سرفصل های مهم
16بخش
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح متوسط
دانلود اپلیکیشن «زوم»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی بخش
خودشه
خودشه، رون
فکر کنم اين ورودي تالار اسراره
يه چيزي بگو.
هري، يه چيزي به زبون مارها بگو
عالي بود، هري. کارت عالي بود …خب ديگه، من بايد
ديگه لازم نيست که من بمونم
چرا، لازمه
اول تو برو
آخه، پسرها، اين کار چه فايدهاي داره؟
بهتره تو باشي تا ما
ولي، بله، مسلماً
مطمئنين نميخواين اول امتحانش کنيد؟
اين پايين خيلي کثيفه
خب، بيا بريم
راستي، هري؟
اگه اون پايين مُردي با کمال ميل تو رو به دستشوييم راه ميدم
ممنون، ميرتل
خب، يادتون باشه: اگه کوچکترين حرکتي ديدين، فوراً چشمهاتون رو ببندين
زود باش
از اين طرف
اين ديگه چيه؟ مثل يه ماره
پوست ماره.
لعنتي
موجودي که اين پوست رو انداخته بايد بيست متر باشه. يا بيشتر
اينو، چه دل شيري داشت
ماجراجويي شما همينجا تموم ميشه، پسرها
ولي جوش نزنين
همهي دنيا داستان ما رو ميفهمن.
اينکه من براي نجات دختره دير رسيدم
اينکه شما دو تا به طرز فجيعي حافظهتون رو
با ديدن جسد تکه پارهي دختره از دست دادين
خب
اول تو، آقاي پاتر
با خاطرههات خداحافظي کن
آبليويايت
هري
هري
رون! رون، حالت خوبه؟ من حالم خوبه
سلام
تو کي هستي؟
رون ويزلي
واقعاً؟
و، من کي هستم؟
افسون فراموشي لاکهارت به طرف خودش برگشته
حتي خودشو هم نميشناسه
جاي عجيبيه، مگه نه؟
تو اينجا زندگي ميکني؟
نه
واقعاً؟
حالا من چيکار کنم؟ تو همينجا منتظر بمون
و سعي کن اين سنگها رو جابهجا کني تا بتونيم ازش رد بشيم
منم ميرم جيني رو پيدا کنم
خيلي خب
جيني
جيني! جيني، خواهش ميکنم زنده باش
بيدار شو، بيدار شو
خواهش ميکنم بيدار شو
بيدار نميشه
تام. تام ريدل
منظورت چيه که بيدار نميشه؟
نکنه اون؟
هنوز زندهست، ولي فعلاً
تو يه شبحي؟
من يه خاطرهام
که 50 سال توي يه دفترچه خاطرات باقي موندم
مثل يخ سرد شده
جيني، خواهش ميکنم زنده باش. بيدار شو
بايد کمکم کني، تام
يه باسيليسک اينجاست
تا کسي صداش نکنه بيرون نمياد
چوبدستيم رو بده، تام.
ديگه لازمش نداري
گوش کن، بايد بريم. بايد نجاتش بديم
متأسفانه نميتونم اين کارو بکنم
آخه هر چي جينيِ بيچاره ضعيفتر ميشه من قويتر ميشم
بله، هري، جيني ويزلي بود که تالار اسرار رو باز کرد
نه، امکان نداره. اون چنين کاري نميکنه
جيني بود که با باسيليسک به گندزادهها و گربهي فيلچ حمله کرد
جيني بود که روي ديوارها پيغامهاي تهديدآميز مينوشت
ولي براي چي؟ چون من بهش گفتم
من ميتونم خيلي متقاعدکننده باشم
البته اون نميدونست داره چيکار ميکنه
ميشه گفت که در نوعي خلسه بود
ولي کمکم قدرت دفترچه اونو ترسوند
انداختش توي دستشويي دخترونه تا از شرش راحت بشه
اما بعدش کسي اونو پيدا نکرد جز تو
همون کسي که مشتاق ديدارش بودم
و براي چي ميخواستي منو ببيني؟
ميدونستم که بايد باهات حرف بزنم اگه ميشد ببينمت
براي همين تصميم گرفتم ماجراي دستگير کردن هاگريد پخمه رو بهت نشون بدم
تا اعتمادت رو به خودم جلب کنم.
هاگريد دوست منه
و تو براش پاپوش دوختي، مگه نه؟ يا بايد حرف منو باور ميکردن يا حرف هاگريد
فقط دامبلدور بود که ظاهراً فکر ميکرد اون بيگناهه
شرط ميبندم دامبلدور ذات تو رو شناخته بود
بعد از اون اتفاق همهي حرکات منو زير نظر داشت
ميدونستم تا وقتي که توي مدرسه درس ميخونم نميتونم دوباره تالار رو باز کنم
براي همين تصميم گرفتم توي يه دفترچه خاطرات
خاطرهي 16 سالگي خودمو زنده نگه دارم
تا يه روز يه نفر ديگه رو راهنمايي کنم
تا شاهکار سالازار اسليترين رو تکميل کنم
خب، فعلاً که تکميلش نکردي
تا چند ساعت ديگه شربت نيروبخش مهرگياه حاضر ميشه
و همهي کسايي که خشک شدن دوباره حالشون خوب ميشه
مگه هنوز بهت نگفتم؟ ديگه کشتن گندزادهها برام مهم نيست
الان چند ماهه که فقط دنبال تو هستم
چطوري نوزادي که هنوز از سحر و جادو چيزي نميدونه
تونست بزرگترين جادوگر تاريخ رو شکست بده؟
چطوري تو با يه زخم جون سالم به در بردي
در حالي که لرد ولدمورت قدرتهاش رو از دست داد؟
براي تو چه فرقي ميکنه که چطور زنده موندم؟ ولدمورت که بعد از دوران تو اومد
ولدمورت گذشته، حال و آيندهي منه
متن انگلیسی بخش
This is it.
This is it, Ron. I think this is the entrance to the Chamber of Secrets.
Say something. Harry, say something in Parseltongue.
Excellent, Harry. Good work. Well, then, Ill just be…
There’s no need for me to stay.
Yes, there is.
You first. Now, boys, what good will it do?
Better you than us.
But-Obviously, yes.
Sure you don’t want to test it first?
Its really quite filthy down here.
All right, Lets go. Oh, Harry?
If you die down there, you’re welcome to share my toilet.
Thanks, Myrtle.
Now, remember Any sign of movement, close your eyes straightaway.
Go on.
This way.
Whats this? It looks like a snake.
Its a snakeskin. Bloody hell.
Whatever shed this must be 60 feet long. Or more.
Heart of a lion, this one.
The adventure ends here, boys. But don’t fret.
The world will know our story. How I was too late to save the girl.
How you two tragically lost your minds…
…at the sight of her mangled body.
So…
You first, Mr. Potter.
Say goodbye to your memories.
Obliviate!
Harry.
Harry.
Ron! Ron, are you okay? I’m fine.
Hello.
Who are you?
Ron Weasley. Really?
And who am I?
Lockhart’s Memory Charm backfired. He hasn’t got a clue who he is.
Its an odd sort of place, isn’t it?
Do you live here?
No. Really?
What do I do now? You wait here…
…and try and shift some of this rock so we can get back through.
Ill go on and find Ginny. Okay.
Ginny.
Ginny! Ginny, please don’t be dead. Wake up, wake up.
Please wake up.
She wont wake.
Tom. Tom Riddle. What do you mean, she wont wake?
Shes not…? Shes still alive, but only just.
Are you a ghost? A memory…
…preserved in a diary for 50 years.
Shes cold as ice. Ginny, please don’t be dead. Wake up.
You’ve got to help me, Tom. There’s a basilisk.
It wont come until its called.
Give me my wand, Tom. You wont be needing it.
We’ve got to go. We’ve got to save her. I’m afraid I cant do that.
You see, as poor Ginny grows weaker, I grow stronger.
Yes, Harry, it was Ginny Weasley who opened the Chamber of Secrets.
No, She couldn’t. She wouldn’t.
Ginny set the basilisk on the Mudbloods and Filch’s cat…
…Ginny wrote the threatening messages on the walls.
But why? Because I told her to.
You’ll find I can be very persuasive. Not that she knew what she was doing.
She was, shall we say, in a kind of trance.
Still, the power of the diary began to scare her.
She tried to dispose of it in the girls bathroom.
And then who should find it but you?
The very person I was most anxious to meet.
And why did you want to meet me?
I knew I had to talk to you, meet you if I could.
So I decided to show you my capture of that brainless oaf Hagrid…
…to gain your trust. Hagrids my friend.
And you framed him, didn’t you? It was my word against Hagrids.
Only Dumbledore seemed to think he was innocent.
Ill bet Dumbledore saw right through you.
He certainly kept an annoyingly close watch on me after that.
I knew it wouldn’t be safe to open the Chamber again while I was at school…
…so I decided to leave behind a diary…
…preserving my 16-year-old self in its pages…
…so that one day I would be able to lead another…
…to finish Salazar Slytherins noble work.
Well, you haven’t finished it this time.
In a few hours, the Mandrake Draught will be ready.
And everyone who was Petrified will be all right again.
Haven’t I told you? Killing Mudbloods doesn’t matter to me anymore.
For many months now, my new target has been you.
How is it that a baby with no extraordinary magical talent…
…was able to defeat the greatest wizard of all time?
How did you escape with nothing but a scar…
…while Lord Voldemort’s powers were destroyed?
Why do you care how I escaped? Voldemort was after your time.
Voldemort is my past, present and future.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.