1بخش

: کروئلا / بخش 1

کروئلا

9 بخش

1بخش

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

‫وای، نه.

‫از اینجا؟

باشه

‫از همون اولش همیشه خودنمایی می‌کردم

‫بعضی‌ها هم خوششون نمی‌اومد

‫تأسف‌باره

‫ولی قرار نبود همه از من خوششون بیاد

‫حرف از خودنمایی شد، این یکیش

‫اون گردن‌بند دلیل مرگمه

‫ولی دارم جلو جلو تعریف می‌کنم

‫از کوچیکی، فهمیدم که دیدم به دنیا ‫با همه فرق می‌کنه

‫ببین!

‫خب، الگوش این نیست

‫باید طبق الگو جلو بری

‫هر کاری یه راهی داره

زشته

از جمله مادرم

‫حرفت سنگدلانه‌ست

‫اسمت استلائه، نه «کروئلا» ‫(سنگدل)

‫ولی من اونو به چالش نمی‌کِشیدم، ‫دنیا رو به چالش می‌کِشیدم

‫البته که مادرم اینو می‌دونست

‫همینم نگرانش کرده بود

یادت باشه، تو هم به اندازۀ بقیه به اینجا تعلق داری

‫خوش‌شانسن که تو رو دارن

‫موافقم

‫ببین.

وقتی کروئلا سعی می‌کنه بهت ‫مسلط بشه، بهش چی میگی؟

‫مرسی که تشریف آوردی، ‫حالا رفع زحمت کن

‫آفرین.

حالا باهاش خداحافظی کن

‫خداحافظ، کروئلا

‫کلاه رو بذار سرت

‫کلاه نمی‌خوام

‫خب، مؤدب و .. خوش‌برخورد باش

‫و مهربون

‫اون جملۀ معروف چیه؟

«‫من زنم. غرشم را بشنو»

‫خب، سال ۱۹۶۴ هنوز ‫سر زبون‌ها نیفتاده بود، ‫ولی خیلی نمونده بود که بیفته

‫سلام، اسم من استلائه

‫نگاه کن.

یه راسوی بوگندو داره ‫توی ساختمون ول می‌گرده

‫ژاکت قشنگیه

‫سلام، من آنیتام

‫استلا

‫نادیده‌شون بگیر

نادیده ‫گرفتم.

ولی ممکنه اینجوری نمونه

‫«نادیده بگیرم»؟

‫مگه همین الان نگفتم: «غرشم را بشنو»؟

‫بزنید!

بزنید! بزنید!

‫ولی به مذاق بعضی‌ها خوش نیومد

‫یه بی‌انضباطی توی پرونده‌ت ثبت شد

‫خب، به مذاق خیلی‌ها خوش نیومد

‫بسه

‫حقشه

‫ولی تو جاهایی که بعید بود دوست پیدا کردم

‫سلام

‫مثلاً این جناب

یه سگ اینجاست؟

‫اسمش بادی‌ـه.

پیداش کردم

‫این یارو نه

‫این دختره.

آنیتا دارلینگ.

‫چه اسم محشری

‫میشه گفت که تقریباً ابتدایی رو ‫با غرش تموم کردم

‫تقریباً تموم کردم

‫خب، به‌نظرم واضحه که الان چی میشه

‫اِستلا، تو اخراجی

‫از مدرسه‌ت می‌برمش

‫دارم اخراجش می‌کنم

‫دیگه کار از کار گذشته؛ چون اول من گفتم ‫پس نباید اخراج توی پرونده‌ش ثبت بشه

‫من گفتم اخراج.

دیگه گفته بودم

‫نگفته بودی

‫نگفتی

‫اینم بگم که، گویا مدرسۀ شما ‫بچه‌ها رو افتضاح، ‫و بدون خلاقیت و حس دلسوزی بار میاره

‫و بدون نبوغ

‫برید بیرون

‫بیرون!

‫نابغه‌بودن یه چیزه

‫ولی بزرگ‌کردن یه نابغه، سختی‌های خودش رو داره

‫لندن، ما داریم میایم!

‫خب، چارۀ دیگه‌ای نداریم‌ها

‫تو مدرسه نداری.

‫دلیلی برای جشن نیست

‫خب

‫به هر حال نمیشه تو یه شهر کوچک ‫طراح مُد شد

‫میشه بریم اینجا؟

‫ریجنتز پارک؟

عالیه

وقتی رسیدیم لندن، اول از همه‫میریم کنار فواره، یه فنجون چای می‌خوریم ‫و برای زندگی تو لندن یه فکری می‌کنیم

‫چرا قشنگ‌ترین لباست رو پوشیدی؟

‫باید سر راهمون به شهر وایسم

‫و از دوستم یه کم کمک بخوام ‫تا بتونیم رو پای خودمون وایسیم

‫چه دوستی؟

‫خب، دوستی که بتونه ‫توی این شرایط بهمون کمک کنه

‫از این به بعد کمتر دردسر درست می‌کنم، مامان

‫قول میدم

اون موقع جدی گفتم

‫وقتی یه دختری مثل من ‫همچین قولی میده،همچین جایی نمی‌بریدش

‫اینجا کجاست؟

‫بپوشش.

قشنگه

‫گمونم اگه گردنم نباشه، قشنگ‌تره.

‫یه روز مال تو میشه

‫ارثیۀ خانوادگیه

ازش نگهداری می‌کنی؟

واقعاً؟

‫بیا، بادی

‫اِستلا

‫صدات جدی شد

‫تو ماشین بمون.

‫کارم خیلی طول نمی‌کِشه

‫مامان!

‫می‌خوام جلب توجه نکنی

‫کلاه بذارم سرم و جلب توجه نکنم؟

‫دقیقاً.

دوستت دارم

‫من بیشتر

‫نگران نباش، خیلی زود برمی‌گرده

‫واقعاً هم سعی کردم جلب توجه نکنم

هم خز هم توری؟

تو یه لباس مجلسی؟

‫ولی همونطور که می‌بینید، ‫زیر قولم زدم

‫فقط یه کوچولو

‫البته.

مطمئنم که حسابی پر زرق و پرق میشه

‫معمولاً همینطوره، مگه نه؟

‫برو باغ شرقی.

‫ببینم چیکار می‌تونم بکنم

‫پیش خودم گفتم حالا که مامان ‫مشغول ملاقات با دوست مرموزشه، ‫من دزدکی یه نگاه بندازم

‫مشکل اینجا بود که‫همون نگاه دزدکی مات و مبهوتم کرد

‫روحمم خبر نداشت کجام یا اون چیه

‫فقط می‌دونستم که برای اولین بار تو زندگیم حس کردم به جایی تعلق دارم

‫ولی متأسفانه بادی همچین حسی نداشت

‫بادی!

نه!

‫گرفتمت

‫قبل از اینکه کسی موهاتو ببینه، ‫کلاهو بذار سرت

‫می‌تونستم به‌خاطر اتفاقات بعدی ‫بادی رو سرزنش کنم

فقط یه خرده کمک می‌خوام تا رو پای خودمون وایسیم

‫ولی در واقع، ‫من اوضاع رو بدتر کردم

‫یا خدا!

‫وای!

‫لام تا کام چیزی نمیگم،‫و دیگه هم برنمی‌گردم اینجا

مامان!

اون تمام زندگیمه

‫نه!

‫کلمات از بیانش عاجزن

‫یه حادثۀ فاجعه بار‌ اتفاق افتاده

‫تقصیر من بود

‫رئیس‌ شهربانى‌ وستون!

‫یه زن

‫منو تهدید می‌کرد، ازم پول می‌خواست.

من

‫خون مادرم گردن من بود

‫فکر کنم سگ‌ها دنبال کسی گذاشته بودن

‫محوطه رو بگردید!

‫و توی اون لحظه

‫محوطه رو بگردید!

بهترین کاری که به ذهنم رسید ‫فرار بود

‫و مدت‌ها در فرار بودم

‫بالأخره به لندن رسیدم

‫ریجنتز پارک

‫ولی نه خبری از چای هست

‫همه‌ش تقصیر منه، بادی

‫و نه مامان

‫هیچ‌وقت نباید پامو اون تو می‌گذاشتم

‫یتیم شده بودم

‫گردن‌بندم

‫چه داستان غم‌انگیزی

‫دختر نابغه شد دختر احمقی که ‫مادرش رو به کُشتن داد و ‫آخر سر تک و تنها شد

‫ولی روز جدید، فرصت‌های جدیدی به همراه میاره ‫یا حداقل چند تا دزد خرده‌پا.

هوراس

‫آقا، لطفاً میشه یه کم پول خرد بهم بدین؟

‫نه، شرمنده

و جسپر

‫صبح به‌خیر

‫جلو نیا!

‫هوراس کلاً رو مُخ بود

‫آخ!

‫برگرد پیش خانواده‌ت، دختر کوچولو!

‫ولی جسپر پسر با درک و فهمی بود

‫خانواده نداره

‫که اینم رو اعصاب بود

‫وینک هم خیلی مهربون بود

‫که اینم، رو مُخ بود

‫بادی!

هوی!

بیا، هوراس

‫ولی از زندانی شدن گزینۀ بهتری بودن

‫وایسید!

‫پلیس!

‫وایسید، پدرسوخته‌ها!

‫نزدیک بودها

‫گمونم گمُش کردیم

‫گمونت؟

‫اینجا کجاست؟

‫خب، ماجرای تو چیه؟

‫مامان و بابات کجان؟

‫مامانم مُرده

‫ولی بهشون نگفتم که ‫خودم باعث مرگش شدم

‫به‌نظرم بهتره اینجا بمونی، ‫عضو گروهمون بشی

‫بهتره چیکار کنه؟

‫چی، چی؟

‫قبلاً بحثشو نکردیم

‫الان بحثشو می‌کنیم.

‫بعدشم، یه دختر معصوم که ‫حواس بقیه رو پرت کنه، به دردمون می‌خوره

‫من می‌خواستم طراح مُد بشم،‫نه دزد

‫گزینه‌هات اونقدرا هم زیاد نیست.

‫فقط ما رو داری

‫راست می‌گفت.

من فراری بودم

‫باز داره گریه می‌کنه؟

‫مامانش مُرده.

خودت یادته ‫چه حسی داره دیگه

‫یه چیز بود که می‌دونستم دنبالش می‌گردن

‫یا خدا!

‫باید موهامو رنگ کنم

‫چندان موافق نیستم

‫من از موهات خوشم میاد گیریم که هیچ مادری ‫آرزو نداره بچه‌ش دزد بشه، ولی،اون دیگه مُرده بود

‫نگران نباشید، تازه اول راهیم

‫یه عالمه اتفاقای بد دیگه تو راهه

‫قول میدم

‫بریم، بادی

متن انگلیسی بخش

Oh, no.

We’re starting here?

Okay.

From the very beginning I’ve always made a statement.

Not everyone appreciated that.

That’s unfortunate.

CRUELLA: But I wasn’t for everyone.

Speaking of statements, here’s one.

That necklace is the reason I’m dead.

But I’m getting ahead of myself.

From an early age, I realized I saw the world differently than everyone else.

Look!

Well, that’s not the pattern.

You have to follow the pattern.

There’s a way of doing things.

That’s ugly.

CRUELLA: Including my mother.

That’s cruel.

Your name’s Estella, not Cruella.

CRUELLA: It wasn’t her I was challenging, it was the world.

But of course my mother knew that.

That’s what worried her.

Remember, you belong here as much as anyone.

They’re lucky to have you.

Agreed.

Hey.

What do you say to Cruella when she tries to get the better of you?

Thank you for coming, but you may go now.

Good.

Now say goodbye to her.

Goodbye, Cruella.

And wear the hat.

I don’t need the hat.

Well, be polite.

And good.

And friendly.

CRUELLA: How does the saying go?

“I am woman. Hear me roar.”

Well, that wasn’t much of a thing back in 1964, but it was about to be.

Hi, my name’s Estella.

Look.

A skunk’s got loose in the building.

BOY: Nice jacket.

Hi, I’m Anita.

Estella.

Ignore them.

Just did.

But it might not last.

CRUELLA: “Ignore them”?

Didn’t I just say, “Hear me roar”?

Fight!

Fight!

Fight!

CRUELLA: That didn’t sit well with some people.

This is a blot on your copybook.

Okay, that didn’t sit well with a lot of people.

Enough.

She deserved it!

But I found friends in unlikely places.

ESTELLA: Hello.

Like this guy.

There’s a dog?

Buddy.

I found him.

And not this guy.

Her.

Anita Darling.

What a fabulous name.

You could say I pretty much roared my way through all of primary school.

Almost.

Well, I think it’s clear what happens now.

Estella, you are expelled.

I’m withdrawing her from your school.

I’m expelling her.

It’s too late because I withdrew her first, so that can’t be on her record.

I’d said expelled.

I’d already said it.

Hadn’t.

Didn’t.

And might I say, your school seems to turn out horrible children with no creativity or compassion.

Or genius.

You’re out.

Out!

Being a genius is one thing.

Raising a genius, however, does come with its challenges.

London, here we come!

Well, we don’t really have a choice.

You have no school.

It’s nothing to celebrate.

Well.

Can’t be a fashion designer in a small town anyway.

Can we go here?

Regent’s Park?

Perfect.

When we get to the city, first thing we’ll do, we’ll go to the fountain, and we’ll have a cup of tea and we’ll start planning how to make this London thing work.

Why are you in your best dress?

I need to make a stop on our way to the city.

Just ask a friend for a little help to get us on our feet.

What friend?

Well, a friend because of the situation that we’re in.

I’ll be less trouble from now on, Mum.

I promise.

I meant it when I said it.

When a girl like me makes a promise like that, you don’t take her to a place like this.

What is this place?

Wear it.

It looks good.

Looks better without, I think.

Be yours one day.

It’s a family heirloom.

Will you mind it for me?

Really?

Come on, Buddy.

Uh, Estella.

Serious voice.

Stay in the car.

I won’t be long.

Mum!

I need you to lie low.

Lie low while wearing a hat?

Exactly.

Love you.

Love you more.

Don’t worry, she’ll be back soon.

CRUELLA: I did try to lay low.

Is that fur and chiffon?

In the one gown?

But as you can see, I broke the promise.

Just a little.

WOMAN: I am.

I’m sure it’ll be quite extravagant.

It usually is, isn’t it?

Go to the east garden.

I’ll see what I can do.

CRUELLA: I figured while Mum was busy seeing her mysterious friend, I’d just take a little peek.

The problem was, that little peek pretty much blew my mind.

I had no idea where I was or what it was.

I just knew that for the first time in my life, I felt like I belonged.

Buddy, unfortunately, did not.

Buddy!

No!

Got ya.

Keep the hat on, before anyone sees that.

I could’ve blamed Buddy for what happened next.

I just need a little help, just to get us on our feet.

But the truth is, I did escalate things.

Oh, my goodness!

SERVER: Oh, crumbs!

And I will keep my mouth shut, and I will never come back here.

Mum!

She’s my life.

No!

There are no words.

There’s been the most dreadful accident.

It was my fault.

BARONESS: Police Commissioner Weston!

A woman.

She was threatening me, demanding money.

I.

I had killed my mother.

I think they were chasing someone.

Search the grounds!

And in that moment.

Search the grounds!

the best I could think to do was run.

And I ran for a long time.

I made it to London after all.

Regent’s Park.

But no tea.

It’s all my fault, Buddy.

No Mum.

I never should’ve gone in.

I was an orphan.

My necklace.

Sad story.

Genius girl turns into stupid girl who gets her mother killed and ends up alone.

But a new day brings new opportunities or at least a couple of petty thieves.

Horace.

Sir, please could you spare some change?

No, sorry.

and Jasper.

Morning.

Stay back!

Horace was generally annoying.

Ow!

Go back to your family, little girl!

Jasper was the insightful one.

She has no family.

Which was also annoying.

And Wink was just plain friendly.

Again, annoying.

Buddy!

Oi!

Come on, Horace.

But they were a better option than being in jail.

Stop!

Police!

Oi, you little scallywags!

That was close.

I think we lost her.

Ya think?

Where are we?

So, what’s your story?

Where are your parents?

My mum’s dead.

I skipped over the part where I killed her.

I think you should stay here, be a part of our gang.

She should what?

What, what, what?

This has not been discussed.

It’s being discussed now.

And we could use a girl to look innocent and be a distraction.

I wanted to be a fashion designer, not a thief.

You don’t got that many options.

Just us.

He was right.

I was a fugitive.

Is she crying again?

Her mum died.

You remember what that’s like.

And there was one thing I knew they’d be looking for.

Cripes!

I need to dye my hair.

I don’t know, I quite like it.

Granted, being a thief is not exactly a mother’s dream, but she was gone.

Don’t worry, we’re just getting started.

There’s lots more bad things coming.

I promise.

Let’s go, Buddy.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.