3بخش

: مری و مکس / بخش 3

مری و مکس

11 بخش

3بخش

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

پليس 911. لطفا چند لحظه صبر کنيد.

يه بار پليس منو بازداشت کرد اما وقتي به اين نتيجه رسيد که بجز خودم براي کسي خطري محسوب نميشم آزادم کرد

شغل ششمم براي ارتش آمريکا بود توي بخشِ ذخيره نوشت افزار

چون حساب کتاب رو خوب بلد بودم بايد حساب مي کردم که ارتش چند تا خودکار احتياج داره

يه روز ما رو تفتيش کردن و از من پرسيدن که ببينن من عضو گروه هاي راديکال و آشوب گر هستم يا نه

بهشون گفتم که من عضو انجمن هواداران داستان هاي علمي تخيلي توي نيويورک بودم

گفتن که اين مورد گروه راديکال حساب نميشه اما بهرحال منو برکنار کردن

خوشبختانه يادم نيومد که بهشون بگم يه زماني کمونيست بودم

تو تا حالا کمونيست بودي؟

تا حالا کلاغ يا هر پرنده بزرگي بهت حمله کرده؟

وقتي 9 سالم بود، توي راه مدرسه يه کلاغ بهم حمله کرد

سرم 3 تا بخيه خورد حالا هر جا که ميرم يه کلاه ايمني سرم مي کنم که روش عکس دو تا چشم رو کشيدم

مردم به اين خاطر به من مي خندن

نمي دونم چرا

مردم بعضي وقتا باعث سردرگمي من ميشن اما من سعي مي کنم بهشون اهميت ندم

نيويورک جاي خيلي شلوغ و پر سر و صداييه

ترجيح مي دادم توي يه جاي آرومتر زندگي کنم، مثلا کره ماه.

من شلوغي، روشناييِ زياد سر و صداهاي ناگهاني و بوهاي تند رو دوست ندارم.

نيويورک همه اينا رو داره مخصوصا بوها رو.

بيشتر وقتا وقتی میرم بیرون توي گوش و دماغم پنبه مي ذارم.

بهم احساس آرامش ميده

انسان ها از نظر من جالبن، اما فهميدنشون برام سخته

البته فکر کنم تو رو خوب مي فهمم و مي تونم بهت اعتماد کنم

تو خيلي خوشحال بنظر مي رسي و فکر کنم بوي ميگو بدي چون مي دونم توي استراليا ميگو زياد پيدا ميشه

تو تند خوني بلدي؟

من به خودم ياد دادم همزمان 2 تا صفحه رو با هم بخونم هر مردمک واسه يه صفحه

ديگه بايد برم اگرچه درباره شغل هفتمم بهت توي کارخونه وسایل جلوگیری چيزي نگفتم .

زود جواب نامه رو بفرست

دوست آمريکايي تو مکس جري هاروويتز

به عنوان ضميمه برات يکي از عکس هامو فرستادم

بازم در ضمن: بابت Cherry Ripe ممنون و خوشحالم که به اندازه من شکلات دوست داري.

من تا حالا شيرِ غليظِ شيرين نخوردم اما اين هفته مي خرم

بازم در ضمن: من هيچ وقت از وسیله جلوگیری استفاده نکردم

خدانگهدار

مکس آرزو کرد که مري خيلي زود جواب نامه رو بفرسته

اون هميشه دلش مي خواست که يه دوست داشته باشه

يه دوست که نامرئي نباشه، يا حيوونِ خونگي يا يه مجسمه پلاستيکي

اون ستاره ها رو مي شمرد و به اين فکر مي کرد که چند روز و چند ساعت و چند دقيقه طول مي کشه تا نامه به استراليا برسه

ورا خوشش نيومد، در واقع اصلا خوشش نيومد.

پيش خودش فکر کرد، اين ديوونه نبايد دوست نامه نويس دخترش باشه

توي اين دنيا به اندازه کافي زشتي هست

مري قرار بود يک ساعت بعد از مدرسه بياد خونه يک ساعت براي خوردن چاي و گوش دادن به مسابقات کريکت براي آروم کردن اعصابش، کافي بود و پاک کردنِ خاطره نامه مکس از ذهنِ شلم شورباش

اره، اون بیرونه.

باور نکردنیه.

وايسا! وايسا

هي، بچه ها، براي يه کيسه ديگه جا هست؟

البته، خانم دينکل. بپر داخل

اينو خوب اومدي، کوين

زود باش، ورا. هنوز کيسه هاي زيادي هست که جمع نکرديم

مري، ديگه زباله نداري؟

نه

خداحافظ، عزيزم

عزيزم

با اينکه نامه مکس بوي کله ماهي سوخته و پوست پرتقال مي داد مري جوري که انگار يه سوپ الفبا داره مي خوره کلمات رو يکي يکي قورت مي داد و تا حالا انقدر هيجان زده نبود بيشتر از زماني که پدربزرگ رالف يه سکه رو توي دماغش پيدا کرده بود

اون بلافاصله براي مکس نامه نوشت روي چند تا کاغذ که دورِ گوشت قصابي مي پيچن

مکسِ عزيز، خيلي خوشحال شدم که جواب نامه رو فرستادي

فکر نمي کنم پدر و مادرم از تو خوششون بياد پس از حالا به بعد نامه ها رو با آدرس همسايه مون لن هيسلوپ بفرست محله لمينگتون، نزديک تپه ويورلي پلاک 26.

اون پيره و پا نداره

توي جنگ جهاني دوم از دستشون داد وقتي که ژاپني ها بالاي رودخونه ماهي هاي درنده توي يه قفس آويزونش کرده بودن

يه نوع ماهي که دندون داره

اون از بيرون اومدن مي ترسه يه بيماري که بهش ميگن هوموفوبيا

اون روزانه به من 50 سنت ميده تا بسته هاي پستيش رو براش بيارم

من دارم پولامو جمع مي کنم تا بتونم يه قصر تو اسکاتلند بخرم و با مردي به اسم “اِرل گرِي” ازدواج کنم

توي آمريکا هم کارتون نوبلت ها رو نشون ميده؟

خب، نوبلت مورد علاقه من اون مغروره ست

اون مي خواد با همه دوست باشه حتي با پسرا

تو نامه نوشته بودي که هيچ دوستي نداري

خب، منم ندارم

و بخاطر خالِ رو پيشونيم به من گفت صورت مدفوعي

دلم مي خواست مي تونستم مثل يه چسب زخم درش بيارم

واسه اينکه لباسم دکمه نداشت هم منو مسخره کرد

اِتل اونا رو کنده بود و مادرم چون داشت شراب اسپانيولي رو امتحان مي کرد، نمي تونست سوزن رو نخ کنه بجاش از ميخ و چوب استفاده کرد

وقتي رسيدم خونه، تا موقع شام، رفتم توي چمدونم قايم شدم

بقيه بچه ها هم به مدل موهاي من مي خندن

موهاي منو پدرم کوتاه مي کنه چون مادرم ميگه آرايشگرها موهاي تو رو به چيني ها مي فروشن تا اونا باهاشون تشک درست کنن

معلمم، خانم پندرگست ميگه من بايد بيشتر بخندم

به مادر گفتم و اون يه لبخندِ گنده رو صورت من کشيد

فکر کنم خانم پندرگست ديگه از من خوشش نمياد

بهتره تمومش کنم. ديگه اشکام داره روي نامه لکه ميندازه

دوستِ تو در استراليا مري ديزي دينکل

در ضمن: تا حالا کسي اذيتت کرده؟ مي توني بهم کمک کني؟

بازم در ضمن: من تا حالا پاراگلايدر سوار نشدم و هيچ وقت کمونيست نبودم اما از فريزبي خوشم مياد و دوست دارم دستورالعمل پختِ هات داگ شکلاتي رو برام بفرستي

بازم در ضمن: برات يه شکلات استراليايي مي فرستم يه گل منگله اي که خودم درست کردم و يه کيک به اسم لمينگتون که قرار بود واسه ناهار بخورم

متن انگلیسی بخش

This is 911.

Your call has been placed in a queue.

One time the police took me in for questioning but let me go when they decided I wasn’t a threat to anybody except myself.

The sixth job I had was for the United States Army in the stationery supply department.

Because I am good with numbers I had to work out how many ballpoint pens the Army needed.

One day they did a security check and asked whether I was a member of any radical groups.

I told them I was a member of the New York Science Fiction Fan Club.

They said this didn’t count but dismissed me anyway.

Fortunately, I did not remember to tell them I was once a communist.

Have you ever been a communist?

Have you ever been attacked by a crow or similar large bird?

When I was 9, a crow attacked me on my way to school.

I had to have three stitches and in spring I now wear a helmet with eyes I have painted on.

People laugh at me when I wear my helmet.

I’m not sure why.

People often confuse me but I try not to let them worry me.

New York is a very busy and noisy place.

I would prefer to live somewhere much quieter like the moon.

I don’t like crowds, bright lights, sudden noises or strong smells.

New York has all these especially the smells.

I often wear nose and ear plugs when I go outside.

It helps keep me calm.

I find humans interesting but I have trouble understanding them.

I think, however, I will understand and trust you.

You appear very happy and I think you would smell like a shrimp as I know Australia has a lot of shrimps.

Can you speed-read?

I have taught myself to read two pages at once one eyeball per page.

I have to go now even though I have not told you about my 7th job, in a condom factory.

Write back soon.

Your American friend, Max Jerry Horowitz.

PS.Please find enclosed a photo from one of those booths.

PPS.Thank you for the Cherry Ripe and I am glad you like chocolate as much as I do.

I have never eaten sweetened condensed milk but I will try some this week.

PPPS.I have never used a condom.

Gey gezunterheyt.

Max hoped Mary would write again.

He’d always wanted a friend.

A friend that wasn’t invisible, a pet or rubber figurine.

He counted the stars and wondered how many days, hours, minutes it would take his letter to reach Australia.

Vera was not impressed not impressed at all.

This nutcase would not be her daughter’s penfriend, she thought.

There was enough ugliness in the world.

Mary would be home from school in an hour enough time for another cup of tea and a bit of cricket to soothe the nerves and dissolve the memory of Max’s letter from her pickled mind.

Yeah, he’s out.

Unbelievable.

Stop!

Wait!

Hey, fellas, you got room for one more bag?

Sure, Mrs Dinkle.

Hop in!

Good one, Kevin!

Come on, Vera.

We’ve got some other bags to pick up!

Mary, is that all the rubbish?

Yep!

See ya, Toots!

Sweet baby Jesus.

Even though Max’s letter smelt like fish heads and orange peel, Mary drank his words like a bowl of alphabet soup and hadn’t been this excited since Grandpoppy Ralph had found a coin up her nose.

She wrote back immediately on some butchers’ paper she’d stolen from some chops.

Dear Max, I’m so excited you’ve wroted back.

I don’t think my parents like you so from now on send stuff to my neighbour Len Hislop at 26 Lamington Drive, Mt Waverley.

He’s old with no legs.

They got chew’d’ed off in World War ll when some Japanese peoples kept him in a cage above piranhas.

Piranhas are goldfish that have teeth.

He’s scared of outside, which is a disease called homophobia.

He’s started giving me 50 cents a week to get his mail.

I’m saving to buy a castle in Scotland and marry a man called Earl Grey.

Do you get ‘The Noblets’ in America?

Well, my favourite Noblet is Vanity Noblet.

He wants to be everyone’s friend, even the boys!

In your letter, you said you had no friends.

Well, neither do I.

and called me poo face cuse of my birthmark.

I wish I could peel it off like a band-aid.

He also laughed ‘cos I had no buttons.

Ethel pecked them off and Mum couldn’t thread a needle ‘cos she’d been testing the sherry so she used pegs instead.

When I got home, I climbed into my secret place till dinner time.

The other kids also laugh at my haircut.

Dad has to cut my hair because mum says real hairdressers sell your hair to Chinamen who stuff mattresses.

My teacher, Mrs Pendergast, says I should smile more.

I told my mum and so she drawed a big smile on me.

I don’t think Mrs Pendergast likes me anymore.

I better go now.

My tears are smudgling my words.

Your friend in Australia, Mary Daisy Dinkle.

PS.Have you ever been teased?

Can you help me?

PSS.I’ve never been hang gliding before or been a ‘commune-ist’ but would love a frisbee and your recipe for chocolate hotdogs.

PSSS.I’m sending you some Australian chocolate, a pompom I made and a cake called a lamington, which I was meant to eat for lunch.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.