سرفصل های مهم
8بخش
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی ساده
دانلود اپلیکیشن «زوم»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی بخش
امــيــد. اصليترين توهم بشر است “چیزی که همزمان، هم بزرگترین نقطهی قوت و هم بزرگترین نقطهی ضعف شماست
اگر جای تو بودم، آرزو میکردم که دوباره همدیگه رو نبینیم
نخواهيم ديد
ما يه مشكل خیلی جدی داريم، قربان
اوه نه
اون ديگه چيه ؟
هر چي که هست، از هرچیزی که توی عمرم دیدم سریعتر حرکت میکنه
لعنتی، گرفتش
نئو، من مجبور بودم
ميدونم
گلوله هنوز داخل بدنتـه
ترينيتي توی این شرایط من رو تنها نذار
متاسفم
ترينيتي
ترينيتي
ميدونم كه صدا من رو ميشنوي
نميذارم بري
نميتونم
من از ته دل عاشقتم
اين یکی رو ديگه نمیتونم باور كنم
نمیتونم درک کنم
همهی کارها همونطور که مقدّر شده بود انجام شد
وقتی که شخص برگزیده به منبع اصلی میرسید باید این جنگ به پایان میرسید
تا بیست و چهار ساعت ديگه به پایان خواهد رسید.
چي ؟
اگر تا بیست و چهار ساعت دیگه یه کاری رو انجام ندیم، صهیون نابود خواهد شد
چی ؟
تو این رو از كجا ميدوني ؟
بهم گفتن که این اتفاق میافته
کی گفته ؟
مهم نيست. من حرفش رو باور كردم
اين غير ممكنه. پيشگويي میگه که -
همهاش دروغ بود مورفيوس
اون “ پيشگويي “ یک دروغ بود
شخص برگزيده هرگز قرار نبوده چيزي رو به پایان برسونه
همهی اینها، یه سیستم دیگه برای کنترل ما بوده
من این رو باور نميكنم
اما خودت الان گفتي
چطور اون پیشگویی میتونه حقیقت داشته وقتی که جنگ به پایان نرسیده ؟
متاسفم
ميدونم كه شنيدنش آسون نیست، اما سوگند ميخورم كه حقيقت داره
حالا بايد چيكار كنيم ؟
نميدونم
اوه نه
چه كاری دارن ميكنن ؟
هستن “ EMP “ اونها درست خارج از بُردِ
اون يه بمبه
باید از اینجا خارج بشیم. همین حالا
من رویایی داشتم “ اما اکنون از آن رویا هیچ چیز باقی نمانده است “
اومدن
بيا بريم، مورفيوس
ما موفق نميشيم
بايد تلاشمون رو بكنيم
زود باش
يه چيزي فرق كرده -
چی ؟
میتونم احساسشون کنم
نئو
چه اتفاقی افتاد ؟
نميدونم
اين كشتي “ هَمِر “ ـه
توی نوعی کُما قرار داره اما علائم حیاتیش پایدار و خوبه
خودت چطوري ؟
من خوبم
میتونی یکم استراحت کنی
نه، ميخوام پيشش بمونم
حق با لاك بود. اون حدس ميزد كه ماشينها خطوط اصليِ ورودی و خروجی صهیون رو قطع كنن
فكر ميكرد یک ضدحمله ميتونه اونها رو غافلگير كنه
به نظر فکر خوبی میاومد
من فکر کردم که شانسی برای پیروزی داریم تا اينكه يک نفر همه چيز رو خراب كرد
قبل از اینکه در موقعیتِ موردِ نظر قرار بگیریم شلیک شد” EMP “ یک
پنج تا ناو بلافاصله نابود شدند
وقتی ماشینها وارد شدن، ديگه جنگي در كار نبود، سلاخی بود
اون حادثه یه اتفاقِ تصادفی بود ؟
یه جور اشکال در عملکرد ؟
هيچكس نميدونه
يک نفر ميدونه
كي ؟
وقتی ماشینها کارشون با ما تمام شد دوباره شروع به حفاری کردن
ما هم خیلی سریع مشغولِ پیدا کردن بازماندهها شدیم
کسی رو هم پیدا کردید ؟
فقط یک نفر
متن انگلیسی بخش
Hope.
It is the quintessential human delusion, simultaneously, the source of your greatest strength and your greatest weakness.
If l were you, I would hope that we don’t meet again.
We won’t.
We got a serious situation, sir.
Oh, no.
What was that?
lt’s moving faster than anything l’ve seen.
Holy shit, he caught her.
Neo, I had to.
I know.
The bullet is still inside.
Trinity don’t you quit on me now.
I’m sorry.
Trinity.
Trinity.
l know you can hear me.
I’m not letting go.
I can’t.
I love you too damn much.
I can’t take this.
I don’t understand it.
Everything was done as it was supposed to be done.
Once the One reaches the source, the war should be over.
ln 24 hours, it will be.
What?
If we don’t do something in 24 hours, Zion will be destroyed.
What?
How do you know that?
l was told it would happen.
By whom?
It doesn’t matter.
I believed him.
That’s impossible.
The prophecy tells us–
lt was a lie, Morpheus.
The prophecy was a lie.
The One was never meant to end anything.
It was all another system of control.
I don’t believe that.
But you said it yourself.
How can the prophecy be true if the war isn’t over?
I’m sorry.
I know it isn’t easy to hear, but l swear to you it’s the truth.
What are we gonna do?
l don’t know.
Oh, no!
What are they doing?
They’re just out of EMP range.
It’s a bomb.
We have to get out of here.
Now.
I have dreamed a dream but now that dream has gone from me.
Here they come.
Let’s go, Morpheus.
We won’t make it.
We have to try.
Come on!
Something’s different.
What?
I can feel them.
Neo!
What happened?
l don’t know.
It’s the Hammer.
He’s in some kind of coma but his vitals are stable.
What about you?
I’m fine.
You could use some rest.
No, l’m gonna stay with him.
Lock was right.
He guessed that the machines would cut off the mainlines in and out of Zion.
He thought a counterattack might surprise them.
It sounded good.
I figured we had a shot until someone screwed it up.
An EMP was triggered before we got in position.
Five ships were instantly downed.
When the machines broke through it wasn’t a battle, it was a slaughter.
Was it an accident?
Some sort of malfunction?
No one knows.
Someone does.
Who?
Once the machines were done with us, they started digging again.
We made a quick pass to look for survivors.
You found one?
Only one.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.