هیولایی فرا می خواند

12 بخش

بخش 09

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح خیلی ساده

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

شاید ما یه مداد بگیریم

— و تو بتونی روی اون طرح بکشی

میخوای امتحانش کنی؟

نشونم بده چطور انجامش میدی

ببین، کان

این موهاشه

و این ابروهاشه

این چشماشه

اوه، ببین، این دهنشه

اونجا دهنشه، اون خیلی عصبانیه

میتونی ببینی؟

!اونو ببین

و بعد صورتش رو میکشیم

— و بعد

این هیولای ماست

این اون هیولاست

هیولا رو ببین

خیلی آروم

همینه

— خیلی خب،امروز امتحان 30 دقیقه‌ای داریم

و امتحان از چیزهاییه که ما در دو هفته‌ی گذشته خواندیم

،پس اگه مرور کرده باشین تعجب نخواهید کرد

تا یه دقیقه دیگه ازتون میخوام که برگه‌ها رو برگردونید

.تا 30 دقیقه‌ی آینده اصلا حرف نزنین

— میخوام که سکوت مطلق باشه

،چون شما قراره که از مغزتون استفاده کنین نه از دهنتون

خب 30 دقیقه از الان شروع میشه

موفق باشید

فکر کنم بالاخره فهمیدم چه جور آدمی هستی

.بعد از این همه مدت

تو فقط دنبال یکی بودی که بزنه توی سرت

ولی میدونی چیه؟ من دیگه اون آدم نیستم

خداحافظ، اومالی

دیگه تو رو نمیبینم

حالا دیگه واسه منم نامرئی شدی

امیدوارم که حال مامانت بهتر بشه

چرا اینقدر دیر کردی؟

وقت گفتن داستان سوم رسیده

— روزی روزگاری یه مرد نامرئی بود

که از اینکه دیده نمیشه خسته شده بود

اینجور نبود که واقعا نامرئی باشه

فقط مردم عادت کردن که اونو نبینن

یه روز، مرد نامرئی دیگه نتونست تحمل کنه

،همش تو این فکر بود

— اگه هیچکس آدم رو نبینه

واقعا وجود داره یا نه؟

مرد نامرئی چیکار کرد؟

یه هیولا رو صدا زد

اصلا نمیدونم بهت چی بگم، اومالی

!فرستادیش بیمارستان

پدر و مادرش تهدید کردن که شکایت میکنن

کار من نبود

چی گفتی؟

کار من نبود

!من نامرئی نیستم! نامرئی نیستم

اومالی، اگه میخوای دیده بشی این راه درستش نیست

!من نامرئی نیستم

شنیدی؟ !من نامرئی نیستم

قوانین مدرسه برای چنین کاری اخراج فوری رو تعیین کرده

ولی چطور میتونم اینکار رو بکنم

و خودم رو یه جور معلم بدونم؟

برگرد سر کلاست

،یه روز راجع بهش حرف میزنیم ولی امروز نه

من رو تنبیه نمیکنین؟

چه فایده‌ای میتونه داشته باشه؟

خب، بذار یه مثال برای سلامتی عاطفی بزنم

.میدونین که بعضی وقت‌ها نه گفتن سخته نه؟

و چه حس خوبی داره .وقتی که بالاخره جرات نه گفتن رو پیدا میکنین

متن انگلیسی بخش

maybe we take a pencil

and you can draw on there—

Do you want to try it?

Show me how you do it.

Look, Con.

That’s his hair.

And this is his eyebrow.

There’s the eyes.

Oh, look, there’s his mouth.

There’s his mouth, he’s very angry.

Can you see?

Look at that!

And then we start to make a face.

And then—

There’s our monster.

There’s the monster.

Look at the monster.

Very slowly.

That’s it.

It’s a thirty-minute exam this morning,

and this is all the stuff we’ve been doing for the last two weeks.

So, if you’ve done your revision, there won’t be any surprises.

In a moment I’m going to ask you to turn your pages over

and there will be no talking for the next thirty minutes.

I want total silence in here,

because you’re going to be using your brains, not your mouths.

So, thirty minutes, starting now.

Good luck.

I think I’ve finally figured you out.

After all this time.

All that you are looking for is someone to kick your head in.

But you know what? I’m not that guy anymore.

Goodbye, O’Malley.

I no longer see you.

Now you are invisible to me too.

I hope your mum gets better.

What took you so long?

It is time for the third tale.

There was once an invisible man,

who had grown tired of being unseen.

It was not that he was actually invisible.

It was just that people had become used to not seeing him.

One day, the invisible man couldn’t stand it anymore.

He kept wondering:

If no one sees you,

are you really there at all?

What did the invisible man do?

He called for a monster.

I don’t even know what to say to you, O’Malley.

You sent him to hospital!

His parents are threatening to sue.

It wasn’t me.

What was that?

It wasn’t me.

I’m not invisible! I’m not invisible!

If you want to be seen, this is not the best way.

I’m not invisible!

Did you hear me? I’m not invisible!

School rules dictate immediate exclusion.

But how could I do that

and consider myself any kind of teacher?

Go back to class.

We will talk about this one day, but not today.

You’re not punishing me?

What could possibly be the point?

Let me give you an example of emotional wellness.

You know how difficult it is sometimes to say no, right?

How good it feels when you finally find the courage to say it.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.