3بخش

: مزرعه حیوانات / بخش 3

مزرعه حیوانات

5 بخش

3بخش

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح متوسط

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

حيواناتي که وضع بدي داشتند با علاقه بيشتري گوش مي دادند.

در بعضي جاها رفتارهاي انقلابي حيوانات زبان بسته خشم آدم ها را برمي انگيخت و موضوع گفتگوها بود.

گفتگوهايي بدون ثمر براي آقاي جونز مست و دوستان صميمي اش که نمي دانند چه کار بکنند.

اسنوبال ، احساس کرد که آموزش و تعليم ضرورت بعدي براي حيوانات است.

البته بعضي از حيوانات از سايرين با استعدادتر بودند.

B, C, D.

E!

چهار پا خوب ، دو پا بد

خود اسنوبال ، مسئله انرژي در مزرعه را حل کرد

و ناپلئون ، هم همينطور

در ژانويه آب و هواي بد پديدار شد

مديريت بي تجربه باعث کمبود ذخيره هاي غذايي شد.

ولي اسنوبال به فکر کردن به آينده ادامه مي داد

و در اين افکار او تنها نبود!

رفقا، من نقشه اي جديد براي قلعه حيوانات آماده کرده ام

اينجاست. و همه آن بستگي به آراء شما دارد.

ابتدا ما مجبوريم که بيشتر کار کنيم و کمتر بخوريم

ولي نقشه من برايمان انرژي برق را به همراه خواهد آورد.

… اين يعني داشتن طويله اي گرم در زمستان.

يک لامپ در هر آخور و لانه مرغها

خوشي و عيش براي همه

رفقا ، در مدت کوتاه يکسال ، قلعه حيوانات دلپذيرترين محل در دنيا خواهد شد.

روياها، روياها

هر يک رأي به نقشه من رأي هست به يک زندگي زيباتر و بهتر.

دروغ است

من اين شرايط را در 4 روز براي شما مهيا مي کنم

چرت و پرت

شايد هم در 3 روز

مزخرف

در يک روز هفته

با از ميدان به در کردن اسنوبال، ناپلئون پروسه برق دار کردن مزرعه را در دست گرفت

و اسکوئيلر پير ، مطيع و دستيار او شد.

رفقا ، اسنوبال يک خيانتکار است

نقشه واقعي او چيست ؟

!برگرداندن جونز

حال اجازه دهيد تا اين جلسه بي فايده را همينجا تمام کنيم

از حالا به بعد، من از دستاوردهاي شما محافظت خواهم کرد

و براي شما تصميم خواهم گرفت.

بگذاريد تا نقشه ام براي مزرعه را به شما نشان دهم

چهارپا خوب، دو پا بد

هيپ هيپ هورا

براي ناپلئون

و با گذشت همه اين ماجراها آسياب بادي شروع به کار کرد

اگر ، باکسر، نبود هيچ چيز پيش نمي رفت، قدرت او به تنهايي از قدرت بقيه حيوانات بيشتر بود

خوکها به نظارت امور مي پرداختند و بقيه در شيفت هاي طولاني از سپيده دم صبح تا گرگ و ميش غروب مشغول کار بودند

جيره غذايي براي کارگرها کم شده بود اما براي خوک ها بخاطر فعاليت ذهني شان غذاي زيادي وجود داشت.

اما بيشترين انگيزه را باکسر داشت که به همراه دوستش، بنجامين بيشتر از بقيه و حتي بيشتر از وقت کاري مشغول فعاليت مي شدند.

که روز غروب بعد از کار طولاني روزانه باکسر و بنجامين ، کشف عجيبي کردند.

خبرهايي از خانه، آقاي جونز به بيرون درز کرده که به سرعت در قلعه حيوانات پخش شد

بعضي از حيوانات فکر مي کردند که آنها قانون ضد تختخواب را به ياد دارند، اما معلوم بود که آنها اشتباه مي کردند

و حال قوانين ديگر قلعه حيوانات در حال تغيير بودند

آن چهارپايان ناسپاس نسبت به تو!

ناراحت نباش نمي توانند ادامه بدهند. زمستان بعدي آنها را به زانو درخواهد آورد.

به هر حال، براي خريد چيز هاي مور نيازشان کجا مي روند؟

موضوع مورد بحث در جمع آقاي جونز، کم شدن ذخيره غذايي در قلعه حيوانات بود که محبوبترين موضوع هم بود

قضيه اي که تاجر فرصت طلبي به نام “ويمپر” از آن استفاده کرد.

رفقا! رهبر ما که به اندازه هوششان محبوب نيز هستند تصميم به تجارت با دنياي خارج از مزرعه نموده اند.

البته نه براي سود ومنفعت که خلاف اصول شرافتمندانه ما است

شما مرغها اين افتخار را داريد که اولين همکاري را داشته باشيد … تمام تخمهايتان

… مي دانم که چقدر از داشتن اين امتياز افتخار مي کنيد

مرغها، حرفهاي ميجر پير را به ياد آوردند که تخم مرغها هرگز نبايد از آنها گرفته شود.

متن انگلیسی بخش

But wherever they were having a bad time, animals listened with interest.

In certain quarters the rebellious behaviour of a lot of dumb animals caused indignation and much conversation.

But nothing was done about it for the drunken Mr Jones and his cronies did not know what to do.

Snowball felt that education was the animals’ next necessity.

Some of the animals were brighter than others, of course.

B, C, D.

E!

Four legs good, two legs bad.

Snowball set himself to solve the problem of power on the farm.

And so did Napoleon.

In January there came bitterly hard weather.

Inexperienced management brought shortages to Animal Farm.

But Snowball continued his thinking for the future.

And in such thoughts he was not alone!

Comrades, I have prepared a new plan for Animal Farm.

Here it is.

All it needs is your vote.

At first we will have to work more and eat less.

But my plan will bring us electricity.

It will mean a warm barn in winter.

A light in every stall, sty and roost.

Luxury for all.

Comrades, in one short year Animal Farm will be the finest in the world.

Dreams, dreams.

A vote for my plan is a vote for the life beautiful.

It’s a lie.

I promise you a four-day week.

Bosh.

Perhaps a three-day week.

Nonsense.

A one day week.

With Snowball disposed of Napoleon stepped up confidently to take charge of Animal Farm.

And Fat Pig Squealer became his obedient follower and assistant.

Comrades, Snowball is a traitor!

What was he really planning?

To bring back Jones!

Now, let’s have no more of these useless meetings.

From now on, I’ll protect your interests.

and I’ll make your decisions.

Let me show you my plan for Animal Farm.

Four legs good, two legs bad.

Hip Hip Hooray.

For “Napoleon” Mill.

And so the windmill was started after all.

Nothing could have been achieved without Boxer whose strength was greater than that of all the other animals put together.

Superintended by the pigs all the animals worked long shifts which lasted from dawn till dusk.

Rations were shortened for the workers but the pigs, by virtue of their brain work, were plentifully provided for.

But the greatest inspiration came from Boxer who, with his friend Benjamin, worked early and late, in season and out.

One evening after working long and late, as usual, Boxer and Benjamin made a curious discovery.

Word of what now went on at night in Jones’s house spread quickly through Animal Farm.

Some of the animals thought they remembered a law against beds but obviously they were mistaken.

And now, other changes in the laws of Animal Farm were in store.

Those ungrateful beasts of yours!

Cheer up, they won’t last.

Another winter will bring them to their knees.

Anyway, where are they gonna buy the things they need?

In Mr Jones’s circle, the subject of shortages at Animal Farm was a popular one.

And a sharp trader named Whymper was just the sort to do something about it.

Comrades!

Our leader, as wise as he is beloved, has decided to trade with the outside world.

Not for gain, of course, that would be unworthy of our noble principles.

You hens are to have the honour of making the first contribution.

All your eggs.

I know how proud you are of this privilege.

The chickens seemed to remember Old Major saying that their eggs should never be taken from them.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.