سرفصل های مهم
4بخش
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی ساده
دانلود اپلیکیشن «زوم»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی بخش
“اورک غول پيکر اهل “گونداباد که قسم خورده بود تا نسل خاندان “دورين” رو نابود بکنه
کارش رو با بريدن سر شاه شروع کرد.
نه
تراين”، پدر تورين” از اندوه به جنون کشيده شد
گم شد. نميدونستيم اسير شد يا کشته شد
ما بدون رهبر بوديم
شکست و مرگ نزديک بود
در اون لحظه بود که ديدمش
شاهزاده دورف جواني که در برابر “اورکِ رنگ پريده” قرار گرفت
تک و تنها در برابر اين دشمن هولناک ايستاد
سلاحش رو از دست داده بود و تنها يک شاخه درخت بلوط به عنوان سپر داشت
آزوگِ هتاک، اون روز فهميد”که نسل “دورين به اين سادگي نابود نميشه
نيروهاي ما دوباره جمع شدن و اورکها رو عقب راندن
دشمن ما شکست خورده بود
اما آن شب نه جشني برپا شد و نه آوازي خوانده شد چون کشتههاي ما فراتر از شماره و اندوه بود
ما چند نفر زنده مونديم
و اون لحظه بود که با خودم فکر کردم يک نفر هست که ميتونم ازش پيروي کنم.
يک نفر هست
که ميتونم “شاه” صداش کنم.
و اورک رنگ پريده؟
چي سرش اومد؟
به همون سوراخي که ازش بيرون اومده بود برگشت
اون کثافت خيلي وقت پيش بر اثر زخمش مرد
به ارباب پيغام بديد که دورفهاي کثيف رو پيدا کرديم آقاي گندالف نميتوني کاري در مورد اين سيل انجام بدي؟
داره بارون مياد، جناب دورف و تا زماني که بارون بند بياد، بارون ادامه داره
اگه ميخوايد آب و هواي دنيا رو تغيير بديد بهتره دنبال يه جادوگر ديگه باشيد
بازم هست؟
چي؟
جادوگر ديگهاي هست؟
ما پنج نفريم
بزرگترين نفر فرقهي ما سارومان سفيد” هست”
بعد دوتا جادوگر آبي هستند
ميدوني، من کاملا اسمهاشون رو فراموش کردم
و پنجمي کيه؟
خب، اسمش “راداگاستِ قهوه اي”ـه
اون جادوگر بزرگيه يا اينکه
بيشتر شبيه توئه؟
فکر ميکنم جادوگر خيلي بزرگيه به شکل خودش
روحيات لطيفي داره که بيشتر ترجيح ميده با حيوانات باشه تا بقيه
اون هميشه مراقب سرزمينهاي جنگلي وسيع در شرقه.
که خيلي چيز خوبيه
چون پليدي هميشه به دنبال يک پايگاه در اين دنياست
خوب نيست
اصلا خوب نيست
اوووو… آه، نه.
سباستين
خداي من
يالا
بريد عقب
محض رضاي خدا، بذاريد بهش هوا برسه
بيا.
بيا
نميفهمم چرا جواب نميده
انگار که يه جور جادوي سياهه
جادوي سياه
آه اما هست
جادويي سياه و قدرتمند
اين موجودات پليد از کجاي اين سرزمين خوب اومدن؟
قلعه قديمي؟
نشونم بده
شب اينجا اردو ميزنيم
فيلي، کيلي، مراقب اسبچهها باشيد
همونجا پيششون بمونيد
يه کشاورز و خانوادهاش اينجا زندگي ميکردن
اوين، گلوين.
آتش درست کنيد
بله
درسته
فکر ميکنم عاقلانهتر باشه که حرکت کنيم
ميتونم به “دره پنهان” بريم
قبلا هم بهت گفتم
من نزديک اونجا نميشم
براي چي؟
الفها ميتونن بهمون کمک کنن
ميتونيم آذوقه بگيريم ،استراحت کنيم و مشورت بگيريم
من به مشورت اونها نيازي ندارم
ما يه نقشه داريم که نميتونيم بخونيمش
لرد “الروند” ميتونه به ما کمک بکنه
کمک؟
يه اژدها به “اره بور” حمله کرد
الفها چه کمکي کردن؟
اورکها “موريا” رو غارت کردن به تالارهاي مقدس ما بي حرمتي کردن
الفها نگاه کردن و هيچ کاري انجام ندادن
تو ازم ميخواي از همون مردمي کمک بخوام که به پدربزرگم خیانت کردن… و به پدرم خيانت کردن؟
تو هيچ کدوم اونها نيستي
من اون نقشه و کليد رو بهت ندادم که به گذشته بچسبي
نميدونستم اونها رو به تو داده بودن تا براي خودت نگهشون داري
همه چي روبراهه؟
گندالف، کجا داري ميري؟
تا با تنها کسي که در اين دور و اطراف عقلش سر جاشه مشورت کنم
اون کيه؟
خودم، آقاي بگينز
امروز به اندازه کافي با دورفها سر و کله زدم
زود باش، بومبور ما گرسنهايم
اون برميگرده؟
خيلي وقته رفته
کي؟
گندالف
اون يه جادوگره.
هر کاري بخواد ميکنه
بيا، يه لطفي بکن
اينا رو ببر پيش پسرها
بسه. خيلي خوردي
خورشت بدکي نيست، بومبور
بدتر از اينم خوردم
دوري” هم ميتونست اينو درست کنه”
هاهاها… مسخره
مشکل چيه؟
قرار بود ما مراقب اسبچهها باشيم
فقط به يه مشکل کوچيک برخورديم
ما 16 تا داشتيم
اما الان 14 تاست
ديسي” و “بانگل” گم شدن”
خب، اين خوب نيست
هاها
و اين يکي اصلا خوب نيست
نبايد به تورين بگيم؟
آه نه. لازم نيست نگرانش کنيم
فکر کرديم، به عنوان عيّار رسمي ما شايد بخواي يه بررسي بکني
خب، آه
ظاهرا يه چيز بزرگ اين درختها رو از ريشه در آورده
ما هم همين فکر رو داشتيم
يه چيز خيلي بزرگه و احتمالا فوق العاده خطرناک
هي
يه نور اونجاست
بيا اينجا
بشين
اون چيه؟
ترول”ها”
اوه
اون “ميرتل” و “مينتي” رو گرفته
فکر کنم ميخوان اونارو بخورن
بايد يه کاري بکنيم
آره، بايد يه کاري بکني
ترولهاي کوهستان کند و احمق هستن و تو خيلي کوچيکي، اصلا تو رو نميبينن
کاملا بي خطره
ما درست پشت سرت هستيم
اگه اوضاع خيط شد، دوبار مثل جغد کاهدان و يکبار مثل جغد شاخدار هوهو کن
دوبار مثل جغد کاهدان
نه دوبار مثل جغد، يکبار مثل
مثل يک، مطمئنيد که اين فکر خوبيه؟
ديروز برّه، امروز برّه زکي، ديدي فردا خودمم شدم شکل بره
اين قدر غر نزن
اينا برّه نيستن
اينا يابو هستن
اوه!
من اسب دوست ندارم
هيچ وقت دوست نداشتم.
به اندازه کافي چربي ندارن
خب، هرچي باشه از اون کشاورزِ پيرِ لاغر مردني بهترن
همش پوست و استخون بود
هنوز دارم تيکههاشو از لاي دندونام در ميارم
عاليه، خودشه.
آب دماغ
ممکنه مزهاش رو بهتر بکنه
آه. اگه بيشتر هم بخوايد دارم
اوه، نه ديگه اينکارو نميکني
آخ
بشین
خب، دل و روده اين يابوها رو در مياري ديگه؟
من از قسمتهاي بو گندو خوشم نمياد
آخ
گفتم، بتمرگ -
مُردم از گشنگي
بلاخره اين اسبها رو ميخوريم يا نه؟
در گاله تو ببند
هرچي بهت بدم ميخوري
چي شده که اين آشپز شده؟
همه چي يه مزه ميده
همه چي مزه مرغ ميده
غير از مرغ
که مزه ماهي ميده
يه کمي دستت درد نکنه بد نيست
اوه. خيلي ممنون، بِرت”
“عجب تاس کباب خوشمزهاي، بِرت
گفتنش اينقدر سخته؟
هيس
هیس هیس
هیس
فقط يکم پشگل سنجاب ميخواد
متن انگلیسی بخش
The giant Gundabad Orc had sworn to wipe out the line of Durin.
He began by beheading the king.
No!
BALIN: Thrain, Thorin’s father, was driven mad by grief.
He went missing.
Taken prisoner or killed we did not know.
We were leaderless.
Defeat and death were upon us.
That is when I saw him.
A young Dwarf prince facing down the pale Orc.
He stood alone against this terrible foe.
His armor rent wielding nothing but an oaken branch as a shield.
Azog the Defiler learned that day that the line of Durin would not be so easily broken.
Our forces rallied and drove the Orcs back.
And our enemy had been defeated.
But there was no feast nor song that night for our dead were beyond the count of grief.
We few had survived.
And I thought to myself then there is one who I could follow.
There is one.
I could call king.
And the pale Orc?
What happened to him?
He slunk back into the hole whence he came.
That filth died of his wounds long ago.
Here, Mr. Gandalf, can’t you do something about this deluge?
lt is raining, Master Dwarf and it will continue to rain until the rain is done.
If you wish to change the weather of the world, you should find yourself another Wizard.
Are there any?
GANDALF: What?
BILBO: Other Wizards.
GANDALF: There are five of us.
The greatest of our order is Saruman the White.
Then there are the two Blue Wizards.
Do you know, I’ve quite forgotten their names.
And who is the fifth?
Well, that would be Radagast the Brown.
ls he a great Wizard?
Or is he more like you?
I think he’s a very great Wizard, in his own way.
He’s a gentle soul who prefers the company of animals to others.
He keeps a watchful eye over the vast forest lands to the east.
And a good thing too.
For always evil will look to find a foothold in this world.
Not good.
Not good at all.
Eww.
Oh, no.
Sebastian.
Good gracious.
Come on.
Move back!
Give him some air, for goodness sake.
There.
There.
I don’t understand why it’s not working.
It’s not as if it’s witchcraft.
Witchcraft.
Oh, but it is.
A dark and powerful magic.
Where on this good earth did those foul creatures come from?
The old fortress?
Show me.
THORIN: We’ll camp here for the night.
Fili, Kili, look after the ponies.
Make sure you stay with them.
A farmer and his family used to live here.
THORIN: Oin, Gloin.
Get a fire going.
OIN: Aye.
Right you are.
I think it would be wiser to move on.
We could make for the Hidden Valley.
I have told you already.
I will not go near that place.
Why not?
The Elves could help us.
We could get food, rest, advice.
THORIN: I do not need their advice.
We have a map that we cannot read.
Lord Elrond could help us.
Help?
A dragon attacks Erebor.
What help came from the Elves?
Orcs plunder Moria desecrate our sacred halls.
The Elves looked on and did nothing.
And you ask me to seek out the very people who betrayed my grandfather.
Who betrayed my father.
You are neither of them.
I did not give you that map and key for you to hold onto the past.
I did not know that they were yours to keep.
Everything all right?
Gandalf, where are you going?
GANDALF: To seek the company of the only one around here who’s got any sense.
And who’s that?
GANDALF: Myself, Mr. Baggins.
I’ve had enough of Dwarves for one day.
Come on, Bombur, we’re hungry.
ls he coming back?
He’s been a long time.
Who?
Gandalf.
He’s a Wizard.
He does as he chooses.
Here, do us a favor.
Take this to the lads.
Stop it.
You’ve had plenty.
GLOIN: Aye, it’s not a bad stew, Bombur.
I’ve had worse.
NORI: Dori could’ve cooked it.
Ha-ha-ha.
DORI: Hilarious.
What’s the matter?
We’re supposed to be looking after the ponies.
Only we’ve encountered a slight problem.
KILI: We had 1 6.
FILI: Now there’s 14.
KILI: Daisy and Bungo are missing.
Well, that’s not good.
Ha, ha.
And that is not good at all.
Shouldn’t we tell Thorin?
Uh, no.
Let’s not worry him.
As our official burglar, we thought you might like to look into it.
Well, uh.
Look, something big uprooted these trees.
That was our thinking.
It’s something very big and possibly quite dangerous.
Hey.
There’s a light.
Over here.
Stay down.
What is it?
Trolls.
Oh.
He’s got Myrtle and Minty.
I think they’re gonna eat them.
We have to do something.
Yes, you should.
Mountain Trolls are slow and stupid, and you’re so small, they’ll never see you.
It’s perfectly safe.
We’ll be behind you.
If you run into trouble, hoot twice like a barn owl and once like a brown owl.
BILBO: Twice like a barn owl.
No, twice like a brown– Once like a–
Like a– Are you sure this is a good idea?
BERT: Mutton yesterday, mutton today and, blimey, if it don’t look like mutton again tomorrow.
WILLIAM: Quit your griping.
These ain’t sheep.
These is fresh nags.
Oh!
I don’t like horse.
I never have.
Not enough fat on them.
Well, it’s better than leathery old farmer.
All skin and bone, he was.
I’m still picking bits of him out of me teeth.
Well, that’s lovely, that is.
A floater.
WILLIAM: Might improve the flavor.
Ah.
There’s more where that came from.
Oh, no, you don’t!
TOM: Ow!
Sit down!
Well, I hope you’re gonna gut these nags.
I don’t like the stinky parts.
Ow!
I said sit down.
I’m starving!
Now, are we having horse tonight or what?
BERT: Shut your cakehole.
You’ll eat what I give you.
WILLIAM: How come he’s the cook?
Everything tastes the same.
Everything tastes like chicken.
TOM: Except the chicken.
WILLIAM: What tastes like fish!
I’m just saying, a little appreciation would be nice.
Oh.
“Thank you very much, Bert. Lovely stew, Bert.”
How hard is that?
Shh.
Shh, shh.
Shh.
BERT: Just needs a sprinkle of squirrel dung.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.