سرفصل های مهم
بخش 02
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زوم»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی بخش
از يخبندان دائمي جديدت لذت ميبري، اولاف؟
دارم رويايي زندگي ميکنم، آنا.
اي کاش ميتونست تا ابد اينجوري باشه . هوومم .
ولي با اينحال، تغيير با زيباييش ما رو مسخره ميکنه.
چي چي؟
ببخشيد. بلوغ شاعرم کرده.
بگو ببينم، تو که بزرگتري و دانايي، درباره اين باور که ميگه هيچي هميشگي نيست، نگران نشدي؟
.آ… نه
جون من؟
واو، بيصبرانه منتظرم مثل تو کهنسال بشم تا ديگه مجبور نباشم نگران اين چيزها باشم.
منظورم اين نيست.
نگران نيستم، چون.
خب، تو و اِلسا و کريستاف و اِسون رو دارم و دروازهها کاملا باز شدن و من ديگه تنها نيستم.
بله، باد ميوزد اندکي سردتر.
و ما همگي داريم ميشيم مسن تر.
و ابرها با هر نسيم پاييزي ميشن جا به جا.
پيتر کدوتنبل تازه کودکاري شده.
و برگِ من اندکی غمگین تر و داناتر.
براي همين به چيزهاي قطعي اتکا ميکنم.
بله، برخي چيزها هرگز تغيير نميکنن
مثل حسِ دستهايت که در دستهامه
برخي چيزها يه جور ميمونه
مانند سازش خيلي خوبي که باهم داريم
مانند ديوار سنگي قديمي اي که هيچگاه فرو نميريزه
برخي چيزها هميشه وفادار اند!
برخي چيزها هرگز تغيير نميکنن
مانند وقتي که محکم در آغوشت ميگيرم
برگها دارن از الان ميريزن
اِسون، انگار آينده داره صدامون ميزنه
داري ميگي امشب قراره ازت خواستگاري بشه؟
آره، ولي برنامه ريزيم براي اين کارها خيلي بَده
مانند روشن کردن شمع و پيشکش کردن حلقه
شايد بايد کارهاي عاشقونه رو به من بسپري
آره، برخي چيزها هرگز تغيير نميکنن
مانند حسِ عشقي که به اون دارم
برخي چيزها يه جور ميمونه
مثل گوزنهاي شمالي که بيپيرايه اند
ولي اگر پايبند بشم و براش تلاش کنم ميفهمَم چي بگي و چي کار کنم!
درسته؟
برخي چيزها هرگز تغيير نميکنن
اِسوِن، همه ی فشارها روي دوش توئه
بي قراري بادها
ميتونه باشه دليل شنيدن اين صدا؟
آيا خبري در راهه؟
مطمئن نيستم که بخوام چيزي تغيير کنه، ابدا
اين روزهاي باارزش
نبايد رهاشون کرد بی ارزش
نميتونم اين لحظه رو يخزده کنم
ولي هنوز ميتونم بيرون برم و اين روز رو غنيمت بشمرم!
واي!
باد ميوزد اندکي سردتر
و همگي شديد يه خُرده مسن تر
وقتشه نعمتهامون رو شکر کنيم
زير آسمون پاييزي
هميشه در سرزميني پربرکت زندگي خواهيم کرد
که پايبندِ خوبي مردمه!
و قول ميدم که پرچمِ آرِندِل هميشه افراشته باشد!
هميشه افراشته باشد!
هميشه افراشته باشد! هميشه افراشته باشد!
برخي چيزها هرگز تغيير نميکنن
چشم رو هم بذاري، زمان ميگذره
برخي چيزها يه جور ميمونه
گرچه آينده نامعلوم ميمونه
خوش شانسيموني پايدار باد گذشته مون دور باد
زمان زود ميگذره درسته
برخي چيزها هرگز تغيير نميکنن
محکم در آغوشت ميگيرم
محکم در آغوشت ميگيرم
محکم در آغوشت ميگيرم محکم در آغوشت ميگيرم
محکم در آغوشت ميگيرم
آ، خيلي خب آم، شير؟
خرس گريزلي؟
آ، هيولا؟ خرس قهوه اي؟
چهره عصباني؟ خرس سياه؟
آ هانس؟
هيولاي تغييرناپذير؟
بزرگترين اشتباه زندگيت؟
اين که حتي بوست نکرد؟
شرور!
اوه!
يه جورايي همه مون درست اشاره کرديم.
خيلي خب، اولا، نوبت توئه.
باشه
حالا که بلدم بخونم، خيلي آسونتره
اوهوم
مرحله آذرخش، دخترها در برابر پسرها.
خيلي خب، من آماده ام،آماده ام. برو.
اسب تک شاخ.
بستني!
قلعه! درخت بلوط!
قوري! موش!
اوه! اِلسا!
به نظرم اولاف نبايد تغييرشکل پيدا کنه.
مهم نيست. قراره مثل آب خوردن باشه.
دو تا خواهر، با يه ذهن.
ممنونم . خيلي خب.
برو بريم.
تو ميتوني، اِلسا.
هوومم . هرزمان خواستي شروع کن .
فقط با بدنت انجامش بده.
آ، هيچي؟
هوا؟ درخت؟ مردم؟
.تردم؟ اوه، اين که واژه نيست.
اوه پاروزن؟ دندون؟
اوه! ظرف شستن؟
خرس قطبي؟ هي .
ببخشيد. اه. اخ. بايد يه چيزي بهم بدي.
آم.
اوه! آ، هشدار؟
پريشان؟
آم، نگران؟ هراسان؟ آشفته؟
اوه، زودباش قطعاً بهت آشفته ميخوره.
ما بُرديم.
دوباره مسابقه بديم؟
اوه، ميدوني چيه؟ .فکر کنم بهتره بخوابم
حالت خوبه؟
فقط. فقط خسته ام.
شب خوش.
آره، من هم خسته ام.
و اِسوِن قول داد برام يه داستان شب بگه.
مگه نه، اِسوِن؟
من گفتم؟
واي، خيلي خوب تقليد صدا ميکني!
مثلا وقتي که صداي کريستاف رو در مياري و ميگي.
فقط ميخوام برم با چند تا سنگ درباره ي دوران کودکيم و اين کارها، حرف بزنم.
آم، چطور شما بدون من شروع کنيد؟ اه! رفتار اِلسا عجيب نبود؟
مثل اِلسا بود . هووم .
انگار اون واژه آخري واقعا حواسش رو پرت کرد. چي بود؟
نميدونم. اوهوم . نه. نه .
نميدونم، ولي. آه .
يخ؟
اوه، بيخيال.
نتونست اداي يخ رو در بياره؟
بهتره برم بهش سر بزنم . آ .
منم دوسِت دارم.
اشکالي نداره.
بيا تو.
بله. يه مشکلي هست.
براي تو؟ نه، براي تو .
شال مادر رو پوشيدي.
وقتي مشکلي هست، اينو ميپوشي.
احساساتت رو جريحه دار کرديم؟
.اگه کرديم، خيلي معذرت ميخوام.
ميدوني، راستش آدمهاي خيلي کمي بازيهاي خانوادگي رو خوب بلدن.
اين حقيقته.
نه، مسئله اين نيست.
پس، چيه؟
يه چیزی
فقط نميخوام همه چيز رو خراب کنم.
کدوم چيزها رو؟
تو که داري خيلي خوب پيش ميري.
اوه، اِلسا، کِي ميخواي خودت رو اون جوري ببيني که من ميبينم؟
من بدون تو چيکار ميکردم؟
تو هميشه منو داري.
ميدونم چي نياز داري.
زودباش، بيا اينجا.
چيه؟
حرفهاي مامان، بيايد بغلم، نزديکتر بيايد. همممم. آنجا که باد شمال
به دريا ميرسد
درياچه اي هست
پُر از خاطرات
ميدونم داري چيکار ميکني
بخواب، دلبندم، صحيح و سالم
چرا که در اين رودخانه، همه چيز پيدا ميشود
متن انگلیسی بخش
Enjoying your new permafrost, Olaf?
I’m just living the dream, Anna.
How I wish this could last forever.
Mmm.
And yet, change mocks us with her beauty.
Whats that?
Forgive me.
Maturity is making me poetic.
Tell me, you’re older and thus all knowing, do you ever worry about the notion that, nothing is permanent?
Uh…
No.
Really?
Wow, I cant wait until I’m ancient like you, so I don’t have to worry about important things.
That’s not what I mean.
I don’t worry because…
well, I have you and Elsa and Kristoff and Sven, and the gates are open wide, and I’m not alone anymore.
Yes, the wind blows a little bit colder.
And were all getting older.
And the clouds are moving on with every autumn breeze
Peter Pumpkin just became fertilizer
And my leafs a little sadder and wiser
That’s why I rely on certain certainties
Yes, some things never change
Like the feel of your hand in mine
Some things stay the same
Like how we get along just fine
Like an old stone wall that’ll never fall
Some things are always true!
Some things never change
Like how I’m holding on tight to you
The leaves are already falling
Sven, it feels like the future is calling
Are you telling me tonight
You’re gonna get down on one knee?
Yeah, but I’m really bad at planning these things out
Like candlelight and pulling of rings out
Maybe you should leave all the romantic stuff to me!
Yeah, some things never change
Like the love that I feel for her
Some things stay the same
Like how reindeers are easier
But if I commit and I go for it I’ll know what to say and do!
Right?
Some things never change
Sven, the pressure is all on you
The winds are restless
Could that be why I’m hearing this call?
Is something coming?
I’m not sure I want things to change at all
These days are precious
Can’t let them slip away
I cant freeze this moment
But I can still go out and seize this day!
Oh!
The wind blows a little bit colder
And you all look a little bit older
It’s time to count our blessings
Beneath an autumn sky
Well always live in a kingdom of plenty
That stands for the good of the many!
And I promise you the flag of Arendelle will always fly!
Our flag will always fly!
Our flag will always fly
Our flag will always fly
Some things never change
Turn around and the time has flown
Some things stay the same
Though the future remains unknown
May our good luck last
May our past be past
Times moving fast, it’s true
Some things never change
And I’m holding on tight to you
Holding on tight to you
Holding on tight to you
Holding on tight to you
I’m holding on tight to you
Uh, okay.
Um, lion?
Grizzly bear?
Uh, monster?
Brown bear?
Angry face?
Black bear?
Uh…
Hans?
Unredeemable monster?
Greatest mistake of your life?
Wouldn’t even kiss you?
Villain!
Oh!
We all kind of got it.
Okay, Olaf, you’re up.
Okay.
So much easier now that I can read.
Mm.
Lightning round, boys against girls.
Okay, I’m ready, I’m ready.
Go.
Unicorn.
Ice cream!
Castle!
Oaken!
Teapot!
Mouse!
Oh!
Elsa!
I don’t think Olaf should get to rearrange.
Doesn’t matter.
This is gonna be a cinch.
Two sisters, one mind.
Thank you.
Okay.
Here we go.
You got this, Elsa.
Hmm.
Anytime.
Just do it with your body.
Uh, nothing?
Air?
Tree?
People?
Treeple?
Oh, thats not a word.
Oh, shovel boy?
Teeth?
Oh!
Doing the dishes?
Polar bear?
Hey.
Sorry.
Uh…
Ugh.
You gotta give me something.
Um…
Oh!
Uh, alarmed?
Distracted?
Um, worried?
Panicking?
Disturbed?
Oh, come on, you definitely look disturbed.
We won.
Rematch?
Oh, you know what?
I think I’ll turn in.
Are you okay?
Just…
Just tired.
Good night.
Yeah, I’m tired, too.
And Sven promised to read me a bedtime story.
Didn’t you, Sven?
Did I?
Oh, you do the best voices!
Like when you pretend to be Kristoff, and youre like…
I just need to go talk to some rocks about my childhood and stuff.
Um, how about you guys start without me?
Ugh.
Did Elsa seem weird to you?
She seemed like Elsa.
Hmm.
That last word really seemed to throw her.
What was it?
I don’t know.
Ahem.
No.
No.
I don’t know, but…
Ah.
Ice?
Oh, come on!
She couldn’t act out ice?
I better go check on her.
Uh…
Love you, too.
It’s fine.
Come in.
Yep.
Somethings wrong.
With you?
No, with you.
You’re wearing Mothers scarf.
You do that when somethings wrong.
Did we hurt your feelings?
I’m so sorry if we did.
You know, very few people are actually good at family games.
That’s just a fact.
No, that’s not it.
Then, what is it?
There’s this…
I just don’t wanna mess things up.
What things?
You’re doing great.
Oh, Elsa, when are you going to see yourself the way I see you?
What would I do without you?
You’ll always have me.
I know what you need.
Come on, come here.
What?
In Mamas words, cuddle close, scooch in.
Mmhmm.
Where the Northwind
Meets the sea
There’s a river
Full of memory
I know what you’re doing.
Sleep, my darling, safe and sound
For in this river, all is found
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.