بخش 06

: مورچه ای به نام زی / بخش 6

مورچه ای به نام زی

9 بخش

بخش 06

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح خیلی ساده

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

حالا اون سرباز رو برام بياريد

واي خداي من زي!بيا اينجا

اين اينسکتوپياس

تو راس ميگفتي واقعا اينجاس

ها؟ بسيار خُب. باشه.

تو يه نابغه اي بيا بزنيم تو رگ

ها

خُب؟ مشکل چيه؟

يه جور ميدان نيرو

ببخشيد. ببخشيد. چطوري ميرين تو اين؟

آره،خُب،من ترسيدم اين يه کار خصوصيه.

کيا دوستاتن عزيزم؟ حشرات خزنده

واي! عزيزان بدبخت.

اوه،صبح بخير.

ها؟ عزيزم واقعا؟

به هر حشره اي که از چمن درمياد سلام ميدي؟

ببخشيد. حس ميزنم شما منو نشناختين.

من تو سفرم و خيلي خسته ام.

من پرنسس بلا هستم.

اوه! این بدتره. اونا با مُد روز هستن.

عزيزم،اونا فلک زدن. کثيفن. بو ميدن.

ما بايد بهشون کمک کنيم.

اگه یکم همينجا وايسيد. چيز ميز براتون مياریم .

واِي،بيخيال مافي. يه جنگ ديگه نه.

چيپي،ما يه تعهد اجتماعي در قبال کم شانسي داريم.

ميدونم تو به سرگرمي هاي من ميخندي ولي اين براي من مهمه!

مم. تو قلب خيلي بزرگي داري.

به خاطر همينه گوگولي مگولي خودمي.

واي کارخونه ي بزرگ فرومون من.

امم! اوه!

واي داداش. يهو اشتهام کور شد.

ميدوني. واي!

حدس ميزنم تصوري که از اينسکتوپيا داشتم.

نميدونم يه کم متفاوت تره.

واي مافي!

واي نه! اوه نه! اوه نه.

مراقب باش!

زي،کمک کن!

زي!

نذار برم. نذار برم زي.

منو از اينجا بيار بيرون!

بلا!

وای، اين اصلا خوب نيست.

سلام.

زي؟ بله؟

اين شبيه همينه وقتی..با يکي مثل تو راه افتاد.

اون ديگه چه خريه؟

کافيه.

من به تو هيچي نميگم.

سرباز،پرنسس بلا براي آينده ي کلوني حياتيه.

اون بايد برگرده و جايگاه مناسب خودش رو به عنوان ملکه بگيره.

ما الانشم يه ملکه داريم.

همين طور براي دوستت زي چرا بايد بهش صدمه بزنم؟

اون مهم نيست.

حالا سرباز، ما هممون ميدونيم يه مورچه به تنهايي مهم نيست.

نه تو.

نه کاتر.

حتي اون.

آزتکا!

به اون تنبلها چيزي نگو ويور!

آه ه! زي کجاست؟

نميدونم اون کجاس!

امم. خيلي بده.

صبر کن!

اينسکتوپيا!

اوه! ميدونم به نظر مسخره مياد ولي اين همون جاييه که ميخواست بره.

سرباز،فکر کردي اين يه بازيه؟ اينسکتوپيايي وجود نداره.

در حقيقت … وجود داره.

قربان؟

مختصات رو براتون ميارم.

شما پرنسس رو برميگردونيد.

و اما زي… بکشينش.

ولي تو گفتي اون مهم نيست.

اين براي خوبي کلونيه. تصميم درستي گرفتي.

آقايون،حالا شما ميتونيد ببينيد فرد گرايي چقدر ميتونه خطرناک باشه.

مارو….آسيب پذير ميکنه.

بياين بريم.

برش گردونيد به ابرتونل. بذاريدش تو خط جلو.

آزاد.

خدایا، من چي فکر ميکردم؟ فکر کردم تو مرده بودي.

زي،ميدوني،تو واقعا نبايد انقدر سخت باشی.

همينه. من تو رو برميگردونم به کلوني.

اينسکتوپيا؟ من بايد ديوونه شده باشم.

زي؟ ولي ميدوني چيه؟

ميتونم اعتراف کنم که اشتباه کردم. زي.

و اين دفعه،بهت ميگم کاملا غلط کردم، صد در صد.

صحيح!

تا حالا چيزي خوشگلتر از اين تو زندگيت ديدي؟

اين… حشره… هيس! بد شانسی نیار. زود باش!

متن انگلیسی بخش

Now bring me that soldier.

Oh, my God! Z! Come here!

It’s Insectopia!

You were right. It really is here.

Huh? All right. All right!

You’re a genius. Let’s eat.

Huh.

Well? What’s the problem?

There’s some kind of force field.

Uh, excuse me. Excuse me. How do you get in?

Yes, well, I’m afraid this is a private function.

Who are your friends, dear? Crawling insects, poopsie.

Oh! The poor dears.

Uh, good morning.

Huh? Darling, really?

Greeting every insect that emerges out of the grass?

Pardon me. I guess you don’t recognize me.

I’ve been traveling and I’m all schlumpy.

I’m Princess Bala.

Oh! It’s even worse. They’re Eurotrash.

Darling, they’re poor. They’re dirty. They’re smelly.

We have to help them.

Just wait right here. We’ll fetch you a little something.

Oh, please, Muffy. Not another crusade.

Chippie, we have a social obligation to the less fortunate.

I know you laugh at my hobbies, but this is important to me!

Mm. You have such a big heart.

That’s why you’re my little cuddlywiddles.

Oh, my big, strong pheromone factory.

Mm! Oh!

Oh, brother. Suddenly I’ve lost my appetite.

You know… Oh!

I guess I had imagined Insectopia…

I don’t know, a little differently.

Oh, Muffy!

No! Oh, no! Oh, no.

Look out!

Z, help me!

Z!

Don’t let me… Don’t let me go, Z.

Get me out of here!

Bala!

Whoa, this is not good.

Hi.

Z? Yes?

It looks like this is it, just when… I was starting to like you.

Who the hell is that?

That’s enough.

I ain’t tellin’ you nothin’.

Soldier, the princess is vital to the future of this colony.

She must be returned to take her proper place as queen.

We already have a queen.

As for your friend Z, why should I hurt him?

He’s not important.

Now, soldier, we all know that one individual ant doesn’t matter.

Not you…

not Cutter…

Not even her.

Azteca!

Don’t tell that tightass anything, Weaver! Ahh!

Where is Z?

I don’t know where he is!

Hm. That’s too bad.

Wait!

Insectopia!

Uh! I know it sounds crazy, but that’s where he’d be going.

Soldier, you think this is a game? Insectopia does not exist.

As a matter of fact… it does.

Sir?

I’ll brief you on the coordinates.

You’re gonna bring the princess back.

And as for Z… kill him.

But you said he didn’t matter.

It’s for the good of the colony. You made the right decision.

Gentlemen, now you can see how dangerous individualism can be.

It makes us… vulnerable.

Let’s go.

Take him back to the MegaTunnel. Put him on the front line.

Dismissed.

Jeez, what was I thinking? I almost got you killed.

Z, you know, you really shouldn’t be so hard on…

That’s it. I’m taking you back to the colony.

Insectopia? I must’ve been crazy. Z?

But you know what? I can admit it when I’m wrong.

Z. And this time, I gotta tell ya, I was absolutely, 100%…

correct!

Have, Have you ever seen anything more beautiful in your life?

It’s… Insect… Shh! Don’t jinx it. Come on!

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.