17بخش

: مسیر سبز / بخش 17

17بخش

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح خیلی ساده

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

برو، تو مي توني

شايد اينجا دقيقاً همون “موس ويلي” كه تو ذهنم بود نباشه

اما ما با هم اينطور فكر كرديم.

مگه نه دوست پير من؟

من گمون مي كنم آقاي جينگلز تصادفي اين بلا سرش اومد

گمون مي كنم زماني كه داشتيم دِل رو اعدام مي كرديم و همه چيز بد پيش مي رفت

خب، جان كافي اونو احساس كرد مي دوني

و گمون مي كنم بخشي از وجودش كه يه جورايي درون جادوييش بود به دوست كوچولوي من كه اينجاست منتقل کرد

همين طوري كه براي من جان بخشي از خودشو داد.

يه موهبت چيزي كه با اون مي ديد.

چيزي كه من هم تونستم به چشم خودم كاري رو كه بيلي وحشي انجام داد ببينم.

زماني كه جان اينكارو كرد.

زماني كه دست منو گرفت.

.بخشي از نيرويي كه تو وجودش بود به من برگشت خورد

اون چكار كرد؟

اون زندگي جاودانه رو به تو منتقل کرد؟

اين بهترين چيزيه كه ميشه بهش گفت

اون به هر دوي ما زندگي جاودانه داد مگه نه آقاي جينگلز؟

زندگي جاودانه.

الين”، من 108 سال دارم”.

من 44 سال داشتم كه جان كافي به “مسير سبز” پا گذاشت.

تو نبايد جان رو سرزنش كني.

اون نمي تونست كاري كنه.

اون تنها نيروي طبيعت بود.

الي” من زنده مونده ام” تا چيز هاي شگفت انگيزي رو ببينم.

يك سده ديگه هم مياد و مي گذره.

ولي من.

من ناچارم توي اين سالها مرگ دوستان و كساني رو كه دوستشون دارم رو به چشم خودم ببينم.

هال و مليندا.

بروتال هاول.

همسرم، پسرم.

و تو الين

تو هم خواهي مرد.

و نفرين من اينه كه بايد باشم و ببينم.

اين تاوان منه، مي فهمي.

اين سزاي منه.

كه گذاشتم جان كافي روي صندلي الكتريكي بشينه.

براي كشتن موهبت خدا.

خداوند بخشنده بزرگوار سرچشمه همه هستي و زندگي.

تو هم مثل كساي ديگه ميري.

منم كه بايد بمونم.

منم در پايان مي ميرم.

چيزي كه ازش مطمئنم

درباره جاودانگي ام هيچ شكي ندارم

اما بارها آرزوي مرگ مي كنم پيش از اينكه با مرگ ملاقات كنم

راستش همين الان هم آرزو مي كنم.

آقاي جينگلز؟

تو كجا بودي؟

پسر، نگرانت شده بودم.

گرسنه اي؟

بيا ببينم چيزي پيدا مي كنم برات بخوري

حتي كمي نون.

كه مي دونم دوست داري.

نيگا كن.

هر شب پيش از اينكه بخواب برم دربارش فکر ميکنم.

و منتظر ميمونم.

درباره ي همه ي كساني كه دوست داشتم فکر ميکنم كه الان مدتها از رفتنشون مي گذره.

.به “جين” نازنينم فکر ميکنم كه چطور سالها پيش از دست دادم.

و به اين مي انديشم كه همه ي ما در مسير سبز خودمون گام بر مي داريم درست در زمان خودمون

اما يه چيز بيشتر از همه منو شبهاي بسياري بيدار نگه مي داره

اگه اون مي تونه يه موش رو اينقدر زنده نگه داره پس من رو چقدر زنده نگه ميداره؟

همه ما به مرگ مديونيم.

و هيچ استثنايي وجود نداره.

اما، خدايا

گاهي مسير سبز” بسيار دراز به نظر ميرسه”.

متن انگلیسی بخش

Go on, you can do it.

This isn’t exactly the Mouseville we had in mind, is it?

But we make do.

Don’t we, old fella?

I think Mr. Jingles happened by accident.

I think when we electrocuted Del, and it all went so badly.

well, John could feel that, you know.

And I think a part of whatever magic was inside of him just leapt into my tiny friend here.

As for me John had to give me a part of himself.

A gift, the way he saw it.

So that I could see for myself what Wild Bill had done.

When John did that.

When he took my hand.

A part of the power that worked through him spilled into me.

He what?

He infected you with life?

It’s as good a word as any.

He infected us both, didn’t he, Mr. Jingles?

With life.

I’m 108 years old, Elaine.

I was 44 the year that John Coffey walked the Green Mile.

You mustrt blame John.

He couldn’t help what happened.

He was just a force of nature.

Oh, I’ve lived to see some amazing things, Ellie.

Another century come to pass.

But I’ve.

I’ve had to see my friends and loved ones die off through the years.

Hal and Melinda.

Brutus Howell.

My wife, my boy.

And you, Elaine.

You’ll die too.

And my curse is knowing that I’ll be there to see it.

It’s my atonement, you see.

It’s my punishment.

For letting John Coffey ride the lightning.

For killing a miracle of God.

Almighty, everlasting God the source of all being and life.

You’ll be gone like all the others.

I’ll have to stay.

Oh, I’ll die eventually.

Of that I’m sure.

I have no illusions of immortality.

But I will have wished for death long before death finds me.

In truth, I wish for it already.

Mr. Jingles?

Where you been?

Been worried about you, boy. You hungry?

Let’s go see if we can’t find you something to eat.

A few crumbs anyway. I know you’d like that.

Look at you.

I lie in bed most nights thinking about it.

And I wait.

I think about all the people I’ve loved now long gone.

I think about my beautiful Jan how I lost her so many years ago.

And I think about all of us walking our own Green Mile each in our own time.

But one thought more than any other keeps me awake most nights:

If he could make a mouse live so long how much longer do I have?

We each owe a death.

There are no exceptions.

But, oh, God.

Sometimes the Green Mile seems so long.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.