2بخش

: موانا / بخش 2

موانا

10 بخش

2بخش

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح خیلی ساده

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

موندم که اون مرغه چرا داره سنگ ميخوره.

بنظر مياد که عقل درست و حسابي براي هيچ کاري نداره.

شايد فقط بايد اون رو بپزيم و بخورم؟

بعضي وقت‌ها توانايي‌هاي ما به چشم نمياد.

.در بعضي مواقع، اصلا به چشم نمياد.

اما مطمئنم که “هي‌هي” زرنگتر از چيزيه که بنظر مياد.

اين محصولي که برداشت کردم.

امروز صبح پوست نارگيل‌ها رو ميکندم که…

خب…

بايد درخت‌هاي آفت زده رو قطع کنيم و يه درختستان جديد درست ميکنيم.

اونجا.

ممنون موآنا.

اون کارش عاليه.

اين کار بهت مياد.

رييس؟

يه چيزي رو بايد ببيني.

دام‌هاتون در تالاب شرقي…

هر بار، ماهي‌هاي کمتري گير ميندازه.

پس بايد محل ماهيگيري رو عوض کرد.

آه، ما. ماهي‌اي وجود نداره.

اوه. پس در قسمت دور جزيره ماهيگيري ميکنيم.

اونجا هم امتحان کرديم.

و در جهت رو به باد.

.و قسمت بادپناه و کانال و کم عمق.

کل تالاب رو امتحان کرديم.

ماهي‌ها رفتن.

سعي کردين از طعمه ديگه استفاده کنين؟

فکر نکنم بخاطر طعمه باشه.

ماهي‌اي نيست.

بنظر مياد اوضاع داره بدتر و بدتر ميشه.

البته، متوجهم که دلايلي براي نگراني دارين.

من با اعضاي شورا صحبت ميکنم. مطمئنم که ميتونيم…

اگه اون سمت صخره دريايي ماهيگيري کنيم، چي؟

هيچکس اون سمت صخره نميره.

ميدونم. اما اگه هيچ ماهي‌اي در تالاب نباشه…

موآنا. يه اقيانوس بزرگ اونجاست.

ما يه قانون داريم.

يه قانون قديمي، براي وقتي که اينجا ماهي بود.

يه قانوني که ما رو در امان نگه ميداره…

اما بابا …

نه اينکه بخاطر برگشتن به دريا مردم رو به خطر بندازي.

هربار فکر ميکنم اين فکر رو کنار گذاشتي…

هيچکس اونطرف صخره دريايي نميره!

خب، اين رو که جلوي بابات نگفتي. اينکه بري روي قايق.

من نگفتم اونا برن اونطرف صخره بخاطر اينکه خودم ميخوام برم به اقيانوس.

اما هنوز دلت ميخواد بري.

اون داره سخت ميگیره چون…

چون من رو درک نميکنه

چون اون هم مثل تو بوده.

علاقمند به اقيانوس.

غمگين از ساحل.

موآنا، اون يه قايق برداشت.

و از صخره دريايي گذشت.

و با درياي گذشت ناپذير روبرو شد.

با امواجي به اندازه‌ي کوه‌ها.

بهترين دوستش التماس ميکرد که همراهش بره.

بابات نتونست نجاتش بده.

اون اميدواره بتونه تو رو نجات بده.

بعضي وقت‌ها…

قرار نيست هرچيزي که دوست داريم باشيم و کاري که دوست داريم بکنيم

به واقعيت بپيونده.

از زماني که به ياد دارم به لبه‌ي آب خيره شدم

و هرگز نميدانستم چرا

آرزو داشتم که دختر خوبي باشم

اما دوباره به آب بر میگردم

اما مهم نبود چقدر تلاش ميکردم

هميشه ميخواستم به لب دريا برگردم

هر مسيري که مي‌پيچم هر ردي که دنبال ميکنم هر راهي که ميساختم هر جاده‌اي که پيش ميگرفتم

به جايي ختم ميشد که ميدانستم نميتوانم بروم

جايي که دوست داشتم برم

جايي که آسمان و دريا تلاقي ميکنند را ميبيني؟

مرا صدا ميزند

و هيچکس نميداند

تا کجا پيش مي‌رود

اگر باد در دريا همچنان به پشت قايقم بوزد

يک روز خواهم فهميد

اگه برم، نميتوان گفت که چقدر به دوردست‌ها ميرم

ميدونم که همه ساکنان اين جزيره

از بودن در آن خوشحالن

اينجا همه چي طبق برنامه‌ست

ميدونم که همه ساکنان اين جزيره

نقشي در آن دارن

پس شايد من هم بتونم نقش خودم رو بسازم

ميتوانم با افتخار رهبري‌شون کنم ميتونم خودمون رو قوي کنم

راضيم اگه بتوانم نقشم رو ايفا کنم

اما صداي درونم، چيز ديگري ميگويد

آخه من چمه؟

نور را ميبيني که در دريا ميدرخشد

کورکنندست

اما هيچکس نميدونه

که چقدر عمق دارد

و بنظر مياد که مرا به سوي خود ميخواند

پس بيا و پيدام کن

و بگذار بدانم

آن سوي آن خط چيست و آيا از آن عبور ميکنم

از خطي که آسمان و دريا در آن تلاقي ميکند

و مرا صدا ميزند

اما هيچکس نميداند

تا کجا پيش مي‌رود

اگر باد در دريا همچنان به پشت قايقم بوزد

يک روز خواهم فهميد

تا کجا پيش ميروم

واي!

چيزي نيست، پوآ.

از پسش برميام.

اونطرف صخره، ماهي‌هاي بيشتري هست.

اونطرف صخره، بيشتر هست.

اونقدر هم بد نبود.

پوا!

هر اتفاقي که الان افتاد رو

گردن خوک بنداز.

مادربزرگ.

ميخواي به بابا بگي؟

من مامانشم. مجبور نيستم چيزي بهش بگم.

حق با اون بود.

در مورد رفتن به اونجا.

وقتش رسيده تا سنگم رو روي کوه بذارم.

باشه. خب، پس برگرد به خونه.

سنگ رو اون بالا بذار.

چرا سعي نميکني منصرفم کني؟

خودت گفتي همين رو ميخواي.

درسته.

وقتي از دنيا رفتم.

به عنوان يکي از اين‌ها برميگردم.

وگرنه خالکوبي اشتباهي رو انتخاب کردم.

چرا عجيب رفتار ميکني؟

من زن ديوانه‌ي شهرم، دختر. کارم همينه.

اگه چيزيه که ميخواي بهم بگي فقط بگو!

چيزي هست که بخواي بهم بگي؟

چيزي هست که دلت بخواد بشنوي؟

تو داستان تمامي مردم ما رو شنيدي.

بجز يه داستان

اينجا کجاست؟

واقعا فکر ميکني نياکان ما فقط داخل محدوده‌ي صخره مي‌موندن؟

چي اونجاست؟

جواب سوالي که دائما از خودت ميپرسي.

اينکه مقدر شدي تا چه کسي باشي؟

به داخل برو

روي تبل بکوب.

و به جوابت برس.

متن انگلیسی بخش

I’m curious about that chicken eating the rock.

He seems to lack the basic intelligence required for pretty much everything.

Should we maybe just cook him?

Sometimes our strengths lie beneath the surface.

Far beneath in some cases.

But I’m sure there’s more to Heihei than meets the eye.

It’s the harvest.

This morning, I was husking the coconuts and…

Well…

we should clear the diseased trees and we will start a new grove.

There.

Thanks, Moana.

She’s doing great.

This suits you.

Chief?

There’s something you need to see.

Our traps in the east lagoon…

they’re pulling up less and less fish.

Then we’ll rotate the fishing grounds.

Uh, we have. There’s no fish.

Oh. Then we’ll fish the far side of the island.

We tried.

The windward side.

And the leeward side, the shallows, the channel.

We’ve tried the whole lagoon.

They’re just gone.

Have you tried using a different bait?

I don’t think it’s the bait.

There’s no fish.

It seems like it’s getting worse and worse.

Of course, I understand you have reason for concern.

I will talk to the council. I’m sure we…

What if we fish beyond the reef?

No one goes beyond the reef.

I know. But if there are no fish in the lagoon…

Moana.

And there’s a whole ocean.

We have one rule.

An old rule, when there were fish.

A rule that keeps us safe…

But Dad, I…

instead of endangering our people so you can run right back to the water.

Every time I think you’re past this…

No one goes beyond the reef!

Well, it’s not like you said it in front of your dad.

Standing on a boat.

I didn’t say go beyond the reef, because I want to be on the ocean.

But you still do.

He’s hard on you because…

Because he doesn’t get me.

Because he was you.

Drawn to the ocean.

Down by the shore.

He took a canoe, Moana.

He crossed the reef…

and found an unforgiving sea.

Waves like mountains.

His best friend begged to be on that boat.

Your dad couldn’t save him.

He’s hoping he can save you.

Sometimes…

who we wish we were, what we wish we could do…

it’s just not meant to be.

I’ve been staring at the edge of the water Long as I can remember

Never really knowing why

I wish I could be the perfect daughter

But I come back to the water

No matter how hard I try

Every turn I take Every trail I track

Every path I make Every road leads back

To the place I know Where I cannot go

Where I long to be

See the line where the sky meets the sea

It calls me

And no one knows

How far it goes

If the wind in my sail on the sea Stays behind me

One day I’ll know

If I go, there’s just no telling how far I’ll go

I know everybody on this island

Seems so happy on this island

Everything is by design

I know everybody on this island

Has a role on this island

So maybe I can roll with mine

I can lead with pride I can make us strong

I’ll be satisfied If I play along

But the voice inside Sings a different song

What is wrong with me

See the light as it shines on the sea

It’s blinding

But no one knows

How deep it goes

And it seems like it’s calling out to me

So come find me

And let me know

What’s beyond that line Will I cross that line

The line where the sky meets the sea

It calls me

And no one knows

How far it goes

If the wind in my sail on the sea stays behind me

One day I’ll know

How far I’ll go

Whoa.

We’re okay, Pua.

I can do this.

There’s more fish beyond the reef.

There’s more beyond the reef.

Not so bad.

Pua!

Whatever just happened…

blame it on the pig.

Gramma.

Are you gonna tell Dad?

I’m his mom. I don’t have to tell him anything.

He was right.

About going out there.

It’s time to put my stone on the mountain.

Okay. Well, then, head on back.

Put that stone up there.

Why aren’t you trying to talk me out of it?

You said that’s what you wanted.

It is.

When I die…

I’m going to come back as one of these.

Or I chose the wrong tattoo.

Why are you acting weird?

I’m the village crazy lady. That’s my job.

If there’s something you want to tell me, just tell me!

Is there something you wanna tell me?

Is there something you want to hear?

You’ve been told all our people’s stories…

but one.

What is this place?

Do you really think our ancestors stayed within the reef?

What’s in there?

The answer to the question you keep asking yourself.

Who are you meant to be?

Go inside…

bang the drum…

and find out.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.