ویژگی آزار دهنده

دوره: علم خوشبختی / فصل: Why Our Expectations are so Bad / درس 5

ویژگی آزار دهنده

توضیح مختصر

Your perceptual systems just in those few seconds, are just assuming like, "Oh, the state of the world is just like I see a reverse flag on the screen and that's just like the way it is." Well, Brickman and colleagues did a very famous study where they looked at lottery winners one year on and they assess their happiness. That seems pretty good, until you realize that controls who haven't won the lottery are at 3.82 statistically no different in that case.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح خیلی سخت

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این درس را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی درس

اکنون به سراغ سومین ویژگی آزار دهنده ای می رویم که که ما قصد داریم تمام قضاوت هایی که پیرامون خوشبختی دیدیم را آشکار سازیم.

این یک واقعیت است که ذهن ما برای استفاده از ماده ساخته شده است.

ما ذهن هایی داریم که با گذشت زمان و عادت سازگار می شوند. همچنین،از آنجا که ما از لحاظ بینایی فکر می کنیم، می توانیم این را به خوبی در وضعیت اقتباس ادراکی ببینیم.

آیا شما تا به حال در یک اتاق فوق العاده تاریک بوده اید ، جایی که از آن تاریکی به سوی روشنایی خارج شوید و ناگهان شما در این حالت هستید، “محیط بیرون، درخشان ترین چیز است. چه اتفاقی می افتد؟

خب، سیستم دیداری شما با تاریکی سازگار شده است. به طوری که فقط تصور می کند که تاریکی در آنجا قرار دارد. هنگامی که شما این چیز متضاد یعنی همان روشنایی را دریافت می کنید، شما مثل این هستید “چه می گذرد؟” این اتفاق در زمینه نور می افتد.

این نیز به صورت جالب در زمینه رنگ هم اتفاق می افتد. و این جایی است که من توهم بصری تان را به صورت ضروری در روز به شما ارائه می کنم.

ما خواهیم دید که آیا اتفاق می افتد پس با من همراه باشید.

آنچه که من می خواهم شما انجام دهید این است که تا حد ممکن به این تصویر خیره شوید. من میخواهم سعی کنید که به آن عادت کنید و اجازه دهید گیرنده های رنگی شما با این رنگ سازگار شوند گویی که این تنها رنگی است که در جهان می بینید.

بنابراین، به آن واقعا، بسیار با دقت نگاه کنید. و سپس وقتی که من آن را بر میدارم، این کار می کند، شما باید بعد از تصویر به صورت زودگذر رنگ های متضاد را ببینید.

مغز شما به صورت قدرتمند فرض می کند که آن رنگ ها در آنجا بودند و به محض اینکه ناپدید می شوند فرض میکند رنگ های دیگری ممکن است وجود داشته باشد اگرچه فقط سفید است. الان زمان مناسبی است. من قصد دارم این کار را ادامه دهم تا ببینید آیا کار می کند.

به این تصویر خیره شوید

شما ممکن است ندانید که این شخص کیست. خیره شوید، خیره شوید، خیره شوید. چشم ها واقعا خیره شوید، خیره شوید. او دور می شود و می گوید که چه کسی بود. این بیانسه بود، اما به هر حال، شما باید این کار را با زاویه نزدیک بین خود انجام دهید.

به هر حال، کورسرا آن را خواهد داشت و همه آن کار می کند. اما اساسا این پدیده سازگاری ادراکی است.

سیستم های ادراکی خود را فقط در آن چند ثانیه این گونه فرض کنید، “اوه، جهان درست مثل یک پرچم معکوس است که بر روی صفحه نمایش می بینم و این درست مثل آن است.”و به محض اینکه آنها ناپدید شود، شما چنین ری اکشنی دارید “اوه، چه اتفاقی میافتد؟” درست است؟

شما با گذشت زمان به ماده عادت می کنید. این پدیده در زمینه ی عقلانیت، در چارچوب آنچه که ما را خوشحال می کند، یکسان است.

اینگونه نیست که ما فقط یک محرک دریافت کنیم بلکه آن وجود دارد و ما همیشه متوجه آن می شویم. ما فقط به آن عادت می کنیم. و این پدیده سازگاری خوشی و شادی است.

من به شما یک تعریف سریع از این را ارائه می دهم. این روند این است که به هر دو موضوع چیزهای مثبت و چیزهای منفی عادت می کنیم، به طوری که اثراتی شما از آن احساس به دست می اورید نیز به خوبی در طول زمان کار نمی کند.

این چیزی است که باعث می شود بسیاری از چیزهای عالی را واقعا عالی نمی بینیم. و من عاشق این مدل کوچک از گربه ای هستم که با این چیز عالی روبرو می شود، گربه گفت که او با تمام این هات داگزها مواجه شده است، او می گوید: “بله، من معتقدم که من از این لذت میبرم.” و من احساس می کنم این همان وضعیتی است ما زیاد با آن مواجه می شویم.

ما این محرک شادی را می بینیم که عالی است. مانند، “من قصد دارم این را دریافت کنم و آن بسیار جذاب خواهد بود. و هرچه بیشتر از آن طلب کنم، جذاب تر می شود. “و واقعیت این است که این اشتباه است. این تنها راهی نیست که موثر است و به همین دلیل بخشی از آن به دلیل انطباق خوشی کار نمی کند.

مشکلی که با تمام این چیزهای بسیار جذاب وجود دارد این است که زمانی که آنها را دریافت می کنیم، معمولا آنها تمایل دارند که در اطرافتان باشند و ما یک شغل جدیدی می گیریم که شما قصد دارید برای مدتی در آن شغل مشغول به کار باشید.

شما کالاهای عالی، یک ماشین جدید و یک خانه خریداری می کنید. شما فرد رویایی خود را ملاقات می کنید.

شما به این نمرات عالی دست می یابید، شما GPA خاصی را دریافت می کنید. این چیزها در اطرافتان قرار دارند و شما به آنها عادت می کنید. آن چیزهای جدید عادی می شوند.

آنها آن شادمانی که انتظار داشتید را دیگر برآورده نمی کنند

و آنها نقطه مرجع شما را برای آینده مجدد تنظیم می کنند. این یکی از دلایلی است که وقتی این مفاهیم را دریافت می کنیم، باعث خوشحالی ما نمی شود. این واقعا همان چیزی است که اتفاقی می افتد. آیا می توانیم این اثرات را ببینیم؟ این اثرات در موضوعات مالی چگونه است ؟ آیا ما به پول عادت داریم؟ شما ممکن است فکر کنید “نه، اگر من پول بسیار خوبی داشتم، آن را برای همیشه دوست می داشتم”.

اما شما فقط اثراتی را که من در مورد آن صحبت کردم را دیده اید؛ به محض این که درآمد شما یک دلار بیشتر می شود، شما واقعا 40 برابر خواستار یک دلار می شوید ، مانند یک نقطه دقیق خاص که در آن شما این نوع از انطباق سازگاری را دریافت می کنید.

حتی یک مطالعه بهتری وجود دارد که توسط دی تلا و همکاران مورد بررسی قرار گرفته است، جایی که آنها در طول زمان میزان انطباق پذیری تک تک افراد با حقوق و دستمزد شان را بررسی کردند. آنها در آلمان تقریبا 20 سال را روی این پروژه کار کردند. همانطور که حقوقشان بالاتر میرود ، آنها سعی کردند ببینند آیا شما به عنوان مردم به آن عادت کرده اید؟ و این چیزی است که آنها دریافتند. اینها حقوق مردم است.

این دهه 90 مانند رونق کمپانی dotcom است، و حقوق مردم اینگونه بود. واینجا بیانگر حالت خوشحالی آنهاست. این یک حالت ارام است که به آن عادت کردید. البته این در زمینه پول است.

حال در مورد یک حالت افراطی در زمینه پول چگونه است، شاید با گذشت زمان، تغییرات کوچکی که می توانید به آن عادت کنید، وجود دارد. اما اگر به طور ناگهانی یک ثروت باد آورده بدست آورید، چه؟ اگر شما میلیونها دلار در قرعه کشی برنده شوید چه؟مسلما شما این را متوجه خواهید شد. مطمئنا، شما نمی خواهید با آن سازگار شوید. خب، بریکمن و همکارانش یک مطالعه بسیار معروف را انجام دادند که در آن برندگان لاتری را یکسال پس از آن مورد بررسی قرار دادند و شادمانیشان را ارزیابی کردند.

برنده های قرعه کشی در مقابل کسانی که در قرعه کشی برنده نشدند. چیزی که شما متوجه می شوید این است که برندگان لاتری 4شادی از 6شادی (مطرح شده ) را گزارش می کنند.

به نظر می رسد که خیلی خوب است، تا زمانی که متوجه شوید کسانی که در قرعه کشی برنده نشده اند 3،82 است که در این مورد هیچ تفاوتی ندارد. حتی در شرایط ثروت های باد آورده، شما فکر می کنید که نمی خواهید به داشتن درآمد یک میلیارد دلاری عادت کنید.

شما واقعا همین کار را می کنید. این نیز در ازدواج صدق می کند، همانطور که شما بچه ها را دیدید. من عاشق این کارتونی هستم که نشان می دهد افراد شاد کسانی هستند که ازدواج کرده اند. اما آنها پس از دو سال فقط ازدواج کرده اند (بدون هیچ شادی).

همه آنها این گونه هستند. ما آخرین بار این نمودار را دیدیم.

اما اگر آن را اخرین بار مشاهده نکردید، در اینجا مجدد نمودار رضایت از ازدواج را ارائه می دهیم. همانطور که به صفر ازدواج می رسید، رضایت از زندگی افزایش می یابد. اما پس از دو سال هیچ آماری متفاوت نیست، و سپس شما فقط به شریک زندگی خود عادت کردید. آنها در اطراف شما هستند. شما فقط به عنوان انطباق ادراکی به آنها عادت کردید. این شرایط در مورد آن چیزی که کمی نزدیک به خانه شماست، چگونه است؟

این پدیده مورد نظر در ییل است.

بیشتر شما بچه ها مدت ها در ییل بوده اید، بنابراین اگر شما فراموش کرده اید که چقدر خوشحال بودید وقتی اولین بار متوجه شده اید که به یل می روید، بنابراین برای یادآوری شما، من به یوتیوب رفتم و خوشحال شدم که بسیاری از اینها را ، به جز فیلم های پذیرش کالج از جایی که مردم فیلم می کنند، یاد بگیرم. نظر می رسد که اضطراب باعث تحریک من می شود.

من نمیتوانم تصور کنم که مردم این کار را انجام میدهند مثل فیلمهایی که از خودشان میگیرند و روی آنها کلیک میکنند، اما آنها آنجا هستند و اگر شما آنها را تماشا کنید، این افراد بسیار خوشحال هستند که وارد این کار شدند. بنابراین، امروز صبح وقتی از خواب بیدار می شوید به محض این که بر میخیزید، متوجه می شوید که در مدرسه ای هستید که ، “صبر کنید، من دانشجوی ییل هستم.” “من در ییل هستم. لعنتی. خدای من

“احتمالا شما بچه ها بی دلیل می خندید،

چرا این همه موارد وجود دارد؟ خب، روانشناس، دن گیلبرت، با کتاب فوقالعاده اش به نام Stumbling IntoHappiness ، در مورد این موضوع یک کنایه عالی دارد ، جایی که او یادآور می شود که موارد فوق العاده ، خصوصا برای اولین فوق العاده هستند.

اما آنها شگفت انگیز هستند و شگفتی آن با تکرار کم می شود. زمانی که شما برای بار اول می گویید، “من به ییل می روم” برایتان فوق العاده است.

اما لحظات بعد، شما فقط به آنها عادت می کنید. او همچنین نمونه هایی دارد که شما بچه ها خیلی جوان هستید تا درک کنید اما او در مورد اولین لحظه ای که شریک زندگیتان می گوید “من عاشق تو هستم”صحبت می مند.

درست مثل بهترین هاست. اما مثل سه شنبه گذشته، زمانی که می گویند من عاشق تو هستم، این چیز خاصی نیست. یا اولین بار که فرزندتان مامان یا بابا را می گوید، این مثل این می ماند همیشه بهترین چیز است. اما پس از آن، 17 سال بعد، هنگامی که شما بچه ها مامان و بابا می گویید، انگار چیزی را از دست می دهید. اما این غم انگیز است، درست است؟ زیرا ما می خواهیم همه این لحظات عالی را حفظ کنیم.

اینها چیزهایی هستند که (با گذشت زمان) به حاشیه می روند.

ما می خواهیم آنها به عنوان یک چیز عالی، باقی بمانند، اما همانطور که ما به آنها عادت کردیم، ما فقط در طول زمان غمگین و خسته می شویم که این نوعی ازآن است.

متن انگلیسی درس

We’ll now jump to the third annoying feature that we’re going to see really messes up all those happiness judgments we saw.

That’s the fact that our minds are built to get used to stuff.

We just have these minds that adapt over time and habituate.

Again, since we think in terms of vision, we can see this really well in a situation of Perceptual Adaptation.

Have you ever been in a super dark room where you walk out into the light and all of a sudden you’re like, “The outside, the brightest thing ever. What’s going on?”

Well, your visual system has adapted to being in the dark. So much so that it just assumes the dark is going to be there. When you get this contrasting thing, this bright thing, you’re like, “What is going on?” This happens in the context of light.

It also happens in cool ways in the context of color. And that’s where I’ll give you your visual illusion in the context of absolutes for the day.

We’ll see if this works so bear with me here.

What I want you to do is to stare at this image as much as possible. And what I’m going to try to do is to habituate and let your color receptors adapt to assuming this color that you’re looking at is just the color you see in the world.

So, be staring at it really, really intensely and so on. And then when I get rid of it, if this works, you should see a really brief after image of the opposite colors that come on.

Your brain has assumed so strong that those colors were there that as soon as they go away, assumes the other colors might be there even though it’s just white. Here’s a more timely one. I’m going to leave this on longer to see if it works.

Stare at this image. You may not know who this person is.

Stare, stare, stare. Eyes really big staring, starting, staring. She goes away, and tell who it was. It was Beyonce, but anyway, you’re supposed to do this with your screen close.

Anyway, Coursera will have it and it all work out. But basically, this is the phenomena of Perceptual Adaptation.

Your perceptual systems just in those few seconds, are just assuming like, “Oh, the state of the world is just like I see a reverse flag on the screen and that’s just like the way it is”. And as soon as it goes away, you’re like, “Whoa, what’s happening?” Right?

You’re getting used to stuff over time. The phenomena is the same in the context of hedonics, in the context of what makes us happy. It’s not like we just get a stimulus and it’s there and we notice it all the time. We just get used to it. And this is this phenomena of Hedonic Adaptation.

I’ll give you a quick definition of this. This is this process of becoming accustomed to both positive stuff and negative stuff, such that the effects you get from that emotionally don’t work as well over time.

This is the thing that makes a lot of the awesome stuff we see not as awesome. And I love this little meme of the cat facing this awesome thing, the cat saying he’s faced with all these hot dogs, she’s saying, “Yes, I believe I’m going to enjoy this”. And I feel like this is the situation we face a lot.

We see this hedonic stimulus, that’s awesome. Like, “I’m going to get this and it’s going to be awesome. And the more I get of it, the more awesome it is going to be”. And the fact is, this is just wrong. This is just not the way it works and it doesn’t work like that in part because of Hedonic Adaptation.

The problem with all these awesome things that once we get them, usually they tend to stick around and we get a new job you’re going to be in that job for a while.

You buy awesome stuff, a new car, a house. You meet the person of your dreams.

You achieve this perfect grades, you get a certain GPA. These things stick around, you get used to them. They become the new normal. They stop bringing you the happiness that you expect.

And they reset your reference point for the future.

This is one of the reasons that when we get this stuff, it doesn’t make us happy. This is really what’s going on. Can we see these effects? How about these effects in the context of money? Do we habituate to money? You might think, “No, if I had awesome money, I would love it forever”.

But you just saw the effects I talked about, which is that as soon as your income gets bumped up one dollar more, you actually want a dollar 40 more, like a really particular regular spot where you get these sort of form of hedonic adaptation.

There’s an even better study that looked at this by Di Tella et al, where they really looked at individual people at their salary adaptation over time. They tracked people across almost 20 years in Germany. As their salary went up and up it up, they tried to see, are you getting used to it? And here’s what they find. Here is people’s salaries.

This is the 90s like dotcom boom, and people’s salary was like. And here’s what they’re happiness looks like. It’s just flat, you just get used to it. That’s the context of money.

How about an extreme case in the context of money, maybe like over time, there’s such small changes you can get used to them. But what if you get a big windfall all of a sudden? What if you win millions of dollars in the lottery? Surely, you would notice that. Surely, you wouldn’t get adapted to that. Well, Brickman and colleagues did a very famous study where they looked at lottery winners one year on and they assess their happiness.

Lottery winners versus controls who did not win the lottery. What you find is lottery winners report about four out of six happiness.

That seems pretty good, until you realize that controls who haven’t won the lottery are at 3,82 statistically no different in that case. Even like this huge windfall, you think you’re not going to get used to having a bazillion dollars. You actually just do. This is also true in marriages, as you guys saw. I love this cartoon of the happy people who are just married. But then two years later, they’re just married. That’s all they are. We saw this graph last time.

Basically, if you missed it last time, here’s the graph of marriage satisfaction. As you get to time zero of marriage, life satisfaction goes up. But then by two years and you’re no statistically different, and then you just habituate to your partner. They stay around. You just get used to them just like Perceptual Adaptation. What about one that’s a little bit more close to home?

This phenomenon of going to Yale.

You guys have been at Yale for a while, most of you, so if you forget how happy you are when you first find out that you go Yale, so to remind you, I went to YouTube where I was happy to learn that there’s a lot of these, except college acceptance videos, where people film. This seems so anxiety provoking to me.

I can’t imagine that people do this like take a video of themselves as they’re clicking, but they are there and if you watch them, those people are very happy to find out they got in. So, this morning when you got up and as soon as you got up, you realize you’re in school where you’re like, “Wait, I’m a Yale student”. Were you like, “I’m at Yale. Holy crap. Holy crap”. Probably, you guys are laughing because, no.

Why is this all the case?

Well, the psychologist, Dan Gilbert, with his fantastic book called Stumbling Into Happiness, is a really great quip about this, where he notes that wonderful things are especially wonderful the first time they happen.

But they’re wonderful and this wanes with repetition. That moment when you’re like, “I’m going to Yale,” the first time you realize that, that is fantastic.

But the subsequent moments, you just get used to them. He also has these examples that you guys are too young to realize but he talks about the first time your partner says, “I love you”.

It’s just like the best ever. But like last Tuesday, when they say I love you, it’s just nothing. Or it’s the first time your child says mommy or daddy, it’s like the best thing ever. But then,17 years later, when you guys say mommy and daddy, it just loses its thing. But this is sad, right? Because we want to maintain the awesomeness of all these moments.

These things are going to stick around.

We want them to remain as awesome, but as we get used to them, we just get sad and bored over time which is kind of.

مشارکت کنندگان در این صفحه

مترجمین این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

ویرایشگران این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.