سرفصل های مهم
بخش 01
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زوم»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی بخش
قربان، رسم خانوادهی ما همیشه این بوده که بچهها طبیعی به دنیا بیان.
ریسک داشتن جنین نارس خیلی زیاده.
قرار بود آهنگ پخش بشه، قرار بود لانه پر از گلهای تازه چیدهشده باشه.
و اولین چهرههایی که قرار بود ببینه چهرهی دوستداشتنی مادر و پدرش بود.
هیچوقت نمیتونیم اون لحظه رو برگردونیم.
خانم، من هرگز نمیخواستم چهرهی من اولین چهرهای باشه که نوزاد شما میبینه.
چی داریم میگیم ما؟
او شاید حتی من رو بهیاد نیاره.
بابا!
نه،نه،نه. نه. هیس. ساکت شو.
ساکت شو.
خونسرد باش.
خانمها و آقایان، آیا من یه پرندهی احساساتیم؟
بله.
خودم اقرار میکنم.
اون یه کیک با کیفیت بود. اِهوم.
ببینید، من خیلی سخت کار کردم تا اون رو بهموقع اونجا ببرم و او حتی سعی هم نکرد!
آقای رِد، ما انجمن پرندگان خیلی خوشحالی هستیم.
ما تحت محفاظت عقاب توانا کار میکنیم، بازی میکنیم، میخندیم، عشق میورزیم و زندگی میکنیم دور از هر گونه کشمکش و نزاع، آقا.
ظاهراً عاشق صدای خودمون هم هستیم.
شاید هیچوقت این جوک نشنیدید که میگه، «چرا پرندهها پرواز نمیکنن؟»
من بهتون میگم چرا.
چون چه جای دیگهای بخوایم بریم؟
هر دفعه با این جوک حال میکنم! واو! جوک خوبی نیست.
پس الان، من باید با امثال تو چیکار کنم؟
انگار یه موضوع تکراری داریم.
خشم.
من فکر نمیکنم که مشکل کنترل خشم داشته باشم.
فکر میکنم شما مشکل کنترل خشم دارین.
خشم علف هرزیه که تو باغچه رشد میکنه.
و وقتی علف هرز پیدا میکنین، چیکار میکنین؟
نمیدونم، ولی شرط میبندم قراره بهم بگین.
درش میآری!
اوه، خدا من.
آقای رد، وقتی خونهات رو بیرون از روستای ما بردی، آیا توجه کردی که کسی سعی نکرد جلوت رو بگیره؟
پرندهها، شاید تو خیابون بهت لبخند بزنن ولی به این معنی نیست که تو رو دوست دارن.
اوهوم. هی، میدونی چیه؟ من یه سوال ازت دارم.
میدونی که، اون رَدایی که پوشیدی کسی رو فریب نمیده؟
ما همه دیدیم که متکبرانه تو خیابون راه میرفتی، قربان!
و تو، بگم چقدر، فقط تقریبی میگم، کلاً یه اینچی؟!
تو… داری چیکار میکنی؟
تادا!
چیشد…
بابا!
آقای رد، باتوجه به شدت جُرمها، چارهای ندارم جز اینکه بیشترین مجازاتی رو که قانون بهم اجازه میده قرار بدم.
کلاس کنترل خشم.
اوه.
دهن زندگیم سرویس.
- کرم تازه، شکار روز.
- ها؟
هی، رد. چطوری؟
اوه، افتضاحم.
اوه، سلام رد.
خیلی خوبه که میبینمت!
کاش منم میتونستم همین رو بگم. کرمهاتون را از اینجا بگیرین!
اوخ!
ممنون.
آه! ها؟
ها؟
بریم. اوه.
چطوری سوزی؟ خوبی؟
ندویید. ندویید.
اوووه! بیخیال.
هی، برنامهی چرت زدن چطور پیش میره؟
اه پسر.
شما تا حالا به کنترل پرنده فکر کردین؟
چپ، راست، چپ، راست.
ایول.
سلام، سلام.
خیلی خوب. اوووه!
شرلی. گرلی، تو میتونی.
ما نمیخوایم بیفتی. عجله نکن.
برو که رفتیم. خودشه.
اوه، داری انجامش میدی!
جدی؟
تقریباً رسیدم.
حرکت مرغ.
حرکت کلاغ.
واو.
«عقاب توانا، اوج میگیرد آزادانه.
اوست مدافع آزادی ما و خانه و کاشانه!»
سلام رد.
یکی از اونا مال توعه؟
چی؟
آره، عمراً.
«عقاب توانا افسانه است.»
بابی نگاه نکن.
ممکنه خشم مسری باشه.
بیا بریم!
اون شروع کرد.
حالا شد.
آررره.
اوه اینجا رو نگاه.
قراره افتضاح باشه.
خب،فکر کنم این هنره.
این آشغاله.
و این عجیبغریبه.
بیخشمِ چی چی؟
اوه، سلام!
- سلام! خوش اومدی…
- اوه، سلام.
…به گروه پذیرش بینهایت.
- من ماتیلدا هستم.
- باشه.
و من خیلی هیجانزدهم تا توی این سفر همراهت باشم!
اوه! قراره بترکونی.
با من واقعاً خوش میگذره بهت.
همه این رو دربارهم میگن.
هی بچهها.
همه به رد سلام کنید.
سلام!
سلام رد.
سلام پرندههایی که نمیشناسمشون.
سلام، انگار بعضیا یادداشت رو دریافت نکردن که ما میخوایم سر وقت شروع کنیم چون شما ۲ دقیقه دیر کردی.
دوباره تکرار نشه.
سلام من چاک هستم.
متأسفم که بد شروع کردیم.
من خیلی ازت خوشم میآد. از الان میتونم بگم.
خیلی خب.
حالا رد، دوست داری که داستانت رو برای ما تعریف کنی؟
نه، نه خیلی.
خب، دادگاه یه چیزایی رو دربارهی یه قسمت از خشم توی جشن تولد یه بچه گفته.
حالا این کلاس چقدر طول میکشه؟
هرچقدر که تو بخوای.
- واقعا؟ اوه، باشه.
- اوهوم.
آه، آقایون، خیلی از دیدنتون و تقریباً ملاقاتتون خوشحالم.
احتمالاً بهترین بخشش ملاقات شما، میدونین، به این شکل عجیبغریب نبود.
خیلی خب، من میخوام برم و برگردم سراغ اون مجسمههای چندش، آم…
عه برگشتی که.
آره حتماً. نه، میتونم بشینم.
پس، به عبارت دیگه تو اینجایی تا زمانی که من به دادگاه اطلاع بدم که مشکل خشمت حل شده.
اوه، پسر.
چاک!
داستانت رو به رد بگو.
من؟ من آخرین نفرم که باید اینجا باشم.
بهخاطر یه جریمهی سرعت ساده.
قاضی بهم گفت من زیادی سریع میرفتم، منم گفتم: «قربان، راستش، درسته.
من رو گرفتین.»
عصبانی نیستم. راست میگم.
پس، نباید الان تو کلاس کنترل صداقت باشم؟
چون باید صداقتم رو کنترل کنیم.
اوهوم.
مشکل من اینه که این داستان متفاوتی بود از اونی که دفعهی قبل گفتی.
همم.
نوشیدنی مهمون من، بچهها!
هممم. چاک؟
خب، شاید بستنی نبود.
خیلی خب چاک، مرسی. فهمیدیم.
و این ترنسه.
هووف! بیشتر ترسناکه.
حالا، اینجا توی گزارشت میگه…
ترنس، اوه، انگار یه حادثه داشته.
حالا، بامب دو هفته پیش با ما شروع کرد.
داستانت رو بهمون بگو، بامب.
باشه.
خب، گاهی وقتی ناراحت میشم، میگن که منفجر میشم.
خب، یعنی… یعنی چطوری، مثلاً دیوونه میشی؟
خب، نه.
دقیقاً منفجر میشم، خب؟
مثل بمب منفجر میشم.
بهخاطر همین اسمم اینه.
سورپرایز!
اوه، ببخشید.
ضدحال مهمونی.
آخ!
انجامش بده!
نه، نمیتونم.
قبل از کلاس ترکیدم.
هی، ببین، من اصلاً نمیخوام اینجا باشم، ولی شاید این بتونه یهذره برام هیجانانگیزترش کنه،پس لطفاً، منفجر شو.
نمیتونی انجامش بدی، مگه نه؟
بله که میتونم، ولی امروز کمرم درد میکنه. اوه!
پس بهتره بعداً انجامش بدم.
اوه، انجامش بده!
اینجا نه زمانش هست و نه جاش، دوست کوچولو.
اینا هردوشون خُلن، ها، یارو گندههه؟
داریم تلهپاتی حرف میزنیم یا تو فقط…
صحبت خوبی بود.
از حرف زدن باهات خوشحال شدم.
امروز میخوایم خشم خودمون رو با حرکت کنترل کنیم.
- هممم.
- اولین حرکت، حرکتِ رقاصه.
فرم عالیایه، ترنس.
ممم! عقاب! ماهیخوار!
طاووس! جنگجو!
کوه! درخت! خرگوش! ماهی! ملخ! شاه کبوتر!
و البته، اردک رو به پایین.
اوه، ببخشید، خانم هیپیِ کسلکننده.
- بله؟
- انگار این یاروی انفجاری میخواد بالا بیاره
قبلاً این رو انجام داده بودی؟
آم، بله انجام داده بودم ولی معمولاً مجانی نه.
فکر نمیکنم.
- محشره.
- و چطور پیش میره، بامب؟
فوقالعادهس. دارم از درون کِش میدم.
فقط یادت باشه که از طریق پرها و بعد چنگالهات نفس بکشی.
ناماسته.
بامب؟؟
متن انگلیسی بخش
Your Honor, our family has always practiced natural child hatch.
The risks of having a scrambled infant are too great.
There was going to be music, the nest was going to be full of beautiful, fresh-cut flowers.
And the first two faces he was going to see were the loving faces of his mother and his father.
We can never get that moment back.
Ma’am, I never wanted my face to be the first face your baby saw.
I mean, what are we talking about here?
He probably doesn’t even remember me.
Daddy!
No, no, no. No. Shh. Shut up.
Shut up.
Cool it.
Ladies and gentlemen, am I a passionate bird?
Yes.
Guilty as can be.
It was a quality cake. Mmm.
Look, I worked very hard to get it there on time and he wouldn’t even try it!
Mr. Red, we are a happy, happy bird community.
Under the protection of Mighty Eagle, we work, we play, we laugh, we love, and we live our lives free from conflict and strife, sir.
We love the sound of our own voice, too, evidently.
Perhaps you never heard the joke, “Why don’t birds fly?”
I’m gonna tell you why.
Because where else would we ever wanna go?
It gets me every time, guys! Wow! Not a good joke.
So now, what am I to make of the likes of you?
There seems to be a recurring issue here.
Anger.
I don’t think I have an anger issue.
I think you got an anger issue.
Anger is a weed growing in our garden.
And what do you do when you find a weed?
I don’t know, but I bet you’re gonna tell me.
You pluck it out!
Oh, my God.
Mr. Red, when you moved your house outside of our village, did you notice that nobody tried to stop you?
Birds, they may smile at you on the street, but that doesn’t mean they like you.
Mmm-hmm. Hey, you know what? I got a question for you.
Are you aware that that robe that you’re wearing isn’t fooling anybody?
We all see ya prancing along the street, Your Honor!
And you’re, what, and I’m just approximating here, like, an inch tall?!
You… What are you doing?
Voilà!
What the…
Daddy!
Mr. Red, given the severity of the crimes, I have no choice but to impose the maximum penalty allowed by the law.
Anger management class.
Oh.
Pluck my life.
- Fresh worms caught today.
- Huh?
Hey, Red. How are ya?
Oh, I’m horrible.
Oh, hi, Red.
It’s good to see you!
I wish I could say the same. Get your worms here!
Upsy-daisy!
Thank you.
Ah! Huh?
Huh?
Let’s go. Oh.
How are you, Susie? You good?
No running. No running.
Ooh! Come on.
Hey, how’s that nap schedule coming along?
Oh, boy.
You guys ever thought about bird control?
Left, right, left, right.
There ya go.
Hey, hey.
Alright. Oop!
Shirley.
Girly, you got this.
We don’t want you to fall, now. Take your time.
Here we go. That’s it.
Oh, you’re doing it!
Seriously?
I’m almost there.
Pigeon pose.
Crane pose.
Wow.
“Mighty Mighty Eagle, soaring free.
“Defender of our homes and liberty!”
Hi, Red.
Is one of those yours?
What?
Yeah, when birds fly.
“Mighty Eagle is a legend.”
Don’t look, Bobby.
The anger might be contagious.
Let’s go!
He started it.
There you go.
Uh-huh.
Oh, look at this.
This is gonna be awful.
Okay, I guess that’s art.
That’s garbage.
And that’s exotic.
“Free rage” what?
Oh, hi!
- Hi there! Welcome…
- Oh, hello.
…to the Infinity Acceptance group.
- I am Matilda.
- Okay.
And I’m just super psyched to be taking this journey with you!
Ah! You’re gonna have a blast.
I’m really fun.
Everybody says that about me.
Hey, guys.
Say hello to Red, everyone.
Hello!
Hi, Red.
Hello, birds I won’t get to know well.
Hey, apparently somebody didn’t get the memo that we like to start on time because you’re about two minutes late.
Don’t let it happen again.
Hi, my name is Chuck.
I’m sorry we got off on the wrong foot.
I like you a lot. I can tell.
Okay.
Now, Red, would you like to share your story with us?
No, not really.
Well, the court mentioned something about a rage episode at a child’s birthday party.
How long is this class, anyway?
As long as you make it.
- Really? Oh, okay.
- Mmm-hmm.
Uh, gentlemen, very nice to see you, and to almost meet you.
Probably the nicest part of it is not getting to meet you, you know, in some weird way.
Alright, so I’m gonna go ahead and scoot on back out past those creepy statues and, uh…
Back you go.
Sure. No, I can take a seat.
So, in another sense, you are here until I notify the court that your anger issues have been resolved.
Oh, boy.
Chuck!
Share your story with Red.
Me? I am the last guy who should be here.
Simple speeding ticket.
Judge tells me I was going too fast, so I say, “Your Honor, to be honest, I was.
You caught me.”
I’m not angry. I’m honest.
So, shouldn’t I be in honesty management class?
‘Cause we gotta manage my honesty.
Mmm-hmm.
My one problem, that’s a different story than you told last time.
Hmm.
Drinks on me, guys!
Mmm-mmm. Chuck?
Okay, maybe it wasn’t ice cream.
Alright, Chuck, thanks. We got it.
And this is Terence.
Whew! More like terrifying.
Now, it says here, in your little filey…
Terence, uh, seems to have had an incident.
Now, Bomb started with us two weeks ago.
Tell us your story, Bomb.
Okay.
Well, sometimes when I get upset, I, uh, have been known to, uh, blow up.
So, like, uh… Like, what, like, you get mad, you mean?
Well, no.
I literally blow up, okay?
I explode like a bomb.
Hence the name.
Surprise!
Ah, excuse me.
Party foul.
Ow!
Do it!
No, can’t do.
I just went boom-boom before class.
Hey, look, I don’t want to be here at all, but this can maybe make it a little more interesting to me, so please, explode.
You can’t do it, can you?
Yes, I can, but I’m having back issues today. Ugh!
So, I’m gonna have to take a rain check.
Oh, do it!
Not the time or place, little amigo.
These guys are all nuts, huh, big man?
Are we speaking telepathically, or you’re just…
Good talk.
Nice chatting with you.
Today we’re gonna be working on managing our anger through movement.
- Mmm.
- The first pose is the dancer pose.
Great form, Terence.
Mmm! Eagle! Heron!
Peacock! Warrior!
Mountain! Tree! Rabbit! Fish! Locust! King pigeon!
And of course, downward duck.
Uh, excuse me, boring hippie lady.
- Uh-huh?
- Looks like the explodey guy’s gonna puke.
And have you done this before?
Uh, yes, I have, but usually not for free.
Didn’t think so.
- Awesome.
- And how are we doing over here, Bomb?
Doing wonderful. Stretching out the core.
Just remember to breathe up through your feathers and from your talons.
Namaste.
Bomb?
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.