8بخش

: جزیره شاتر / بخش 8

جزیره شاتر

12 بخش

8بخش

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

اونجاست

لعنتي. خيلي به سمت جنوب رفتيم. بايد تمام مسير رو برگرديم

هيچ راهي نيست كه از اون صخره‌ها بگذريم

بايد يه راهي پشت اون درختها باشه

شايد يه راه به سمت فانوس دريايي باشه كه بتونيم اون صخره‌ها رو دور بزنيم

رئيس. عجله كن

ما اينجا چيكار مي كنيم؟ ما فرم پذيرشي داريم

كه ثابت ميكنه بيمار 67 ام اينجا هست

كه اونها وجودش رو انكار ميكنن

من ميرم به اون فانوس دريايي. فهميدي؟

چطوري بايد جلوي تو رو بگيرم

چرا ميخواي جلوي منو بگيري؟ چرا؟

چون پايين رفتن از اون صخره‌ها توي تاريكي مثل خودكشيه، به همین خاطر

بسيار خب، شايد بهتر باشه همينجا بموني

تو منو به اينجا آوردي

و حالا من اينجا روي اين صخره گير افتادم در اين جزيره

به هيچكس هم نميشه اعتماد كرد

و حالا طوري رفتار ميكني انگار

انگار چي؟ انگار چی؟

چطور رفتار ميكنم؟

توي اون زندان چه اتفاقي افتاد، تد؟

فكر ميكني هوا در پرتلند چطوره، چاك؟

من اهل سياتل هستم

سياتل؟

من ميرم

تنها

باهات ميام رئیس. گفتم، تنها

بسيار خب

لعنتي!

لعنتي.

ميدونستم خيلي طول ميكشه ولي فكر نميكردم

مد دريا شروع بشه

چاك!

چاک!

يالا!

چاك!

كجايي، چاك؟

چاک!

چاک!

تو كي هستي؟

من تدي دانيلز هستم. يه پليسم

تو مارشال هستي

درسته

ميشه دستت رو از پشتت در بياري؟

چرا؟ چرا؟

ميخوام مطمئن بشم چيزي كه مخفي كردي به من صدمه نميزنه

اينو نگه ميدارم

اگه اشكالي نداشته باشه

عيبي نداره

تو

راشل سولاندو هستي

راشل سولاندوي واقعي

تو بچه‌هات رو كشتي؟

من هيچوقت بچه‌اي نداشتم

من هيچوقت ازدواج نكردم

قبل از اينكه بيمار اينجا باشم، اينجا كار ميكردم

تو

تو يه پرستار بودي؟

من يه دكتر بودم، مارشال

تو فكر ميكني من ديوانه‌ام؟

نه. نه، نه و من

و اگه بگم من ديوونه نيستم

كمكي نميكنه، ميكنه؟

اين نبوغ “كافكاييه” اينه

مردم بهت ميگن ديوونه

و سعي نكن باهاشون مخالفت كني فقط چيزي كه ميگن رو تاييد كن

من تعقيبت نميكردم. متاسفم

وقتي بهت برچسب ديوونگي زدن

بعدش هر كاري كه بكني ديوونگي محسوب ميشه

انكار يا مقاومت. ترس واقعي، توهم

غريزه زنده موندن بعنوان يه سيستم دفاعي

باهوشتر از چيزي كه بنظر مياي هستي، مارشال. اين مسلما چيز خوبي نيست

يه چيزي رو بهم بگو

بله. چه اتفاقي برات افتاده؟

من در مورد حمل اين همه سديم و داروهاي روانپزشكي سديم‌دار به اين جزيره سوال كردم

داروهاي روان‌درماني

شروع كردم به سوال كردن در مورد عمل‌هاي جراحي

تا حالا اسم عمل خارج كردن قسمتي از مغز رو شنيدي؟

روي سر بيمار دستگاه شوك الكتريكي ميذارن

بعد با يخ‌شكن و از طريق چشم

تعدادي از عصب‌ها رو خارج ميكنن

اينطوري بيمارها رو مطيع خودشون ميكنن

سربراهشون ميكنن

اين وحشيانه ست

بي وجدانيه

ميدوني درد چطوري وارد بدن ميشه، مارشال؟ ميدوني؟

بستگي به جايي كه درد ميكنه، داره

نه، اين هيچ ربطي به جسم نداره

اين مغزه كه درد رو كنترل ميكنه

مغزه كه ترس، دلسوزي، خواب، خشم و گرسنگي و همه چيز رو كنترل ميكنه

حالا اگه بتوني اون رو كنترل كني، چي ميشه؟

مغز رو كنترل كني؟ ساختن انساني كه درد رو حس نميكنه يا عشق يا دلسوزي

مردي كه نميشه ازش اعتراف گرفت

چون حافظه‌اي نداره كه بخواد به چيزي اعتراف كنه

اونها نميتونن تمام خاطرات يه نفر رو ازش بگيرن. هرگز

كره‌ شمالي‌ها، روي زنداني‌هاي جنگي آمريكا طي آزمايش‌ شستشوي مغزي اين كارها رو ميكردن

اونها سربازها رو به خيانتكارهايي تبديل كردن. اين كاريه كه اينجا دارن انجام ميدن

اونها ارواحي ساختن كه در دنيا كارهايي بكنن كه هيچ انساني انجامش نميده

رسيدن به چنين دانش و توانايي‌ سالها كار ميبره. سالها. سالها تحقيق

آزمايش روي صدها بيمار

پنجاه سال بعد از اين مردم برميگردن و به اينجا نگاه ميكنن و ميگن همه چيز از اينجا شروع شد

نازي‌ها از يهودي‌ها استفاده ميكردن شوروي از زنداني‌هاش در گولاگ، و ما

ما روي بيمارها آزمايش ميكرديم در جزيره شاتر

نه؛ اونها چنين كاري نميكنن

نه

تو فهميدي

كه نميتونن بهت اجازه بدن از اينجا بري

من يه مارشال فدرال هستم. اونها نميتونن جلوي منو بگيرن

منم روانپزشك مشهوري بودم از يه خانوادۀ محترم

ولي مهم نبود

بذار يه سوالي ازت بپرسم. قبلا در زندگيت هيچ آسيب روحي نديده بودي؟

آره

چرا، چه اهميتي داره؟

چون اونها ميگن اتفاقاتي كه در گذشته افتاده باعث شده كه عقلش رو از دست بده

پس وقتي تو رو به اينجا فرستادن دوستات و همكارات ميگن

اون ديوونه شده بوده

كي فكر ميكرد اين بلا سرش بياد؟

براي هر كسي ممكنه اين اتفاقات افتاده باشه، براي هر كسي.

موضوع اينه كه اين درباره توئه

توي سرت چي ميگذره؟ توي سرم؟

روياهاي مسخره؟ مشكلات خواب

سردرد؟ من ميگرن دارم

خداي من

تو هيچ قرصي از اونها نگرفتي، گرفتي؟ حتي يه مُسكن؟

مُسكن؟ خداي من

و تو اون غذا و قهوه اونجا رو خوردي؟

حداقل بگو كه فقط سيگارهاي خودتو ميكشيدي

نه. نه

نه، نكشيدم

بين 36 تا 48 ساعت طول ميكشه كه اون دارو، اثرش رو بذاره

اول لرزش بدن شروع ميشه

اول انگشتات و بعد تمام دستت

اخيرا كابوس نميبيني، مارشال؟

چی؟ بهم بگو توي اون فانوس دريايي چي ميگذره؟

بهم بگو

عمل مغز

مثل بازكردن جمجمه و برداشتن قسمتي از مغز تا ببينن بعدش چه اتفاقي ميفته

مثل كاري كه نازي‌ها ميكردن

و بعدش اون ارواح رو ميسازن

كي از اين موضوع خبر داره؟ منظورم داخل جزيره ست. كي؟

همه

بي خيال. پرستارها؟ خدمتكارها؟

اين ممكن نيست. همه ميدونن.

متن انگلیسی بخش

There it is.

Damn. We’re too far south. We’re gonna have to double back.

There’s no way we could cross those rocks.

There could be a way behind those trees.

Maybe a path that goes around the rocks and leads over to the lighthouse.

Boss… Come on.

Wait, wait, what are we doing? We got the intake form.

It’s proof there’s a 67th patient,

which they said, repeatedly, doesn’t exist.

I’m getting to that lighthouse. You understand?

What the hell can I say to you to stop you?

Why would you want to, Chuck? Why?

Because climbing down there when it’s dark is a thin step short of suicide, that’s why.

Okay, maybe you better sit this one out then.

You brought me into this, boss,

and now we’re trapped here on this rock, on this island,

with no one to rely on but each other,

and now you’re acting like… Like what? Like what?

How am I acting?

What the hell happened back there in those cells, Ted?

What do you think the weather’s like in Portland, Chuck?

I’m from Seattle.

Seattle.

I’m going on

alone.

I’m going with you, boss. I said alone.

Fine.

Damn it!

Damn it.

I knew it wouldn’t take long, but I couldn’t get to it.

The tide was up.

Chuck!

Chuck!

Come on!

Chuck!

Where are you, Chuck?

Chuck!

Chuck!

Who are you?

I’m Teddy Daniels. I’m a cop.

You’re the marshal.

That’s right.

Would you mind taking your hand from behind your back, please?

Why? Why?

I wanna make sure that what you’re holding won’t hurt me.

I’m gonna keep this

if you don’t mind.

Fine by me.

You’re…

You’re Rachel Solando.

The real one.

Did you kill your children?

I never had children.

I was never married.

And before I was a patient at Ashecliffe, I worked here.

You… You were a nurse?

I was a doctor, Marshal.

You think I’m crazy.

No. No, no, I never… And if I say I’m not crazy?

Well, that hardly helps, does it?

That’s the Kafkaesque genius of it.

People tell the world you’re crazy,

and all your protests to the contrary just confirm what they’re saying.

I’m not following you. I’m sorry.

Once you’re declared insane,

then anything you do is called part of that insanity.

Reasonable protests are denial. Valid fears, paranoia.

Survival instincts are defense mechanisms.

You’re smarter than you look, Marshal. That’s probably not a good thing.

Tell me something. Yeah.

What happened to you?

I started asking about these large shipments of sodium amytal and opium-based hallucinogens.

Psychotropic drugs.

I asked about the surgeries, too.

You ever heard of a transorbital lobotomy?

They zap the patient with electroshock,

then go through the eye with an ice pick,

pull out some nerve fibers.

Makes the patients much more obedient.

Tractable.

It’s barbaric,

unconscionable.

Do you know how pain enters the body, Marshal? Do you?

Depends on where you’re hurt?

No, it has nothing to do with the flesh.

The brain controls pain.

The brain controls fear, empathy, sleep, hunger, anger; Everything.

What if you could control it?

You mean the brain? Recreate a man so he doesn’t feel pain or love or sympathy.

A man who can’t be interrogated,

because he has no memories to confess.

You can never take away all a man’s memories. Never.

Marshal, the North Koreans used American POWs during their brainwashing experiments.

They turned soldiers into traitors. That’s what they’re doing here.

They’re creating ghosts to go out in the world and do things sane men, Sane men never would.

To have that kind of ability, that kind of knowledge, that would take years. Years. Years of research.

Hundreds of patients to experiment on.

Fifty years from now, people will look back and say, here, this place, is where it all began.

The Nazis used the Jews, Soviets used prisoners in their own Gulags, and we,

we tested patients on Shutter Island.

No, they won’t.

No.

You do understand

that they can’t let you leave.

I am a federal marshal. They can’t stop me.

I was an esteemed psychiatrist from a respected family.

Didn’t matter.

Let me ask you. Any past traumas in your life?

Yes.

But why would that matter?

Because they’re gonna point to some event in your past and say it’s the reason you lost your sanity.

So that when they commit you here, your friends and colleagues will say,

“Of course he cracked”

“Who wouldn’t after what he’d been through”

They can say that about anyone, anyone at all.

The point is they’re gonna say it about you.

How’s your head? My head?

Any funny dreams lately? Trouble sleeping?

Headaches? I am prone to migraines, yes.

Jesus.

You haven’t taken any pills, have you? I mean, even aspirin?

The aspirin? Jesus.

And you ate the food in the cafeteria and drank the coffee they gave you?

You tell me, at least, that you’ve been smoking your own cigarettes.

No.

No.

No, I haven’t.

It takes 36 to 48 hours for neuroleptic narcotics to reach workable levels in the bloodstream.

Palsy comes first,

first the fingertips, then eventually the whole hand.

Seen any walking nightmares lately, Marshal? Huh?

Tell me what goes on in that lighthouse.

Tell me.

Brain surgery.

The let’s-open-the-skull-and-seewhat-happens-if-we-pull-on-this kind.

The learned-it-from-the-Nazis kind.

That’s where they create the ghosts.

Who knows about this? On the island, I mean. Who?

Everyone.

Come on. The nurses? The orderlies?

They couldn’t possibly know… Everyone.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.