8بخش

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

تمرين رقص باله مي‌کني، پاتر؟

هيچ‌وقت به من نمي‌رسي، پاتر

بيا بريم

هري پاتر گوي زرين رو گرفته !گريفيندور برنده شد

فينيته اينکانتاتم

ممنون حالت خوبه؟

نه. فکر کنم دستم شکسته

نگران نباش، هري

همين الان دستت رو معالجه مي‌کنم

نه. تو نه.

پسر بيچاره نمي‌فهمه داره چي ميگه

خب، يه ذره هم درد نداره

براکيوم اِرمندو

آره، خب بعضي‌وقت‌ها اين‌جوري ميشه

اما جاي شکرش باقيه که

ديگه دردي رو حس نمي‌کني و واضحه که، استخون دستت نشکسته

نشکسته؟ استخوني براش باقي نمونده

ولي خيلي انعطاف‌پذيرتر شده

اوه، آقاي مالفوي، اين همه سر و صدا نکن !مي‌توني بري. از سر راهم برين کنار

بايد يکراست مي‌اومدي پيش خودم

ظرف چند ثانيه مي‌تونم استخون‌ها رو ترميم کنم ولي برگردوندن استخون‌ها؟

شما مي‌تونين اين کارو بکنين، مگه نه؟

البته که مي‌تونم

ولي خيلي درد داره

شب سختي در پيش داري، پاتر.

بازسازي استخون‌ها خيلي درد داره

خب، انتظار داشتي چي باشه؟ آب کدو حلوايي؟

.بکُش

بکش

وقت کشتنه

سلام

دابي؟

هري پاتر بايد به حرف دابي گوش مي‌کرد

وقتي هري پاتر از قطار جا موند .بايد به خونه برمي‌گشت

پس تو بودي. تو کاري کردي که من و رون نتونيم از ديوار رد بشيم؟

معلومه .بله، قربان

نزديک بود من و رون از مدرسه اخراج بشيم.

حداقل از اينجا دور مي‌شدي

هري پاتر بايد برگرده خونه

دابي فکر کرد که توپ بازدارنده‌ش باعث ميشه که هري پاتر متوجه بشه

توپ بازدارنده‌ي تو؟ تو کاري کردي اون توپ بازدارنده تعقيبم کنه؟

دابي خيلي ناراحت شد، قربان

دابي به خاطر اين کار دست‌هاي خودشو اتو کرد

بهتره قبل از دراومدن استخون‌هام بزني به چاک .دابي، وگرنه خفه‌ت مي‌کنم

دابي عادت داره که به مرگ تهديدش کنن، قربان

توي خونه روزي پنج بار تهديد به مرگ ميشه

نمي‌خواي بگي چرا مي‌خواي منو بکشي؟

نمي‌خوام شما رو بکشم، قربان

هرگز شما رو نمي‌کشم

دابي يادشه اوضاع چطوري بود قبل از اينکه هري پاتر

اسمشونبر رو شکست بده

با ما جن‌هاي خونگي مثل انگل رفتار مي‌کردن، قربان

البته، با دابي هنوز همين‌طوري رفتار مي‌کنن

چرا يه همچين چيزي مي‌پوشي، دابي؟

اينو ميگين، قربان؟ اين نشونه‌ي بردگيِ يه جن خونگيه

دابي فقط در صورتي آزاد ميشه .که اربابش بهش لباسي هديه بده

گوش کن

گوش کن

اتفاق‌هاي وحشتناکي توي هاگوارتز قراره پيش بياد

هري پاتر نبايد اينجا بمونه

حالا که تاريخ داره تکرار ميشه

تاريخ تکرار ميشه؟ يعني قبلاً هم اين اتفاق افتاده؟

نبايد اينو مي‌گفتم

دابي بد، بد!

بس کن

بسه ديگه، دابي

بگو ببينم، دابي. اين اتفاق قبلاً کِي پيش اومده؟ حالا کي داره اين کارو مي‌کنه؟

دابي نمي‌تونه بگه، قربان.

دابي فقط مي‌خواد هري پاتر سالم بمونه

نه، دابي. بهم بگو. اون کيه؟

بذارينش اينجا

چه اتفاقي افتاده؟

به يه نفر ديگه حمله کردن

فکر کنم خشک شده، خانم پامفري

ببين. شايد از کسي که بهش حمله کرده، عکس گرفته باشه

اين چه معنايي داره، آلبوس؟

معنيش اينه که

دانش‌آموزان ما در خطر بزرگي هستن

به اساتيد چي بگم؟ .واقعيت رو

بهشون بگو هاگوارتز ديگه امن نيست

چيزي که ازش وحشت داشتيم اتفاق افتاده، مينروا

تالار اسرار واقعاً دوباره باز شده

دوباره، منظورت اينه که تالار اسرار قبلاً هم باز شده؟

معلومه متوجه نشدي؟

حتماً لوسيوس مالفوي موقعي که به اين مدرسه مي‌اومده اونو باز کرده

حالا هم به دراکو ياد داده که چطور اين کارو بکنه

شايد

ولي براي اينکه مطمئن بشيم بايد صبر کنيم معجون مرکب درست بشه

بگو ببينم …چرا ما داريم اين معجون رو توي روز روشن

وسط دستشويي دخترها دم مي‌کنيم؟ فکر نمي‌کني ما رو پيدا کنن؟

نه هيچ‌وقت کسي اينجا نمياد

چرا؟ .ميرتل گريان

کي؟

ميرتل گريان

ميرتل گريان ديگه کيه؟ من ميرتل گريان هستم

نبايد هم منو بشناسين

آخه کي درباره‌ي ميرتل گريانِ زشتِ بدبختِ

صحبت مي‌کنه؟

يه کم حساسه

جمع بشين

جمع بشين همه‌تون

منو مي‌بينين؟

همه صداي منو مي‌شنوين؟

عاليه

با توجه به اتفاقات ناگوار هفته‌هاي اخير

پروفسور دامبلدور به من اجازه دادن که اين کلوپ دوئل رو تشکيل بدم

تا به همه‌تون آموزش بدم ،چون ممکنه مجبور بشين از خودتون دفاع کنين

همون‌طور که خودم بارها اين کارو کردم

براي اطلاعات بيشتر .به کتاب‌هاي من مراجعه کنين

لاکهارت عجب آدميه، نه؟ خيلي شجاع و نترسه

جاستين فينچ فلچلي هستم

توي هافلپافم …خوشبختم، منم

مي‌دونم کي هستي. همه مي‌دونن حتي ما که مشنگ‌زاده‌ايم

اجازه بدين دستيارم رو معرفي کنم

پروفسور اسنيپ

ايشون از روي جوانمردي قبول کردن در اين نمايش کوتاه با من همکاري کنن

ولي جوان‌هاي عزيز هيچ جاي نگراني نيست

مطمئن باشين بعد از اين دوئل، استاد معجون‌سازي‌تون .سالم خواهد بود. خيالتون راحت باشه

متن انگلیسی بخش

Training for the ballet, Potter?

You’ll never catch me, Potter.

Lets go.

Harry Potter has caught the Snitch. Gryffindor wins!

Finite Incantatem!

Thank you, Are you okay?

No. I think my arm is broken.

Not to worry. I will fix that arm of yours straightaway.

No. Not you. Boy doesn’t know what hes saying.

This wont hurt a bit.

Brackium Emendo!

Yes, well, that can sometimes happen…

…but the point is…

…you can no longer feel any pain, and, very clearly, the bones are not broken.

Broken? There’s no bones left.

Much more flexible, though.

Mr. Malfoy, stop making such a fuss. You can go. Out of my way.

Should have been brought straight to me.

I can mend bones in a heartbeat, but growing them back…

You will be able to, wont you?

Ill be able to, certainly. But it’ll be painful.

You’re in for a rough night, Potter. Regrowing bones is a nasty business.

What do you expect? Pumpkin juice?

Kill.

Kill.

Time to kill.

Hello.

Dobby?

Harry Potter should have listened to Dobby.

Harry Potter should have gone back home when he missed the train.

It was you. You stopped the barrier from letting Ron and me through.

Indeed, Yes, sir.

You nearly got Ron and me expelled. At least you would be away from here.

Harry Potter must go home.

Dobby thought his Bludger would be enough to make Harry Potter see–

Your Bludger? You made that Bludger chase after me?

Dobby feels most aggrieved, sir.

Dobby had to iron his hands.

You better clear off before my bones come back, or I might strangle you.

Dobby is used to death threats, sir.

Dobby gets them five times a day at home.

I don’t suppose you could tell me why you’re trying to kill me?

Not kill you, sir. Never kill you.

Dobby remembers how it was before Harry Potter triumphed…

…over He-Who-Must-Not-Be-Named.

We house-elves were treated like vermin, sir.

Of course, Dobby is still treated like vermin.

Why do you wear that thing, Dobby?

This, sir? It is a mark of the house-elfs enslavement.

Dobby can only be freed if his master presents him with clothes.

Listen.

Listen!

Terrible things are about to happen at Hogwarts.

Harry Potter must not stay here…

…now that history is to repeat itself.

Repeat itself? You mean this has happened before?

I shouldn’t have said that.

Bad Dobby, Bad! Stop it!

Stop it, Dobby!

Tell me. When did this happen before? Who’s doing it now?

Dobby cannot say, sir. Dobby only wants Harry Potter to be safe.

No, Dobby. Tell me. Who is it?

Put him here.

What happened?

There’s been another attack.

I think hes been Petrified, Madam Pomfrey.

Look. Perhaps he managed to take a picture of his attacker.

What can this mean, Albus?

It means…

…that our students are in great danger.

What should I tell the staff? The truth.

Tell them Hogwarts is no longer safe.

It is as we feared, Minerva.

The Chamber of Secrets has indeed been opened again.

You mean the Chamber of Secrets has been opened before?

Of course, Don’t you see?

Lucius Malfoy must have opened it when he was at school here.

Now hes taught Draco how to do it. Maybe.

Well have to wait for the Polyjuice Potion to know for sure.

Enlighten me. Why are we brewing this potion in broad daylight…

…in the middle of the girls lavatory? Don’t you think well get caught?

No, No one ever comes in here.

Why? Moaning Myrtle.

Who?

Moaning Myrtle.

Who’s Moaning Myrtle? I’m Moaning Myrtle.

I wouldn’t expect you to know me.

Who would ever talk about ugly, miserable…

…moping Moaning Myrtle?

Shes a little sensitive.

Gather round!

Gather round. Can everybody see me?

Can you all hear me?

Excellent.

In light of the dark events of recent weeks…

…Professor Dumbledore has granted me permission to start this Dueling Club…

…to train you all up in case you ever need to defend yourselves…

…as I myself have done on countless occasions.

For full details, see my published works.

That Lockharts something, isn’t he? Awfully brave chap.

Justin Finch-Fletchley.

Hufflepuff. Nice to meet you, I’m–

I know who you are. We all do, even us Muggle-borns.

Let me introduce my assistant…

…Professor Snape.

He has sportingly agreed to help with a short demonstration.

I don’t want any of you youngsters to worry.

You’ll still have your Potions master when I’m through with him. Never fear.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.