3بخش

: هفت / بخش 3

3بخش

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

صندلی خودت رو می خوای؟- نه مسئله ای نیست

بله؟

تلفن

جزء بسته است. تلفن با دفتره

“میلز”

…عزیزم

حالت خوبه؟ چیزی شده؟

سر به هوا، مگه بهت نگفتم وقتی اینجا مشغول کار هستم زنگ نزنی؟

آره. چرا؟

چرا؟

باشه

همسرمه

ببخشید؟

می خواد باتو صحبت کنه

کارآگاه “سامرست” هستم

خوب، بله، منم از صحبت با شما خوشحالم

…از پیشنهادتون متشکرم، ولی

خوب در اینصورت خوشحال خواهم شد

بله، خیلی متشکرم

خداحافظ

عزیزم چی؟

خوب؟

ببخشید؟

من رو برای شام به آپارتمانتون دعوت کردند. منم قبول کردم

خونه من…چطور شد؟

امشب

آقایون، سلام

این “تریسی” است “تریسی” این “سامرسته”

از ملاقاتتون خوشبختم. خیلی در مورد شما شنیدیم

بجز اسم کوچیکتون

“ویلیام”

…خوب، اسم خوبیه

“ویلیام”

ویلیام” مایلم “دیوید” رو به شما معرفی کنم”

دیوید” ایشون ویلیام هستند. خیلی خوب الان بر می گردم

بچه ها چطورند؟- خوب. توی اتاق هستند. بفرماییدتو

سلام، سگهای خوب

سگهای خوب من چطورند؟ چطوری، خوشگله؟

بوی خوبی داره

آره، منظورم اینه که متشکرم

اگه دوست داری، بشین

یه نوشیدنی میل داری؟- نه ممنون، منتظر می مونم

اونو هر جا دوست داری بنداز ببخش که اینجا به هم ریخته ست

ما هنوز جابجا نشدیم

من شنیدم که شماها از دبیرستان عاشق همدیگه بودید

عجیبه، مگه نه؟

یه چیزو می دونی؟

توی اولین قرارمون می دونستم که اون همون مردیه که باهاش ازدواج می کنم

جدی؟

اون بامزه ترین مردیه که تا به حال دیدم

این چیزا این روزا به ندرت اتفاق می افته

منظورم این مقدار تعهده

اوه، نگران نباش

سر میز شام اسلحه نمی بندم

مهم نیست. که چقدر اسلحه ببینم ولی نمی تونم بهشون عادت کنم

منم همینطور

چرا ازدواج نکردی “ویلیام”؟- “تریسی”-

این چه سؤالیه؟

یه بار نزدیک بود

اما نشد

تعجب می کنم

واقعا عجیبه

…خوب

هر کسی به اندازه کافی با من وقت گذرونده باشه متوجه می شه که توافق با من سخته

از شوهرت بپرس

واقعآ درسته

خیلی خیلی درسته

چند وقته اینجا زندگی می کنی؟

خیلی زیاد

تو نظرت در مورد اینجا چیه؟

…می دونی

وقت می گیره تا به اینجا عادت کنه

اما خوب می شه

خوب، بعد از مدتی برات عادی می شه

…یه چیزایی توی هر شهر هست که

مترو

چند لحظه دیگه تموم می شه

اون معاملات ملکیه

کثافتِ ببخشید عزیزم

اون چند دفعه ای اینجا رو بهمون نشون داد منم فکر کردم آدم خوبیه و کار راه اندازه

تریسی” ازش خوشش اومده بود”

بعدآ تعجب کردم که این چرا فقط 5 دقیقه ما رو میاره اینجا؟

و شب اول فهمیدیم

یه خونه آرامش بخشِ لرزان؟

ببخشید

باشه، بخندین

نمیدونم تو چرا می خندی

باشه دیگه بسه

اون باید قبل از اینکه دفتر تعطیل بشه …وارد شده باشه

احتمالآ “گولد” تا دیروقت کار می کرده

مطمئنم اینطور بوده. آخه اون بزرگترین وکیل دعاوی توی این شهر بود

البته، خوشنام نبود. جسد سه شنبه صبح پیدا شده

دفتر روز دوشنبه تعطیل بوده پس اون می تونسته جمعه وارد شده باشه

و صبر کنه تا نظافتچی ها برند. بعدش روزهای شنبه، یکشنبه و شایدم دوشنبه وقت داشته ترتیب “گولد” رو بده

اینو نگا کن

گولد رو بسته بودند، اما دست راستش آزاد بوده. توی دستش یه چاقوی قصابی بوده

ترازو رو نگاه کن. یک پوند گوشت بدن

“یک پوند گوشت خالص”

نه کمتر، نه بیشتر بدون غضروف، بدون استخوان

فقط گوشت خالص… از کتاب تجارت در ونیز

پیداش نکردیم

“وقتی اینکار انجام بشه، اون آزاد خواهد شد”

…بهت گفتم که صندلی اون

خیس از عرق بوده… البته

قاتل از “گولد” می خواسته با صبر و تحمل کارش رو انجام بده

تا بتونه تصمیم بگیره اول از کجا شروع کنه به بریدن

تصور کن

یه اسلحه روی صورتته

کدوم قسمت از بدنت رو حاضر بودی از دست بدی؟

چه اختیار رومانتیکی

خودش قسمتهایی از شکمش رو بریده

بذار یه نگاه دیگه به اینا بندازیم …جسد اینجاست اما

توجه زیاد به اون تمرکز اولیه ات رو از بین می بره

باید یه چیزی رو پیدا کنیم، یه چیز جزئی …و بعد توجهمون رو به اون معطوف کنیم

تا به یه احتمال قوی تبدیل بشه…

میرم یه نوشیدنی دیگه برات بیارم. آبجو میخوری؟

شراب، لطفآ

اون داره موعظه می کنه

نه داره مجازات می کنه

این گناهان در موعظه های قرون وسطی مرسوم بوده

هفت کاردینال باتقوا از این هفت گناه

برای تدریس استفاده می کردند- …آره. مثل

افسانه کشیش ودانته. تو اونا رو خوندی؟-

آره

“بعضی قستمهاشو. یادته در “برزخ

دانته و دوستش رفتند بالای تپه و همه گناهکاران را دیدند؟

هفت طبقه جهنم- بله. درسته

اما اونجا غرور اول اتفاق می افته نه شکم پرستی

…پس از الان بهتره بدونیم

قاتل از این کتابها الهام می گیره…

این موعظه ها برای کفاره گناهان انجام می شده

این قتلهل مثل یه پشیمانی اجباریه

چیه اجباری؟

پشیمانی وقتی که از گناهت پشیمانی ولی نه به خاطر اینکه خدا رو دوست داری

فقط به خاطر اینکه یه اسلحه روی صورتته

بدون هیچ اثر انگشتی

نه

بین مقتولین هم هیچ رابطه ای نیست درسته

و هیچ شاهدی وجود نداره

من که چیزی پیدا نکردم

اون لعنتی خیلی حرفه ای باید باشه

تو هر شهر بزرگی، اینکه سرت به کار خودت باشه یه چیز کاملا علمیه

در دوره مقابله با تجاوز، اولین چیزی که یاد می گیری اینه که هیچوقت با گریه تقاضای کمک نکنی

“همیشه فریاد بزن “آتیش

هیچکس به کمک جواب نمی ده

اما وقتی فریاد بزنی “آتیش” همه جمع می شند اونجا

خیلی مسخره ست

اون باید یه قطعه از این پازل رو جا گذاشته باشه

میدونی چیه؟ از اینکه باهام همفکری کردی خیلی ممنونم اما من دیگه باید بخوابم

سگها رو هم باید ببرم بگردونم

فقط می خوام کنجکاوی خودم رو ارضاء کنم

من آخر این هفته بازنشسته می شم. لعنت. یه لحظه صبر کن

زن گولد. در زمان جنایت اون خارج از شهر بوده

این یعنی اینکه اون چیزی رو دیده. شایدم یه نوع تهدید باشه

فرستادمش به یه خونه امن از این مسئله هم خیلی راضی نیست

…شاید هنوز چیزی ندیده

اما اون چیه که اون باید می دیده اما هنوز موقعیتش رو پیدا نکرده؟

خوب مثلآ. چی؟

نمی دونم

اما این تنها ردیه که داریم

متن انگلیسی بخش

  • You want your chair? - You go ahead.

Yeah?

Phone.

Package deal. Comes with the office.

Mills.

Honey…

You okay? Something wrong?

You dingleberry, I told you not to call me here when I’m working.

Yeah. Why?

Why?

Okay.

It’s my wife.

Sorry?

She’d like to speak to you.

This is Detective Somerset.

Well, yes, it’s nice to talk to you too.

I appreciate the offer, but…

Well, in that case I’d be delighted.

Yes, thank you very much.

Bye.

Honey, what…?

Well?

Sorry?

I’m invited to late supper at your apartment. I accepted.

At my… How’s that?

Tonight.

Hello, men.

That’s Tracy Tracy.Hello.

Glad to meet you. I’ve heard a lot about you.

Except your first name.

It’s William.

Well, it’s a good name…

William.

William, I’d like you to meet David.

  • David, this is William. - Alright, I’ll be right back.

  • How are the kids? - Good. They’re in the room. Come in.

Aw, good dogs.

How are all the good dogs? How are you, pretty?

Smells good.

Yeah, I mean, thank you.

Please have a seat, if you like.

  • Would you like a drink? - No thanks I’ll wait.

Throw that anywhere. Excuse all this mess.

We’re still unpacking.

I hear you were high school sweethearts.

Pretty hokey, huh?

You know something?

On our first date I knew he was the guy I’d marry. - Really?

He was the funniest guy I ever met.

It’s kind of rare nowadays.

I mean, that level of commitment.

Oh, don’t worry.

I won’t wear it to the dinner table.

No matter…

how often I see guns, I just can’t get used to them.

Same here.

  • Why aren’t you married, William? - Tracy.

What the hell?

I was close once.

It just didn’t happen.

It surprises me.

It really does.

Well…

Anyone who spends a significant amount of time with me finds me disagreeable.

Just ask your husband.

Very true.

Very, very true.

How long have you lived here?

Too long.

How do you like it?

You know…

takes time settle in…

it’ll be good.

Well, you get numb after awhile

There are things to any city…

Subway.

It’ll go away in a minute.

This real estate guy.

Fucking piece o sorry, honey.

He shows us the place a few times, I think he’s good he’s efficient.

Tracy really likes him.

Then I start wondering why he’ll only bring us here 5 minutes at a time.

We found out the first night.

The soothing, relaxing vibrating home, huh?

I’m sorry.

Yeah, alright, laugh it up.

I don’t know why you’re laughing.

Alright, already.

He had to get into the building…

before the office closed. Gould would have been working late?

I’m certain. He was the biggest defense lawyer in town.

  • Infamous, really. - Body was found on Tuesday morning.

The office was closed on Monday so he could have gotten in on Friday.

Laid low till the cleaning crew left, then had…

his way with Gould Saturday, Sunday, maybe Monday.

Look.

Gould was bound, right arm free.

He was handed a butcher’s knife.

Check out the scale.

A pound of flesh.

“One pound of flesh”

“No more no less No cartilage No bone

only flesh”. “Merchant of Venice.”

Didn’t see it.

“This task done and he would Go Free”.

I tell you that chair was…

  • soaked through with sweat. - Of course.

The killer wanted Gould to take his time…

deciding which cut to make first.

Imagine it.

There’s a gun in your face.

Which part of your body is expendable?

The love handle.

Cut along the side of his own stomach.

Let’s take a fresh look at these. The corpse is there, but…

Look through it. Edit out your initial shock.

The trick is to find one item, one detail and focus on it…

until it’s an exhausted possibility.

I’ll get another beer. Beer?

Wine, please.

He’s preaching.

Punishing.

The sins were used in medieval sermons.

7 cardinal virtues, 7 deadly sins…

  • used as teaching tools. - Yeah. Like in…

  • “The Parson’s Tale,” and Dante. - You read them?

Yeah.

Parts. Remember in “Purgatory”…

Dante and his buddy climb up the hill and check out all the sinners?

  • The Seven Terraces of Purgation. - Yeah, right.

But there pride comes first, not gluttony.

For now let’s consider…

the books as the killer’s inspiration.

The sermons were about atonement for sin.

These murders are like forced attrition.

Forced what?

Attrition’s when you regret your sins, but not because you love God. Because there’s a gun in your face.

No fingerprints.

Nope.

  • Totally unrelated victims. - Yep.

And no witnesses of any kind.

Which I don’t get…

because the fucker had to get back out.

In any major city, minding your own business is a science.

In rape prevention, the first thing they teach you is never cry for help.

Always yell, “Fire!”.

Nobody answers help.

Holler “fire,” they’ll come.

That’s fucked up.

He must have left another puzzle piece.

You know what? Thank you for talking this out, but I must sleep.

Walk the dogs.

This is just to satisfy my curiosity.

  • I’m leaving at the end of the week. - Shit. No, wait.

Gould’s wife. She was out of town at the time.

  • So this means she saw something. - What if it’s a threat?

I put her in a safe house She wasn’t too happy about it.

What if it isn’t what she has seen…

but what she’s supposed to see but hasn’t had the chance?

Yeah, okay. What?

I don’t know.

But that’s the one thing.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.