ماتریکس ۴: رستاخیزهای ماتریکس

8 بخش

5بخش

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

ما برگزیده رو پیدا کردیم

من به برگزیده اعتقاد ندارم

هرگز نداشتم

نه؟

منم همینطور؟

اما یه زمانی تو به من اعتماد کردی و کشتیتون بهم سپردی اونم بر خلاف دستور شورا

دنیا اون زمان فرق داشت

ما فرق داشتیم

به اسکله ها گزارش بدید

نموزین رو لیست حذف کنن

کدهای دسترسیتون رو واگذار کنن

کار شما تمومه کاپیتان

باید صحبت کنیم

وقتی حرفش پیش اومد که واقعا ممکنه خود تو باشی

نمیدونستم در این لحظه چه حسی خواهم داشت

از دیدنت خوشحالم

منم از دیدنت خوشحالم

خیلی با اون مزخرفات دوزر فرق داره

آره

خیلی چیزها فرق کرده

شاید همه چیز به غیر از تو

اینو یادته؟

راحته که فراموش کنی ماتریکس چقد سر و صدا تو مخت میذاره تا وقتی که اتصالت قطع بشه

اره

یه چیز دیگه هست که همون مدل صدا رو ایجاد میکنه

و همه چیزو در خودش غرق میکنه درست مثل ماتریکس

جنگ

من تو سنگر معبد ایستادم

به ارتش اختاپوسها زل زدم منتظر بودم هممون رو بکشن

اما یهو همشون رفتن

گفتن تو نجاتمون دادی

من باور نکردم

هر شب خواب آژیر حمله رو میدیدم

اما بعد چشمم باز شد و دیدمش سکوت رو

حالا ازش خجالت میکشم

از بدبینیم که باعث شد اینهمه زمان ببره که باور کنم جهانی بدون جنگ میتونه وجود داشته باشه

تو اینو بهم دادی

تو این هدیه رو به هممون دادی

و این هدیه به ثمر دادن ادامه میده

کمکم کن بلند بشم

بیا یه قدمی بزنیم

اوه!

زیباست

این فریاست، رئیس گیاهشناسی

و ایشون کویلیون سرپرست دیجیتولوژیستامون

فکر نمیکنم مهمونمون نیازی به معرفی داشته باشه

هیچ چیز سریعتر ار نور حرکت نمیکنه به جز شایعه ها

به باغ خوش اومدی نئو

توت فرنگی؟

با استفاده از کدهای دیجیتال ماتریکس و یکپارچه سازی ساختارشون

و اینجا رشد میکنن؟

تقویت ژنوم برای اینکه بتونه از آسمان زندمون برای فتوسنتز استفاده کنه راحت نیست

اما

داریم بهش میرسیم

بفرما.

امتحانش کن

ما برای بلوبری‌ها خیلی هیجان داریم

یادته قبلا چه مزخرفی میخوردیم؟

همون چیز لزج که مزه آهنگ زنگ زده میداد

زایان هرگز نمیتونست همچین چیزی درست کنه

چرا؟

ها نیاز داشتیمsynthient چون به و هوش‌های مصنوعی مثل اون

زایان درگذشته گیرکرده بود

توی جنگ گیرکرده بود

توی ماتریکس خودش گیرکرده بود

اونا باورداشتن که یا باید ما باشیم یا اونا

این شهر توسط ما و اونا ساخته شد

چه اتفاقی برای زایان افتاد؟

منتظر بودم که اون سوال رو بپرسی

همه دردسرها توی شهر‌های ماشین شروع شد

نیروگاه‌های برق نمی‌تونستن به اندازه کافی انرژی تولید کنن

هیچی مثل کمبود نمی‌تونه خشم به وجود بیاره

برای اولین بار ما ماشین‌هایی رو توی جنگ دیدیم

ما از اوراکل درباره بلندشدن یک نیروی جدید شنیدیم

اون آخرین باری بود که چیزی ازش شنیدیم

مورفیوس

بعد از محاصره،اون به طور یکنواخت انتخاب شدن

رییس شورا(صندلی والای شورا)

اوه،چقدر دوسش داشت

اما همونطور که شایعه‌های این قدرت جدید پخش می‌شد اونارو نادیده می‌گرفت

اون یقین داشت چیزی که انجام دادی رو نمی‌شه برعکس کرد

همه این مردم هیچوقت باورشون به معجزه رو از دست ندادن باورداشتن به تو

متاسفم

از کجا باید می‌دونستم که این اتفاق میفته؟

ما اون موقع همشو نفهمیدیم

نه بیش‌تر از مقداری که الان می‌دونیم

،من نیومدم که برات دردسر درست کنم،نایوبی اما به کمکت نیازدارم

ترینیتی زندست

پس یه سوال دیگه هم هست

چرا اونا زنده نگهش داشتن؟

نمی‌تونم جوابشو بدم

اما اگه شانسی باشه می‌تونم آزادش کنم،باید تلاش کنم

حتی اگه به معنی به خطرانداختن همه توی شهر باشه؟

متاسفم،نئو

من نمی‌ذارم اتفاقی که برای زایان افتاد برای آیو هم بیفته

امیدوارم که زن پیر رو برای درخواست اینکه با شپرد بری ببخشید تا زمانی که درک بهتری از اوضاع داشته باشیم

تو می‌خوای درست بعد از اینکه آزاد شدم منو زندونی کنی؟

می‌دونم عادلانه به نظرنمی‌رسه، اما پیرشدن هم عادلانه نیست

اما شنیدی من شکایت کنم؟

ببخشید

من تاحالا یه افسانه رو ندیدم

نئو

شپرد

دیوونه‌کنندست.

تو واقعی‌ای

“واقعی”

دوباره اون کلمه

مردم خیلی درباره روزای گذشته حرف می‌زنن

درباره تو،مامور ویروسی

محاصره زایان

همه چیز اون موقع ساده‌تر بود

مردم می‌خواستن آزاد باشن

الان متفاوته

بعضی‌وقتا انگار مردم بیخیال شدن

همونطور ماتریکس برنده شد

این مال توئه

و باید یه چیزی ازت بپرسم

درسته که می‌تونی پروازکنی؟

ایول

مورفیوس

اوه. ژنرال تورو توی برج راپونزل گیرانداخته

از بالا ،منظره قشنگیه

چه اتفاقی برای باگز و بقیه افتاد؟

اونا قراربود که نموسین رو با یه مسواک استریل کنن

قراربود؟

خب،می‌تونم بگم که اونا ثابت وایسادن منتظر تو هستن که تصمیم بگیری تا خیلی ملایم زندونی بمونی یا اینجا رو بترکونی و بری ترینیتی رو پیدا کنی

اما اون یه انتخاب و تصمیم نیست

ژنرال،باید چیکارکنیم؟

باگز همون استقلال ذهنی‌ای رو داره که وقتی آزادش کردی داشت

این استقلال ذهنی نیست

این بدبختیه

بیخیال،بی

می‌دونم چقدر از زندونی کردنش متنفربودی

درست همونطور که می‌دونم یه بخش از تو احساس آرامش می‌کنه حالا که رفته

ما خیلی سخت تلاش کردیم که آیو رو امن نگه داریم

این منو می‌ترسونه

خودشه

روی پل

دارمش

نحوه کار سمبلنس مسخرست

تو تلالو‌هایی از خود واقعیش رو می‌بینی،اما ‫کدهای اصلی‌اش.

‫از لحاظ کُدی، یه قرص آبی به تمام معناست

‫این سوال سختیه، نئو ولی باید بپرسم

اگه جایی که هست خوشحال باشه چی؟

من چطور خوندم؟

دقیقاً مثل اون

مارو به عمق داده ببر

ممنون که کمکم می‌کنی

بیش تر ما به خاطر تو اینجاییم

من همچنین اعتراف می‌کنم که تنها شانس مابرای خارج شدن از لونه سگ ژنرال اینه که تو موجوت رو پیدا کنی

اگه نتونم به چیزی که قبلا بودم تبدیل بشم چی؟

اونطوری هممون نابود شدیم

دودقیقه

دودقیقه تا پخش

من تورو وارد یه اتاق هتل کردم

باید امن باشه

پرتال بازه

نزدیک‌ترین جایی که تونستم تورو ببرم نزدیک انبار گاراژشه

کل منطقه با ربات‌ها پرشده

بیاید بریم

خب،نظرت درباره اون چیه؟

اول یه جورایی نگرانش بودم چون خیلی پیرترشده

ریش،مو.

اوه

نه،کاملاً خوبه

احمق

منظورم اون مسئلست

می‌دونی،همه کسایی که باهاش حمل شدن مردن

اوه،اره. اون مطمئنا مارو به کشتن میده

مثل همیشه قابل پیش‌بینی

اسمیث

اسمیث؟

همون اسمیث؟

این خیلی دیوونه کنندست

یه عالمه تئوری درباره اون دوتا هست و اونا اونجا وایسادن

این کد وحشتناکه

اون مثل یه ماموره اما نیست

یه درخواست دارم

چطور پیدامون کردی؟

تو هیچوقت از رابطمون استقبال نکردی

‫مثل رابطه‌ات با تحلیلگر نبود

با کی؟

پزشکم

‫اون از پیوند ما استفاده کرد و ‫تبدیلش کرد به یک زنجیره

‫وقتی متوجهش میشی، خیلی واضحه، نه؟

‫ولی این کدهای جدید متغیر مغزم رو منفجر کردن

‫هنوز نمی‌فهمم چطوری اینکار رو کرد

‫تو رو به چشم یه خوره‌ی تکنولوژی کچل می‌دیدم

خنده‌داره

و من حتی عالی‌تر شدم

‫شاید با این چشم‌های آبی تو دل برو یکم اغراق کردن

‫نظرت چیه؟

‫چی می‌خوای، اسمیت؟

‫من رویاهایی دارم، تام

‫رویاهای بزرگ

خب،بیش‌ترشون فانتزی‌های انتقام کاملاً خشنه،اما برای دنبال کردن مال خودم باید متقاعدت کنم که دنبال رویاهات نری

همم. به نظرمی‌اد که درگیری داریم

اجتناب ناپذیر؟

لازم نیست اینطوری باشه

تنها کاری که باید بکنی اینه که از ماتریکس بیرون بمونی و دکتر خوب رو برای من بذاری

می‌تونی داشته باشیش

من برای ترینیتی اینجام

مشکل همینه،تام

اون می‌دونست تو میای،درست مثل من

بهم اعتماد کن

تو برای اون اماده نیستی

کاپیتان،من دارم پرتال‌هایی رو از فرکانس‌های پایین‌تر می‌خونم

‫اجازه نمی‌دم که دوباره ‫رو گردنم قلاده بندازه

‫یه سری از آشناهای ‫قدیمی‌ات رو پیدا کردم

باگز

‫تبعیدی‌ها

‫فکر کردم اینا رو ‫پاکسازی کردن

‫تو؟

‫اوه!

‫خودتی!

‫تمام این سال‌ها.

‫باورم نمی‌شه.

اوه خدایا

تو زندگی منو دزدیدی

مِرو داره تلاش می‌کنه چی بگه وضعیت اونا یه مقدار شبیه مال منه

برای برگردوندن زندگی اونا،مال تو باید تموم شه

بکشیدش

‫تو تمام ‫چیزهای با ارزشم رو نابود کردی!

‫ما شکوه داشتیم!

استایل داشتیم

گفتگو داشتیم

این نه

متن انگلیسی بخش

We found The One.

I don’t believe in The One.

I never did.

No?

Me neither.

But there was a time when you trusted me with your ship, against the Council’s orders.

The world was different then.

We were different.

Report to the docks.

Scrub down the Mnemosyne.

Transfer your access codes.

You are done, Captain.

We need to talk.

When word first came that it actually might be you.

I didn’t know how I would feel in this moment.

It is nice to see you.

It’s good to see you too.

A long way from Dozer’s paint stripper.

Yes.

A lot has changed.

Except maybe you.

You remember this?

It’s so easy to forget how much noise the Matrix pumps into your head until you unplug.

Yeah.

Something else makes the same kind of noise.

Takes over every damn thing, just like the Matrix.

War.

I stood at the barricade of the Temple.

Staring at the army of Sentinels, waiting for them to kill every one of us.

But then, they left.

They said you saved us.

I didn’t believe it.

Every night I would dream of attack sirens.

But then, I would wake up to this silence.

I’m ashamed of it now.

My pessimism of how long it took me to believe a world without war was possible.

You gave me that.

You gave that gift to us all.

And it is the gift that continues to bear fruit.

Come help me get up.

Let’s take a walk.

Oh!

Beautiful.

This is Freya, head of botany.

And this is Quillion, our lead digitologist.

I presume our guest needs no introduction.

Nothing travels faster than light, except gossip.

Welcome to the Garden, Neo.

A strawberry?

Using digital code from the Matrix, we retro-convert it into DNA sequences.

And they grow here?

It’s not easy augmenting the genome to photosynthesize

Bio-sky, but.

We’re getting there.

Go ahead.

Try it.

We’re quite excited about the blueberries.

You remember that shit we used to eat?

That slop that tasted like rust.

Zion could have never made something like this.

Why?

Because we needed synthients and DI like him.

Zion was stuck in the past.

Stuck in war.

Stuck in a Matrix of its own.

They believed that it had to be us or them.

This city was built by us and them.

What happened to Zion?

I’ve been waiting for you to ask that question.

All of the troubles started in the Machine Cities.

Power plants were unable to produce enough energy.

Nothing can breed violence like scarcity.

For the first time, we saw machines at war with one other.

We got word from the Oracle of a new power rising.

That was the last we heard from her.

Morpheus.

After the siege, he was elected unanimously.

High Chair of the Council.

Oh, how he loved that.

But as rumors of this new power spread, he ignored them.

He was certain what you had done could not be undone.

All of these people never stopped believing in miracles, believing in you.

I’m sorry.

How could I know this would happen?

We didn’t understand all of it back then.

No more than we do now.

I didn’t come here to cause you problems, Niobe, but I need your help.

Trinity is alive.

Then there is another question.

Why did they keep her alive?

I can’t answer that.

But if there’s a chance I can free her, I have to try.

Even if it means endangering everyone in this city?

I’m sorry, Neo.

I won’t let what happened to Zion happen to Io.

I hope you’ll forgive an old woman for asking you to go with Sheperd, here, till we have better understanding of what’s going on.

You’re going to imprison me after I just got free?

I know it doesn’t seem fair, but neither does growing old.

But you don’t hear me complaining.

Sorry.

I’ve never met a legend before.

Neo.

Sheperd.

Crazy.

You’re real.

“Real.”

There’s that word again.

People talk a lot about the old days.

About you, the viral Agent.

The siege of Zion.

Everything was simpler back then.

People wanted to be free.

It’s different now.

Sometimes it feels like people gave up.

Like the Matrix won.

This is you.

And I gotta ask you one thing.

Is it true you could fly?

Cool.

Morpheus.

Oh.

General stuck you in the Rapunzel tower.

On the upside, it’s a nice view.

What happened to Bugs and the others?

They’re supposed to be sterilizing the Mnemosyne with a toothbrush.

“Supposed to be”?

Well, I could tell you that they’re standing by, waiting for you to make the choice to remain meekly incarcerated or bust the hell out of here and go and find Trinity.

But that ain’t a choice.

General, what should we do?

Bugs has the same independence of mind she had the day you freed her.

This is not independence of mind.

It’s mutiny.

Come on, ‘Be.

I know how much you hated locking him up.

Just like I know there’s a part of you that’s relieved now that he’s gone.

We’ve worked so hard to keep Io safe.

This scares me.

That’s her.

On the bridge.

Got her.

It’s sick how the Semblance works.

You see flashes of the real her, but the way she reads.

Code-wise, she’s pure bluepill.

This is a tough question, Neo, but it has to be asked.

What if she’s happy where she is?

How did I read?

Exactly like her.

Take us to broadcast depth.

Thank you for helping me.

Most of us are here because of you.

I also admit our only chance to get out of the general’s doghouse is for you to find your mojo.

What if I can’t be what I once was?

Then we’re all fucked.

Two minutes.

Two minutes to broadcast.

I slipped you in through a hotel room.

Should be safe.

Portal’s open.

Closest I could get you is the warehouse near her garage.

Whole zone’s crawling with bots.

Let’s go.

So, what do you think of him?

I was kinda worried at first because he’s so much older.

The beard, the hair.

Oh.

No, totally works for me.

You idiot.

I mean “The One” thing.

You know, everyone that shipped with him died.

Oh, yeah.

He’s gonna get us all killed, for sure.

Predictable as ever.

Smith.

Smith?

As in, “the” Smith?

This is so insane.

There’s so many theories about the two of them and they’re standing right there.

This code is freaky!

He’s like an Agent, but not.

An appeal to reason.

How did you find us?

You never appreciated our relationship.

Not like The Analyst.

The what?

My doctor.

He used our bond and turned it into a chain.

It’s so obvious once you see it, right?

But this whole altered-code update really blew my mind.

I still don’t know how he did it.

You, as a balding nerd.

Hilarious.

And me even more perfect.

Maybe a little too far on the piercing blue eyes.

What do you think?

What do you want, Smith?

I have such dreams, Tom.

Big dreams.

Well, mostly just extremely violent revenge fantasies, but in order for me to pursue mine, I need to dissuade you from pursuing yours.

Hmm.

Sounds like conflict.

Inevitable?

Doesn’t have to be.

All you have to do is stay out of the Matrix, and leave the good doctor to me.

You can have him.

I’m here for Trinity.

That’s the trouble, Tom.

He knew you’d come, just like I did.

Trust me.

You’re not ready for him.

Captain, I’m reading portals from the lower frequencies.

I won’t have his leash on my neck again.

I found some old acquaintances of yours.

Bugs!

Exiles.

I thought they were all purged.

You?

Oh!

It is you!

All these years.

I can’t believe it.

Oh, God.

You stole my life!

What the Merv is trying to say, is that their situation is a little bit like mine.

To have their lives back, yours has to end.

Kill him!

You ruined every suck-my-silky-ass thing!

We had grace.

We had style!

We had conversation!

Not this.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.