenny!
Where you at?
Jenny!
Pray with me, Forrest.
Pray with me.
MR. CURRAN: Jenny!
Dear God, make me a bird so I can fly far, far, far away from here.
Dear God, make me a bird so I can fly far, far, far away from here.
Mama always said that God is mysterious.
Jenny!
He didn’t turn Jenny into a bird that day.
You’d better get back here!
Instead, he had the police say Jenny didn’t have to stay in that house no more.
She went to live with her grandma just over on Creekmore Avenue, which made me happy, ‘cause she was so close.
Some nights, Jenny would sneak out and come on over to my house, just ‘cause she said she was scared.
Scared of what, I don’t know,but I think it was her grandma’s dog.
He was a mean dog.
Anyway, Jenny and me was best friends all the way up through high school.
Hey, stupid!
Quit it!
Run, Forrest, run!
Hey, did you hear me, stupid?
Run, Forrest!
Come on, get in the truck!
BOY 1: Get in the truck!
Let’s move it!
Come on, he’s getting away!
Move it!
Run, Forrest!
Run!
BOY 2: You better be running, stupid!
BOY 1: Come on, dummy!
Haul ass, dummy!
Yeah, you better get running!
Jack rabbit!
Yeah!
Go!
Go!
Go!
Run, Forrest!
Now, it used to be, I ran to get where I was going,
I never thought it would take me anywhere.
Who in the hell is that?
That there is Forrest Gump, Coach.
Just a local idiot.
FORREST: And can you believe it?
I got to go to college, too.
Forrest!
Forrest!
Run!
Okay!
Run!
Run, you stupid son of a bitch!
Run!
You son of a bitch!
Run!
Go!
Run!
No!
Turn!
Go!
He must be the stupidest son of a bitch alive, but he sure is fast!
FORREST: Now, maybe it’s just me, but college was very confusing times.
Federal troops enforcing a court order integrated the University of Alabama today.
Two negroes were admitted, but only after Governor George Wallace had carried out his symbolic threat to stand in the school house door.
KATZENBACH: Governor Wallace, I take it from that statement, that
Earl, what’s going on?
Coons are trying to get into school.
Coons?
When raccoons try to get on our back porch,
Mama just chase them off with a broom.
Not raccoons, you idiot, niggers, and they want to go to school with us.
With us?
They do?
REPORTER: Shortly after Governor Wallace had carried out his promise to block the doorway,
President Kennedy ordered the Secretary of Defense then to use military force.
Here, by videotape, is the encounter by General Graham, commander of the National Guard, and Governor Wallace. because these National Guardsmen are here today as federal soldiers for Alabamans.
They live within our borders, they are all our brothers.
We are winning in this fight, because we are awakening the American people to the dangers that we have spoken about so many times, just so evident today, the trend towards military dictatorship in this country.
REPORTER: And so, at day’s end, the University of Alabama in Tuscaloosa had been desegregated and students Jimmy Hood and Vivian Malone had been signed up for summer classes.
Ma’am, you dropped your book.
Ma’am—
HUNTLEY: Governor Wallace did what he promised to do.
By being on the Tuscaloosa campus, he kept the mob from gathering
Say, wasn’t that Gump?
FORREST: A few years later, that angry little man at the school house door thought it would be a good idea and ran for president.
But somebody thought that it wasn’t.
But he didn’t die.
My bus is here.
Is it the number nine?
No, it’s the number four.
It was nice talking to you.
I remember when that happened, when Wallace got shot.
I was in college.
Did you go to a girls’ college, or to a girls-and-boys-together college?
It was co-ed.
‘Cause Jenny went to a college I couldn’t go to.
It was a college just for girls.
But I’d go and visit her every chance I got.
Forrest!
Forrest!
Forrest, stop it!
Stop it!
BILLY: Jesus!
What are you doing?
He was hurting you.
What the hell is going on here?
No, he’s not!
Get over there!
Who is that?
Who is that?
Billy, I’m sorry.
What the hell?
Just get away from me!
Don’t, Don’t go!
Billy, wait a second!
Get away from me.
He doesn’t know any better!
Forrest, why did you do that?
I brought you some chocolate.
I’m sorry.
I’ll go back to my college now.
Forrest—
Look at you.
Come on.
Come on.
Is this your room?
Shh!
Do you ever dream, Forrest,
CROWD: Run!
Run!
Run!
Run!
Run!
Run!
Run!
Run!
Run!
FORREST: College ran by real fast, ‘cause I played so much football.
They even put me on a thing called the All-America Team, where you get to meet the President of the United States.
REPORTER: President Kennedy met with the Collegiate All-American Football Team at the Oval Office today.
FORREST: Now, the really good thing about meeting the President of the United States is the food.
They put you in this little room with just about anything you’d want to eat or drink.
And since, number one, I wasn’t hungry, but thirsty, and number two, they was free, I must have drank me about 15 Dr. Peppers.
KENNEDY: Congratulations.
How does it feel to be an All-American?
PLAYER 1: It’s an honor, sir.
KENNEDY: Congratulations.
How does it feel to be an All-American?
PLAYER 2: Very good, sir.
Congratulations.
How does it feel to be an All-American?
Very good, sir.
Congratulations.
How do you feel?
I gotta pee.
I believe he said he had to “go pee.”
FORREST: Sometime later, for no particular reason, somebody shot that nice young President, when he was riding in his car.
And a few years after that, somebody shot his little brother, too, only he was in a hotel kitchen.
It must be hard being brothers.
I wouldn’t know.
Forrest Gump.
FORREST: Now can you believe it?
After only five years of playing football, I got a college degree.
Congratulations, son.
Mama was so proud.
Forrest, I’m so proud of you.
Here, I’ll hold this for you.
Congratulations, son.
Have you given any thought to your future?
Thought?
Hello, I’m Forrest.
Forrest Gump.
Nobody gives a hunk of shit who you are, fuzzball!
You’re not even a low-life, scum-sucking maggot!
Get your faggotty ass on the bus.
You’re in the Army now!
This seat’s taken.
Taken.
FORREST: At first, it seemed like I made a mistake, seeing how it was only my induction day and I was already getting yelled at.
You can sit down if you want to.
I didn’t know who I might meet, or what they might ask.
You ever been on a real shrimp boat?
No, but I been on a real big boat.
I’m talking about a shrimp-catching boat.
I’ve been working on shrimp boats all my life.
I started out on my uncle’s boat, that’s my mama’s brother, when I was about maybe nine.
I was just looking into buying a boat of my own and got drafted.
My given name is Benjamin Buford Blue.
People call me Bubba.
Just like one of them old redneck boys.
Can you believe that?
My name’s Forrest Gump.
People call me Forrest Gump.
FORREST: So, Bubba was from Bayou La Batre, Alabama, and his mama cooked shrimp, and her mama before her cooked shrimp, and her mama before her mama cooked shrimp, too.
Bubba’s family knew everything there was to know about the shrimping business.
I know everything there is to know about the shrimping business.
Matter of fact, I’m going into the shrimping business for myself after I get out the Army.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.