انقلاب‌های ماتریکس

8 بخش

1بخش

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

چيزي دستگيرم نشد

هيچ اثري از نايوبي يا گاست نيست

هيچي به غير از دانه اي آبي

بايد با اونا تماس بگيريم ؟

فرقي نمي کنه. يه حسي بهم ميگي اون پايين هستند

پس بايد برگرديم

اگر آن سفينه هنوز پرواز ميکنه احتياجش داريم

از اين حرفت مي ترسيدم

همه سوراخ سمبه ها را بگرديد

هر چه سريعتر

کاپيتان اينجا خيلي خطرناکه

هر چه زودتر آنها را پيدا کنيم بهتره

فکر مي کنم بتوني چيزي بخوري

ممنون

تغيير کرد ؟

نه

حالش چطوره ؟

داره بهتر ميشه

حداقل تا وقتي که بهوش نيومده

منظورت چيه ؟

کاپيتان چند تا سوال ازش داره-

بهتره که جواب هاي قانع کننده اي داشته باشه

اين زخم ها رو مي بيني؟

فکر کنم کار خودش باشه

چرا ؟

شايد وي دي تي باشه. نمي دونم

ولي همونطور که گفتم بهتره که جواب هاش قانع کننده باشه

رولند قصد دارم درون ماتريکس رو دوباره بگردم

دنبال چي ؟

نئو-

چطور مي تونه داخل ماتريکس باشه ؟

اون متصل نيست

لطفا بخاطر من

اين همون چيزيه که آزارم ميده

چي؟

الگوهاي عصبيش به آدمي که بيهوش باشه نمي خوره

عجيبه که من مدام اين الگوها را ميبينم

کجا ؟

روي کسي که آزمايش ميشه

ورشکسته بزرگ. نادا. اون اونجا نيست

قربان،طرح را پيداکرديم

چقدر طول مي کشه ؟

با توجه به نقطه شروع و سرعت قبليش تا 20 ساعت ديگه ماشين ها در زايان خواهند بود

يا مسيح مقدس

بسيار خوب بياييد با يک هدف حرکت کنيم

اِي کِي تو برو بالا

موزر اسلحه هاي عقب و جلو را مدام کنترل کن

مطمئن شو که حتما مسير را درست ميريم

بله قربان.

هی. هی! داره زنگ ميزنه

چي ؟

اپراتور

سرافم

من از طرف اراکل پيغام دارم

بايد زود بيايي اينجا

صبح بخير

تو کي هستي ؟

اسم من ستيه. اسم تو نئو

پدرم ميگه تو فکرش رو هم نمي کردي که اينجا باشي

او ميگه تو بايد گم شده باشي

گم شدي نئو؟

من کجا هستم

اينجا ايستگاه قطاره

اينجا ماتريکس نيست ؟

جايي که قطار ميره

جائي که ما ميريم ولي تو نمي توني با ما بياي

چرا نه ؟

او بهت اجازه نمي ده

کي اجازه نمي ده ؟

مرد قطار. من دوستش ندارم

اما پدرم ميگه ما مجبوريم هر چي ميگه گوش کنيم وگرنه او ما را ترک ميکنه و ما براي هميشه اينجا ميمونيم

مرفيوس ، ترينيتي ممنونم از اينکه اومديد

يک چيز که من در طول سالهاي زندگيم ياد گرفتم هميشه همه کارها بر وفق مراد پيش نميره

تو کي هستي ؟

من پيشگو هستم

کاش راه آسانتري بود ، ولي نيست

من متاسفم که اين اتفاق بايد بيافته

متاسفم که نمي تونم اينجا بشينم تا شما منو بخاطر بياوريد ولي اين مشترک نيست.

چه اتفاقي افتاده ؟

من چيزي رو انتخاب کردم و اين انتخاب برام گرانتر از چيزي که مي خواستم تموم شد

چه انتخابي ؟

کمک به شما براي راهنمايي نئو

الان ، از آنجايي که يک امتحان واقعي براي هر انتخابي،داشتن دوباره يه انتخاب مشابه است و مي دونم اينکار چقدر گران مي تونه بارم تموم بشه

احساس خوبي در مورد اين انتخاب دارم چون من دوباره اينجا هستم

ميدوني براي نئو چه اتفاقي افتاده ؟

بله

اون به دام افتاده در جايي بين اين دنيا و دنياي ماشين

ارتباطش بوسيله برنامه اي که اسمش مرد قطاره کنترل ميشه

او از اين استفاده ميکنه براي اينکه خبرها رو از اينجا و بيرون ماتريکس بگيره

اگر او بفهمه نئو کجاست قبل از اينکه شما بهش برسيد آن وقت ميترسم اين انتخابمون مشکل ساز بشه.

چرا ؟

بخاطر کسي که مرد قطار براش کار ميکنه

مِرُوينجين

اون دفعه پيش در مورد زندگيتون سخاوتمند بود

شما بايد هميشه مراقب اون باشيد

سراف ميدونه که چجوري مرد قطار رو پيدا کنه. او با شما مياد

سالها او از من محافظت ميکرده

اميدوارم بتونه به همون اندازه به شما کمک کنه

لطفا دنبال من بياييد

پيشگو

مي دونم مرفيوس

مي تونم ببينم از شک پر شدي،ابري از ابهام

بعد از همه اون اتفاقات چطور انتظار داري که باورت کنم ؟

انتظار ندارم

من پيش بيني کردم چيزي رو که هميشه مي کردم:

که يه ذهن خودتون شک کنيد. باور ميکنيد يا نه

تنها کاري که مي تونم بکنم اينه که بگم دوستتون توي دردسر افتاده و به کمک نياز داره

به تمام کمکمون

تو از ماتريکس اومدي

بله

نه

منظورم اينکه که اونجا بودم

چرا اونجا رو ترک کردي ؟

مجبور شدم

من مجبور شدم خانه ام رو هم ترک کنم

ستي! بيا اينجا عزيزم

اون مرد بيچاره رو راحت بذار

بله بابا

متاسفم. او خيلي کنجکاوه

من تو رو مي شناسم

بله در رستوران مرد فرانسوي

من راماکاندرا هستم

همسرم کامالا . دخترم ستي

ديدنتون باعث افتخاره

تو برنامه هستي ؟

بله

من مدير سيستمهاي تجهيزات قدرتي براي عملیات بازيافت هستم

همسرم برنامه نويس برنامه هاي محاوره ايه. خيلي خلاقه

اينجا چکار مي کني؟

به اينجا تعلق نداري

کامالا!

خداي من معذرت مي خوام

همسرم خيلي رکه

اشکالي نداره

جوابي ندارم

من حتي نمي دونم اينجا کجاست

اين جا هيچ جا نيست

اينجا بين دنياي شما و دنياي ماست

مرد قطار کيه ؟

او براي مرد فرانسوي کارميکنه

چرا بايد مي دونستم که اينو مي گي؟

مرد فرانسوي فراموش نکرده و نبخشيده

اونو ميشناسي ؟

من تنها چيزي رو مي دونم که نياز دارم بدونم

من ميدونم که اگر تو بخواي چيزي را از دنياي ما ببري به دنياي خودت که متعلق به اونجا نباشه تو بايد بري پيش مرد فرانسوي

شما اينجا چکارميکنيد ؟

راما، لطفا

من نمي خوام بيرحم باشم ،‌ کامالا

او ممکنه هرگز در بقيه زندگيش کسي رو نبينه

متاسفم

تو مجبور نيستي به اين سوال جواب بدي ؟

نه ، فکرش رو هم نمي کنم

جواب ساده است

من دخترم رو خيلي دوست دارم

او قشنگترين چيزيه که من تا حالا ديدم

اينکه ما از کجا آمده ايم مهم نيست

هر برنامه اي که ايجاد ميشه بايد يه هدف داشته باشه

اگر نداشته باشه ، حذف ميشه

من رفتم پيش مرد فرانسوي که دخترم رو نجات بدم

تو نمي فهمي

من فقط هرگز

نشنيدم برنامه اي از عشق صحبت کنه

اون احساسات انسان هاست

نه، يه کلمه ست

چيزي که مهمه ارتباط مفهوم کلماته

مي بينم که تو عاشقي

ميتوني به من بگي که حاضري براي اينکه رابطه را حفظ بکني حاضري چي بدي؟

هر چيزي

پس اتفاقا علتي که تو اينجائي فرق زيادي با علتي که من اينجام نداره

خودشه

دور شيد! از من دورشيد

ما دنبال دردسر نيستيم

از من دور بشيد-

به کمکت نياز دارم-

من نمي تونم به تو کمک کنم

هيچ کس نمي تونه به تو کمک کنه

آه ، نه

لعنت بهش

قطار کي ميرسه

دير کرده

هيچ وقت مرد قطار دير نمي کرد

فکر ميکني کاري از دست من برمياد؟

من نمي تونم بگم

کي اين چيزا رو ميدونه؟

فقط پيشگو

تو پيشگو رو ميشناسي؟

همه پيشگو رو ميشناسند-

قبل از ديدن مرد فرانسوي با او مشورت کردم

او قول داده قبل از خداحافظي ما از ستي مراقبت کنه

خداحافظي؟

تو پيش او نمي موني؟

ممکن نيست

قرار ما با مرد فرانسوي فقط سر دخترم بود

من و همسرم بايد به دنياي خودمون برگرديم

چرا؟

اين سرنوشت ماست

تو به اين سرنوشت اعتقاد داري؟

سرنوشت يه کلمه است ، مثل عشق

راهي براي گفتن:

“کاريه که بايد انجام بدم”

من از سرنوشتم بيزار نيستم

ازش سپاسگزارم

سپاشگزارم براي همسر فوق العاده ام براي دختر قشنگم

اونا هديه ان و کاري بايد بکنم اينه که بهشون احترام بذارم

بابا ، قطار

بله. کيفت رو بردار. زودباش

مي تونم برات بيارمش

باشه

زودباشيد ، ديرم شده

تو کي هستي؟

دوسته

راما! مي شناسمت

همونيه که اونها مي خوان

مي خوام که برگردم

هر چيزي که بخواهي بهت مي پردازم

اوه. به هر حال وارد اين قطار ميشم

نه ، نه ، نه

تا وقتي مِرُويجين نگفته بايد اينجا بموني

اگه من اونو مي شناسم تو حالا حالاها اينجائي.

نمي خوام بهت آسيب برسونم

نفهميدي

من اينجا را ساختم

اين پائين قانون وضع مي کنم

اين پائين تهديد مي کنم

اين پائين من خدا هستم

سوار قطار شو ، يا اينکه با اون اينجا مي موني

بايد برگرديم پيش پيشگو

اون ميدونه بايد چکار کنيم

نه. مي دونم چکار بايد بکنيم

لعنتي

شوخي مي کني

لعنتي ، اين بي باله

گرفتمش

بايد براي مرگ آماده باشي

مي خوام باهاش صحبت کنم

تنها راهي که مي توني از اين در رد بشي اينه که بميري

خب باشه.

متن انگلیسی بخش

I got nothing, sir.

No sign of Niobe or Ghost.

Nothing but blue pills.

Should we try to contact them?

Won’t matter.

My gut says they’re down.

We should start back.

lf that ship can fly, we need it.

I was afraid you’d say that.

Search every pipe, every hole, every crack we know.

Sweep as wide as possible, as fast as possible.

Lines are crawling with calamari.

Then the sooner we find them the better.

Thought you could use something to eat.

Thank you.

Any change?

No.

How is he?

He’s gonna be fine.

At least until he wakes up.

What do you mean?

Captain has some questions for him.

He’d better have some good answers.

You see these cuts?

I think they’re self-inflicted.

Why?

VDTs maybe.

l don’t know.

But like l said, the answer better be good.

Roland, l’d like to run another search through the Matrix.

For what?

For Neo.

How could he be in the Matrix, sir?

He’s not plugged in.

Please, for me.

This is what keeps bothering me.

What?

His neural patterns don’t read like someone who’s in a coma.

The strange thing is, I see these patterns all the time.

Where?

On someone jacked in.

The big bupkes.

Nada.

He’s not in there.

Sir, l got the projections.

How long?

Based on point of entry and past speed, the machines will be in Zion in 20 hours.

Jesus H Christ.

All right, let’s move with a purpose.

AK, l want you on holographics.

Mauser, l want forward and aft guns manned at all times.

Make sure we’re running on as few pads as possible.

Yes, sir.

Hey.

Hey!

You got a call.

What?

Operator.

It’s Seraph.

I bring word from the Oracle.

You must come at once.

Good morning.

Who are you?

My name is Sati.

Your name is Neo.

My papa says you’re not supposed to be here.

He says you must be lost.

Are you lost, Neo?

Where am l?

This is the train station.

This isn’t the Matrix?

That’s where the train goes.

That’s where we’re going, but you cannot go with us.

Why not?

He won’t let you.

Who won’t?

The Trainman.

l don’t like him.

But my papa says we have to do what the Trainman says or else he will leave us here forever and ever.

Morpheus, Trinity, thank you for coming.

One thing I’ve learned in all my years is that nothing ever works out the way you want it to.

Who are you?

l’m the Oracle.

I wish there was an easy way to get through this, but there ain’t.

I’m sorry this had to happen.

I’m sorry I couldn’t be sitting here like you remember me but it wasn’t meant to be.

What happened?

I made a choice, and that choice cost me more than l wanted it to.

What choice?

To help you, to guide Neo.

Now, since the real test for any choice is having to make the same choice again knowing full well what it might cost.

l guess l feel pretty good about that choice because here l am, at it again.

Do you know what happened to Neo?

Yes.

He is trapped in a place between this world and the machine world.

The link is controlled by a program called the Trainman.

He uses it to smuggle programs in and out of the Matrix.

If he finds out where Neo is before you get to him then l’m afraid our choices are going to become difficult.

Why?

Because of who the Trainman works for.

The Merovingian.

He has placed a bounty on your lives.

You must be careful at all times.

Seraph knows how to find the Trainman.

He’ll go with you.

For years he has protected me.

I hope he can do the same for you.

Please, follow me.

Oracle.

I know, Morpheus.

I can see you’re filled with doubt, clouded by uncertainty.

After everything that has happened, how can you expect me to believe you?

I don’t.

I expect just what l’ve always expected:

For you to make up your own damn mind.

Believe me or don’t.

All I can do is tell you that your friend is in trouble, and he needs your help.

He needs all our help.

Are you from the Matrix?

Yes.

No.

l mean, l was.

Why did you leave?

l had to.

l had to leave my home too.

Sati!

Come here, darling.

Leave the poor man in peace.

Yes, Papa.

I am sorry.

She is still very curious.

l know you.

Yes, in the restaurant of the Frenchman.

I am Rama-Kandra.

This is my wife, Kamala.

My daughter, Sati.

We are most honored to meet you.

You are programs.

Oh, yes.

I am the power-plant systems manager for recycling operations.

My wife is an interactive software programmer.

She is highly creative.

What are you doing here?

You do not belong here.

Kamala!

Goodness, l apologize.

My wife can be very direct.

It’s okay.

I don’t have an answer.

l don’t even know where “here” is.

This place is nowhere.

It is between your world and our world.

Who’s the Trainman?

He works for the Frenchman.

Why did I know you were going to say that?

The Frenchman does not forget, and he does not forgive.

You know him?

l know only what I need to know.

I know if you want to take something from our world into your world that does not belong there, you must go to the Frenchman.

Is that what you’re doing here?

Rama, please.

l do not want to be cruel, Kamala.

He may never see another face for the rest of his life.

I’m sorry.

You don’t have to answer that question.

No, I don’t mind.

The answer is simple.

I love my daughter very much.

I find her to be the most beautiful thing I have ever seen.

But where we are from, that is not enough.

Every program that is created must have a purpose.

If it does not, it is deleted.

I went to the Frenchman to save my daughter.

You do not understand.

l just have never–

Heard a program speak of love.

lt is a human emotion.

No, it is a word.

What matters is the connection the word implies.

I see that you are in love.

Can you tell me what you would give to hold on to that connection?

Anything.

Then perhaps the reason you are here is not so different than the reason l am here.

That’s him.

Get away!

Get away from me!

We don’t want trouble.

Get the hell away from me!

We need your help.

I can’t help you!

No one can help you!

Oh, no!

Damn it!

When is the train due?

lt is already late.

It’s not like the Trainman to be late.

You think it has something to do with me?

I cannot say.

Who knows such things?

Only the Oracle.

You know the Oracle?

Everyone knows the Oracle.

I consulted with her before l met with the Frenchman.

She promised she’d look after Sati after we said goodbye.

Goodbye?

You’re not staying with her?

lt is not possible.

Our arrangement with the Frenchman was for our daughter only.

My wife and l must return to our world.

Why?

That is our karma.

You believe in karma?

Karma is a word, like love.

A way of saying:

“What l am here to do.”

I do not resent my karma.

I’m grateful for it.

Grateful for my wonderful wife, for my beautiful daughter.

They are gifts, and so l do what I must do to honor them.

Papa, the train!

Yes.

Find your bag.

Quickly.

Can l carry that for you?

All right.

Hurry it up, l’m late!

Who are you?

He is a friend.

Rama!

I know you.

So that’s what they wanted.

l need to get back.

l’ll pay you whatever you want.

Oh.

One way or another, I’m getting on this train.

Oh, no, no, no.

You’ll stay right here until the Merovingian says different.

If l know him you’re gonna be here for a long, long time.

l don’t want to hurt you.

You don’t get it.

I built this place.

Down here, l make the rules.

Down here, l make the threats.

Down here, l’m God.

Get on the train or you’ll stay here with him.

We should return to the Oracle.

She will know what to do.

No.

We know what has to be done.

Shit.

You gotta be kidding.

Holy shit, it’s wingless.

I get it.

You must be ready to die.

I need to speak with him.

Only way you’re getting through this door is over my big, dead ass.

So be it.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.