سرفصل های مهم
بخش 02
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زوم»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی بخش
هر عصر می مردم.
و هر عصر دوباره متولد ميشدم.
رستاخیز.
باب به این دلیل دوستمداشت که فکر می کرد بیضه های من رو هم برداشته اند.
آنجا بودن، زير فشار پستونهاش، آمادهي گريه کردن.
اينجا تعطيلات من بود.
و اون همه چيز رو نابود کرد.
اينجا سرطانه، آره؟
اين جوجه مارلا سينگر سرطان بيضه نداشت.
اون يک دروغگو بود.
اصلا هيچ مرضي نداشت.
تو “پاک و رها” ديده بودمش، انجمن بيماريهاي خونيام، پنجشنبهها.
و بعد در “اميد” انجمن دوماهيکبار کمخونيِ داسي شکل.
و دوباره در “دَم را درياب” انجمن بيماري سل، جمعه شب.
مارلا، يک توريست واقعي.
دروغ او انعکاس دروغ من بود.
و ناگهان هيچچيزي حس نميکردم.
نميتونستم گريه کنم.
پس دوباره، نميتونستم بخوابم.
سلام.
بايد با هم حرف بزنيم.
حتما.
دستت برا من رو شده.
چي؟
آره. تو يه متقلبي، تو در حال مرگ نيستي.
ببخشيد؟
سيلويا پلات دنيا رو با فلسفهي تبتيها فهميد، ميدونم که همهي ما همهي ما ميميريم، درست؟
ولي تو اونجوري که کلويي داره ميميره، نميميري.
خب؟
خب تو يه توريستي.
باشه؟
من تو رو قبلا ديدم. تو ملانوماييها ديدمت، تو مسلولها ديدمت. تو سرطان بيضهايها ديدمت.
ديدم که داري اينو تمرين ميکني.
چيو تمرين ميکنم؟
سرزنش کردن منو.
همونجوري که اميدوار بودي پيش ميره، روپرت؟
تو رو لو ميدم.
بفرما،
من هم تو رو لو ميدم.
بسيار خوب، نزديک هم بشيد.
بذاريد اشک از چشمتون جاري بشه.
آه، خدايا. چرا اين کارو ميکني؟
از سينما که ارزونتره، قهوهي مجاني هم داره.
نه، ببين، اين خيلي مهمه، خب؟
اينا انجمناي مناند،
بيشتر از يه ساله که دارم ميآم اينجا.
تو چرا اين کارو ميکني؟
نميدونم.
وقتي مردم فکر ميکنن مردني هستي، پسر، اونا واقعا واقعا به حرفات گوش ميکنن به جاي اينکه فقط،
به جاي اينکه فقط منتظر باشن نوبت حرف زدن خودشون برسه.
آره.
آره.
کاملا با هم شريک بشيد.
تو نميخواد که بيايي به اين انجمنا.
بهشون اعتياد پيدا ميکني.
واقعا؟
شوخي نميکنم.
وقتي يه متقلب ديگهاي هم حضور داشته باشه نميتونم گريه کنم و به اين گريهها احتياج دارم.
پس برو يه جاي ديگه واسه خودت پيدا کن.
کندي يه بخش سرطان راه اندخته، اين مشکل من نيست.
وايسا،
صبر کن،
ميگم هفته رو با هم قسمت کنيم، باشه؟
لنفاوي و سل واسه تو.
سل واسه خودت.
سيگار کشيدنم اصلا تمومي نداره.
باشه. خوبه. خوبه.
فکر کنم سر سرطان بيضه نبايد بحثي داشته باشيم
خب، از لحاظ فني من بيشتر از تو حق دارم که اونجا باشم، تو هنوز بیضه هاتو داري.
شوخي ميکني.
نميدونم. شوخي ميکنم؟
نه. نه.
تو کدومو ميخواي؟
مرضاي انگلي واسه من.
نميتوني هر جفتشو داشته باشي، اما چرا بيمارياي خوني رو برنميداري.
من بيمارياي مغزي رو ميخوام.
بيمارياي خوني واسه من، ولي جنون مغزي رو هم من ميخوام بردارم.
من اونو ميخوام.
تو نميتوني تمام بيمارياي مغزي رو برداري.
تا اينجا تو چهارتا داري.
من فقط دوتا.
باشه.
جفتشونو بردار.
اونا واسه تو.
حالا هر کدوم سه تا داريم.
هي! تو که نصف لباساتو جا گذاشتي.
چي، داري اونا رو ميفروشي؟
آره! دارم چندتا لباس ميفروشم.
خب.
هر کدوم سه تا داريم. که ميشه شيش تا.
روز هفتم چي ميشه؟
سرطان روده رو من ميخوام.
اين دختر درسش رو خوب بلده.
نه. نه. من سرطان روده رو من ميخوام.
پس تو هم اونو دوست داري.
سعي کن اينو با من نصف کني، هان؟
ببين، با هم تقسيمش ميکنيم، باشه؟
اولين و سومين يکشنبهي هر ماه واسه تو.
قبوله.
انگار که اين يه خداحافظيه.
خب، نبايد زياد بزرگش کنيم، باشه؟
اينطوري چطوره براي اينکه زياد بزرگ نشه؟
هي، مارلا.
مارلا.
شايد بايد شمارههامون رو به هم بديم.
بايد؟
شايد بخواهيم شبا رو با هم عوض کنيم.
باشه.
اينجوري با مارلا سينگر آشنا شدم.
فلسفهي زندگي مارلا اين بود که هر لحظه ممکن است بميرد.
ميگفت اين يک تراژديست که هنوز نمرده.
اسمتو ننوشتي.
تو کي هستي؟
کورنيلويس؟ روپرت؟
تراويس؟
يکي از اين اسماي احمقانه که هر شب به همه ميگي.
در سي تک از خواب بيدار ميشي.
اس اف او.
ال.اي.اکس.
در اوهر از خواب بيدار ميشي.
دالاس فورت ورث.
بي دبليو آي.
اقيانوس آرام. کوهستان. مرکز.
يک ساعت از دست ميدي.
يک ساعت به دست ميآري.
پذيرش اين پرواز دو ساعت ديگه شروع ميشه، قربان.
اين زندگي توست، و هر دقيقه يکبار تمام ميشود.
در فرودگاه بينالمللي ار هاربر از خواب بيدار ميشي
اگر در زمانهاي متفاوت در جاهاي متفاوت از خواب بيدار ميشدي، ميتونستي وقت بيدار شدن يک آدم متفاوت باشي؟
هر جا سفر ميکنم، زندگي کوچولو.
شکر يکنفره، خامهي يکنفره.
کرهي يکنفره.
يک پازل ميکرو-ويو مرغ کوردون بلو.
دستهي شامپوهاي يکنفره.
بستهي خميردندان يکنفره.
صابونهاي لولهاي کوچک.
آدمهايي که در هر پرواز باهاشون آشنا ميشم، دوستان يکنفره هستند.
بين بلندشدن و فرودآمدن، وقتمون رو با هم ميگذرونيم.
اما فقط همين.
در يک دورهي زماني طولاني نرخ زندهماندن تمام موجودات به صفر سقوط ميکند.
من ارزياب فراخوان بودم.
شغل من اين بود که از يک فرمول استفاده کنم.
اينجا جاييه که اين بچه شيشه جلو رو بررسي کرده.
اين سه نقطه.
ماشين صفر کيلومتري که شرکت من توليد کرده يه جايي رو با سرعت شصت مايل بر ساعت ترک ميکند.
ديفرانسيل عقب قفل ميکند.
کمربند ايمني صندلي عقب ميپيچد دور زيرسيگاري.
شايد يه برچسب سيگار نکشيد بايد درست کنيم.
ماشين تصادف ميکند و به همراه تمام سرنشينانش ميسوزد.
حالا، بايد ما فراخوان اعلام کنيم؟
پدره حتما خيلي چاق بوده.
چربياي سوخته شده روي صندلي رو ميبيني،
اون پيرهن پولي استر؟
هنر خيلي مدرنه.
تعداد سرنشيان ماشين رو آ می گیریم.
و اون رو در نرخ خطاي احتمالي ب ضرب می کنیم.
بعد نتيجه رو در هزينه توافق خارج از دادگاه که ميشه همون سی ضرب ميکنيم.
آ ضرب در ب ضرب در سی برابر است با ایکس.
اگر ایکس کمتر از هزينهي فراخوان باشد يک ماشين هم برنميگردانيم.
اينجور تصادفا زياد اتفاق ميافته؟
باورتون نميشه.
شما براي چه شرکت خودروسازي کار ميکنيد؟
يکي از اون بزرگاش.
در هر صعود و فرود، هر وقت که هواپيما زيادي کج ميشد آرزوي سقوط ميکردم، يا يک تصادف هوايي.
هر چيزي.
اگر در سفر کاري بميري حق بيمهي عمرت سه برابر ميشه. اگر صندلي شما در رديف درب خروج اضطراري قرار دارد و شما احساس ميکنيد که توانايي اين را نداريد يا مايل نيستيد که بر طبق دستورات کارت ايمني رفتار کنيد لطفا از يکي از مهمانداران هواپيما بخواهيد که صندلي شما را عوض کند.
مسئوليت خيلي زياديه.
ميخواي صندليتو عوض کني؟
نه، مطمئن نيستم آدم اين کار خاص باشم.
دستورالعمل در خروج در ارتفاع سي هزار پايي.
توهم امنيت.
آره. فکر کنم.
ميدوني چرا تو هواپيما ماسک اکسيژن ميذارن؟
براي اينکه نفس بکشيم.
اکسيژن تو رو نشئه ميکنه.
تو يه موقيعت فاجعهبار شروع ميکني به نفساي وحشتزده کشيدن.
يهدفه سرخوش و مطيع ميشي.
تقديرتو قبول ميکني.
همهچي اينجا رديفه.
فرود اضطراري در آب با سرعت، ششصد مايل بر ساعت.
صورتاي سفيد.
به آرامي گاواي هندي.
اين.
نظريهي جالبيه.
چي کار ميکني؟
منظورت چيه؟
برا گذران زندگي، چي کار ميکني؟
چرا؟ يه جور وانمود ميکني که انگار برات جالبه؟
باشه.
يه جور نوميدي بيمار تو خندته.
کيفامون دقيقا شبيه همديگست.
صابون.
ببخشيد؟
تو کار صابونم، از توليد به مصرف.
نشانهي تمدن.
و اينجوري آشنا شدم با، تايلر دردن.
ميدونستي اگه به اندازهي برابر بنزين و کنسانترهي يخزدهي آبپرتغالو با هم مخلوط کني ميتوني ناپالم درست کني؟
نه، نميدونستم. نمیدونستم درست گفتي؟
آره، درسته.
هر کسي ميتونه با مواد سادهي توي خونه هر جور مواد منفجرهاي درست کنه.
واقعا؟
اگه کسي خيلي مايل باشه.
تايلر، تو با اختلاف خيلي زيادي جالبترين دوست يکنفرهاي هستي که تا حالا داشتم.
ببين، تو هواپيما همهچي يکنفر ست، حتي.
گرفتم. خيلي باهوشي.
ممنون.
چقدر تا حالا به دردت خورده؟
چي؟
باهوش بودن.
زياد.
پس خوب نگهش دار.
درسته.
حالا يه مسئلهي نزاکت.
وقتي رد ميشم پشتمو به طرفت بگيرم يا جلومو؟
متن انگلیسی بخش
Every evening I died.
And every evening I was born again.
Resurrected.
Bob loved me because he thought my testicles were removed too.
Being there, pressed against his tits, ready to cry.
This was my vacation.
And she ruined everything.
This is cancer, right?
This chick, Marla Singer, did not have testicular cancer.
She was a liar.
She had no diseases at all.
I had seen her at Free And Clear, my blood parasites group, Thursdays.
Then at Hope, my bimonthly sickle-cell circle.
And again, at Seize The Day, my tuberculosis, Friday night.
Marla, the big tourist.
Her lie reflected my lie.
And suddenly, I felt nothing.
I couldn’t cry.
So once again, I couldn’t sleep.
Hey.
We need to talk.
Sure.
I’m on to you.
What?
Yeah.
Your faker and your not dying.
Sorry
In the Tibetan-philosophy, Sylvia-Plath senses of the word, I know we’re all dying.
But you’re not dying the way Chloe back then is dying.
So?
So you’re a tourist.
OK?
I’ve seen you.
I saw you at melanoma, I saw you at tuberculosis.
I saw you at testicular cancer!
I saw you practising this.
Practising what?
Telling me off.
Is it going as well as you hoped, Rupert?
I’ll expose you.
Go ahead.
I’ll expose you.
Come together.
Let yourselves cry.
Oh, God.
Why are you doing this?
It’s cheaper than a movie and there’s free coffee.
Look, this is important OK.
These are my groups.
I’ve been coming for over a year.
Why do you do it?
I don’t know.
When people think you’re dying, they really really listen to you instead of just.
Instead of waiting for their turn to speak.
Yeah.
Yeah.
Share yourself completely.
Look, you don’t want to get into this.
It becomes an addiction.
Really?
I’m not kidding.
I can’t cry if there’s another faker is present, and I need this.
You gotta find somewhere else to go.
Candystripe a cancer ward, It’s not my problem.
No, wait a second.
Hold on.
We’ll split up the week, OK?
You take lymphoma and tuberculosis.
You take tuberculosis.
My smoking doesn’t go over at all.
OK.
Good.
Fine.
Testicular cancer should be no contest.
Technically, I have more right to be there.
You still have your balls.
You’re kidding.
I dunno. Am I?
No.
No.
What do you want?
I’ll take the parasites.
You can’t have both of parasites but why you take the blood parasites.
I want brain parasites.
I’ll take the blood parasites but I’m gonna get your organic brain dementia OK?
I won’t that.
You can’t have the whole brain.
So far, you have four.
I only have two.
OK.
Take both the parasites.
They’re yours.
Now we both have three.
Hey!
You left half your clothes.
What, are you selling those?
Yes!
I’m selling some clothes!
So!
We each have three.
That’s six.
What about the seventh day?
I want bowel cancer.
The girl had done her homework.
No.
No.
I want bowel cancer.
That’s your favorite too?
Tried to slip it by me, eh?
Look, we’re gonna split it.
Take the first and third Sunday in a month.
Deal.
Looks like this is goodbye.
Well let’s not make a big thing out of it OK.
How’s this for not making a big thing?
Hey, Marla!
Marla!
Maybe we should exchange numbers.
Should we?
We might wanna switch nights.
OK.
This is how I met Marla Singer.
Marla’s philosophy of life was that she might die at any moment.
The tragedy, she said, was that she didn’t.
It doesn’t have your name!
Who are you?
Cornelius?
Rupert?
Travis?
Any of the stupid names you give each night?
You wake up at SeaTac.
SFO.
LAX.
You wake up at O’Hare.
Dallas Fort Worth.
BWI.
Pacific.
Mountain.
Central.
Lose an hour.
Gain an hour.
The check-in for that flight isn’t for another two hours, sir.
This is your life, and it’s ending one minute at a time.
You wake up at Air Harbor International.
If you wake up at a different time, in a different place, could you wake up as a different person?
Everywhere I travel, tiny life.
Single-serving sugar, Single-serving cream.
Single pat of butter.
The microwave cordon bleu hobby kit.
Shampoo-conditioner combos.
Sample-package mouthwash.
Tiny bars of soap.
The people I meet on each flight, they’re single-serving friends.
Between takeoff and landing, we have our time together.
That’s all we get.
On a long enough time line, the survival rate for everyone drops to zero.
I was a recall coordinator.
My job was to apply the formula.
The infant went through the windshield.
3 points.
A new car built by my company leaves somewhere traveling at 60 mph.
The rear differential locks up.
The teenager’s braces are stuck to the ashtray.
Might make a good anti-smoking ad.
The car crashes and burns with everyone trapped inside.
Now, should we initiate a recall?
The father must have been huge.
You see where the fat burned to the seat?
The polyester shirt?
Very modern art.
Take the number of vehicles in the field, A.
Multiply it by the probable rate of failure, B.
Then multiply the result by the average out-of-court settlement, C.
A x B x C equals X.
If X is less than the cost of a recall, we don’t do one.
Are there a lot of these kinds of accidents?
You wouldn’t believe.
Which car company do you work for?
A major one.
Every time the plane banked too sharply on takeoff or landing, I prayed for a crash or a midair collision.
Anything.
Life insurance pays off triple if you die on a business trip.
“If you are seated in an emergency exit row and would be unable or unwilling to perform the duties listed on the safety card, please ask a flight attendant to re seat you.”
It’s a lot of responsibility.
Wanna switch seats?
No, I’m not sure I’m the man for that particularjob.
An exit-door procedure to 30,000ft.
The illusion of safety.
Yeah.
I guess so.
You know why they put oxygen masks on planes?
So you can breathe.
Oxygen gets you high.
In a catastrophic emergency, you take giant panic breaths.
Suddenly you become euphoric, docile.
You accept your fate.
It’s all right here.
Emergency water landing, 600 mph.
Blank faces.
Calm as Hindu cows.
That’s.
That’s an interesting theory.
What do you do?
What do you mean?
What do you do for a living?
Why?
So you can pretend you’re interested?
OK.
You have a kind of sick desperation in your laugh.
We have the exact same briefcase.
Soap.
Sorry?
I make and I sell soap.
The yardstick of civilization.
And this is how I met, Tyler Durden.
Did you know if you mix gasoline and frozen orange juice, you can make napalm?
No, I did not.
I don’t know Is that true?
That’s right.
One can make all kinds of explosives with simple household items.
Really?
If one was so inclined.
Tyler, you are by far the most interesting single-serving friend I have ever met.
Everything on a plane is single-serving.
Oh, I get it.
It’s very clever.
Thank you.
How’s it working out for you?
What?
Being clever?
Great.
Keep it up, then.
Right up.
A question of etiquette.
As I pass, do I give you the ass or the crotch?
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.