سرفصل های مهم
9بخش
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زوم»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی بخش
چي شده؟ يکي اومده
مجانيه. ممنون
انگار تو واقعا مشکل داري. پس اون پليسه راست مي گفت
مشکلت رو ميگم
خب، هيچکس کامل نيست
آخرين چيزي که يادت مياد چيه؟
همسرم. آخِي
در حال مردن
مرگ همسرم رو يادم مياد
بذار يکي ديگه برات بيارم
فکر کنم اين يکي خاک رفته توش
چرا بمن زنگ مي زني؟ چي مي خواي؟
مي دونم تو پليسي، چي مي خواي؟ من کارِ اشتباهي کردم؟
نمي دونم. شايد يه کار بد
چرا از من مي پرسي؟ من يادم نمياد چيکار کردم
در هر صورت حرفمو باور نمي کردي
بخاطر وضعيتم. هيچکس منو با اين وضعيت باور نمي کنه
!هيچکس سمي رو باور نکرد! حتي منم باورش نکردم!
بارِ فردي
بیا اینجا.
ناتالی. يه آبجو لطفا. چي مي خواي؟
يه آبجو، لطفا
نمي توني اين لباس ها رو بپوشي و بياي اينجا و يه آبجو بخواي
چرا، بايد لباس مخصوص بپوشم؟ اينجا چي مي خواي؟
با يه نفر به اسم ناتالي قرار دارم. خب، ناتالي منم
آره. ما قبلا همديگه رو ديديم، درسته؟
پس چرا من اومدم اينجا؟ نمي دونم. چطوره تو بهم بگي
يادم نمياد. من حافظه کوتاه مدت ندارم
پس تو هموني هستي که مشکل حافظه داره
تو منو از کجا مي شناسي؟ دوست پسرم درباره ت بهم گفته
واقعا؟ دوست پسرت کيه؟ جيمي گرنتس. مي شناسيش؟
نه
اون تو رو مي شناسه. درباره تو بهم گفته. گفت که تو هتل ديسکانت اقامت داري
در واقع، جلوتر از تو يه پليس اومده بود و دنبال تو مي گشت
گفت دنبال کسي مي گرده که هيچي يادش نمياد
نمي دونه چطور اومده اينجا يا اينکه چيکار کرده
بهش گفتم همچين آدمايي زياد ميان اينجا
خب، اعتياد شديد به الکل يکي از دلايل از دست دادن حافظه کوتاه مدته
تو تدي هستي؟ نه. اسمم لئونارده
تدي تو رو فرستاده؟ نمي دونم
چه اتفاقي واسه جيمي افتاد؟
اين يکي رو هم نمي دونم. شرمنده. تو هيچي يادت نمياد؟
يادت نمياد کجا بودي يا اينکه چيکار کردي؟
نه. ذهن من نمي تونه اتفاقات رو ثبت کنه. همه چيز انگار غيب ميشه
پس چرا اومدي اينجا؟ اينو تو جيبم پيدا کردم
تو جيبت؟
شرط بنديه. شرکت مي کني؟
نه، ممنون. پاي کلي پول در ميونه
زود باش. درآمدش مي رسه به خيريه. همکاري کن
ممنون
مجانيه. ممنون
واقعا آزار دهنده ست چون هيچ کس حرفت رو باور نمي کنه
جالبه که يه آسيب مغزي چقدر مي تونه تو رو غير قابل باور کنه
حدس مي زنم اين تاوانيه که بايد براي باور نداشتن سمي بدم
مي دوني حقيقتِ مشکلي که من دارم چيه جناب؟ اينه که از هيچي خبر نداري
حس مي کني عصباني هستي، اما نمي دوني چرا. احساس گناه مي کني، اما دليلش رو نمي دوني
مي توني هر کاري دوست داري بکني و 10 دقيقه بعد هيچي يادت نياد
مثل سمي. اگه منم يه کاري مثل سمي کرده باشم چي؟
بهت نگفتم که چه اتفاقي براي سمي و همسرش افتاد؟
اومد دفتر بيمه که منو ببينه
فکر مي کردم اومده تا منو غافلگير کنه. به همين خاطر حرف دلم رو بهش نزدم اما هيچ وقت نگفتم که سمي فيلم بازي مي کنه
فقط گفتم که مشکلش روانيه نه فيزيکي
بعدا شنيدم که رفته خونه و سمي رو براي آخرين بار امتحان کرده
سمي؟ وقت آمپولمه
واسه همين يه راه براي امتحان کردنش پيدا کرد …
سمي؟ وقت آمپولمه
يا اينکه نمي خواست با شرايطي که سمي رو توش قرار داده بود زندگي کنه
سمي؟
وقت آمپولمه
از اون موقع تا حالا تو يه آسايشگاه زندگي مي کنه. حتي نمي دونه که همسرش مُرده
من در مورد سمي و همسرش اشتباه کردم
اون به پول علاقه اي نداشت. فقط مي خواست بدونه مشکل شوهرش چيه
مغزِ سمي به شرطي شدن جواب نداد. اما آدم خلافکاري نبود
توي چشماش که نگاه مي کرد فکر مي کرد که اون مي تونه همون آدم گذشته باشه
اما وقتي من تو چشماش نگاه مي کردم فکر مي کردم که منو مي شناسه
پيش خودم گفتم: مي دونم که داري فيلم بازي مي کني
اگه مي خواي نشون بدي که کسي رو مي شناسي فقط کافيه تظاهر کني
تظاهر مي کني تا بتوني تأئيديه دکترها رو بگيري
فيلم بازي مي کني تا بهت نگن رواني
کدوم دلال؟
متن انگلیسی بخش
What’s wrong? Somebody’s come already.
On the house. Thanks.
You really do have a problem.
Just like that cop said.
Your condition.
Nobody’s perfect.
What’s the last thing that you do remember?
My wife. That’s sweet.
Dying.
I remember my wife dying.
Let me get you another one.
I think this one’s dusty.
Why are you calling me? What do you want?
I know you’re a cop, but what do you want? Have I done something wrong?
I don’t know. Something bad, maybe.
Why are you asking me? I can’t remember what I’ve done. You wouldn’t believe me anyway.
Because of my condition. You don’t believe someone with this condition.
Nobody believed Sammy! I didn’t even fucking believe Sammy!
“Ferdy’s Bar.”
“Come by after. Natalie.”
I’ll have a beer, please.
What do you want? A beer, please.
You can’t just waltz in here dressed like that and ask for a beer.
What, is there a dress code? Why are you here?
I’m meeting someone called Natalie. That’s me.
Yeah. We met before, right?
Then why am I here? I don’t know. Why don’t you tell me.
I don’t remember. I have no short-term memory; It’s not amnesia.
You’re the memory guy. How do you know about me?
My boyfriend told me about you.
Yeah? Who’s your boyfriend? Jimmy Grants. Do you know him?
No.
He knows you. He told me about you.
He said you were staying at the Discount.
In fact, a cop came by earlier, was looking for you.
Said he was looking for a guy who can’t remember anything…
wouldn’t know how he got here or what he’d done.
Said I get a lot of guys around here like that.
Chronic alcoholism is one cause of short-term memory loss.
Are you Teddy? No. My name’s Leonard.
Did Teddy send you? I don’t know.
What’s happened to Jimmy? I don’t know that either.
Sorry. You don’t remember anything?
You don’t remember where you’ve been or what you’ve just done.
No. I can’t make new memories. Everything just fades.
Then why did you come here? I found this in my pocket.
Your pocket.
Bar bet. Care to contribute?
No, thanks. It’s for a lot of money.
Come on. Proceeds are going to charity. Help me out.
Thank you.
On the house. Thanks.
It’s completely fucked because nobody believes you.
It’s amazing what a little brain damage will do for your credibility.
I guess it’s some kind of poetic justice for not believing Sammy.
You know the truth about my condition, Officer?
You don’t know anything.
You feel angry, you don’t know why.
You feel guilty, you have no idea why.
You could do anything and not have the faintest idea 10 minutes later.
Like Sammy. What if I’ve done something like Sammy?
I didn’t tell you what happened to Sammy and his wife?
She came to see me at my office. I thought she was trying to catch me off guard…
so I didn’t tell her what I really thought, but I never said that he was faking…
just that his condition was mental, not physical.
I found out later that she went home and gave Sammy his final exam.
Sammy? It’s time for my shot.
So she found a way to test him.
Sammy. It’s time for my shot.
Or she just didn’t wanna live with the things she’d put him through.
Sammy.
It’s time for my shot.
He’s been in a home ever since.
He doesn’t even know that his wife is dead.
I was wrong about Sammy, and I was wrong about his wife.
She wasn’t interested in the money.
She just needed to understand his problem.
His brain didn’t respond to conditioning. But he wasn’t a con man.
When she looked into his eyes, she thought he could be the same person.
When I looked into his eyes, I thought I saw recognition.
Now I know; You fake it.
If you think you’re supposed to recognize somebody, you just pretend to.
You bluff it to get a pat on the head from the doctors.
You bluff it to seem less of a freak.
What drug dealer?
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.