هری پاتر و شاهزاده دورگه

16 بخش

7بخش

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

نزديکتر نريد. همه تون برگرديد.

بهش دست نزن، مگر از روي پاکت. فهميدي؟

مطمئني وقتي که کتي وارد سه دسته جارو شد اين همراهش نبود؟

همون طور بود که گفتم.

اون رفت دستشويي، و وقتي برگشت اين پاکت دستش بود.

گفت خيلي مهمه که اون رو تحويل بده.

  • نگفت به کي؟
  • به پروفسور دامبلدور.

خيلي خب. ممنون، لين. مي توني بري.

چرا وقتي اتفاقي مي افته هميشه شما سه نفر هستين؟

باور کنيد، پروفسور، من شش ساله همين سوال رو از خودم دارم.

اوه، سوروس.

نظرت چيه؟

به نظرم خانم بل خوش شانسه که هنوز زنده است.

اون طلسم شده بود، مگه نه؟

من کتي رو مي شناسم، بيرون زمين کوييديچ آزارش به مورچه هم نمي رسه.

اگه مي خواسته اونو به پروفسور دامبلدور بده از قصد اين کارو نمي کرده.

بله، اون طلسم شده بوده.

کار مالفوي بوده.

اين يک تهمت خيلي جديه، پاتر.

درسته.

  • مدرکي داري؟
  • فقط مي دونم.

فقط…

…مي دوني.

باز دوباره، منو با استعدادهات متحير کردي، پاتر.

استعدادهايي که اون قدر مرگبارن که تنها ميشه روياي تصاحبشون رو داشت.

چه قدر “پسر برگزيده” بودن بايد باشکوه باشه.

بهتره برگرديد به خوابگاهتون. هر سه تون.

فکر مي کني دين تو جيني چي مي بينه؟

جینی؟

خب، جيني تو اون چي مي بينه؟

دين؟ اون فوق العاده ست.

هنوز پنج ساعت نشده که بهش گفتي عقده اي عوضي.

آره، خب، داشت دستش رو به خواهرم ميزد ديگه، مگه نه؟

يه چيزي آدمو گاز مي گيره، بايد ازش متنفر بود، مي دوني؟ طبيعيه.

فکر کنم.

  • پس توي اون چي مي بينه؟
  • نمي دونم.

اون باهوشه، بامزه است.

  • جذابه.
  • جذابه؟

  • مي دوني، پوست قشنگي داره.
  • پوست؟

يعني ميگي دين به خاطر پوست خواهرم با اون قرار مي ذاره؟

نه منظورم اينه که، فقط ميگم ممکنه يکي از چندين علتش باشه.

هرمايني پوست قشنگي داره.

مگه نه؟ از نظر پوست.

راستش تا حالا بهش فکر نکرده بودم.

ولي، فکر کنم، آره.

خيلي قشنگه.

  • من ديگه بگيرم بخوابم.
  • باشه.

خب. بگو ببينم، کورمک، اين روزها، عمو تايبريوس رو زياد مي بيني؟

بله، قربان. در واقع، تو تعطيلات همراه وزير سحر و جادو ميريم شکار.

خب، حتما سلام منو به هردوشون برسون.

عموي تو چي، بلبي؟

براي اونايي که نمي دونن ميگم، عموي مارکوس معجون گرگ خفه کن رو اختراع کرده.

  • روي چيز جديدي کار مي کنه؟
  • نمي دونم.

اون و پدرم با هم خوب نيستن. شايد چون بابام ميگه معجون ها آشغالن.

ميگه تنها معجون اون که ارزش داشتنش رو داره يه چيز خشک براي آخر روزه.

تو چي، خانم گرنجر؟ خانواده ت توي دنياي مشنگي دقيقا چي کار مي کنن؟

پدر و مادر من دندان پزشک هستن.

کارشون درمان دندون هاي آدم هاست.

جالبه. و اين حرفه خطرناک شمرده ميشه؟

نه.

البته، يه بار، يه پسر، به اسم رابي فنويچ دست پدرم رو گاز گرفت.

دستش 10 تا بخيه خورد.

آه. خانم ويزلي. بيا تو، بيا تو.

چشماش رو نگاه کن. باز با دين دعواش شده.

ببخشيد. من معمولا دير نمي کنم.

اشکالي نداره. درست موقع دسر رسيدي، البته، اگه بلبي چيزي واسه ت گذاشته باشه.

چيه؟

هيچي.

خداحافظ. خدانگهدار.

  • پاتر!
  • ببخشيد، قربان.

فقط مجذوب ساعت شني شما شده بودم.

اوه، بله.

چيز خيلي جذابيه .

شن مطابق با کيفيت گفتگو ريخته ميشه.

اگه تظاهر باشه، شن آهسته مي ريزه.

  • و اگر نباشه…
  • پس فکر کنم من ديگه برم.

چرت و پرت نگو. تو نگران چيزي نباش، پسر جان.

اما در مورد بعضي همکلاسي هات…

…خب بذار فقط بگيم، بعيده بتونن برن تو طاقچه.

طاقچه، قربان؟

هر کس بلندپروازي داشته باشه که کسي بشه، ميره اينجا.

البته، تو همين الان هم واسه خودت کسي هستي، مگه نه، هري؟

ولدمورت تونست بره توي طاقچه، قربان؟

شما تام ريدل رو مي شناختين، مگه نه؟ معلمش بودين.

آقاي ريدل توي هاگوارتز معلم هاي زيادي داشت.

اون چطوري بود؟

ببخشيد، قربان. متأسفم.

اون پدر و مادرم رو کشت.

البته.

طبيعيه که بخواي بيشتر بدوني.

ولي، متأسفانه، بايد مأيوست کنم، هري.

وقتي اولين بار آقاي ريدل رو ديدم، پسري آروم و البته ماهر بود که مي خواست يه جادوگر درجه يک بشه.

با بقيه شاگردها فرقي نداشت.

راستش، با خود تو هم فرقي نداشت.

اگر هيولايي وجود داشت…

…در اعماق وجودش نهفته بود.

موفق باشي، رون.

  • کلاه قشنگيه!
  • رون، تو يه بازنده اي.

روت حساب مي کنم، رون. دو گاليون رو گريفندور شرط بستم، خب؟

  • خوش تيپ شدي، رون.
  • بازنده!

اين چيه پوشيده؟

خب، چطور بود؟

  • چي چطور بود؟
  • مهموني شامتون؟

راستش، خيلي کسل کننده بود.

ولي فکر کنم هري از دسر لذت برد.

اسلاگهورن يه مراسم کريسمس گذاشته.

بايد يه نفرو با خودم ببرم.

فکر کنم مک لاگن رو مي بري. اون تو انجمن اسلاگه، مگه نه؟

  • در واقع، مي خواستم از تو دعوت کنم.
  • واقعا؟

امروز موفق باشي، رون.

مي دونم مي درخشي.

من استعفا ميدم. بعد از مسابقه امروز مک لاگن مي تونه جاي منو بگيره.

هر طور ميلته.

  • آب ميوه؟
  • البته.

سلام، بچه ها.

افتضاح شدي، رون.

براي همين يه چيزي تو ليوانش ريختي؟

يه مقوي هست؟

شانس مايع.

اونو نخور، رون.

  • ممکنه براي اين کارت اخراج بشي.
  • نمي دونم از چي حرف مي زني.

بجنب، هري. بايد مسابقه رو ببريم.

متن انگلیسی بخش

Don’t get any closer. Get back, all of you.

Do not touch that, except by the wrappings. Do you understand?

You’re sure Katie did not have this in her possession when she entered the Three Broomsticks?

It’s like I said.

She left to go to the loo, and when she came back she had the package.

She said it was important that she deliver it.

Did she say to whom? To Professor Dumbledore.

Very well. Thank you, Leanne. You may go.

Why is it when something happens it is always you three?

Believe me, professor, I’ve been asking myself the same question for six years.

Oh, Severus.

What do you think?

I think Miss Bell is lucky to be alive.

She was cursed, wasn’t she?

I know Katie. Off the pitch, she wouldn’t hurt a fly.

If she was delivering that to Dumbledore, she wasn’t doing it knowingly.

Yes, she was cursed.

It was Malfoy.

That is a very serious accusation, Potter.

Indeed.

Your evidence? I just know.

You just…

…know.

You astonish with your gifts, Potter.

Gifts mere mortals can only dream of possessing.

How grand it must be to be the Chosen One.

I suggest you go back to your dormitories. All of you.

What do you suppose Dean sees in her? Ginny?

Well, what does she see in him?

Dean? He’s brilliant.

You called him a slick git not five hours ago.

Yeah, well, he was running his hands all over my sister, wasn’t he?

Something snaps, and you’ve gotta hate him, you know? On principle.

I suppose.

So, what is it he sees in her? I don’t know.

She’s smart, funny.

Attractive. Attractive?

You know, she’s got nice skin. Skin?

Dean dates my sister because of her skin?

Well, no, I mean, I’m just saying it could be a contributing factor.

Hermione’s got nice skin.

Wouldn’t you say? As skin goes, I mean.

I’ve never really thought about it.

But, I suppose, yeah.

Very nice.

I think I’ll be going to sleep now. Right. Yeah.

So tell me, Cormac, do you see anything of your Uncle Tiberius these days?

Yes, sir. In fact, I’m meant to go hunting with him and the Minister for Magic over the holidays.

Well, be sure to give them both my best.

What about your uncle, Belby?

For those who don’t know, Marcus uncle invented the Wolfsbane Potion.

Is he working on anything new? Don’t know.

Him and Dad don’t get on. Probably because me dad says potions are rubbish.

Says the only potion worth having is a stiff one at the end of the day.

What about you, Miss Granger? What does your family do in the Muggle world?

My parents are dentists.

They tend to peoples teeth.

Fascinating. And is that considered a dangerous profession?

No.

Although, one boy, Robbie Fenwick, did bite my father once.

He needed 10 stitches.

Ah. Miss Weasley. Come in, come in.

Look at her eyes. They’ve been fighting again, her and Dean.

Sorry. I’m not usually late.

No matter. You’re just in time for dessert, that is, if Belbys left you any.

What?

Nothing.

Goodbye. Bye-bye.

Potter. I’m sorry, sir.

I was just admiring your hourglass.

Oh, yes.

A most intriguing object.

The sand runs in accordance with the quality of the conversation.

If it is stimulating, the sand runs slowly.

lf it is not… I think I’ll be going.

Nonsense. You have nothing to fear, dear boy.

As to some of your classmates…

…well, let’s just say they’re unlikely to make the shelf.

The shelf, sir?

Anyone who aspires to be anyone hopes to end up here.

But then again, you already are someone, aren’t you, Harry?

Did Voldemort ever make the shelf, sir?

You knew him, didn’t you, sir, Tom Riddle? You were his teacher.

Mr. Riddle had a number of teachers whilst here at Hogwarts.

What was he like?

I’m sorry, sir. Forgive me.

He killed my parents.

Of course.

It’s only natural you should want to know more.

But I’m afraid I must disappoint you, Harry.

When I first met Mr. Riddle, he was a quiet albeit brilliant, boy committed to becoming a first-rate wizard.

Not unlike others I’ve known.

Not unlike yourself, in fact.

If the monster existed…

…it was buried deep within.

Good luck, eh, Ron.

Nice hat! Ron, you’re a loser.

I’m counting on you, Ron. I have two Galleons on Gryffindor, yeah?

Looking good, Ron. Loser!

What’s he wearing?

So how was it, then?

How was what? Your dinner party?

Pretty boring, actually.

Though I think Harry enjoyed dessert.

Slughorn’s having a Christmas do, you know.

And we’re meant to bring someone.

I expect you’ll be bringing McLaggen. He’s in the Slug Club, isn’t he?

Actually, I was going to ask you. Really?

Good luck today, Ron.

I know you’ll be brilliant.

I’m resigning. After todays match, McLaggen can have my spot.

Have it your way.

Juice? Sure.

Hello, everyone.

You look dreadful, Ron.

Is that why you put something in his cup?

Is it a tonic?

Liquid luck.

Don’t drink it, Ron.

You could be expelled for that. I don’t know what you’re talking about.

Come on, Harry. We’ve got a game to win.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.