بخش 01

: باشگاه مشت زنی / بخش 1

باشگاه مشت زنی

10 بخش

بخش 01

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

مردم همیشه از من می‌پرسیدند که آیا تایلر دردن رو می‌شناسم یا نه.

سه دقیقه.

اینجاست. کانون فاجعه.

می‌خوای به مناسبت این لحظه چند کلمه سخنرانی کنی؟

وقتی یه لوله‌ی تفنگ بین دندون‌هاته فقط می‌تونی با حروف صدادار حرف بزنی.

نمی‌تونم به چیزی فکر کنم.

برای چند ثانیه تمام کارهای تخریبی تایلر رو فراموش می‌کنم و نگران این هستم که آیا اون تفنگ تمیز هست یا نه.

داره هیجان‌انگیز می‌شه.

یه ضرب‌المثل قدیمی می‌گه همیشه کسی رو که عاشقشی آزار می‌دی.

خب، این از هر دو طرف صادقه.

ما روی صندلی‌های ردیف اول نشسته‌ایم به تماشای تئاترِ تخریب.

تیم تخریبِ پروژه‌ی اغتشاش ستون‌های اصلیِ دوجین ساختمون رو با ژلاتین منفجره پوشوندند.

در عرض دو دقیقه شارژ اولیه به شارژ اصلی خواهد رسید و اون ساختمون‌ها تبدیل می‌شن به قلوه‌سنگ‌های در حال سوختن.

من این رو می‌دونم، چون تایلر این رو می‌دونه.

دو دقیقه و نیم.

به تمام کارهایی که با هم انجام دادیم فکر کن.

یک‌دفعه به این نتیجه می‌رسم که تمام این چیزها، این تفنگ، اون بمب‌ها، این تغییر و تحولات باید یه ربطی داشته باشند با دختری به اسم مارلا سینگر.

باب.

باب سینه‌ی بزرگی داشت.

اینجا یک انجمن حمایتی بود، واسه‌ی مردهایی که سرطان بیضه داشتند.

اون قلچماقه که داره من رو با اشکاش خیس می‌کنه، اون باب بود.

ما هنوز مردیم.

بله، ما مردیم.

ما مرد هستیم.

هشت ماه پیش، بیضه‌های باب رو برداشتند.

بعد هورمون‌درمانی کرد.

که باعث شد سینه‌ش بزرگ شه چون تستسترونش خیلی بالا بود و تولید استروژن بدنش زیاد شده بود.

و اونجا بود که من درست جا افتاده بودم.

اونا مجبورن که دوباره زیر سینه‌م رو بشکافن و مایع رو بیرون بکشن.

وقتی سرت روی سینه‌ی بزرگ عرق‌کرده‌ش هست فقط می‌تونی به بزرگیِ خدا فکر کنی.

خب، حالا تو گریه کن.

نه، صبر کنید.

برگردیم عقب.

بذارید از جلوتر شروع کنم.

به مدت شش ماه، نمی‌تونستم بخوابم.

نمی‌تونستم بخوابم.

نمی‌تونستم بخوابم!

با اینسومنیا، هیچ‌چیزی واقعی نیست.

همه‌چیز ازت فاصله داره.

همه‌چیز یه کپیه، کپی از کپی از کپی.

وقتی اکتشافت فضایی به نقاط دورتر برسد این شرکت‌های بزرگ خواهند بود که همه‌چیز رو نام‌گذاری می‌کنند.

فلک آی‌بی‌ام.

کهکشان مایکروسافت.

سیاره‌ی استارباکس.

این هفته باید یکم بیشتر بیرون از شهر بمونی چند تا مشکل داریم که باید بهشون رسیدگی کنیم.

باید سه‌شنبه بوده باشه. کروات آبیِ گل‌گندمی‌ش رو زده بوده.

می‌خواید که گزارش‌های فعلیم رو به تعویق بندازم تا وقتی که بهم ترفیع مقام پیشنهاد بدید؟

اول رو این پرونده‌ها کار کن.

این هم بلیت هواپیما.

اگه مشکلی پیش اومد بهم زنگ بزن.

خیلی پرانرژی بود.

انگار بهش لاته تزریق کرده بودن.

من هم مثل خیلی از آدمای دیگه برده‌ی دکوراسیونِ آماده‌ی آیکیا شده بودم (شرکت محصولات خانگی در طراحی و فروش مبلمان آماده:IKEA).

بله. می‌خواستم فرش ِ طرح اریکا پکاری سفارش بدم.

چند لحظه صبر کنید.

اگه یه چیز هوشمندانه می‌دیدم، مثل میز قهوه‌خوری به شکل نشان یین‌یانگ، باید می‌گرفتمش.

وسایل اداری کلیپسک.

دوچرخه‌ی بدنسازی هاورترک.

یا مبل مدل یوهان‌شومن با طرح راه‌راه سبز استرین.

حتی چراغ‌های آویز ریزلامپا که از کاغذهای مناسب با محیط زیست ساخته شده‌ان.

کاتالوگ‌ها رو ورق می‌زدم و دنبال این بودم که کدوم سرویس ناهار‌خوری مناسب یه آدمی مثلِ منه؟

همشون رو داشتم.

حتی ظرف‌های شیشه‌ای با حباب‌های کوچک و ناقص که ثابت می‌کنه ساخته‌ی دست آدمای درست‌کار، ساده، پرتلاش و بومیِ

یه لحظه صبر کنید.

یه جایی‌ان.

منتظرم.

ما قبلاً مجله‌های نامناسب می‌خوندیم.

حالا جاش رو کاتالوگ‌های هورچاف گرفته.

نه.

از بی‌خوابی نمی‌میری.

از حمله‌ی خواب چطور؟

چرتم می‌بره، وقتی بیدار می‌شم انگار یه جای عجیب از خواب پاشدم. نمی‌دونم چطوری از اونجا سردرآوردم.

باید به خودت آسون بگیری.

می‌شه فقط یه چیزی بهم بدید؟

توینال‌های قرمز و آبی، اسکونال‌های قرمز ماتیکی.

نه.

تو باید یک خواب سالم و طبیعی داشته باشی.

یکم ریشه‌ی سنبل‌الطیب بجو و بیشتر ورزش کن.

بی‌خیال.

دارم رنج می‌کشم.

می‌خوای رنج رو ببینی؟

سه‌شنبه شب توی مراسم متدیستا شرکت کن.

برو آدمایی رو که سرطان بیضه دارن ببین.

اون رنجه.

همیشه دلم سه تا بچه می‌خواست، دوتا پسر و یه دختر.

میندی دو تا دختر و یه پسر می‌خواست.

ما هیچ‌وقت سر چیزی تفاهم نداشتیم.

خب، می‌دونید، اون، اون هفته‌ی پیش اولین بچه‌ش رو به دنیا آورد.

یه دختر.

با، با، آه، با شوهر جدیدش.

هی، خدا رو شکر، می‌دونید، من براش خوشحالم.

چون لیاقتش رو داره.

همگی بیایید از توماس تشکر کنیم که ما رو در رنج خودش شریک کرد.

توماس متشکریم.

به اطراف این اتاق نگاه که می‌کنم آدمای شجاع زیادی رو می‌بینم.

و این به من قدرت می‌بخشه.

ما همه به هم قدرت می‌بخشیم.

الان وقت در آغوش گرفتن همدیگه‌ست.

بیاید همگی از کار خوب توماس پیروی کنیم و خودمون رو بریزیم بیرون.

هر کس یه یار انتخاب کنه.

و این‌جوری با اون قلچماق آشنا شدم.

چشم‌هاش هنوز خیس اشک بود.

زانوهای به‌هم‌چسبیده. اون قدم‌های کوچک ناجور.

اسم من بابه.

باب؟

باب قهرمان بدنسازی بوده.

برنامه‌ی پهن کردن سینه که نیمه‌شب‌ها پخش می‌شد رو که دیدید؟

اون ایده‌ی باب بود.

من یه الکلی بودم.

می‌دونی که مصرف استروئید.

دیابونال ویسترول.

تو مسابقات اسب دوانی ازش استفاده می‌کنن، محض رضای خدا.

و حالا همه‌چیزم رو باختم.

طلاق گرفتم.

دو تا بچه‌ی بزرگم حتی حاضر نیستن جواب تلفنم رو بدن.

غریبه‌هایی که تا این حد با من صادق‌ان به‌شدت معذبم می‌کنن.

حالا تو، کورنیلویس.

می‌تونی گریه کنی.

و بعد یه اتفاقی افتاد.

خودم رو رها کردم.

خیلی خوبه.

در نسیان گم شدم.

تاریک و ساکت و کامل.

آزادی رو یافتم.

از دست دادن هر نوع امید آزادی بود.

اشکالی نداره.

بچه‌ها هم به این خوبی نمی‌خوابن.

معتاد شده بودم.

اگر چیزی نمی‌گفتم، افراد گروه بدترین‌ها رو درباره‌ی من تصور می‌کردن.

بدتر گریه می‌کردن، بعد من هم بدتر گریه می‌کردم.

حالا می‌خوایم در سبز رو باز کنیم، چاکرای قلب.

من واقعاً در حال مرگ نبودم. سرطان یا انگل نداشتم.

من کانون گرم کوچکی بودم که زندگی این عالم دورم حلقه زده بود.

تصور کنید که دردتون گوی سفیدی از نور شفابخش است.

دور بدنتون حرکت می‌کنه و شما رو شفا می‌ده.

حالا، اجازه بدید که به حرکتش ادامه بده. نفس بکشید و از در پشتی ِ اتاق وارد بشید.

به کجا راه داره؟

به غار شما.

وارد غارتون بشید.

درسته.

دارید به اعماق غارتون نزدیک می‌شید.

و حیوان قدرتتون رو پیدا خواهید کرد.

سُر بخور.

متن انگلیسی بخش

People are always asking me if I know Tyler Durden.

Three minutes.

This is it.

Ground zero. Would you like to say a few words to mark the occasion?

With a gun barrel between your teeth, you speak only in vowels.

I can’t think of anything.

For a second, I totally forget about Tyler’s whole controlled demolition thing and I wonder how clean that gun is.

getting exciting now.

That old saying, how you always hurt the one you love.

Well, it works both ways.

We have front-row seats for this theater of mass destruction.

The Demolitions Committee of Project Mayhem wrapped the foundation columns of a dozen buildings with blasting gelatin.

In two minutes, primary charges will blow base charges and a few square blocks will be reduced to smouldering rubble.

I know this because Tyler knows this.

Two and a half.

Think of everything we’ve accomplished.

And suddenly I realize that all of this, the gun, the bombs, the revolution, has got something to do with a girl named Marla Singer.

Bob.

Bob had bitch tits.

This was a support group for men with testicular cancer.

The big moosie slobbering all over me, that was Bob.

We’re still men.

Yes, we’re men.

Men is what we are.

8 months ago, Bob’s testicles were removed.

Then hormone therapy.

He developed bitch-tits because his testosterone was too high and his body upped the oestrogen.

And that was where I fit.

They’re gonna have to open up my pecks again and drain the fluid.

between those huge sweating tits that hung enormous, the way you’d think of God’s as big.

OK, you cry now.

No, wait.

Back up.

Let me start earlier.

For six months, I couldn’t sleep.

I couldn’t sleep.

I couldn’t sleep.

With insomnia, nothing’s real.

Everything’s far away.

Everything’s a copy of a copy of a copy.

When deep space exploration ramps up, it’ll be the corporations that name everything.

The IBM Stellar Sphere.

The Microsoft Galaxy.

The Planet Starbucks.

Gonna need you out of town a little more this week we got some red flags to cover.

It must have been Tuesday. He was wearing his cornflower blue tie.

You want me to deprioritize my current reports until you advise of a status upgrade?

Make these your primary action items.

Here’s your flight coupons.

Call me from the road if there’s any snags.

He was full of pep.

Must have had his grandee latte enema.

Like so many others, I had become a slave to the Ikea nesting instinct.

Yes.

I’d like to order the Erika Pekkari dust ruffles.

Please hold.

If I saw something clever, like a little coffee table in the shape of a yin-yang, I had to have it.

The Klipske personal office unit.

The Hovetrekke home exert-bike.

Or the Johannshamn sofa with the Strinne green stripe pattern.

Even the Rizlampa wire lamps of environmentally-friendly unbleached paper.

I’d flip through catalogues and wonder “What kind of dining set defines me as a person?”

I had it all.

Even the glass dishes with tiny bubbles and imperfections, proof that they were crafted by the honest, simple, hard-working, indigenous peoples of.

Please hold.

wherever.

I was holding.

We used to read pornography.

Now it was the Horchow collection.

No.

You can’t die from insomnia.

What about narcolepsy?

I nod off, I wake up in strange places. I have no idea how I got there.

You need to lighten up.

Can you please just give me something?

Red and blue tuenois, lipstick-red seconais.

No.

You need healthy, natural sleep.

Chew some valerian root and get more exercise.

Hey, come on.

I’m in pain.

You wanna see pain?

Swing by First Methodist, Tuesday nights.

See the guys with testicular cancer.

That’s pain.

I always wanted three kids, two boys and a girl.

Mindy wanted two girls and a boy.

We never could agree on anything.

Well, I, She, She had her first child last week.

A girl.

With, With her, With her new husband.

And Thank God, you know, I’m glad for her.

She deserves.

Everyone, let’s thank Thomas for sharing himself with us.

Thank you, Thomas.

I look around this room, and I see a lot of courage.

And that gives me strength.

We give each other strength.

It’s time for the one-on-ones.

So let’s all of us here follow Thomas’s good example and really open ourselves up.

Would you find a partner?

And this is how I met the big moosie.

His eyes already shrink-wrapped in tears.

Knees together.

Those awkward little steps.

My name is Bob.

Bob?

Bob had been a champion bodybuilder.

You know that chest expansion program you see on late-night TV?

That was his idea.

I was a juicer.

You know, using steroids?

Diabonal and Wisterol.

Oh, they use that on racehorses, for Christ sake’s.

And now I’m bankrupt.

I’m divorced.

My two grown kids won’t even return my phone calls.

Strangers with this kind of honesty make me go a big, rubbery one.

Go ahead, Cornelius.

You can cry.

And then, something happened.

I let go.

That’s really good.

Lost in oblivion.

Dark and silent and complete.

I found freedom.

Losing all hope was freedom.

It’s OK.

Babies don’t sleep this well.

I became addicted.

If I didn’t say anything people always assumed the worst.

They cried harder, then I cried harder.

Now we’re going to open the green door, the heart chakra.

I wasn’t really dying.

I wasn’t host to cancer or parasites.

I was the warm little center that the life of this world crowded around.

Imagine your pain as a white ball of healing light.

It moves over your body, healing you.

Now keep this going.

Remember to breathe and step forward through the back door of the room.

Where does it lead?

To your cave.

Step forward into your cave.

That’s right.

You’re going deeper into your cave.

And you’re going to find your power animal.

Slide.

مشارکت کنندگان در این صفحه

مترجمین این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

ویرایشگران این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.