بخش 08

: من نفرت انگیز / فصل 8

من نفرت انگیز

9 فصل

بخش 08

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح خیلی ساده

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این فصل را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

ترجمه‌ی فصل

اون هنوز نيومده

براي چي بايد بياد؟ - اون ما رو ول كرد -

اما اون بهم قول داده بود

دخترها، دخترها، برين سر جاتون

نه، هنوز نميتونيم شروع كنيم ما منتظر يه نفر هستيم

ميشه چند دقيقه ديگه صبر كنيم؟ بسيار خب. ولي فقط چند دقيقه

اون نمياد بچه‌ها

گورو؟ گورو، صدامو ميشنوي؟ بجنب، بايد بهش اخطار بديم، خيلي سريع

خب، خب. كتابخونه اونجاست

اون هم خيابون سوم … اونجا هم سالن رقص

اونجا! اونجا! اونجاست

معذرت ميخوام. نمايش تموم شد

تموم شده؟ !وكتور، باز كن

اول ماه رو بده به من بعدش صحبت ميكنيم آقاي گورو -

ساكت شو، كوچولو -

حالا، دخترها

راستش رو بخواي، فكر كردم يه مدت بيشتر نگهشون دارم نه

اوه آره، من غيرقابل پيش‌بيني‌ام

خوب گوش كن، عوضي كوچولو

تو حسابي توي دردسر ميفتي واقعا ترسيدم اون پدرت رو درمياره

چي؟ !اون زد توي دهن كوسه‌ام ها !اونجاست

طاقت بيار، گورو آه، نه

آوو؟ وكتور دخترها رو گرفته !برو

چه اتفاقي براي سفينه افتاده؟ !اون دوباره بزرگ شده

نه به بزرگي‌اي كه ماه ميشه - چي؟ - هر چه جسمي بزرگتر باشه اثر كوچك شدن زودتر از بين ميره

“اسمش رو گذاشتم “قانون نفاريو

در واقع همين الان به اين قانون پي بردم

اوه نه

تو هم ديدي؟ !وكتور! كمك - وکتور

اينجا رو - هي -

شماها اون پشت دارين چيكار ميكنين؟ ماه

آخ! مراقب باشين

تا جايي كه ميتوني بهش نزديك شو

ميگيريمش

آقاي گرو، اين بالا -

آقاي گرو - بسيار خب دخترها

دخترها شماها بايد بپرين

بپريم؟ ديوونه شدي؟ نترسين، من ميگيرمتون

تو ما رو برگردوندي يتيم خونه

ميدونم، میدونم. اين بزرگترين اشتباهي بود كه در عمرم كردم

ولي شما بايد بپرين

چيزيمون نميشه بسيار خب دخترها حالا بپر

مارگو، ميگيرمت

و هيچوقت نميذارم دوباره از پيشم بري

نه به اين سرعت - !نه -

بذار برم

مارگو

واو! مارگو دارم ميام، طاقت بيار

گرفتمت

نه

واي

اين بار، موفقيت بزرگ ماه دوباره به محل درستش در آسمون برگشت

و يه بار ديگه، مقامات دولتي گيج شدن و همه رو در عجب گذاشتن كه اين قهرمان افسانه‌اي كيه؟ و بعد از اين ميخواد چيكار كنه؟ بسيار خب دخترها! وقت خوابه یالا بايد برامون قصه بگي -

قصه سه بچه گربه‌ي خواب‌آلو -

نه

متاسفانه. اون كتاب بطور تصادفي از روي بدخواهي از بين رفت

امشب ما يه كتاب تازه ميخونيم

:اين كتاب اسمش هست

يه اسب تك‌شاخ بزرگ نويسنده اش، كي اين كتاب رو نوشته؟ اوه، من! من نوشتمش

نگا، اينم يه كتاب انگشتيه

ايناها، نگا كنين

اين شاخشه

اين بهترين كتاب دنيا ميشه

نه اينكه بخوام تعريف خودم رو بكنم

ولي واقعا همينطور خواهد شد

شروع ميكنم

يه اسب تك‌شاخ بزرگ قوي و آزاد

فكر ميكرد كه زندگي خيلي خوبي داره

بعدش سه تا بچه گربه كوچولو پيداشون شد

و زندگي اونو زير و رو كردن

اون يكي شبيه منه

چي داري ميگي؟ اينها بچه گربه هستن

هرگونه شباهتي به افراد زنده يا مرده، كاملا تصادفي بوده است

اونها باعث خنده‌اش ميشدن

اونها باعث گريه‌اش ميشدن

اون هيچوقت نبايد ازشون خداحافظي ميكرد

و حالا ميدونه كه هيچوقت نميتونه از اون سه تا بچه گربه‌ي كوچولو كه باعث شدن اون آدم خوبي بشه جدا بشه

پايان

بسيار خب شب بخير

متن انگلیسی فصل

He’s still not here.

Why would he come?

He gave us up.

But he pinky promised!

Girls, girls, places!

No, we can’t start yet!

We’re still expecting someone.

Can we just wait a few more minutes?

All right.

But just a few more minutes.

He’s not coming, guys.

Gru!

Gru, can you hear me?

Quick, we have to warn him, and fast!

Okay, okay.

There’s the library.

That’s Third Street.

The dance studio…

There!

There!

There it is!

Sorry, buddy.

Show’s over.

Over?

Vector, open up!

First give me the moon.

Then we’ll talk.

Mr. Gru!

Zip it, Happy Meal.

Now, the girls.

Actually, I think I’ll hold on to them a little while longer.

No!

Oh, yeah!

Unpredictable!

Listen close, you little punk.

When I get in there, you are in for a world of pain!

I’m really scared!

He is gonna kick your butt.

What?

He punched my shark!

Ha!

There he is!

Hang on, Gru.

Oh, no!

Ow?

Vector has the girls.

Go!

What happened to the ship?

It’s big again!

Not as big as the moon is going to be!

What?

The larger the mass of an object,

the quicker the effects of the shrink ray wear off!

I call it the Nefario Principle.

I just came up with it now, actually.

Oh, no!

Did you see that?

Vector!

Help!

Vector!

Over here!

Hey!

What are you girls doing back there?

The moon!

Ouch!

Watch out!

Get as close in as you can.

You got it.

Mr. Gru, up here!

Mr. Gru!

Okay, girls!

Girls!

You’re going to have to jump.

Jump?

Are you insane?

Don’t worry, I will catch you.

You gave us back!

I know, I know.

And it is the worst mistake I ever made.

But you have to jump now.

It’ll be okay.

Okay, girls.

Jump now!

Margo, I will catch you.

And I will never let you go again.

Not so fast!

No!

Let me go!

Margo!

Whoa!

I’m coming, Margo.

Hang on!

I got you.

No!

Oh, poop.

This time, good triumphs, and the moon has been returned to its rightful place in the sky.

But once again, law enforcement is baffled, leaving everyone to wonder, who is this mysterious hero?

And what will he do next?

Okay, girls.

Time for bed.

Come on!

We want a story.

Three sleepy kittens!

Oh, no!

Sorry.

That book was accidentally destroyed maliciously.

Tonight we are going to read a new book.

This one is called

One Big Unicorn by

Who wrote this?

Oh!

Me!

I wrote it.

Look, it’s a puppet book!

Here, watch this.

That’s the horn!

This is gonna be the best book ever!

Not to pat myself on the back,

but, yes, it probably will be.

Here we go.

“One big unicorn, strong and free

“thought he was happy as he could be.

“Then three little kittens came around

“and turned his whole life upside down.”

Hey, that one looks like me!

No, what are you talking about?

These are kittens!

Any relation to persons living or dead is completely coincidental.

“They made him laugh.

“They made him cry.

“He never should have said goodbye.

“And now he knows he could never part from those three little kittens that changed his heart.

“The end.”

Okay, all right.

Good night.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.