سرفصل های مهم
بخش 02
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی ساده
دانلود اپلیکیشن «زوم»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی بخش
تو راه موردور رو بلدی ؟ بله
قبلاً اونجا بودی ؟
بله
تو ما رو تا دروازههای سیاه میبری
به سمت دروازه٬ به سمت دروازه! به سمت دروازه٬ رئیس گفته٬ باشه!
نه! نباید به اونجا برگردی نباید برگردی
اونجا نه. نه با اون.
اونها نمیتونند مجبورمون کنند. گالم! گالم!
ولی قسم خوردیم که به اربابِ حلقهِ عزیز خدمت کنم
نه. اونجا فقط خاکستر و دود و تشنگیه و سیاهچالها٬ سیاهچالها٬ سیاهچالها
و اُرکها٬ هزاران اُرک
و همیشه چشم بزرگ مراقبه، نگاه میکنه
هی! همین الان برگرد! برگرد!
دیدید! به شما چی گفته بودم ؟
اون یک آشغاله٬ یک پیر خرفت
چقدر هم به قولهاش عمل کرد
از این طرف٬ هابیتها
دنبال من بیاید!
مِری!
مِری!
دیر کردید کاسه صبر اربابمون لبریز شده
هابیتها رو میخواد، همین الان
من دستوراتم رو از اُرکهای پست نمیگیرم
سارومان جایزهاش رو خواهد گرفت
ما تحویلشون میدیم
مِری!
مِری ؟ بیدارشو
دوست من مریضه
اون به آب نیاز داره. خواهش میکنم!
مریضه٬ ها ؟ یک خورده به اون دوا بدید تا حالش جا بیاد!
بس کنید!
نمیتونه این شراب رو بخوره!
راحتش بذارید! چرا ؟
تو هم میخوای ؟
پس اون دهن گشادت رو ببند
مِری
سلام٬ پیپ
طوریت شده من خوبم
همش نمایش بود نمایش ؟
دیدی ؟ تو رو هم گول زدم
نگران من نباش٬ پیپ
چیه ؟ بوی چیه ؟
گوشت آدم
ردمون رو پیدا کردند
آراگورن
راه بیفتید!
سرعتشون رو زیاد کردند
به احتمال زیاد بوی ما رو حس کردن
شتاب کنید!
بیا٬ گیملی!
سه روز و سه شبِ که دنبالشونیم
نه غذایی. نه استراحتی
نه اثری از دوستایکوچولومون صخرهِ لخت چی واسه عرضه داره
برگهای “لارین” خودبهخود نمیافتند
ممکنه هنوز زنده باشند
کمتر از یک روز از ما جلوتر هستند. بیا
بیا٬ گیملی! داریم بهشون نزدیک میشیم!
نمیتونم پا به پاتون بیام ما دُورف ها رو برای مسافتهای طولانی نساختند
ولی تو مسافتهای کوتاه خیلی خطرناکیم
روحان
قلمرو اربابان اسبها
اینجا اتفاقات عجیبی رخ میده
یک جور اهریمن سرعت این موجودات رو زیاد میکنه
و ارادهاش رو بر علیه ما به کار میگیره
لگولاس! چشمهای اِلفیت چی میبینند ؟
اُرکها به سمت شمالشرق رفتند
دارن هابیتها رو به “آیزنگارد” میبرند
سارومان
دنیا در حال تغییره
اکنون کدام نیرو توان ایستادگی در برابر ارتشهای آیزنگارد…
و موردور رو داره ؟
ایستادگی در برابر قدرت سایرون و سارومان…
و اتحاد دو برج ؟
همراه با سرورم٬ سایرون…
بر سراسر خطهِ میانی حکومت خواهیم کرد
دنیای قدیم در آتش صنعت خواهد سوخت
جنگلها نابود خواهند شد
نظم نوینی برقرار خواهد شد
و ماشین جنگ٬ با شمشیر٬ نیزه…
و مشت آهنین اُرکها حرکت خواهد کرد
میخوام این ارتش تا دو هفتهِ دیگه مجهز و آمادهی رزم بشه!
ولی٬ سرورم٬ شمارشون زیاده!
نمیتونیم همشونو به موقع مسلح کنیم، ابزارشو نداریم
سد بزنید٬ جلوی جریان آب رو بگیرید، کورهها باید شب و روز کار کنند
سوخت کافی برایکورهها نداریم
جنگل “فنگورن” در دو قدمی ماست
بسوزونیدش بله
ما برای شما میجنگیم
قسم بخور
سر و جانمان فدای سارومان
سواران روحان زمینهای شما رو گرفتند
اونها شماها رو به طرف تپهها روندند تا از صخرهها امرار معاش کنید
موردور!
برید و زمینهای دزدیده شدتون رو پس بگیرید
دهکدهها رو بسوزونید!
فقط کافیه کسانی رو که علیه ما هستند از بین ببرید
همه چیز از روحان شروع خواهد شد
مدتهاست که رعایا علیه ما قد علم کردهاند
ولی این پایانشه
ایوسین! ایوسن!
خواهرت رو ببر دو نفری تندتر میرید
بابا گفته “ایوسین” نباید سوار “گارولف” بشه
اون براش خیلی بزرگه
به من گوش بده. باید به تاخت به “ادوراس” بری و به اونها اخطار بدی
فهمیدی چی گفتم ؟ بله٬ مامان
نمیخوام بدون تو برم من نمیخوام برم٬ مامان
فردا٬ من اونجا پیدات میکنم
عجله کن!
برو فرزندم
روحان٬ سرورم…
در آستانهِ سقوط قرار گرفته
تئودر
پسر پادشاه رو پیدا کنید!
موردور بهای این جنایت رو خواهد داد اینها از اُرکهای موردور نیستند
فرمانده “ایومر”٬ بیاید اینجا!
اون زنده است
تئودر
پسرتون به سختی مجروح شده٬ سرورم
توسط اُرکها غافلگیر شده
اگر از کشورمون دفاع نکنیم، سارومان به زور تصاحبش میکنه
این دروغه
سارومان سفید همواره دوست و همپیمان ما بوده
گریما
گریما
گریما
اُرکها آزادانه تو سرزمین ما پرسه میزنند
بدون مقابله. بدون مجازات هر کی رو که بخوان میکُشن
ارکهایی که پنجهِ سفید سارومان رو حمل میکنند
چرا یک ذهن پریشان رو با این مسائل پریشانتر میکنی ؟
مگه نمیببینی ؟
عموت از سرکشیهای تو خسته شده…
از جنگ طلبیت
جنگ طلبی ؟
چند وقته که سارومان تو رو خریده ؟
چه قیمتی روی تو گذاشته٬ گریما ؟
که وقتی همه مُردند سهمی از غنائم ببری؟
خیلی وقته که چشمت دنبال خواهر منه
تو خیلی وقته که پات رو از گلیمت درازتر کردی
تو چیزهای زیادی رو دیدی، ایومر، پسر ایوموند
خیلی زیاد
از همین حالا تو محکوم به تبعید از پادشاهی روحان در سراسر قلمرو میشی
و اگر برگردی تنها مرگ در انتظار تو خواهد بود
تو اینجا اختیاری نداری
دستوراتت ارزشی ندارند
این حکم که از جانب من نیست
این حکم پادشاه است
امروز صبح امضاء کرده
متن انگلیسی بخش
You know the way to Mordor? Yes.
You’ve been there before?
Yes.
You will lead us to the Black Gate.
To the Gate, to the Gate! To the Gate, the master says. Yes!
No! We won’t go back. Not there. Not to him.
They can’t make us. Gollum! Gollum!
But we swore to serve the master of the precious.
No. Ashes and dust and thirst there is, and pits, pits, pits.
And Orcses, thousands of Orcses.
And always the Great Eye watching, watching.
Hey! Come back now! Come back!
There! What did I tell you?
He’s run off, the old villain.
So much for his promises.
This way, Hobbits.
Follow me!
Merry!
Merry!
You’re late. Our master grows impatient.
He wants the Shirerats now.
I don’t take orders from Orcmaggots.
Saruman will have his prize.
We will deliver them.
Merry!
Merry? Wake up.
My friend is sick.
He needs water. Please!
Sick, is he? Give him some medicine, boys!
Stop it!
Can’t take his draught!
Leave him alone! Why?
You want some?
Then keep your mouth shut.
Merry.
Hello, Pip.
You’re hurt. I’m fine.
It was just an act. An act?
See? I fooled you too.
Don’t worry about me, Pippin.
What is it? What do you smell?
Manflesh.
They’ve picked up our trail.
Aragorn.
Let’s move!
Their pace has quickened.
They must have caught our scent.
Hurry!
Come on, Gimli!
Three days and nights pursuit.
No food. No rest.
And no sign of our quarry, but what bare rock can tell.
Not idly do the leaves of Lorien fall.
They may yet be alive.
Less than a day ahead of us. Come.
Come, Gimli! We’re gaining on them!
I’m wasted on crosscountry. We Dwarves are natural sprinters.
Very dangerous over short distances.
Rohan.
Home of the Horselords.
There’s something strange at work here.
Some evil gives speed to these creatures.
Sets its will against us.
Legolas! What do your Elfeyes see?
The Uruks turn northeast.
They are taking the Hobbits to Isengard.
Saruman.
The world is changing.
Who now has the strength to stand against the armies of Isengard…
and Mordor?
To stand against the might of Sauron and Saruman…
and the union of the two towers?
Together, my Lord Sauron…
we shall rule this Middleearth.
The Old World will burn in the fires of industry.
The forests will fall.
A new order will rise.
We will drive the machine of war with the sword and the spear…
and the iron fists of the Orc.
I want them armed and ready to march within two weeks!
But, my lord, there are too many!
They cannot all be armed in time, we don’t have the means.
Build a dam, block the stream, work the furnaces night and day.
We don’t have enough fuel to feed the fires.
The Forest of Fangorn lies on our doorstep.
Burn it. Yes.
We will fight for you.
Swear it.
We will die for Saruman.
The HorseMen took your lands.
They drove your people into the hills to scratch a living off rocks.
Murderers!
Take back the lands they stole from you.
Burn every village!
We have only to remove those who oppose us.
It will begin in Rohan.
Too long have these peasants stood against you.
But no more.
Eothain! Eothain!
You take your sister. You’ll go faster with just two.
Papa says Eothain must not ride Garulf.
He is too big for him.
Listen to me. You must ride to Edoras and raise the alarm.
Do you understand me? Yes, Mama.
I don’t want to leave. I don’t want to go, Mama.
Freda, I will find you there.
Quickly!
Go, child.
Rohan, my lord…
is ready to fall.
Theodred.
Find the king’s son!
Mordor will pay for this. These Orcs are not from Mordor.
My Lord Eomer, over here!
He’s alive.
Theodred.
Your son is badly wounded, my lord.
He was ambushed by Orcs.
If we don’t defend our country, Saruman will take it by force.
That is a lie.
Saruman the White has ever been our friend and ally.
Grima.
Grima.
Grima.
Orcs are roaming freely across our lands.
Unchecked. Unchallenged. Killing at will.
Orcs bearing the White Hand of Saruman.
Why do you lay these troubles on an already troubled mind?
Can you not see?
Your uncle is wearied by your malcontent…
your warmongering.
Warmongering?
How long is it since Saruman bought you?
What was the promised price, Grima?
When all the Men are dead, you will take your share of the treasure?
Too long have you watched my sister.
Too long have you haunted her steps.
You see much, Eomer, son of Eomund.
Too much.
You are banished forthwith from the kingdom of Rohan…
and all its domains under pain of death.
You have no authority here.
Your orders mean nothing.
This order does not come from me.
It comes from the king.
He signed it this morning.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.