سرفصل های مهم
بخش 06
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی ساده
دانلود اپلیکیشن «زوم»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی بخش
سلام (کسي صدامو ميشنوه)؟
همه حالشون خوبه؟ آه!
ما حالمون خوبه، گراگ.
پدر؟ من يه خورده وحشت کردم.
فقط بهم بگو چيکار کنم. چيکار کنم؟ الان بايد چيکار کنم؟
همونجا که هستي بمون. ميام پيدات ميکنم.
نه. دير ميشه.
همگي، به سمت جلو برين تا از اينجا بيرون بريم.
بابا؟
باشه.
خيلي خب.
يادت باشه، هيچوقت نترس نباش.
تو ميتوني از پسش بربياي!
همه چي درست ميشه، همه چي درست ميشه.
الان غش ميکنم.
سندي. سندي!
اوه. آه! آه! اوه…
يکي ديگه بهم بده.
اينا از دستت افتاد.
وای، وای، وای …
با من بيا.
بيا پسر! بگير!
يوهو!
مامان بزرگ؟
مامان؟
واي.
گراگ؟
ميرم بيارمش.
آفرين پسر خوب! پسرخوبم کيه؟
آره تويي! آره خودتي! نگاش کن!
اسم ميخواي؟ اسم برات بزارم؟
اسمتو ميزارم داگلاس.
شيرينکاري هم بلدي؟ غلت بزن.
بجنب داگلاس، غلت بزن!
آفرين داگلاس، پسر خوب!
يه زماني عاشق بودم.
پسره شکارچي بود. من يه جمع کننده بودم.
عشق ليلي و مجنوني بود.
توت ميذاشتيم توي دهن همديگه با هم ميرقصيديم.
بعدش پدرم با يه سنگ خرد و خاکشيرش کرد و منو با پدربزرگتون معامله کرد.
کرودها!
بچهها، بياين پايين.
گراگ، چيزيشون نميشه. گاي” پيششونه”.
اوه؟ که “گاي” پيششونه. خيلي خب. پس! خب.
ها! ممنون.
ممنون که منو در جريان احوالات “گاي” قرار دادي.
اوه، خيلي خب. من ميرم بالا …
نظرت چيه وقتي دست از اين مسخره بازيات برداشتي تو هم بياي پيشمون!
اوه، اوه …
نميخوايم تو بغل هم بخوابيم؟
نظرتون راجع به يه قصه چيه؟ ها؟
کسي نميخواد؟
بعدش “تورک” گفت : ميشناسمش؟ بابا خودم کشيدمش.
بي معنيه.
ميدونم آوردن ما با خودت برات سخت بوده …
اما خانوادم بهترين روز زندگيشون رو تجربه کردن.
بخاطرش ازت ممنونم.
ميخوام يه چيزي رو نشونتون بدم.
خورشيدهاي بيشمار توي آسمون.
تمام خورشيدهايي که از آسمونمون ميگذرن ميرن اونجا تا استراحت کنن.
“فردا”.
اونجا جامون امنه.
من با “گاي” ميرم.
نه. دختر کوچولوي من، نه.
با ما بياين.
من بدون گراگ نميتونم بيام.
فقط خودت اينجوري هستي. من که پايهام صددرصد.
مامان، خدايي؟ الان؟
گراگ اصلا نميدونه چجوري ازمون محافظت کنه.
در واقع، هيچ فکر و ايدهاي تو کلهاش نداره!
نه، اين حقيقت نداره. پس اوندفعه چي که …
اوه
اوه، قبول کن ديگه.
اگه واقعا يه ايده از مغزش بياد بيرون…
اونوقت من سکته ميکنم و ميرم اون دنيا!
گراگ؟
بابا؟ بابا؟
ناسلامتي خرس گندهايه. واسه خودش چطور ممکنه اينجوري ناپديد بشه؟
هي، صبر کنين! بياين از اون خانم زشته بپرسيم بابا رو ديده يا نه.
هان؟
من که نديدمش.
آه! چيکار داري ميکني؟
آره. واو.
تمام شب بيدار بودم آخه يه عالمه ايده همش ميرسيد به ذهنم.
اوم، اون يه ماره؟
کمربند، آخرين مدل با قابليتهاي بهتر.
اوه! حتي سيستم سفت شدن خودکار داره!
اوه! اون چيه روي سرت؟
بهش ميگن نااميدي و بيچارگي.
اسمشو گذاشتم راگ (قاليچه). با گراگ هم قافيهست.
“و اين يکي اسمشو ميزارم “ماشين.
که با گراگ هم قافيه ميشه.
اوه، با گراگ که هم قافيه نميشه …
که از اين کفشها هم سريعتر ميبرتمون.
آره! اگه ميتونين سعي کنين بهم برسين!
اوه!
اي کاش منم يه ماشين داشتم.
نقاشي ديگه مال گذشتههاست.
“من به اين ميگم “عکس فوري.
اوه، دوباره بگير. فکر کنم پلک زدم.
به اينا ميگم عينک آفتابي.
خورشيد ديگه چشمامو اذيت نميکنه.
اين ايدههاي عالي رو از کجا آوردي؟
از اونجايي که “مغز” ندارم …
اين ايدهها از شکمم، اون پايين مايينها ميان …
و بعدش ميان بالا توي ذهنم.
گراگ، بايد به حرکتمون ادامه بديم.
ديدين، من ايده داشتم. من فکر داشتم.
“درست مثل اين. بهش مي گم “خونه سيار.
جالب نيست؟
به اين هم “آسانسور” مي گم.
مـامـان؟
مي دونم. بــده. اوه!
تقريبا براش تاسف مي خورم.
اوه!
نه، تاسف نمي خورم.
مي خواي چيکار کني، “گراگ”؟
متن انگلیسی بخش
Hello?
Is everyone all right? Ah!
UGGA: We’re okay, Grug.
Dad? I’m freaking out a little bit.
Just tell me what to do. What do I do? What do I do right now?
Stay where you are.
I’ll find you.
No. Too slow.
Everybody, keep moving forward and we’ll get out.
THUNK: Dad?
Yeah.
Okay.
Remember, never not be afraid.
GUY: You can do this!
It’s going to be okay, it’s going to be okay.
I’m going to pass out.
Sandy. Sandy!
Oh.
Ah!
Ah! Ooh…
Give me another one.
You dropped these.
Whoa, whoa, whoa…
Come with me.
Here, boy! Catch!
GRAN: Yoo-hoo!
Gran?
Mom?
Wow.
Grug?
I’ll go get him.
THUNK: Oh, good boy! Who’s a good boy?
You are! Yes, you are! Look at you!
You need a name.
You want a name?
I’m going to call you Douglas.
Can you do tricks? Roll over.
Come on, Douglas, roll over.
Good boy, Douglas!
I was in love once.
He was a hunter.
I was a gatherer.
It was quite a scandal.
We fed each other berries, we danced.
Then my father smashed him with a rock and traded me to your grandfather.
Croods!
Get down here.
Grug, they’re okay.
Guy is with them.
Oh? Guy is with them.
Oh. Phew! Okay.
Ha! Thank you.
Thank you for bringing me that interesting Guy update.
Oh, okay.
I’m going to go up…
and why don’t you join us when you stop being a big drag!
Uh, uh…
Sleep pile?
How about a story? Huh?
Anyone?
And then Torg said, Know it? I drew it.
That makes no sense.
I know it was hard for you to bring us along…
but they had the best day of their lives.
Thank you for that.
I want to show you something.
More suns in the sky than you can count.
GUY: Every sun that crosses our sky comes to rest up there.
Tomorrow.
That’s where we’ll be safe.
I’m going with Guy.
No. Not my little girl.
Come with us.
I can’t go without Grug.
That makes one of us.
Count me in.
Really, Mom? Now?
GRAN: Grug has no idea how to protect us.
In fact, he has no ideas at all!
UGGA: No, that’s not true. What about that one time when he…
Uh…
Oh, face it.
If he actually had an idea of his own…
I’d have a heart attack and die!
Grug?
THUNK: Dad! EEP: Dad!
He’s a big guy. How could he just disappear like that?
Hey, wait! Let’s ask that ugly lady if she’s seen Dad.
Huh?
Haven’t seen him.
Ah! What are you doing?
Yeah. Wow.
I was up all night, because all these ideas just kept coming to me.
Um, is that a snake?
Belt, new and improved.
Ow! It’s even self-tightening!
Ow!
What is that on your head?
It’s called desperation.
I call it a rug.
Rhymes with Grug.
And this one, I call it a ride.
Rhymes with Grug.
Uh, that doesn’t rhyme…
It’s going to get us places faster than shoes.
Yeah! Try to keep up!
GRUG: Oh!
I wish I had a ride.
GRUG: And painting is a thing of the past.
I call this a snapshot.
Oh, let’s do it again.
I think I blinked.
I call them shades.
The sun doesn’t hurt my eyes anymore.
Where do you get these great ideas?
Since I don’t have a brain…
they’re coming from my stomach, down deep below…
and then up again into my mind.
Grug, we have to keep moving.
See, I got ideas.
I got thoughts.
Like this. I call it a mobile home.
Isn’t that something?
And I’m calling this one a lifterator.
Mom?
I know.
It’s bad.
ALL: Ooh!
I almost feel sorry for him.
ALL Oh!
No, I don’t.
UGGA: What are you trying to do, Grug?