سرفصل های مهم
بخش 05
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زوم»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی بخش
من توسط يه دهاتي احمق دزديده شدم.
کي احمق تره، احمق يا احمقي که توسط يه احمق دزديده شده؟
چي کار کردي، با موريانه سر مرگ صحبت کردي؟
نميتونم باور کنم تو سعي کردي خودتو جاي سرباز جا بزني.
چرا منو وسيله قرار دادي؟
نفهميدي که من از تيره تو نيستيم؟
تو کسي بودي که کارگر بار رو به اين کار تشويق کردي.
و تو موجب شدي که بفهميش.
کارگر نفساني،سياه رو،خاکي.
لطفا.
داشتم تظاهر به يه زندگي ساده ميکردم.
نفهميدي؟
تو رو انتخاب کردم چون احساساتي ترين حشره ي مشکل دار بودي.
داشتم اجازه ميدادم تو هم بخشي از فانتزي هاي عشق و حال من باشي، ولي تو الان،ميتوني فراموشش کني
بيخيال شو،ميدوني.
چيزي که تو ترجيح ميدي اُلد بلاد و گاتزه.
اينا ايده ي يه شب رومانتيک رو دو تا صندلي و اجراي عمومي دادن.
پسر.
تو واقعا شوهر مناسبي رو انتخاب کردي.
محض اطلاع ميگم بهت من وژنرال کاملا نامزد شديم.
تو فوري بيا پايين!
ما بايد مستقيم بريم به کلوني که من .
این سنگ!
ای حشره لعنتی احمق!
حتما.
معرکس.
پيشنهاد جالبيه.
ولي با توجه به اختيارات تو برگرد.
باشه؟
چون من دارم ميرم به اينسکتوپيا.
واي.
بيخيال.
اينسکتوپيا؟
از اون چه که فکر ميکردم دیوونه تري.
آره؟
خب،اتفاقی من اينو از يه منبع خيلي موثقي فهميدم.
يا .
یا بهتره بگم يه منبع مرگ آور؟
ولي نکته اينجاس،که من متقاعد شدم که همچين جايي وجود داره.
بايست!
بهت دستور ميدم بايست کارگر!
هي.
من اسم دارم. باشه؟
زي.
به علاوه تو اينجا نميتوني بهم دستور بدي.
خب.
باشه.
اشکال نداره.
کارگر!
کارگر!
کجايي؟
زي؟
زي؟
وايسا منم بيام.
بهانه کافيه ژنرال.
من ميخوام دخترم برگرده.
رُک بگم،دارم شک ميکنم که قابيليت رسيدگي به اين کارو داشته باشي.
باور کنيد حضرت والا ما داريم تلاش مضاف ميکنيم که برش گردونيم.
پرنسس بلا براي تمام برنامه هاي آيندمون ضروريه.
خُب اون خودش صد تا موريانه رو کشته، يه چند تايي مدال گرفته، بعدش بي تربيت بيشعور خودشو انداخته به پرنسس.
اون به چشاش خيره ميشه و ميگه:منو بخور.
به ژنرال منديبال گفته؟
رفيق.
هي هي رفيق.
در مورد قهرمان جنگ که اسمش زي ه شنيدي؟
با پرنسس فرار کرده،درسته؟
وقتي نگهبانا رو دنبالش فرستادن اون فقط بهشون نگاه ميکنه و بووم!
اونا تو شعله ها ميسوزن.
زي؟
در مورد زي داري حرف ميزني؟
هي،من اونو ميشناسم.
اون رفيق خودمه.
فکر کنم اطلاعاتت.
تو زي رو ميشناسي؟
آره.
اون يه کارگره.
اين دو رو برا حفاري ميکنه.
يه کارگر؟
غيرممکنه.
يه کارگر هيچ کاري نميتونه بکنه،الا کار کردن.
آره.
اين مثل چيزي که ما انتخاب کرديم نيست.
ما يه انتخاب داريم.
منظورم اينه،يه نگاه به زي بندازيد.
اون تصميم گرفت که يه چيزي ميخواد و رفت واسه خواستش.
اون تنها نيست.
من ازش به عنوان سرباز استفاده کردم و جامو باهاش عوض کردم.
يه لحظه صبر کن.
تو داري ميگي من مجبور نيستم اينجا باشم؟
ما بايد يه انتخاب کنيم؟
مقامات نميخوان شما بدونيد، ولي ما ديگه نبايد تو تونل کار کنيم.
اين کارگرا هستن که ساخت رو کنترل ميکنن.
اگه زي حفاري نمیکنه منم حفاري نميکنم.
ملت،اين چيه ديگه؟
يه گروه رويارويي؟
بياين برگرديم سر کارمون.
چرا؟
ديگه تو تونل!
اين پسره زي انقلاب رو رهبري ميکنه!
من ميام سر وقتتون.
در موردش فکر کن زي.
دو تا مورچه.
کي تا حالا شنيده دو تا مورچه؟
دوميليون مورچه شايد.
ولي دوتا؟
ببين،من گشنمه،تشنمه و اين گودال بيابان مانند؟
اين براي من جواب نميده.
ور ور ور ور.
فکر کنم وقتش رسيده که منو برگردوني.
خودت برگرد.
هیش.
ببخشيد.
تو منو دزديدي،يادته؟
يعني تو بايد مسئوليت هارو به عهده بگيري.
تو نميتوني منو اينجا ولي کني به امون خدا.
آره خُب،پس بهتره همين الان برگردي به کلوني.
تو جدي نيستي،هستي؟
شايد تو يه زندگي سطح بالا بودي ولي شخصا اين ضربات حفاري.
اگه فقط يه روز زحمت ميکشيدي ميفهميدي من دارم چي ميگم.
زحمت؟
تو چي سر در مياري از زحمت؟
چه احساسي داشتي اگه از تو انتظار ميرفت براي بقيه ي عمرت هر ده ثانيه يه بچه به دنيا بياري؟
عجب.
آب!
آه. هر فکري ميکني در مورد خودته.
بله؟
خُب هيچ کس ديگه هيچ وقت در مورد من فکر نميکرد.
انقدر که من نگران، به کس ديگه اي احتياج ندارم
کمک کن!
کمک بلا!
کمک!
بلاااااااااااااااا! صبر کن.
ميارمت بيرون.
صبر کن.
کمک بل.
ممنون.
فکرشم نکن.
خُب حالا شايد بتونيم اين فانتزي رو پشت سرمون بذارم و برگرديم به کلوني.
واي زي!
چي کار داري ميکني؟
ما بايد از درياچه عبور کنيم.
من اينجا يه چيزي رو نفهميدم؟
ما همين الان از آب در نيومديم؟
بلا ببين، چي رو ميخواي از دست بدي؟
منظورم اينه،در موردش فکر کن.
تو واقعا ميخواي بشي خانوم ريوينگ لونتيک؟
يه جاي بهتر هستش.
خواهش ميکنم زي.
فقط يه فرصت بهم بده.
اگه به زودي اينسکتوپيا رو پيدا نکرديم قول ميدم برت گردونم به کلوني.
اميدوارم بدونی داري چي ميکني.
آره،منم همينطور.
ما زي رو ميخوايم يالا!
ما زي رو ميخوايم يالا!
زود باشيد.
من ميدونم مورچه هايي هستن که با اونها سهيم نشدن.
زر نزن،گروگان ظالم.
ما زي رو ميخوايم يالا!
ما زي رو ميخوايم يالا!
ببخشيد قربان.
به محض اينکه شنيدم اومدم.
داشتم از انتقال ها گزارش ميگرفتم.
و؟
گزارش چيه؟
خُب اين زي، قربان.
اون يه شخصيت بي ثباتي داره.
اون ها رد بلا رو لبه ي درياچه گم کردن.
درياچه؟
همه با هم میگن: آیا به زی یک فرصت میدین؟
اون سرباز اونجا چي ميکنه؟
اونطور که معلومه با يه کارگر دست گرفته، قربان.
اونطور که داره پيش ميره رو من دوست ندارم،کاتر.
براي نتايجت لحظه شماري ميکنم.
حالا،ميتونم بهت اعتماد کنم يا نه؟
بله قربان.
خُب خوبه.
بيا اينارو بپيچونيم.
ما زي ميخوايم!
ما زي ميخوايم!
من خيلي چيزا در مورد اين زي شنيدم.
حتي يه بار افتخار ملاقات با اون هم داشتم.
ولي الان کجاست؟
کسي خبر داره؟
منظورم اينه،اگه اين زي خيلي به ما اهميت ميده، پس چرا اينجا نيست؟
من بهتون ميگم چرا.
چون زي به ما اهمیت نمیده.
چون اون پرنسس ما رو دزديده.
چون پا به فرار گذاشته.
زي يه قهرمان نيست.
ما قهرمانيم.
ما هستيم که از آينده ي بزرگ کلوني مطمئنيم.
و وقتي اين سازه ي عظيم رو تکميل کرديم مزايا رو بدست مياريم، غذاي بيشتر و کار کمتر براي همه.
و پاداش بيشتر براي تلاش قهرمانانه ي شما، تک تک شما مرخصي ميگيرين!
همينطور ميتونيد مهمان افتخاي در مراسم افتتاح ابرتونل باشيد!
منديبل!
منديبل!
منديبل!
منديبل!
متن انگلیسی بخش
I’ve been kidnapped by the village idiot.
Who’s the bigger idiot, the idiot or the idiot who gets kidnapped by the idiot?
What’d you do, talk those termites to death?
I can’t believe you tried to pass yourself off as a soldier.
Why are you stalking me?
Don’t you realize I’m out of your league?
You’re the one who was cruising the worker bar looking for a little action.
And you just happened to find it.
the swarthy, earthy, sensual worker.
Please. I was slumming it.
Don’t you get it?
I chose you because you were the most pathetic little bug in the joint.
I was gonna let you become part of my most erotic fantasies, but now you can just forget that.
Write it off, you know. I guess what you prefer is old Blood and Guts.
This guy’s idea of a romantic night out is two seats at a public execution.
Boy. You really chose the right husband.
For your information, the General and I are deeply, deeply in engaged.
You come right back down here this instant!
We are marching straight back to the colony so that I.
The monolith!
stupid little bug you are!
Absolutely.
Wonderful.
That’s an appealing offer.
But, considering the options, you go back.
Okay?
‘Cause I’m going on to Insectopia.
Oh. Come on. Insectopia?
You’re crazier than I thought.
Yeah?
Well, I happen to have it on a very reliable source.
Or.
Or should I say, a drunk, raving source?
But the point is, I’m convinced the place definitely exists.
Stop!
I order you to stop, worker!
Hey.
I got a name.
Okay?
It’s Z.
And out here, you can’t order me around.
All right.
Fine.
No problem.
Worker!
Worker!
Where are you?
Z? Z? Wait for me.
No more excuses, General.
I want my daughter back.
Frankly, I’m beginning to doubt your ability to handle this.
Believe me, Your Highness, we will spare no effort to bring her back.
Princess Bala is essential to all our plans for the future.
So he kills himself a hundred termites, gets a few medals, then badabing, badabip, bags himself the princess.
He looks him dead in the eye and says, Bite me.
He said that to General Mandible?
Buddy.
Hey, hey, buddy.
You heard about the war hero named Z?
Runs off with the princess, right?
When they sent the guards after him, he just looks at ‘em and boom!
They burst into flames.
Z?
You talkin’ about Z?
Hey, I know the guy.
He’s a friend of mine.
I think your information.
You know Z?
Yeah.
He’s a worker.
He used to dig here.
A worker?
That’s impossible.
A worker can’t do anything, except work.
Yeah.
It’s not like we got a choice.
We do have a choice.
Uh, I mean, look at Z.
He decided he wanted something, and he went for it.
He’s not alone.
I used to be a soldier, and I switched places with him.
Wait a second.
You’re tellin’ me I don’t have to be here?
We’ve got a choice?
The authorities don’t want you to know about it, but we don’t have to work on the tunnel anymore.
It’s the workers who control the means of production.
If Z don’t dig, I don’t dig.
People, what is this?
An encounter group?
Let’s get back to work.
Why?
On the tunnel anymore!
This guy, Z, he’s leadin’ the revolution!
I’ll get back to you.
Think about it, Z.
Two ants.
Who ever heard of two ants?
Two million ants, maybe.
But two?
Look, I’m hungry, I’m thirsty, and this whole desert thing?
It just doesn’t work for me.
Yada, yada, yada, yada.
I think it’s about time you take me back.
Take yourself back.
Sheesh.
Excuse me.
You kidnapped me, remember?
That means you have certain responsibilities.
You can’t just abandon me here in the wilderness.
Yeah, well, it’s better than being back at the colony.
You’re not serious, are you?
Maybe you were living the high life, but personally, this beats digging.
If you’d ever done a day’s labor, you’d know what I was talking about.
Labor?
What do you know about labor?
How would you feel if you were expected to give birth every ten seconds for the rest of your life?
Gee.
Water!
Ahh.
All you think about is yourself.
Yeah?
Well, nobody else ever thought about me.
So as far as I’m concerned, I don’t need anybody else.
Help!
Help me, Bala!
Help!
BBBBBala!
Hold on.
I’ll get you out.
Hold on.
Help, Ba.
Thanks.
Don’t mention it.
Now, maybe we can put this fantasy behind us and head back to the colo.
Oh, Z!
What are you doing?
We’ve gotta cross the lake.
Am I missing something here?
Didn’t we just get out of the water?
Bala, look, what have you got to lose?
I mean, think about it.
Do you really want to be Mrs. Raving Lunatic?
There’s a better place.
Z, please.
Just gimme one chance.
If we don’t find Insectopia soon, I promise I’ll take you back to the colony.
I hope you know what you’re doing.
Yeah, me, too.
We want Z!
We want Z!
People, come on.
I know some ants who aren’t gonna make their quota.
Buzz off, pawn of the oppressor.
We want Z!
We want Z!
Sorry, sir.
I came as soon as I heard.
I was debriefing the trackers.
And?
What’s the report?
Well, this Z, sir.
He’s one slippery character.
They lost Bala’s trail at the edge of the lake.
The lake?
All we are saying : Is give Z a chance
What’s that soldier doing there?
It appears he’s holding hands, sir, with a worker.
I don’t like the way things are going, Cutter.
I’m counting on you for results.
Now, can I depend on you or not?
Yes, sir.
All right, then.
Let’s wrap this up.
We want Z!
We want Z!
I’ve heard a lot about this Z.
I even had the pleasure of meeting him once.
But where is he now?
Can anyone point him out?
I mean, if this Z cares so much about us, then why isn’t he here?
I’ll tell you why.
Because Z doesn’t give a damn about us.
That’s why he kidnapped our princess.
That’s why he ran away.
Z is no hero. We are the heroes.
We are the ones ensuring the future of our great colony.
And when we’ve completed this magnificent structure, we will reap the benefits more food and less work for everyone.
And as further reward for your heroic efforts, and every one of you will get the day off!
So you can be the guests of honor at the MegaTunnel dedication ceremonies!
Mandible!
Mandible!
Mandible!
Mandible!
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.