سرفصل های مهم
1بخش
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح متوسط
دانلود اپلیکیشن «زوم»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی بخش
اگه بايد پلک بزنين، الان بزنين
به دقت به هر چيزي که ميبينين و ميشنوين توجه کنين
مهم نيست که چقدر بنظر غيرطبيعي مياد
و لطفا مراقب باشين:
اگه بي قراري کنيين
اگه روتون رو برگردونين
اگه هر قسمت از حرفهايي که ميزنم رو فراموش کنين
حتي براي يه لحظه
اون وقت، قهرمانمون حتما نابود ميشه
اسمش “کوبو”ئه
پدربزرگش يه چيزي ازش دزديد
و اين حداقل کاري بوده که کرده
آخ!
به به، سلام کوبو!
امروز چطور بود؟
جمعيت بدي نبود
دو تا سکه و يه فتيله گرفتم
فتيلهي خيلي خوبيه
براي امروز چه برنامهاي ريختي؟
آ ميدوني همون هميشگي
هيولاها؟
البته
فکر کردي ميتوني يه مرغ با نفس آتشين هم درست کني؟
دوباره مرغ؟
مرغ بامزهست
يه کم کمدي براي متعادل کردن فضا لازمه
اونا به سمتت پول پرت ميکنن.
ميدونم
يا يه چيزي سمت تو ميندازن.
نميدونم
خب، بذار ببينم چيکار ميتونم بکنم
و برنامه داري که امروز، داستانت رو تموم کني، جوون؟
اگه بايد پلک بزنين، الان بزنين
به دقت به هر چيزي که ميبينين و ميشنوين توجه کنين
مهم نيست که چقدر بنظر غيرطبيعي مياد
و لطفا مراقب باشين
اگه بي قراري کنين، اگه روتون رو برگردونين
اگه هر قسمت از حرفهايي که ميزنم رو فراموش کنين
حتي براي يه لحظه،
اون وقت، قهرمانمون حتما نابود ميشه
“هانزو” يه سامورايي بزرگ بود
اما تنها بود
خانوادهش رو ازش گرفته بودن
سرزمينش نابود شده بود
و ارتشش توسط “شاه ماه” وحشتناک از بين رفته بود
ممکنه يادتون باشه که هانزو
در سرزمينهاي دوردست.
در جستجوي زره جادويي بود
تنها سلاحي در سراسر جهان که.
ميتونست از اون در برابر قدرت شاه ماه، محافظت کنه
اين زره از سه قسمت ساخته شده بود
اوليش.
من ميدونم!
من ميدونم!
شمشير ناشکستني
دوميش؟
زره سينهي.
نفوذ نا.
نفوذناپذير پنبه
آره!
و بالاخره
سومين قسمت زره.
اين يکي رو ميدونم
من بگم!
کلاهخود آسيب ناپذير!
قبل از اينکه هانزو بتونه زره رو به دست بياره.
و قسمتهايش را بهم وصل کنه
تا قدرت واقعيش آزاد بشهتوسط هيولاهاي شاه ماه، مورد حمله قرار گرفت
واي آره!
متن انگلیسی بخش
If you must blink, do it now.
Pay careful attention to everything you see and hear,
no matter how unusual it may seem.
And please be warned,
if you fidget,
if you look away,
if you forget any part of what I tell you,
even for an instant,
then our hero will surely perish.
His name is Kubo.
His grandfather stole something from him.
And that really is the least of it.
Ow!
Well, hello, Kubo.
How was it today?
It wasn’t a bad crowd.
I got two pennies and a lint ball.
This is pretty good lint.
And what have you got planned for today?
Oh, you know, the usual.
Monsters?
Of course.
You think you can work in a fire-breathing chicken?
The chicken again?
The chicken is funny.
A touch of comedy to balance the whole thing out.
They’re gonna be throwing money at you.
I just know it.
Uh, they’ll throw something at you.
I don’t know.
Okay, I’ll see what I can do.
And do you plan on finishing the story this time, young man?
If you must blink, do it now.
Pay careful attention to everything you see and hear,
no matter how unusual it may seem.
And please be warned,
if you fidget, if you look away,
if you forget any part of what I tell you,
even for an instant,
then our hero will surely perish.
Hanzo was a mighty samurai,
but he was alone.
His family taken from him,
his kingdom in ruins,
and his army destroyed by the dreaded Moon King.
You may recall, Hanzo was roaming
the distant Far Lands
in search of a magical suit of armor.
The only weapon in the whole world
that could protect him from the power of the Moon King.
This armor was made up of three pieces.
The first.
I know!
I know!
The sword unbreakable.
The second.
The breastplate.
Impenetrable.
Impenetra-bubble!
Yeah!
And finally,
the third weapon,the final piece of the armor.
I know this one.
Pick me!
The helmet invulnerable!
Before Hanzo could claim the armor
and unite the pieces
to reveal their true power,he was attacked by the Moon King’s beast.
Oh, yes!
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.