سرفصل های مهم
بخش 03
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زوم»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی بخش
ميشنوم از تو صدايي
ولي نميکنم اعتنايي
برخيها در پي دردسر
حال ديگران نميکنند اعتنايي
هزار تا دليل هست که به کارهاي روزم برسم
و پروايي نميکنم به نجواهايت اي کاش دور ميشد صدايت
اوه
تو صدا نيستي
فقط زنگي هستي در گوش من
و اگر صدايت رو ميشنيدم
که نميشنوم
متاسفانه وقتم پر است
هر کسي که دوستش دارم اينجاست، درون اين ديوارها
ببخش، افسونگر پنهان
ولي نداهايت رو از ذهنم بيرون ميکنم
ماجراجويي خودم را داشتهام به ماجراجويي تازه اي نياز ندارم
نگرانِ چيزهاييام که به خطر بندازم اگر دنبالت بيايم
به سوي ناشناخته ها
به سوي ناشناخته ها
به سوي ناشناخته ها
خواستهات چيه؟
چون خواب از چشمهايم ربودهاي
اينجايي منو گمراه کني
تا مرتکب بشم اشتباه بزرگي؟
يا که کسي در آنسويي
که اندکي شبيه مني
که از ته دل ميداند
جايي نيستم که بايد باشم؟
هر روز داره ميشه اندکي سختتر
چون حس ميکنم قدرتم داره ميشه فزونتر
نميداني پارهاي از وجودم هست که مشتاق رفتنه
رفتن به سوي ناشناختهها؟
به سوي ناشناخته ها
به سوي ناشناخته ها
تو آنجايي؟ من را ميشناسي؟
احساسم ميکني؟ نشانم ميدهي؟
به کجا رواني؟ تنهايم نگذار
چگونه به دنبالت روان شم
به سوي ناشناخته ها؟
هوا، آتش، آب، خاک.
آب!
هوا خشمگينه،نه آتشي، نه آبي
بعدي خاکه.
بايد خارج بشيم.
اوضاع درست ميشه. اينجا رو به سمت پرتگاه ها تخليه کنيد.
واي، نه! الان که باد منو ببره!
گرفتمت!
بله. همه بيرون اند و در امان.
بيا. يکي از اينا رو بگير. هاه؟ حالت خوبه، اولاف؟
اوه، آره نام اينو گذاشتيم کنترل چيزهايي که ميتوني، وقتي اوضاع از کنترل خارج شده.
خيلي خب، من که نميفهمَم
صدايي ميشنيدي و فکر نکردي که به من بگي؟
.نخواستم نگرات کنم
ما به هم قول داديم که از هم حرفي پنهون نکنيم
فقط بهم بگو چه خبره
ارواح جادوييِ جنگل افسون شده رو بيدار کردم
خيلي خب، قطعا فکر نميکردم که اينو بگي
صبر کن. جنگل افسون شده؟
هموني که پدر دربارش بهمون هشدار داد؟
بله.
چرا حاضر شدي اين کار رو بکني؟
به خاطر اون صدا.
ميدونم عجيبه ولي باور دارم کسي که منو صدا ميزنه خوبه.
چطور ميتوني اينو بگي؟ به سرزمينمون نگاه کن.
ميدونم. به اين خاطره که جادوم ميتونه حسش کنه.
.ميتونم حسش کنم
.خيلي خب.
اوه، نه. ديگه چي شده؟
ترولها؟
کريستاف! دلتنگت بوديم ! اوه!
پابي.
خب، هيچ لحظهاي در کنار شما دو تا کسل کننده نيست.
اميدوارم براي کاري که کردي آماده باشي، اِلسا.
ارواح جادويي خشمگين براي غشيها نيستن
تو چرا هنوز عصبي هستي؟
اين جريانها چه ربطي به آرِندِل داره؟
بذار ببينم چي ميتونم ببينم
گذشته، چيزي نيست که به نظر مياد
يه اشتباه ميطلبه که درست بشه
آرِندِل در امن نيست
.حقيقت بايد پيدا بشه
بدون حقيقت
.هيچ آيندهاي نميبينم
هيچ آيندهاي؟
وقتي کسي نتونه آينده اي ببينه تنها کاري که ميتونه بکنه انجام کار درست بعديه
کار درست بعدي اينه که به جنگل افسون شده برم و اون صدا رو پيدا کنم
کريستاف، ميشه اِسوِن و گاريت رو قرض بگيرم؟ همم؟ با اين ايده خيلي راحت نيستم.
تو تنها نميري . آنا، نه .
براي محافظت از خودم قدرتهام رو دارم.
تو نيا.
ببخشيد هااا، من از کوهستان شمالي بالا رفتم از قلب يخزده زنده موندم و از دست دوست پسر سابقم نجاتت دادم.
و همه ي اينا رو بدون قدرت انجام دادم پس، ميدوني، من ميام.
.من هم ميام. من ميرونم.
من تنقلات رو ميارم!
من مراقب مردمت خواهم بود.
خواهشن مطمئن بشيد که تا وقتي که برميکرديم، بيرونِ قلمرو بمونن.
البته.
بيا بهشون بگيم.
آنا، من نگران اِلسام.
هميشه از قدرتهاي اِلسا ترسيديم که براي اين جهان زيادي باشه.
حالا، بايد دعا کنيم که کافي باشن.
نميذارم براش اتفاقي بيفته.
هيه!
کي دانستني بلده؟
من. خيلي خب.
ميدونستيد که آب حافظه داره؟ حقيقت داره.
بين علما اختلافه، ولي حقيقت داره.
ميدونستيد که احتمال برخورد آذرخش به مردها 6 برابر بيشتره؟
ميدونستيد که گوريلها وقتي خوشحالن آروغ ميزنن؟
ميدونستيد که روزي 4 ميليون بار پلک ميزنيم؟
ميدونستيد که عنِ وامبتها از پستاندار ها مکعبيه؟
ميدونستيد که آروم خوابيدن در يه سفر طولاني، مانع از ديوانگي ميشه؟
آره، حقيقت نداره . داره .
حقيقت داره . قطعا حقيقته .
نه، خود حقيقته.
خب، به اتفاق راي ها تاييد شد.
وقتي رسيدم خونه، درباره ي درستيش پژوهش ميکنم.
هر دو خوابيدن.
خب، ميخواي چيکار کني؟
اِسوِن، ميشه ما رو ثابت نگه داري؟
هوومم آنا. اوهوم.
آنا؟ هوومم؟
اولين مسافرتمون يادته که مثل امشب بود وقتي بود که گفتم بايد ديوونه باشي که بخواي با مردي ازدواج کني که تازه ديديش؟
صبر کن، چي؟ ديوونه؟
نگفتي که ديوونه ام. به نظرت من ديوونه ام؟
نه. فکر ميکردم.
تو . ها؟
ديوونه نبودي…
معلومه.
فقط ساده دل بودي.
ساده دل نه. فقط، آ با عشق ناآشنا بودي. مثل خودم.
و وقتي ناآشنا باشي، قطعا برداشتِت اشتباهه.
پس داري ميگي برات گزينه ي اشتباهي ام.
چي؟ نه، نه.
من نميگم گزينه اشتباه يا ديوونه هستي.
کريستاف، وايسا. لطفا .
فکر خوبيه.
ميشنوم.
صدا رو ميشنوم.
جدي؟
اولاف، بيدار شو.
واي .
واو .
متن انگلیسی بخش
I can hear you
But I wont
Some look for trouble
While others don’t
There’s a thousand reasons I should go about my day
And ignore your whispers which I wish would go away, oh
Oh
You’re not a voice
You’re just a ringing in my ear
And if I heard you
Which I don’t
I’m spoken for, I fear
Everyone I’ve ever loved is here within these walls
I’m sorry, Secret Siren
But I’m blocking out your calls
I’ve had my adventure I don’t need something new
I’m afraid of what I’m risking if I follow you
Into the unknown
Into the unknown
Into the unknown
What do you want?
Cause you’ve been keeping me awake
Are you here to distract me
So I make a big mistake?
Or are you someone out there
Who’s a little bit like me
Who knows deep down
I’m not where I’m meant to be?
Every days a little harder
As I feel my power grow
Don’t you know there’s part of me that longs to go
Into the unknown?
Into the unknown!
Into the unknown!
Are you out there?
Do you know me?
Can you feel me?
Can you show me?
Where are you going?
Don’t leave me alone
How do I follow you
Into the unknown?
Air, fire, water, earth.
The water!
The air rages, no fire, no water.
The earth is next.
We have to get out.
It’ll be okay.
Evacuate to the cliffs.
Oh, no!
I’m gonna blow!
I’ve got you!
Yes.
Every ones out and safe.
Here.
Take one of these.
Huh?
You okay there, Olaf?
Oh, yeah.
Were calling this, controlling what you can when things feel out of control.
Okay, I don’t understand.
You’ve been hearing a voice and you didn’t think to tell me?
I didn’t want to worry you.
We made a promise not to shut each other out.
Just tell me whats going on.
I woke the magical spirits at the Enchanted Forest.
Okay, that’s definitely not what I thought you were gonna say.
Wait.
The Enchanted Forest?
The one Father warned us about?
Yes.
Why would you do that?
Because of the voice.
I know it sounds crazy, but I believe whoever is calling me is good.
How can you say that?
Look at our kingdom.
I know.
Its just that my magic can feel it.
I can feel it.
Okay.
Oh, no.
What now?
The Trolls?
Kristoff!
We missed you!
Oh!
Pabbie.
Well, never a dull moment with you two.
I hope youre prepared for what you have done, Elsa.
Angry magical spirits are not for the faint of heart.
Why are they still angry?
What does all of this have to do with Arendelle?
Let me see what I can see.
The past is not what it seems.
A wrong demands to be righted.
Arendelle is not safe.
The truth must be found.
Without it…
I see no future.
No future?
When one can see no future, all one can do is the next right thing.
The next right thing is for me to go to the Enchanted Forest, and find that voice.
Kristoff, can I borrow your wagon and Sven?
Hmm?
I’m not very comfortable with the idea of that.
You are not going alone.
Anna, no.
I have my powers to protect me. You dont.
Excuse me, I climbed the North Mountain, survived a frozen heart, and saved you from my ex boyfriend. and I did it all without powers, so, you know, Im coming.
Me, too.
I’ll drive.
I’ll bring the snacks!
I will look after your people.
Please make sure they stay out of the kingdom until we return.
Of course.
Let’s let them know.
Anna, I am worried for her.
We have always feared Elsa’s powers were too much for this world.
Now, we must pray they are enough.
I wont let anything happen to her.
Hyah!
Who’s into trivia?
I am.
Okay.
Did you know that water has memory?
True fact.
It’s disputed by many, but it’s true.
Did you know men are six times more likely to be struck by lightning?
Did you know gorillas burp when they’re happy?
Did you know we blink four million times a day?
Did you know wombats poop squares?
Did you know sleeping quietly on long journeys prevents insanity?
Yeah, that’s not true.
It is.
It’s true.
Definitely true.
No, its the truth.
Well, that was unanimous.
But I will look it up when we get home.
They’re both asleep.
So, what do you wanna do?
Sven, keep us steady, will ya?
Hmm…
Anna. Ahem.
Anna?
Mmhmm?
Remember our first trip like this, when I said you’d have to be crazy to want to marry a man you just met?
Wait, what?
Crazy?
You didn’t say I was crazy.
You think I’m crazy?
No.
I did.
You were…
Huh?
…not crazy.
Clearly.
Just naive.
Not naive.
Just, uh, new to love.
Like I was.
And when you’re new, you’re bound to get it wrong.
So you’re saying I’m wrong for you.
What?
No, no.
I’m not saying you’re wrong, or crazy.
Kristoff, stop.
Please.
Good idea.
I hear it.
I hear the voice.
You do?
Olaf, wake up.
Whoa.
Wow.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.