سرفصل های مهم
3بخش
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی ساده
دانلود اپلیکیشن «زوم»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی بخش
با من بیاید بانوی من
برین
تو در اینجا قدرتی نداری”خادم “موردور
تو بی نام هستی
بی چهره هستی
بی آزار هستی
به “هیچ و پوچی” برگرد از جایی که آمدی
ما فریب خوردیم روح “سایرون” زنده موند
و تبعید شده
اون به شرق فرار خواهد کرد
به “گاندور” باید هشدار داده بشه
اونها باید روی دیوار “موردور” نگهبان قرار بدن
نه . مراقب بانو “گلادریل” باش. اون قدرت زیادیش رو صرف کرده
قدرتش در حال تضعیف شدنه
“ببرش به “لوثرورین
ارباب “سارومان” ؟
اون باید پیدا و نابود بشه ، یک بار و برای همیشه
بدون حلقه ی قدرت . “سایرون” هرگز قادر به حفظ قلمروی خطه ی میانی نخواهد بود
حال دیگه برین
سایرون” رو به دست من بسپارید”
به یک اسب نیاز دارم
چی ؟
گندالف داری کجا میری ؟
تا به “اربور” هشدار بدم
حتی نمیتونن فکرشو بکنن که چی در راهه
من اونها رو با چشم خودم دیدم “ردیف روی ردیف از “ارک” های “موریا
تو باید دوستانمون رو فرا بخونی پرنده و هیولا
نبرد برای کوهستان به زودی آغاز خواهد شد
همینجا و در همین عماراته. میدونم
ما جستجو کردیم و جستجو کردیم
نه به اندازه کافی
ثورین ما همه مون از بازگشت اون سنگ مطمئن میشدیم
و با این حال هنوز پیدا نشده
به وفاداری کسی در اینجا شک داری ؟
آرکن استون” حق تولد مردم ماست”
اون جواهر پادشاهه
مگه من پادشاه نیستم ؟
اینو بدونین اگه کسی یه موقع اونو پیدا کنه و اون رو از من دریغ کنه
انتقام خواهم گرفت
مریضی اژدها
قبلا دیدمش
اون شیوه ی نگاه کردن ، اون نیاز وحشتناک
“اون یک عشق حسود و درنده است “بیلبو
اون پدربزرگش رو دیوانه کرد
بالین اگه “ثورین” ، “آرکن استون” رو داشت” خوب اگه پیدا شده بود کمکی میکرد ؟
اون سنگ بر سر همه چیز تاج قرار میده
اون قله ی این ثروت عظیمه به هر کسی که اون رو داشته باشه قدرت میبخشه
دیوانگیش رو متوقف میکنه ؟
نه جوونک
متاسفانه بدترش میکرد
شاید بهتره که پیدا نشه
اون چیه ؟
تو دستت ؟
هیچی نیست
نشونم بده
این
تو باغ “بالین” چیندمش
تمام این راه رو حملش کردی !
؟
“میخوام تو باغچه ی خودم بکارمش . تو “بگند
“جایزه ی کم ارزشیه ، برای بردن به “شایر
یک روزی رشد میکنه
و هر روزی که بهش نگاه میکنم بیاد میارم
همه چیز رو به یاد میارم ، اتفاقات خوب ، اتفاقات بد و اینکه من چقدر خوش شانسم که موفق شدم به خونه برگردم
ثورین”من”
“ثورین” ؟
بازمانده ها از “لیک تاون”
همه به سمت “دیل” در حرکت اند
صدها تن از اونها هستن
همه رو به دروازه فرا بخون
به دروازه .
حالا
زود باشین . به حرکت ادامه بدین
قربان ؟
قربان ؟
این بالا
نگاه کنین قربان ! آتشدان ها روشن هستن
پس ، گروه “ثورین اوکنشیلد” زنده موندن
زند موندن ؟
منظورتون اینه که یه دسته “کوتوله” اونجان با تمام اون طلاها ؟
“تو نباید نگران باشی “آلفرد
طلای کافی برای همه تو اون کوهستان هست
همین جا امشب اطراق کنید! هرجور پناهگاهی که میتونین پیدا کنین . آتیش هم راه بندازید
يالا، عجله کن.
آلفرد” ؟
پاس شب رو انجام بده”
هل بده
همینه. میخوام این دژ تا طلوع خورشید امن شده باشه
این کوه به سختی به دست اومد
دوباره نمیبینم که ازمون گرفته بشه
مردم “لیک تاون” هیچی ندارن
اونها در زمان نیاز پیش ما اومدن
همه چیز رو از دست دادن
به من نگو که اونها چی از دست دادن
به خوبی از سختیشون با خبر هستم
اونهایی که از آتش اژدها جان سالم به در بردند باید شادمانی کنند
اونها چیز زیادی برای سپاسگذار بودن دارن
سنگ های بیشتر بیارین
سنگ های بیشتری رو به دروازه بیارید
همینه. این بچه ها دارن از گرسنگی میمیرن
ما به غذا نیاز داریم
ما سه روز هم زنده نخواهیم موند
بارد” ما به اندازه ی کافی نداریم”
“هرکاری میتونی بکن “پرسی
آب بیشتری نیاز داریم
همه چي درست ميشه .
نگران نباش.
بچه ها ، زخمی ها و زنان در اولویت هستن
بفرما
“صبح بخیر “آلفرد
از پاس شب چه خبر ؟
همه چیز روبراهه قربان
چیز زیادی برای گزارش دادن نیست
هیچ چیزی از کنار من رد نمیشه
به جز یک لشکر از “الف” ها اینطور به نظر میرسه
ارباب “ثراندویل” انتظار دیدن شما رو در اینجا نداشتیم
شنیدم که به کمک نیاز دارید
بفرما.
پسش بده.
يکي ديگه . شما مارو نجات دادین. نمیدونم چطور از تون تشکر کنم
قدرداني تو نابجا است .
من به خاطر شما نیومدم
اومدم چیزی که از آن ِ منه رو طلب کنم
گوهر هایی در کوهستان هست که من هم اونها رو میخوام
گوهر های سفید از نور خالص ستاره
“گوهر های سفید “لاسگالن
من یک ارباب “الف” میشناسم که هزینه ی نسبتا بالایی برای اینها میپردازه
صبر کنید ! لطفا صبر کنید
برای یک مشت گوهر به جنگ میرید ؟
نشان های موروثی مردم من به سادگی فراموش نمیشن
ما در این موضوع هم پیمان هستیم
مردم من هم ادعایی نسبت به اون ثروتی که در اون کوهستان هست دارن
به من اجازه بدین با “ثورین” صحبت کنم
تلاش میکنی با یک “کوتوله” منطقی صحبت کنی ؟
برای اجتناب از جنگ . بله
چه جوونای مشغول به کار خوبی ، کارتون خوبه
یالا
“درود بر “ثورین” ، پر “ثرین
خوشحالیم که در نومیدی شما رو زنده پیدا میکنیم
چرا مسلح برای جنگ ، به دروازه ی پادشاه زیرکوهستان میای ؟
چرا پادشاه زیر کوهستان خودش رو در داخل محصور میکنه مثل یک سارق در قلعه ی خودش؟
شاید به این دلیله که انتظار دارم که ازم سرقت بشه
ارباب ، ما برای سرقت از شما نیومدیم بلکه برای به دست آوردن صلح منصفانه اومدیم
با من صحبت نمیکنین ؟
دارم گوش میدم
از طرف مردم “لیک تاون” . ازتون میخوام که به تعهدتون عمل کنین
قسمتی از اون گنج تا اینکه اون ها زندگیشون رو دوباره برپا کنن
من با هیچ مردی ، وقتی که ارتشی مسلح در آستانه ی ورودیم قرار داره بحث نمیکنم
اون ارتش مسلح به این کوهستان حمله خواهد کرد اگه ما صلح نکنیم
تهدیدات تو روی من تاثیری نداره
وجدانتون چی ؟
اون بهتون نمیگه که هدف ما منصفانه است ؟
مردم من به شما پیشنهاد کمک کردن
متن انگلیسی بخش
Come with me, my lady.
Go!
You have no power here servant of Morgoth.
You are nameless.
Faceless.
Formless.
Go back to the void from whence you came!
The spirit of Sauron endured.
And has been banished.
He will flee into the East.
Gondor should be warned.
They must set a watch on the walls of Mordor.
No.
Look after the Lady Galadriel.
She has spent much of her power.
Her strength is failing.
Take her to Lothlérien.
My Lord Saruman.
He must be hunted down and destroyed once and for all.
Without the Ring of Power.
Sauron can never again hold dominion over Middle-earth.
Go now.
Leave Sauron to me.
I need a horse.
What?
Gandalf where are you going?
To warn Erebor.
They have no idea what is coming.
I saw them with my own eyes, rank upon rank of Moria Orcs.
You must summon our friends, bird and beast.
The battle for the Mountain is about to begin.
It is here in these halls.
I know it.
We have searched and searched.
Not well enough.
Thorin, we all would see the stone returned.
And yet, it is still not found!
Do you doubt the loyalty of anyone here?
The Arkenstone is the birthright of our people.
It is The Kings Jewel.
Am I not the king?
Know this: If anyone should find it and withhold it from me.
I will be avenged.
Dragon-sickness.
I’ve seen it before.
That look, The terrible need.
It is a fierce and jealous love, Bilbo.
It sent his grandfather mad.
Balin, if Thorin had the Arkenstone or if it was found would it help?
That stone crowns all.
It is the summit of this great wealth bestowing power upon he who bears it.
Would it stay his madness?
No, laddie.
I fear it would make him worse.
Perhaps it is best it remains lost.
What is that?
In your hand.
It’s nothing.
Show me.
It.
I picked it up in Beorn’s garden.
You’ve carried it all this way?
I’m gonna plant it in my garden.
In Bag End.
It’s a poor prize to take back to the Shire.
One day, it’ll grow.
And every time I look at it, I’ll remember.
Remember everything that happened, the good, the bad and how lucky I am that I made it home.
Thorin, I.
Thorin.
Survivors from Lake-town.
they’re streaming into Dale.
There’s hundreds of them.
Call everyone to the gate.
To the gate!
Now!
Come on.
Keep moving.
Sire!
Sire!
Up here!
Look, sire!
The braziers are lit.
So the Company of Thorin Oaken shield survived.
Survived?
There’s a bunch of Dwarves with all that gold?
I shouldn’t worry, Alfrid.
There’s gold enough in that Mountain for all.
Make camp here tonight!
Find what shelter you can.
Get some fires going.
Come on, hurry along now.
Alfrid.
You’ll take the night watch.
Up it goes!
That’s it.
I want this fortress made safe by sunup.
This Mountain was hard-won.
I will not see it taken again.
The people of Lake-town have nothing.
They came to us in need.
They have lost everything.
Do not tell me what they have lost.
I know well enough their hardship.
Those who have lived through dragon fire should rejoice.
They have much to be grateful for.
More stone.
Bring more stone to the gate!
That’s it.
MAN 1: These children are starving.
MAN 2: We need food.
MAN 1: We won’t last three days.
PERCY: Bard we don’t have enough.
Do what you can, Percy.
It’ll be all right.
Don’t worry.
We need more water.
The children, the wounded and the women come first.
Here you are.
Good morning, Alfrid.
What news from the night watch?
All quiet, sire.
Not much to report.
Nothing gets past me.
Except an army of Elves, it would seem.
My Lord Thranduil, we did not look to see you here.
I heard you needed aid.
Here you go.
Pass it back.
Another one.
You have saved us.
I do not know how to thank you.
Your gratitude is misplaced.
I did not come on your behalf.
I came to reclaim something of mine.
There are gems in the Mountain that I, mo, desire.
White gems of pure starlight.
The White Gems of Lasgalen.
I know an Elf Lord who will pay a pretty price for these.
Wait!
Please wait!
You would go to war over a handful of gems?
The heirlooms of my people are not lightly forsaken.
We are allies in this.
My people also have a claim upon the riches in that Mountain.
Let me speak with Thorin.
You would try to reason with the Dwarf?
To avoid war?
Yes.
Not a bad night’s work.
Come on.
Hail, Thorin, son of Thrain.
We are glad to find you alive beyond hope.
Why do you come to the gates of the King under the Mountain armed for war?
Why does the King under the Mountain fence himself in like a robber in his hold?
Perhaps it is because I am expecting to be robbed.
My lord we have not come to rob you but to seek fair settlement.
Will you not speak with me?
I am listening.
On behalf of the people of Lake-town.
I ask that you honor your pledge.
A share of the treasure so that they might rebuild their lives.
I will not treat with any man while an armed host lies before my door.
That armed host will attack this Mountain if we do not come to terms.
And your threats do not sway me.
What of your conscience?
Does it not tell you our cause is just?
My people offered you help.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.